پرسش:

در قرآن کریم، به حضرت سلیمان و حکومت گسترده‌اش تصریح شده است؛ پس چرا هیچ نامی از او در کتب تاریخی نیامده و آثاری از آن چه ساخته باقی نمانده است؟

پاسخ:

1- آیا تاریخ را فقط باید مورخین بیان دارند و اگر خداوند سبحان در کلام وحی بیان دارد، تاریخ نیست؟! آیا در کتب آسمانی، داستان انبیا یا اقوام پیشین بیان نشده است؟!

2- آیا آن چه در کلام وحی آمده، با نوشته‌های مورخان تأیید می‌شود، یا آن مورخان نقل کرده‌اند، اگر با وحی مغایرت داشته باشد، مورد تأیید واقع نمی‌شود؟! به عنوان مثال: برخی از نویسندگان مسیحی، مدعی الوهیت برای حضرات مریم و عیسی (ع) شده‌اند و خداوند سبحان مکرر فرمود که در الوهیت یکتاست و دیگران همه مخلوقات او می‌باشند؛ حال کدام را بپذیریم؟!

3- آیا فقط در قرآن مجید از حضرت یونس علیه السلام یاد شده و در سایر کتب مانند تورات، انجیل و … چنین نیامده است؟

بنابراین، باید توجه داشته باشیم که چرا برای طرح یک سؤال تاریخی، قرآن مجید را هدف می‌گیرند؟!

از این قبیل پرسش‌هایی که در فضای مجازی منتشر و به اذهان عمومی القا می‌شود، معلوم می‌شود که ایجاد تشکیک در احوال گذشتگان نیز روشی در ایجاد تشکیک و شبهه نسبت به وحیانیت قرآن کریم می‌باشد! در یک برهه، فرافکنی شد که چرا اسمی از حضرت یوسف علیه السلام، در تاریخ و به ویژه تاریخ مصر نیامده و آثار تاریخی از ایشان به جای نمانده است؟! اما وقتی در این پایگاه و پایگاه‌های دیگر پاسخ مستند داده شد، سوژه را تغییر داده و می‌گویند: «چرا اسم و اثری از حضرت سلیمان در تاریخ وجود ندارد؟!»

از این سیاق، معلوم می‌شود که مسئله، تاریخ نیست، بلکه ضدتبلیغ و جوّسازی علیه وحیانیت قرآن کریم می‌باشد! اگر چه پست مدرن می‌گوید: «باید تاریخ را آن گونه که دوست داریم بنویسیم»!

  • -بنابراین، وقتی این پرسش برای شما مطرح می‌شود که «چرا نامی از یوسف، داوود، سلیمان و سایر انبیا علیهم السلام، یا حتی اقوامی که در قرآن کریم از آنها یاد شده در تاریخ نیست؟» بپرسید: «آیا شما فارغ التحصیل رشته تاریخ و یا یک پژوهشگر تاریخی هستید و تمام منابع تاریخی شرق و غرب عالم را مطالعه کردید و دیدید اثری از نام آنها نیست – و اگر نه تنها تخصصی در علم تاریخ ندارید، بلکه علاقه‌ای هم به این رشته ندارید، پس چطور قاطعانه حکم می‌دهید که «اثری نیست؟!» شاید هست و شما نخواندید و نمی‌دانید»!

تاریخ نَقل است

تاریخ، یک علم “نَقلی” است، و اعتبارش به کشف در و دیوار نیست، بلکه به مورد وثوق بودن ناقل و ناقلین می‌باشد، و آثار باقیمانده، گاهی سندی بر اقوال می‌شوند؛ و البته هیچ ضرورتی ندارد که برای هر تاریخی، حتماً برج و بارو، قلعه، کتیبه یا اسکلتی کشف شود. اگر تاریخ آلمان در همین صد یا دویست سال پیش را بخوانید، از وجود ساختمان‌ها، برج‌ها، کتابخانه‌ها و حتی شهرها  یا روستاهایی خبر می‌دهد که همه در جنگ‌های جهانی اول و دوم نابود شده‌اند؛ حتی جنازه هیتلر نیز پیدا نشد.

*- داعش هنگام حمله به سوریه و عراق، ابتدا بناهای تاریخی را ویران نمود و سپس اشیای تاریخی را به سرقت برد و به غربی‌ها فروخت؛ چنان که رژیم جعلی، منحوس و جنایتکار اسراییل، سعی دارد تمام غزه را با خاک یکسان کند و به جان آن شهرک‌سازی کند!

پس، روش اثبات رویدادهای تاریخی، الزاماً مستند ساختن آنها به بنا، پل، برج، کتیبه یا اسکلت نیست، بلکه اثبات علمی گزارش مورخ، به روش‌های علم تاریخ می‌باشد.

“مورخ”، یعنی کسی در تاریخ مطالعه‌ و تحقیق تخصصی کرده‌ است، آثار را جمع‌آوری و بررسی کرده‌ است، موثق و غیر موثق آنها را جدا کرده‌ است، به تواتر صحیح دقت کرده‌ است و سپس یک کتاب تاریخی نوشته است – هر چند که می‌دانیم گرایشات اعتقادی و شخصی بسیاری از مورخان، در نقل آنها اثر گذاشته است!

  • -برتر از مورخان عالَم، خداوند متعال است که علیم، حکیم، مالک، رب، سمیع، بصیر و إله العالمین می‌باشد. بنابراین اگر اثبات شد که کتابی یا کلامی، وحی الهی می‌باشد، گزاره‌های تاریخی‌اش نیز موثق‌ترین منبع تاریخی می‌باشند، حال خواه در کتاب دیگری آمده باشد یا نیامده باشد، و یا برج، قلعه و اثری [از کشتی نوح، اقوام نوح، اقوام عاد و ثمود و …] باقی مانده باشد و یا نمانده باشد. باز هم تأکید می‌شود که صحت اقوال دیگر، با وحی و قرآن مجید تأیید می‌شوند، نه این که صحت یک نقل تاریخی در قرآن کریم، با کتب دیگران و یا دَر و دیوار باقیمانده به اثبات می‌رسد!

حضرت سلیمان علیه السلام

کلمه‌ی “سلیمان” عربی نیست، اگر چه در ادبیات عرب، به خاطر استعمال رایج، کلمه عربی شمرده می‌شود. سلیمان به معنای “سلم، سلامتی، کمال، صلح” می‌باشد.

نام حضرت “سلیمان علیه السلام”، هفده بار در قرآن کریم تکرار شده است، که اگر فقط یک‌بار هم ذکر می‌شد، کافی بود؛ اما خداوند متعال آن دسته از تاریخ گذشتگان را که باید درس و عبرتی برای آیندگان باشد و توسط دیگران در اقوال تاریخی و حتی کتاب مقدس تحریف شده است را بازگو می‌کند تا اذهان عمومی با حقیقت آن موضوع آشنا شوند و درس و عبرت بگیرند.

در مورد حضرت سلیمان علیه السلام، تحریف‌های اهانت‌آمیز بسیاری در تورات شده است و همین “اسرائیلیات –1» به اندیشه دیگران نفوذ کرده و آثارش در کتب تاریخی، حتی مورخین اهل سنت و بعضاً شیعه دیده می‌شود.

این “اسرائیلیات – بافته‌ها و دروغ‌های کفار نفوذی”، در فرهنگ‌های گوناگون نیز وارد شد، چنان که پس از ورود اسلام به ایران، برخی “جمشید شاه اسطوره‌ای در قصص و اشعار فارسی” را که وجود خارجی نداشته است، همان  “سلیمان” خواندند و “تخت سلیمان و …» را به او نسبت دادند.

اما، صرف‌نظر از تحریف‌ها، یک واقعیت روشن می‌شود و آن وجود شخصیتی به نام “سلیمان” می‌باشد که فرزند “داوود” بود و هر دو از انبیای بزرگ الهی می‌باشند و به امر خداوند متعال، حکومتی مقتدر و جهانی داشتند.

«وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» (ص، 30)

– ما سلیمان را به داوود بخشیدیم؛ چه بنده خوبى! زیرا همواره به سوى خدا بازگشت مى‌كرد (به او توجه داشت)!

*- حضرات داود و سلیمان علیهما السلام، مظهر علم، حکمت، تقوا، پاکی، سیاست و قدرتِ حکومت بودند، تا آنجا که خداوند متعال، حتی کائنات را از باد و کوه گرفته تا پرندگان و جنیان را تحت حاکمیت آنان قرارداد، تا همگان قدرت خداداد “ولیّ الله” را به چشم بینند.

«وَحُشِرَ لِسُلَیمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیرِ فَهُمْ یوزَعُونَ» (النّمل، 17)

– لشكریان سلیمان، از جنّ و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آن قدر زیاد بودند كه باید توقّف مى‌كردند تا به هم ملحق شوند!

عهد عتیق

در تورات، مطالب بسیاری راجع به حضرات داوود و سلیمان علیهما السلام آمده است که متأسفانه و طبق معمول، به دلیل نفوذ اسرائیلیات و تحریف، با اهانت‌های بسیار بزرگی همراه است، اما در هر حال تصریح دارد که حضرت سلیمان، وجود داشته و پسر داوود بوده است: «اینك پسری برای تو متولد خواهد شد كه مرد آرامی خواهد بود؛ زیرا كه من او را از جمیع دشمنانش از هر طرف آرامی خواهم بخشید؛ چون كه اسم او سلیمان خواهد بود و در ایام او اسرائیل را سلامتی و راحت عطا خواهم فرمود» (كتاب اول تواريخ 22: 9)

کتب دیگر

بیان شد که تاریخچه و قصه حضرت سلیمان علیه السلام، اگر چه با تحریف‌های فراوان و افزودن اسرائیلیات مخدوش شده است، اما آنقدر به صورت یقینی و حتمی نوشته شده که حتی برخی گفته‌اند: «انجیل را حضرت سلیمان نوشته است!»  و برخی دیگر با دلایلی این گمان‌ها را رد کرده‌اند.

*- گری استیلول (Gary Stillwell   )، مورخِ تحلیل‌گر و نویسنده می‌گوید: «سلیمان حدود 700 سال سن داشت، و کتابش را 300 سال قبل از میلاد نوشته است. پس سلیمان کتاب عیسی (علیهم السلام) را ننوشته است»(کتاب: “خدا کجا بود، علم شیطان‌، تندیس و مدرن”.

[البته طبق متون و تواریخ اسلامی، ایشان در سن 54 سالگی از دنیا رفت. در 13 یا 14 سالگی از سوی پدرش به حکومت رسید و چهل سال حکومت نمود].

*- کتاب «Chronicles»، مجموعه‌ی تاریخی قدیمی است که قصص اقوام از حضرت آدم تا پادشاهی کوروش (حدود 540 قبل از میلاد) را نوشته است. در این کتاب تصریح شده که «سلیمان در اورشلیم به دنیا آمد و فرزند دوم داوود بود».

*- احمد عثمان، در کتاب «King David» شرح می‌دهد که چگونه یهود در مصر و …، برای تحریف تاریخ حضرت ابراهیم و سایر انبیای الهی علیهم السلام، حکومت‌های حضرات داوود و سلیمان را به نام پادشاهان اسطوره‌ای مصر تغییر داده‌اند؛ از جمله روایت یک امپراتوری بزرگ بین فرات و نیل که با امپراتوری داوود مطابقت دارد، همانطور که در کتاب مقدس شرح داده شده است. – رژیم غاصب صهیونیستی، بر همین اساس داعیه مالکیت نیل تا فرات را دارد.

*- یهودیان انگلیس که بسیار با شیاطین اجنّه و طلسمات سر و کار دارند، کتاب‌هایی از مجموعه طلسمات نوشته‌اند که مستند به کتب یونان باستان می‌باشد و آن را به عنوان “کتاب سلیمان” منتشر کرده‌اند، چرا که از دیرباز شایع کردند که شخصیتی به نام سلیمان وجود داشته، بسیار هم قدرتمند بوده و کائنات را نیز به خدمت می‌گرفته، اما او پیامبر نبوده، بلکه یک جادوگر بزرگ بوده است!

در حال حاضر ، تنها ترجمه انگلیسی “رساله جادویی سلیمان” همان ترجمه‌ای است که توسط ایوانس ماراتاخیس (Evans Maratachis) ویرایش شده است، که برای اولین بار در سال 2011 منتشر شد. گفته می‌شود که این نزدیک‌ترین و کامل‌ترین ترجمه از همان کتاب طلسمات یونانی می‌باشد که به آن حضرت نسبت داده شده است.

  • -بنابراین، معلوم می‌شود که تاریخچه‌ی حضرت سلیمان علیه السلام، آنقدر به تواتر در کتب تاریخی آمده که در وجود او شک نمی‌کنند، بلکه تردید و سؤال دارند که آیا انجیل را او نوشته است یا خیر؟! آیا او پیامبر بوده است یا خیر و …؟ بسیاری بر این باورند که چون در زمان فراعنه‌ی مصر، صنعت معماری آنقدر پیشرفت نداشته، احتمال می‌رود که ساخت اهرام ثلاثه، کار جنیانی بوده باشد که در خدمت حضرت سلیمان بوده‌اند و برای او تخته سنگ‌های بزرگ را جابجا می‌کردند.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=31071

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب