پرسش:
چرا جلوی وسوسۀ شیطان گرفته نمیشود، با وجودی که خداوند قادر است؟
پاسخ:
این پرسش مانند آن است که بپرسند: «وقتی راه راست و درّه وجود دارد؛ چرا درّه برداشته نمیشود تا آدمی به اجبار در راه راست حرکت نماید؟!» در حالی که راه رشد و گمراهی روشن شده و آدمی میتواند راه راست را برگزیند.
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
– در قبول دين، اكراهی (اجبار ناخوشایندی) نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابراين، كسی كه به طاغوت (شيطان، و هر موجود طغيانگری) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمی چنگ زده است، كه گسستن برای آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.
خداوند متعال، ایمان و تقوا را سپر قرار داده تا راه نفوذ وسوسهها سد شود؛ حالا اگر کسی تقوا را رعایت ننمود و این سپر را کنار گذاشت، نباید گلهمند و معترض باشد که چرا خدا جلوی آن را نگرفت!
- -بله، خداوند متعال قادر است که بر انسانها نیز چون فرشتگان، حیوانات و گیاهان، «جبر» را حاکم نماید؛ چنان که فرمود:
«قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ» (الأنعام، 149)
– بگو: پس برهان رسا از آنِ خداوند است و اگر [خدا] مىخواست قطعاً همه شما را (جبراً) هدايت مینمود.
اما، اراده و مشیّت الهی بر این قرار گرفت که موجودی با قابلیت خلیفة الله شدن بیافریند و او را از موهبت، عقل و فطرت برخوردار نماید، به او بصیرت بدهد، با وحی هدایتش نماید، و از قوۀ عجیب و فوق العادۀ «اختیار و انتخاب» که حتی فرشتگان از آن در این حدّ بیبهرهاند، برخوردارش نماید.
لازمۀ اختیار و انتخاب
اختیار آدمی، فقط در صورت امکان انتخاب ظهور و بروز مییابد و انتخاب نیز زمانی ممکن میشود که آدمی بتواند بین دو یا چند گزینه، یکی را برگزیند. به عنوان مثال: اگر کسی خواست از منزلش به سوی مقصدی در شهرش حرکت کند و چندین راه برای رسیدن وجود داشته باشد، میتواند یکی را انتخاب کند، اما اگر فقط یک راه وجود داشته باشد، دیگر انتخابی ندارد.
انسان میتواند بین بهشت و جهنم، یکی را انتخاب کند و به سویش برود، اما هرگز نمیتواند انتخاب کند که محشور گردد یا نگردد، چون این جبر است.
- -صراط مستقیمبه سوی قُرب الهی و بهشت، یک بزرگراه است و پیامبران، اوصیا و اولیاء، به امر الهی، چون کشتی نجات و چراغ روشن هدایت، بر سر این صراط قرار دارند و بندگان را دعوت میکنند؛ صراط جحیم که به جهنم میرسد نیز یک صراط است که ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، بر سر آن کمین گرفته و به آن دعوت میکنند، و البته هر کدام راههای فرعی (سُبُل) نیز دارند؛ اما در نهایت این انسان است که یا با تبعیت از نور عقل، نور فطرت و نور وحی، صراط مستقیم را برمی گزیند و یا با تبعیت از هوای نفس خود و شیاطین جنّ و انس، صراط جحیم را برمی گزیند.
شیاطین و نفس آدمی
ابتدا دقت نماییم که «شیطان»، فقط ابلیس لعین نیست، بلکه هر دور شده از رحمت الهی، منحرف و منحرف کنندهای، «شیطان» است؛ خواه از گروه جنّیان باشد یا از گروه انسانها؛ چنان که فرمود: «شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»؛ گاه آدمی، خودش نیز شیطانی بزرگ میشود!
پس اگر قرار باشد خداوند متعال جلوی شیطان را بگیرد، باید جلوی هرگونه عملکرد انسان را نیز بگیرد؛ چرا که هر انسانی، هر عملی و هر نمودی، میتواند به طور مستقیم یا غیر مستقیم، دیگران را به انحراف وسوسه کند! ممکن است کسی نماز را که با شکوهترین عبادت پروردگار است ببیند، اما تصمیم بگیرد نماز ریایی بخواند!
بنابراین، اگر ابلیس لعین و هیچ شیطان جنّ و انس دیگری هم نباشد، نفس حیوانی، آدمی را به بدی امر میکند و چه بسا کسی تابع هوای نفس خودش شود و حتی هوای نفس خود را إله و معبود خود برگزیند و آن را بندگی کند:
«أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا» (الفرقان، 43)
– آيا ديدی كسی را كه هوای نفس خويش را إله (معبود) خود برگزيده است؟ آيا تو میتوانی وکیل (عهدهدار امور و مدافع) او گردی؟!
سلطۀ شیاطین
خداوند متعال به صراحت اعلام نمود که ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس، هیچ سلطهای بر مؤمن و متوکل ندارند و سلطۀ آنان فقط بر کسانی است که خودشان آنها را به عنوان سرپرست و دوست برگزیدهاند و از آنها تبعیت نموده و مینمایند:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (التوبة، 99 و 100)
– به درستی كه او هیچ تسلطی بر كسانی كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل میكنند ندارد * تنها تسلط او بر كسانی است كه او را به سرپرستی خود برگزيدهاند و آنها كه نسبت به او (خداوند متعال) شرك میورزند.
و فرمود:
«فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» (الأعراف، 30)
– در حالی که گروهی را [به خاطر داشتن لیاقت] هدایت کرد، و گروهی [به سبب نداشتن شایستگی] گمراهی بر آنان ثابت و قطعی شد، چون اینان شیاطین را به جای خدا سرپرستان و دوستان خود گرفتند، وگمان میکنند که راه یافتگانند!
و فرمود:
«هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ» (الشعراء، 221 و 222)
– آيا به شما خبر بدهم، شياطين بر چه كسی نازل میشوند؟ * بر هر دروغگوی گنهكاری نازل میگردند.
«إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا» (الإسراء، 27)
– بی تردید اسراف کنندگان و ولخرجان، برادران شیاطیناند، و شیطان همواره نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است.
- -بنابراین، هرگز گمان نشود که علت انحراف و معصیت آدمی، وسوسههای ابلیس لعین و سایر شیاطین جنّ و انس میباشند؛ بلکه آنها فقط دعوت و وسوسه کنندهاند و علت اصلی، خودِ انسان و انتخاب او میباشد.
آدمی هر لحظه و در هر امری، به طرق گوناگون، هم به حق دعوت میشود و هم به باطل، اما انتخاب با خود اوست که کدام ولایت، دوستی و دعوت را بپذیرد؛ لذا در آیات گوناگونی متذکر گردید و امر فرمود که شیاطین جنّ و انس را سرپرستان و دوستان خود قرار ندهید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ …» (الممتحنة، 1)
– ای كسانی كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خويش را سرپرست و دوست خود قرار ندهيد … .
دعوا بر سر ولایت است
تمامی اختلافات، دعواها و حتی جنگها، بر سر ولایت (سرپرستی) میباشد؛ حتی کشاکشهای درونی انسان نیز بر سر «ولایت» است؛ یکی ولایت عقل و وحی را برمی گزیند و دیگری ولایت هوای نفس را بر خود مسلط میگرداند – یکی ولایت الله جلّ جلاله و امتداد آن در ولایت اولیایش را برمی گزیند، و دیگری ولایت ابلیس لعین و امتدادش در ولایت شیاطین جنّ و انس و طاغوتها را بر خود مسلط میگرداند و هر کدام به نتایج انتخاب اختیاری خود میرسند:
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
– خداوند، ولی و سرپرست كسانی است كه ايمان آوردهاند، آنها را از ظلمتها، به سوی نور بيرون میبرد. (اما) كسانی كه كافر شدند، اوليای آنها طاغوتها هستند، كه آنها را از نور، به سوی ظلمتها بيرون میبرند؛ آنها اهل آتشاند و هميشه در آن خواهند ماند.
پاسخ ابلیس لعین و مستکبران به منحرفان
در قیامت، اهل جهنم ابتدا خطاب به مستکبرانی که آنها را فریب دادند، میگویند: «حیلههای شبانه روزی شما سبب انحراف ما گردید!» و آنها پاسخ میدهند:
«قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءَكُمْ بَلْ كُنْتُمْ مُجْرِمِينَ» (سبأ، 32)
– مستكبران به مستضعفان پاسخ میدهند: آيا ما شما را از هدايت بازداشتيم بعد از آن كه به سراغ شما آمد (و آنرا به خوبی در يافتيد؟! نه) بلكه شما خود مجرم بودید!
و در خاتمه اهل جهنم به ابلیس لعین به عنوان رهبر شیاطین میگویند: «تو ما را گمراه ساختی»، و او پاسخ میدهد:
«وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (ابراهیم علیه السلام، 22)
– و شيطان هنگامی كه كار تمام میشود میگويد خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل) دادم و تخلف كردم، من بر شما تسلطی نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنابراين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من، من نسبت به شرك شما درباره خود كه از قبل داشتيد (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم، مسلماً ستمكاران عذاب دردناكی دارند.
- -بنابراین، انتخاب کنندۀ نهایی بین دعوت به حق و به باطل، خودِ انسان میباشد، لذا پاسخگوی انتخابها و اعمالش خواهد بود و به مقصد و نتایج انتخاب و عملکردش میرسد.