پرسش:
چرا امام صادق علیه السلام، به رغم آن که 4 هزار شاگرد داشتند، قیام ننمودند؟!

پاسخ:

اصل ساختار این پرسش، که گاه راجع به سایر امامان علیهم السلام نیز پرسیده می‌شود، درست نیست و یک توصیف غلط و افترا آمیزی را نسبت به ایشان به اذهان مخاطبان القا می‌کند!

دقت کنیم که هر پرسشی، پاسخی و یا کلامی، یک “پیام آشکار” دارد که در ظاهر آن پیداست، و یک یا چند پیام پنهان دارد که در باطن آن مستتر می‌باشد (قابل توجه کسانی که می‌گویند “تفسیر” لازم نیست)؛ و چه بسا ساختار ظاهری کلام درست باشد، اما پیام پنهان آن غلط باشد!

«چرا امام صادق یا سایر امامان علیهم السلام، قیام ننمودند؟»؛ یک پرسش روشنی است که یک معنای ناصوابی را القا می‌کند، و آن این است که «آنان قیام ننمودند»!

آیا ممکن است در حالی که خداوند متعال امر نموده که یکی یکی، یا دو تا دوتا (فردی یا جمعی) قیام کنید، یک مسلمانِ مؤمن، قیام نکند؟! چه رسد به امام معصوم علیه السلام، که خود قرآن مجید ناطق و عامل است.

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ» (سبأ، 46)

ترجمه: بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز می‌دهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید که این هم صحبت (دوست و همنشین شما = محمّد)، هیچ گونه جنونی ندارد؛ او نیست مگر بیم‌دهنده‌ی شما در برابر عذاب شدید (الهی) است!»

قیام:

مسئله این است که برخی گمان می‌نمایند که “قیام” الزاماً یعنی یک انقلاب، به شکل به میدان آمدن و جنگیدن! و این در حالیست که امروزه، بیشتر از هر زمان دیگری، با انواع جنگ آشنا شده‌ایم که به دو بخش عمده‌ی «جنگ سرد (میدانی) و جنگ نرم» آشنا شده‌ایم، و به خوبی می‌دانیم که نه تنها اثر مثبت یا منفی جنگ نرم، به مراتب بیش از جنگ سرد است، بلکه ماندگاری و استمرار آن نیز بسیار طولانی‌ می‌باشد. جنگ جهانی تمام شد، اما هنوز سلطه‌ی امریکا و غصب فلسطین به بهانه‌ی دروغینی تحت عنوان “هلوکاست” ادامه دارد! و در جمهوری اسلامی ایران نیز از ضد تبلیغ گرفته تا فتنه، جوّسازی، شایعه‌پراکنی، سیاه‌نمایی، تحریم و …، هم چنان با شدت ادامه دارد، در حالی که جنگ سخت، با تمامی طولانی‌ترین بودنش، هشت سال بیشتر ادامه نیافت!

بنابراین، تمامی امامان، از جمله حضرات امام باقر و صادق علیهماالسلام، نه تنها همه اهل قیام بودند، بلکه یک لحظه هم دست از قیام خود علیه باطل دست بر نداشتند. منتهی شکل و چگونگی قیام در هر عصری، متناسب با شرایط و ضروریات حال و آینده، متفاوت می‌باشد.

شهادت:

کافیست بیندیشیم که اگر امامان علیهم السلام، قیام ننموده‌اند، پس چرا همگی به حبس، تبعید، شکنجه کشانده شده و در نهایت با “ترور”، به شهادت رسیده‌اند. حتی اگر تاریخ کربلا نیز مطالعه شود، معلوم می‌شود که آن نیز به شکل “ترور” بوده است، با این تفاوت که امام و یارانشان علیهم السلام، چند ساعتی در روز عاشورا، فرصت برای دفاع داشتند!

●- امام صادق علیه السلام، از بدو تولد تا شهادت، با سفاک‌ترین سران اموی و عباسی معاصر و مواجه بودند، از جمله: عبد الملک پسر مروان، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سلیمان پسر عبد الملک، عمر پسر عبد العزیز، یزید پسر عبد الملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم) ، یزید پسر ولید (یزید سوم) ، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور. آغاز امامت امام صادق علیه السلام با حکومت هشام پسر عبد الملک و پایان آن، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است.

در دوران امامت ایشان، انحرافات بسیار گسترده‌ای در جامعه اسلامی ایجاد شده بود، از ادعای خدایی بود، تا رسالت، تا سلطه‌ی اسلام اموی، تا انحرافی دیگر به شکل اسلام عباسی، تا خفقان شدید علیه تشیع، تاپیدایش مذاهب گوناگون، رواج خرافات، پیدایش گروه‌هایی چون مفوضه، صوفیه و حتی مقدس مأب‌های کج فهم به نام شیعه یا …؛ و هم چنین جوّ شدید اتهامات علیه ایشان و حتی “تحریم اقتصادی شدید علیه مسلمانان” [که امریکا گمان دارد که خود مبدع آنست]!

«از دیگر روش های عملیات روانی مورد استفاده عباسیان در عصر امام صادق (ع)، سیاست فشار اقتصادی بر مردم بود. از جمله سیاست های منصور عباسی، در مضیقه قرار دادن مردم بود. وی گمان می‌برد که این کار موجب وابسته شدن بیشتر مردم به او خواهد شد. البته وی از این طریق توانست ثروت کلانی را نصیب خود سازد. طبق نوشته برخی از مورخان مجموع اموالی که وی از این طریق جمع کرد بالغ بر هشتصد میلیون درهم می‌شد». (یعقوبی ، ١٣٦٢، ج ٣، ص ١٠٥).

او بر این باور بود که گرسنه نگه داشتن مردم، باعث می شود که آنان تنها به فکر گذران زندگی خود باشند و فرصت کافی برای پرداختن به مسائل سیاسی – اجتماعی را نداشته باشند.

«روزی منصور در حضور جمعی از خواص درباریان خود با لحنی زننده انگیزه خود را از گرسنه نگه داشتن مردم این گونه بیان کرد: «اعراب چادرنشین در مثال خود خوب گفته اند: که سگ خود را گرسنه نگه دار تا به طمع نان دنبال تو بیاید. یکی از حضار ناراحت شد و گفت : می ترسم شخص دیگری قرص نانی به این سگ نشان بدهد و سگ به طمع نان دنبال او برود و تو را رها کند». (شریف قریش، ١٣٨٦، ج ١، ص ٣٦٩).

منصور دوانیقی، خزانه‌ای داشت که در آن صد سر بریده از شیعان را انبار کرده بود؛ و امام ضمن مبارزه با تمامی این انحرافات، فرصت را برای تبیین معارف و احکام (فقه) اسلامی غنیمت شمردند.

در نهایت نیز منصور لعنة الله علیه، امام را به شهادت رساند و سپس برایش مجلس عزاداری برپا نمود!

شاگردان – یاران:

صرف برخورداری از کثرت شاگردان، دلیلی برای مهیا و مساعد بودن امکان قیام، آن هم از سوی امام معصوم علیه السلام نمی‌باشد، مضافاً بر این که فهرست اسامی این شاگردان موجود است، برخی اصلاً مسلمان نبودند، برخی دیگر اهل امامت و تشیع نبودند، برخی برای کسب علوم دیگری چون نجوم، ریاضیات، ادبیات، شیمی و … خدمت ایشان می‌رسیدند، برخی فقط چند جلسه در درس ایشان حاضر شده بودند و … .

قیام امام معصوم علیه السلام، یارانی می‌خواهد چون: ابوالفضل العباس، زیبت کبری، علی اکبر – سایر فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام، چون: جعفر و عبدالله – فرزندان امام حسن علیه السلام، چون: عبدالله و قاسم – فرزندان حضرت زینب کبرا، چون: عون و محمد … و اصحابی می‌خواهد چون: حبیب بن مظاهر، حرّ بن یزید ریاحی، عبدالله بن عمیر، زهیر بن سلیم، عبدالله بن بشیر، قمر مسیحی و پسرش وهب و عروسش هانیه و … ! چنان که حضرت امام مهدی علیه السلام، با یارانی چون حضرات مسیح و خضر علیهماالسلام و مالک اشتر و مالک‌ها، حرّها و وهب‌ها، عصر خویش قیام می‌نمایند.

پاسخ امام صادق علیه السلام:

این پرسش [چرا قیام نمی‌نمایید؟]، با شخص امام صادق علیه السلام طرح گردید و ایشان خود به این پرسش، پاسخی دادند که برای تمام تاریخ گواه باشد:

سدیر صیرفی می‌گوید خدمت امام صادق علیه السلام گفتم: «به خدا سوگند، روا نیست که شما نشسته‌اید و قیام نمی‌کنید . »

امام فرمود: «چرا؟»

گفتم: «چون دوستداران و پیروان و یاوران شما فراوانند، به خدا سوگند اگر امیرالمومنین (ع) به اندازه شما یاور داشت، قبیله تیم وعدی (قبائل خلیفه اول و دوم) جرات نمی‌کردند به طرفش بیایند.»

امام فرمود: «تعداد یاوران و شیعیان من احتمالا چقدر است؟»

عرض کردم: «صدهزار نفر!»

حضرت فرمود: «صدهزار نفر؟»

عرض کردم: «بله، بلکه دویست هزار نفر!»

حضرت فرمود: «دویست هزار نفر؟»

عرض کردم: «بله، بلکه نصف دنیا از یاوران شما هستند.»

حضرت سکوتی کرد، بعد فرمود:‌«همراه ما تا ینبع بیا.»

امام مرا به منطقه‌ای برد که خاک سرخ رنگی داشت و چوپان نوجوانی، بزغاله‌هایش را برای چرا آورده بود. امام نگاهی به او کرد و به من فرمود:

«ای سدیر، به خدا سوگند اگر به تعداد این بزغاله‌ها شیعه و یاور داشتم، روا نبود یک لحظه در مقابل حکومت ظلم و جور بنشینم و برای گرفتن حقم قیام نکنم.»

از مرکب‌ها پیاده شدیم و نماز خواندیم. بعد از نماز رفتم برغاله‌ها را شمردم. فقط هفده تا بودند. (اصول کافی، ج 2، ص 152).

بنابراین، “قیام”، یار می‌خواهد نه شاگردان کلاس درس و بحث. یارانی که هر چند تعداد آنها کم باشد، اما شخصیت آنان والاست، امام شناس، بصیر و صبور هستند؛ چنان که امام زمان علیه السلام نیز با چنین یارانی که به لحاظ تعداد اندک (313 تن) می‌باشند، قیام جهانی خود را آغاز می‌نمایند و سپس سایر شیعیان، مسلمانان و …، به یاری ایشان می‌شتابند.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=74350

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب