پرسش:
چرا حضرات عیسی و یحیی علیهماالسلام ازدواج نکردند، در صورتی که اسلام فرموده همه انبیا در فکر و عقیده یکسان بودند و ازدواج نیز سنّت نبوی است؟
پاسخ:
در قرآن و احادیث خواندهایم و حکم عقل نیز تصدیق میکند که همهی انبیای الهی در اعتقادات موحد و مؤمن هستند و نیز فرقی بین انبیای الهی نسبت به اعتقادات آنها و نبوتشان وجود ندارد، اما نه تنها نفرموده که آنها در تمامی تفکرات و بالتبع اتخاذ مواضع در شئون متفاوت یکسان هستند، بلکه تصریح نموده است که برخی از آنان نسبت به برخی دیگر فضیلتهایی دارند و درجات برخی از برخی دیگر والاتر است:
«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ …» (البقره، 253)
ترجمه: از اين فرستادگان، برخى را بر برخى برترى داديم، از آنان كسى هست كه خدا با وى سخن گفت (مانند موسى)، و برخى را چندين درجه بالا برد (مانند پیامبران اولیالعزم) … .
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله تصریح نمودند که «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل»؛ یعنی: علمای امّت من، مانند انبیای بنی اسرائیل هستند. البته بدیهی است که این کلام ناظر به تمامی علما نمیباشد، چرا که همگی فاقد عصمت هستند و انبیای الهی معصوم بودند، بلکه ناظر به اهل بیت علیهم السلام میباشد. چنان چه فرمودند: «نحن العلماء وشيعتنا المتعلمون»؛ یعنی: «عالمان ما هستیم و شیعیانمان متعلّم میباشند – (جامع الشتات – الخواجوئی، ص 157).
پس، چنین نیست که همه انبیای الهی در تفکرات و حتی فضیلتها مثل هم و برابر هم باشند.
الف – البته که ازدواج (نکاح)، از اصول نظام خلقت و تناسل و از سنن نبوی میباشد، اما در عین حال امر واجبی نیست که همگان مکلف به آن باشند و اگر انجام ندهند، مرتکب معصیت شده باشند. بلکه اگر بترسند که به واسطه تجرد به گناه بیافتند، آن وقت ازدواج واجب میشود. پس اگر کسی (چه نبی الهی و چه سایر مردم)، ازدواج ننمود، به خودی خود فعل حرامی مرتکب نشدهاند، هر چند که به فضیلت ازدواج و کمال همسری یا پدری نرسیده است. مگر آن که این ازدواج به هر علتی ضرورت داشته باشد و واجب شده باشد (که برای عموم چنین است) اما آنها سر باز زنند. آنگاه قصور و تقصیر است.
ب – گاه (اغلب موارد و برای عموم انسانها)، ازدواج سبب حفظ دین و پرهیز از لغزشها و حتی رشد میگردد، اما بعید نیست که ازدواج برای برخی از عارفان و زهّاد و اهل ذکر، سبب درگیری ذهن و اشتغال و هم چنین غفلتهای خواسته و ناخواسته گردد و فرد عارف یا زاهد که تجرد موجب آلوده شدنش به گناه نمیگردد، از ازدواج خودداری کند تا آن حالت خود را حفظ و مصون از ابتلائات بدارد.
گاه این مقامات در اوجی هستند و از فضیلتهای بیشتری برخوردارند که ازدواج، اولاد، کسب معاش و روزی حلال و سایر امور وابسته به حفظ و اداره خانواده، نه تنها مشکلی برای آنان ایجاد نمینماید، بلکه بر کرامتشان میافزاید (مثل پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام)، اما گاه ممکن است که حفظ شرایط شخصی که لازمه و در راستای تکالیف محوله است، ایجاب نماید که فرد ازدواج ننماید.
ج – هر چند انبیای الهی به لحاظ خلقت، سنخیت و نوعیّت، بشر و از اولاد آدم ابوالبشر (ع) هستند و بدین لحاظ فرقی با سایر انسانها ندارند، اما در عین حال بیان شده که هیچگاه آنان را با خودتان مقایسه نکنید. چرا که قطعاً آنها بینش، دانش و بالتبع «تکالیف و وظایفی» دارند که دیگران ندارند، چنان چه تحملهایی دارند که دیگران ندارند.
از این رو ازدواج یا تجرد آنها نیز مانند ما صرفاً منفعل نیاز غریزه جنسی، یا ضرورت بقای نسل و یا عشق و عاشقی نمیباشد، بلکه بر اساس بینش، دانش و شناخت کامل به وظایف و حکمتهایش صورت میپذیرد. لذا قطعاً اگر ازدواج آنها ضروری بود، یا خداوند متعال آنها را امر به ازدواج مینمود و یا ازدواج نکردشان معصیت و یا حتی خلاف حکمت بود، حتماً ازدواج مینمودند.