پرسش:
زیاد بن ابیه، چه کسی بوده؟ چرا معاویه قصد داشت به دروغ او را برادر خود بنامد؟ چرا امام علی(علیه السلام) این توطئه را آشکار کرد؟ مگر این قدر این بشر مهم بود؟
پاسخ:
در منابع معتبر آمده است که زیاد کسی بود که پدرش، معلوم نبود کیست. لذا به او میگفتند، زیاد بن ابیه، یعنی زیاد فرزند پدرش، زیرا سمیه مادر او یکی از زنان فاحشه بود و به زنا شهرت داشت.
زیاد جزو یکی از 4مرد (دهات العرب) (زیرکان عرب) است. معاویه، عمرو عاص، مغیره بن شعبه، زیاد بن ابیه، که همه از خبیثان روزگار بودند.
علت استلحاق زیاد به معاویه، ناشی از سخنان ابوسفیان است. در دوره فتوحات، عمر، زیاد را که جوان بود برای اصلاح اموری به یمن فرستاد. او پس از بازگشت، سخنرانی خوبی نمود. عمر گفت: خدا پدرش را رحمت کند. پدر او کیست؟ ابوسفیان گفت: او از قریش است و پدرش منم. حضرت علی با سخن او مخالفت کرد و فرمود «الولد للفراش»
ابوسفیان میگفت: من با مادر زیاد، سمیه، همبستر شدم و زیاد از نطفه من است. عمروعاص که این را شنید گفت: پس او را به خودت ملحق کن. ابوسفیان گفت از عمر میترسم این کار را بکنم.(1)
زیاد در برهه ای جزو یاران حضرت علی(علیه السلام) بود. تا زمان صلح امام حسن(علیه السلام)، هیچ خلافی و تمردی از او نمیبینیم.
اما بعد از صلح امام حسن(علیه السلام)، زیاد به منطقه فارس گریخت و مخفی شد. معاویه قبلا بارها، نامه نوشته بود و موضوع استلحاق زیاد را به بنی امیه مطرح کرده بود و حضرت علی(علیه السلام) هم از آن خبر داشت و میفرمود: «فریب معاویه را نخور»
زمانی که او در فارس مخفی بود، معاویه از مغیره خواست به هر نحوی شده، زیاد را به شام بیاورد و او را راضی کند. اما در آخر زیاد این لکه ننگ، استلحاق را پذیرفت.(2)
این امر چند دلیل داشت:
1. چون زیاد والی فارس بود و قبل از آن معاون ابن عباس در بصره بود. اموال زیادی از خزانه بصره و فارس در دست داشت. معاویه چشمش به دنبال آن اموال بود.
2. معاویه میترسید زیاد با قدرتی که دارد با شیعیان یا خوارج یا مخالفین بنی امیه، زد و بند کند. با استلحاق میتوانست او را کنترل کند.
3. زیاد فرد زیرک و زرنگی بود و قدرت فرمانروایی خوبی داشت. لذا در سیاستهای معاویه به کار می آمد. از این رو معاویه در صدد جذب او بود.
پی نوشت ها:
1. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 2 ص 525
2. همان ج 2 ص 523