پرسش:

چرا اگر پسری پیش از پدر بمیرد، ارث پدر به فرزندان او نمی‌رسد؛ آیا این با عدالت منافات ندارد؟

پاسخ:

الف – نحوۀ استنباط و استخراج احکام، به این راحتی نیست که در یک پیامک پرسیده شود و در چند سطر یا حتی چند صفحه پاسخ داده شود! اگر اینطوری بود که همگان با چند پرسش و پاسخ، مجتهد و فقیه می‌شدند و دیگر لازم نبود دست کم دو دهه در فقه و اصول و … تحصیل تخصصی نمایند!

«فقه»، همان حقوق است در اسلام؛ تحصیل حقوق در دانشگاه نیز دست کم چهار سال طول می‌کشد و تا اخذ مدرک دکتری (برابر اجتهاد)، هشت سال به طول می‌انجامد؛ اما نوبت به فقه یا همان حقوق در اسلام که می‌رسد، انتظار دارند در یک پرسش و پاسخ چند سطری، به پایان رسد!

*- بنابراین، اگر کسی مایل است تا مبانی فقهی را بداند، چگونگی استنباط و استخراج احکام را بداند؛ سپس از حقوق گذر نماید و به فلسفه حقوق یا فلسفۀ احکام بپردازد، باید سال‌ها در این رشته، تحصیل تخصصی نماید.

ب – اولاً: اگر پرسش دارید، یعنی مطلبی را نمی‌دانید و می‌پرسید تا بدانید؛ پس چگونه پیش از دریافت پاسخ، حکم می‌دهید که خلاف عدالت به نظر می‌رسد؟! ثانیاً چه کسی عادل‌تر از خداوند سبحان است؟! لذا اگر ما چیزی را نمی‌دانیم، باید در دانش خود تجدید نظر کنیم، نه این که خداوند متعال را متهم به بی عدالتی و ظلم نماییم!

ج – احکام ارث، بسیار گسترده است؛ اما این که «چرا از پدر بزرگ، ارث به نوه‌های پسر یا دختری که پیش از او وفات یافته‌اند، نمی‌رسد؟!» دو سالی است که در فضای مجازی طرح و فرافکنی می‌شود و لابد اهدافی را دنبال می‌کنند که بعدها معلوم می‌شود! وگرنه این مسأله آنقدر هم عمومیت ندارد؛ مضافاً بر این که درست هم نیست؛ چرا که نوه‌ها نیز ارث می‌برند؛ منتهی طبق قواعدی که در احکام ارث بیان شده است!

ارث

به غیر از مبانی احکام در اسلام، برای همگان بدیهی است که «ارث» از میّت، به وارث زنده می‌رسد، نه کسی که پیش از او وفات یافته است. آیا کسی می‌تواند بگوید: «من اموال خود را برای جدّ پدری یا مادری خودم که پنجاه سال پیش مرده‌اند، به ارث می‌گذارم؟!» لذا ارث یعنی: «اموال متوفی، به وارثان زندۀ او می‌رسد». لذا اگر پسری پیش از پدر وفات یافته باشد، زنده نیست که ارثی ببرد و از او به فرزندانش برسد؛ اما در عین حال چنین نیست که نوه‌ها به طور کلی از ارث محروم باشند.

طبقات وارثان

وارثان، چه در احکام اسلامی و چه قانونی مدنی که منطبق با احکام می‌باشد، یا خویشان نسبی هستند که پیوند خونی با متوفی دارند و یا خویشان سببی، که به واسطۀ ازدواج خویشاوند شده‌اند، و هر دو دسته، طبقات و اولویت‌هایی دارند:

دسته اول: کسانى که به واسطه خويشاوندى ارث مى‌برند سه گروهند.گروه اوّل: پدر و مادر و اولاد ميّت است و با نبودن اولاد، اولاد اولاد او هرچه پايين روند (البته هر کدام از آنان که به ميّت نزديکتر است) و تا يک نفر از اين گروه باشد گروه دوم ارث نمى‌برند. لذا با نبودن پدر، نوه‌ها نیز ارث می‌برند.

*- احکام ارث طبقه اول، در آیات و احادیث متعددی تبیین شده است، از جمله: سورۀ النساء، آیه 11.

دسته دوّم: جد یعنی پدربزرگ، و جدّه یعنی مادربزرگ، و خواهر و برادر است، و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ایشان هرکدام آنان که به میت نزدیکتر است ارث می‏برد، و تا یک نفر از این دسته هست دسته سوّم ارث نمی‏برند.

*- احکام ارث طبقه دوم (کلاله) نیز در آیات و احادیث متعددی تبیین شده است، از جمله: سورۀ النساء، آیه 176.

دسته سوّم: عمو و عمه و دایی و خاله و اولاد آنان است، و تا یک نفر از عموها و عمه‌ها و دایی‏ها و خاله‌های میت زنده‌اند، اولاد آنان ارث نمی‏برند، ولی اگر میت یک عموی پدری و یک پسر عموی پدر و مادری داشته باشد، و دایی و خاله نداشته باشد، ارث به پسر عموی پدر و مادری می‏رسد، و عموی پدری ارث نمی‏برد.

*- امام خمینی رحمة الله علیه: « طبقه سوم: اعمام (عمو و عمه) و اخوال (دایی و خاله) است. و با وجود یک نفر از طبقه قبلی هیچ یک از این‌‏ها ارث نمی‌‏برند. ارث طبقه سوم بر خلاف طبقه اول و دوم، در قران کریم به صراحت ذکر نشده است و همه آنان به قرابت ارث می‌برند نه به فرض؛ و آیه شریفه: «وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ» در سوره انفال (آیه ۷۵) و سوره احزاب (ایه ۶) بر اساس تفسیر اهل بیت علیهم السلام شامل اعمام و اخوال می‌شود؛ که قاعده «الأقرب یمنع الأبعد» از آن مستفاد است.»

*- تنها زمانی نوه واجد شرایط برای دریافت ارث می‌شود، که وارثان اصلی که در اولویت هستند، در قید حیات نباشند و ارث آنها به نزدیک‌ترین خویشاوند نسبی آن فرد برسد.

*- بنابراین، از پدر بزرگ، به نوه‌هایی که پدرشان پیش از پدر بزرگ وفات یافته است نیز ارث می‌رسد، اما طبق احکامی که در فقه بیان شده است.

ثلث

اما، نکتۀ مهم اینجاست که خداوند متعال اجازه داده تا هر فردی، برای ثلث که یک سوّم تمامی اموالش می‌باشد، تعیین و تکلیف نماید و معمولاً ثلث، بیش از سهم الارث هر یک از وراث می‌باشد.

بنابراین، پدربزرگی که نوه‌های یتیمش را می‌بیند، می‌تواند وصیت نماید که تمام ثلث یا بخشی از ثلث را به آنها بدهند؛ یعنی اگر یک یا دو نوۀ یتیم داشته باشد، سهم آنها از ثلث ارثیۀ پدر بزرگ، به مراتب بیش از سهم هر یک از فرزنداش می‌گردد؛ حال اگر او چنین وصیتی ننمود، نباید به احکام ایراد گرفت و آنها را به نوعی «بی‌عدالتی» دانست. عدالت مساوات نیست، بلکه یعنی قرار دادن هر چیزی در جای خودش.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=23655

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب