پرسش:

چرا دجال را به عنوان یکی از علایم ظهور، همان فرهنگ غرب می‌دانند؟ آیا دجال یک شخص شیطانی مانند سفیانی است، یا یک جریان؟

پاسخ:

به آتش کشیدن قرآن‌ها، در دورانی که نسخ کمی وجود داشت، تحریم نقل حدیث و تنبیه و مجازات ناقل حدیث، در دورانی که علوم بیشتر سینه به سینه منتقل می‌شد، اجازه انحصاری نقل حدیث به ابو اسحاق کعب بن مانع حميری معروف به «کعب الاحبار» یهودی و ابوهریره‌ی جاعل، کنار گذاشتن و بایکوت اهل عصمت علیهم السلام که قرآن ناطق می‌باشند، و بالاخره سلطه‌ی حکومت‌های کافر، مشرک، مستکبر و ظالم بر مسلمانان، سبب گردید تا از همان ابتدای اسلام، راه ترویج خرافات و نفوذ “اسرائیلیات” به فرهنگ و اعتقادات مسلمانان باز و هموار گردد و اذهان عمومی را به جای “بصیرت در دین”، به سمت سطحی‌نگری، قصه‌های خیالی و اعتقادات خرافی بکشاند.

سطحی‌نگری و خرافه‌گرایی، فقط در پذیرش گفتارهای نادرست و بی‌سند، یا باورهای غلط نیست، بلکه در اصل، این “توجه و توجهات” آدمی است که سطحی‌نگر، شعارزده و خرافه‌گرا می‌گردد.

  • -به راستی وقتی بسیاری از مسلمانان نمی‌دانند که “ولایت و امامت” چه منصبی است و نقش و جایگاه آن در تبیین، حفظ و استحکام دین و دینداری چیست؟ و نمی‌دانند که حضرت امام مهدی علیه السلام کیست و چرا غیبت نموده و شرایط ظهور و قیام ایشان کدام است …؟ دیگر چه فرقی دارد که “دجال” کیست و یا “سفیانی” کدام است؟!

بیشترین احادیث نقل شده درباره‌ی “دجال”، در کتب اهل سنت درج شده است که به رغم تصریح بر فرزند داشتن امام حسن عسکری علیه السلام و ذکر احادیثی دال بر امام زمان بودن ایشان،  هنوز معتقدند که امام زمان به دنیا نیامده و یک روزی به دنیا خواهد آمد! معنای این سخن آن است  که خداوند متعال، بندگانش را تا تولد و ظهور ایشان رها کرده و بی‌امام گذاشته است، در حالی که این اندیشه یهود است و در قرآن کریم، خطاب به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، تصریح فرمود که: «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ – همانا که تو هشدار دهنده‏‌اى و براى هر قومى رهبرى هست / الرّعد، 7».

دجال

شواهد و مستندات تاریخی نشان می‌دهد که بیش از ظهور هر یک از هادیان و منجیان الهی، دجال‌هایی ظهور کرده‌اند تا مردمان را فریب دهند، چنان که سابقه‌ی واژه‌ی “دجال”، به پیش از تولد حضرت مسیح علیه السلام که مژده‌ی ظهورش داده شده بود می‌رسد.

واژه المسیح الدجال (در عربی به معنی مسیح دروغین) 400 سال پیش از اسلام برای ترجمه (‌Mšīḥā Daggālā‌)‌ از سریانی به عربی استفاده شده است؛ که معادل یونانی دجال(antichristos) به معنای “ضدمسیح” می‌باشد.

نصرانی‌ها در آن دوران، همه منتظر ظهور و خروج “دجال” زمان خود بودند تا بفهمند که ظهور منجی الهی نزدیک شده است. نام دجال در منابع مسیحیت نیز بسیار آمده است، چنان که در نامه اول منسوب به یوحنا آمده است «دروغگو کیست جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند، آن کسی دجال است که پدر و پسر را انکار می‌نماید»؛ در حالی که “پدر، پسر و روح القدس” دانستن حضرت مسیح علیه السلام، خود دروغی بزرگ و شرکی آشکار و افترایی عظیم به خداوند سبحان می‌باشد.

در هر حال، در لغت و فرهنگ اسلامی، “دجال” همان دروغگو و فریب دهنده‌ی  بزرگی است که روکشی جلا داده شده دارد؛ خواه فرد باشد، یا حزب و یا یک جریان. و البته بدیهی است که اندیشه‌ها، احزاب و جریان‌ها، بدون مدعی و صاحبی که اشخاص هستند، نمی‌باشند.

بنابراین، از نظر لغت شناسان، به هر دروغ‌گو و حقه بازی که قصد فریب مردمان را می‌کند، «دجال» گفته می‌شود. پس، دجال‌ها در هر زمان بسیارند، اما چون جوامع انسانی، خواه ناخواه به سوی وحدتی می‌روند تا مقدمات “حکومت واحد جهانی، به رهبری امام مهدی علیه السلام” فراهم گردد، قطعاً یک دجال آخر الزمانی هم وجود خواهد داشت که همگان را به سوی خود می‌خواند. یعنی یک جریان کلیِ باطل علیه حق، دروغگو، خقه‌باز، فریب دهنده و خائن، که البته سردمدارانی از اشخاص دارد. مثل امریکای شیطان و انگلیس خبیث امروز و سردمدارن‌شان.

بیان شده که “دجال” شخصی خدعه‌گر است که با کارهای عجیب و غریب که به سحر شبیه است، ادعای ربوبیت می‌کند و همراهش آب و آتش است؛ و ما می‌دانیم که هم فرعون چنین بود، و هم نظام سلطه‌ی غرب، به رهبری امریکا چنین است. ادعای ربوبیت (صاحب اختیاری و تدبیر امور همگان) را دارند و با وعده و وعید، شعارهای خوشایند، ادعاهای بزرگی چون حقوق بشر، صلح جهانی … و نیز جنگ، آتش و خونریزی پیش می‌روند.

شهید آیت الله محمد باقر صدر اعلی الله مقامه، در کتاب «تاریخ ما بعد الظهور» نوشته است: «کلمه دجال در روایات به صورت رمز از معنایى خاص آمده است که عبارت باشد از اوج تمدن و تکنیک خاصى که با اسلام و مبانى آن ستیز دارد. . . ما به‌ طور وضوح مى‌بینیم که چگونه صنعت و تکنیک مادى غرب در این عصر تمام جوامع حتى جامعه مسلمانان را غلبه کرده است. . . این تمدن و پیشرفت در هر شهرى وارد خواهد شد. . . و مفهوم تمدن و پیشرفت مادى شامل همه عصرها خواهد بود. . . و اینکه ظهور دجّال به عنوان علائم ظهور معرفى شده و آن را معاصر با ظهور حضرت مهدى(ع) و حضرت عیسى(ع) مشخص کرده‌اند، به این جهت است که این پیشرفت تا عصر ظهور به درازا خواهد کشید و اینکه دجال به توسط حضرت مسیح(ع) و مهدى(عج) کشته خواهد شد، به این معنا است که نظامى که این دو بزرگوار در آخرالزمان پیاده خواهند کرد، بر پیشرفت مادیّت محض غلبه خواهد کرد، مادیّتى که براساس ظلم و تعدّى و تجاوز به حقوق مستضعفین و فقراى جوامع پایه‌گذارى شده است و به سبب آن تمام جوامع را ظلم فراخواهد گرفت، ولى با پیاده شدن نظام اصیل اسلامى عدالت و انصاف همراه با رفاه و معنویّت کلّ جامعۀ بشرى را پوشش خواهد داد.

اینکه در روایات مى‌خوانیم کسى را مى‌کشد و دوباره زنده مى‌کند ممکن است اشاره به سقوط یک نظام سیاسى و احیاى بار دیگر آن باشد و نیز سایر صفات و خصوصیات او نیز بر این ادّعا گواهى مى‌دهد و از جمله امورى که شاهد بر این مدّعا است اینکه در روایات مى‌خوانیم که حضرت مسیح(ع) و امام مهدى(عج) او را در مکانى در فلسطین به قتل مى‌رسانند و این خود اشاره بر این مطلب است که براى تسلط بر سلطه آمریکا ابتدا یهود در منطقه فلسطین نابود خواهند شد».

نکته:

ما نمی‌توانیم به صورت قطعی و مشخص بشناسیم و بگوییم که “دجال” یک شخص است یا یک جریان، و او [آن] کیست؟ بلکه می‌دانیم که هر اهل باطل، دروغ و حقه و خدعه‌ای که مردمان را می‌فریبد، “دجال” است. اما، به صورت قطعی می‌دانیم که حضرت امام مهدی علیه السلام کیست؟ چرا غیبت نموده و چرا و چگونه ظهور و قیام می‌نمایند؟ و شرایط لازم برای تعجیل در ظهور ایشان چیست؟

ما مکلف نشده‌ایم که “دجال” را به صورت شناسنامه‌ای بشناسیم، اما مکلف شده‌ایم تا امام زمان خود را چه به لحاظ اصل و نسب و چه به لحاظ رتبه، مقام و جایگاه الهی‌اش بشناسیم، تا غیر مسلمان از دنیا نرویم.

البته، ما مکلف به “دشمن شناسی” نیز هستیم، آن هم نه به صورت ظاهری، شناسنامه‌ای و مقطعی؛ ولی تا دوست را نشناسیم، دشمن را نخواهیم شناخت.

راه‌های گوناگون دشمن شناسی نیز برای ما تبیین شده است، چرا که از جانب خداوند منّان، از یک حجت درونی برخوردار هستیم به نام عقل، و از حجج بیرونی که پیامبر اهل بیت علیهم السلام بهره‌مند شده‌ایم که کتاب خدا را به  ما تعلیم داده و به راه رشد و سعادت رهبری می‌کنند.

ما کلام الله [قرآن مجید] را با آموزه‌های محکم و متقن اهل عصمت علیهم السلام در اختیار داریم، عقل و شعور و نیز قلب و فطرت هم داریم؛ پس اگر بخواهیم، می‌توانیم به راحتی حق و باطل را از یک دیگر تشخیص دهیم. نام دیگر قرآن، “فرقان” است که فرق بین حق و باطل را می‌شناساند، و البته باید موانع علم و فهم، با رعایت تقوای الهی، برداشته شود:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» (الأنفال، 29)

ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما وسیله‌ای جهت جدا ساختن حق از باطل قرارمی‌دهد؛ (روشن‌بینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت؛) و گناهانتان را می‌پوشاند؛ و شما را می‌زمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است!

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=24321

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب