اخلاق اسلامى در نهج‌البلاغه (خطبه متقين)، از آثار آيت‌الله ناصر مكارم شيرازى (متولد شيراز 1305ش)، شامل شرح كامل خطبه 193 نهج‌البلاغه (خطبه متقين مشهور به خطبه همّام) در دو جلد است. در این اثر، تمامى 110 صفتى كه امیرالمؤمنين على(ع) برای اهل تقوا ذكر نموده، شرح شده است. كتاب حاضر، متن تنظيم شده درسهاى استاد مكارم در چند ماه مبارک رمضان در حوزه علمیه قم است. تنظيم و تحقيق اثر حاضر را اكبر خادم الذاكرين -خادمى اصفهانى- (متولد اصفهان 1341ش) در سال 1369ش به پایان رسانده است. مخاطب كتاب، عموم مردم و دوستداران نهج‌البلاغه هستند.

ساختار

كتاب حاضر، از مقدمه گردآورنده و متن اصلى شرح خطبه متقين (جلد1 مشتمل بر بيست‌وهفت صفت از صفات متقين، و ج2 مشتمل بر هشتادوسه صفت) تشكيل شده است.

در این اثر مطالب خطبه متقين به شيوه شرح ترتيبى و به‌صورت جامع و اجتهادى توضيح داده شده است.

گزارش محتوا

آیت‌الله مكارم در مقدمه‌اش -كه آن را در تاريخ آبان 1370 در حوزه علمیه قم نوشته- بر چند نكته تأكيد كرده است:

  1. با توفيق الهى چند سال متوالى در ماه مبارک رمضان، درس اخلاق از ديدگاه نهج‌البلاغه على(ع) در حوزه علمیه قم برای طلاب و فضلاى محترم برگزار كردم.
  2. اين درسها كه از سيماى جمهورى اسلامى نيز مرتباً پخش مى‌شد بحمدالله اثر عمیقى داشت، و گروهى اصرار داشتند كه جمع‌آورى شود و به‌صورت كتابى درآيد.
  3. توفيق این كار شامل حال حجةالاسلام آقاى اكبر خادمى اصفهانى شد كه خودش نيز در درسها شركت داشت و مطالب را با دقت جمع‌آورى مى‌كرد. نامبرده به این نيز بسنده نكرد بلكه مطالب قابل ملاحظه‌اى زير نظر اينجانب بر آن افزود و به‌صورت پربارترى درآورد.

همچنين محقق در مقدمه‌اش -كه آن را در قم 27 مهر 1369 نوشته- يادآور شده است: آيت‌الله مكارم در ماه مبارک رمضان 1408 خطبه متقين را برای درس نهج‌البلاغه برگزيد و اينجانب نيز در آن شركت كرده و مطالب ايشان را جمع‌آورى كرده و در آخر هر یک يا چند فراز، اشعار عارف بزرگوار آيت‌الله مهدى الهى قمشه‌اى را كه در شرح خطبه «همام» سروده آورده‌ايم.

درباره محتواى این اثر سودمند به جهت رعايت اختصار، به ذكر نمونه‌هایى كوتاه و گویا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:

  1. نویسنده هدف آفرينش را چنين بيان كرده است: خداوند واجب‌الوجود است و داراى كمال مطلق كه هيچ نقصانى در او تصور نمى‌شود تا بخواهد با خلقتش جبران نقصى كند و در حقيقت آفرينش مخلوقات برای این بود كه جودى كند نه سودى كند.

او فيّاض است و منشأ تمام صفات حسنه، و اقيانوس مواج كمالات موجود در عالم. و اگر در ما صفتى از آن صفات يافت مى‌شود قطره‌اى از آن اقيانوس بى‌كران است و هستى مخلوقات از جمله افاضات خداوندى است كه عين كمال است. او با خلقت مخلوقات، اولین مرحله كمال را برای خلايق ايجاد فرموده تا سكوى پرش مراحل ديگر تكامل قرار دهند و به نهایت مرحله ممكن كه لقاء اوست برسند.

  1. نویسنده در شرح «و يستثيرون به دواء دائهم: و پرهيزگاران درمان دردهاى خود را از قرآن مى‌گیرند»، نوشته است: همچنانكه درد حُزن متقيان به‌واسطه تلاوت قرآن تشديد مى‌شود، دواى آن هم از قرآن به دست مى‌آيد، اگر حزن آنها از عواقب امور و جهل به آن باشد، با خواندن قرآن نور امید هر چه بيشتر در قلب آنها تجلّى كرده و هر چه بيشتر تلاش مى‌كنند، و بهره برمى‌گیرند، و اگر حزن آنها به‌واسطه دورى و عدم وصال به محبوب باشد، قرآن به عنوان نامه‌اى امیدبخش و نوید دهنده در راه رسيدن به این وصال است.
  2. استاد يادآور شده است: از مسائل مهم كه بايد آن را جزو اركان تأثير قرآن در قلوب دانست، اخلاص در قرائت است، اگر عملى بدون آن صورت گیرد، بى‌ارزش و از درجه اعتبار خالى است. اخلاص روح عبادت، سرمايه تجارت اخروى و رأس‌المال تجارت‌هاى دنيوى است. اگر قرائت قرآن برای اغراض غير الهى مثل اينكه مردم خوششان آيد، يا به این وسيله دكّانى باز كرده و قصد پول به جيب زدن داشته باشد، ثواب ندارد بلكه عقاب دارد.
  3. نویسنده در شرح این عبارت «اذا زكى احدهم خاف مما يقال له فيقول أنا أعلم بنفسى من غيرى و ربى اعلم منى بنفسى، اللهم لا تؤاخذنى بما يقولون و اجعلنى أفضل مما يظنون و اغفرلى ما لا يعلمون: هرگاه یکى از آنها (متقين) ستوده شود، از آنچه بر او گفته مى‌شود به هراس مى‌افتد و مى‌گوید: من از ديگران نسبت به خود آگاه‌ترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاه‌تر است (مى‌گوید) خدايا! مرا به آنچه مى‌گویند مگیر و مؤاخذه مكن! و مرا بهتر از آنچه گمان مى‌كنند قرار ده، و آنچه را از اعمالم نمى‌دانند بيامرز»، چنين نوشته است: از فراز بالا به دست مى‌آيد كه: 1- مدح مداحان و ثناء ثناخوانان در متقين تأثير نكرده و عوض نمى‌شوند، بلكه مدح باعث بيدارى آنها مى‌شود كه مبادا از جاده خارج شوند. 2- متقين نقّاد خویشتن هستند، وقتى مدح مى‌شنوند، به انتقاد از خود مى‌پردازند. 3- متقين در مقام خودشناسى پيشرفته و خود را شناخته‌اند، این خودشناسى و معرفت نفس زيربناى دو خصلت قبل است، وقتى خود صفت وجودى خود را شناختند، از مداحى ديگران خشنود نشده، و به نقّادى از خود مى‌پردازند.
  4. نویسنده در شرح «يمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل: پرهيزگار و متقى، بردبارى و دانش را به هم آمیخته و گفتار را با كردار هماهنگ ساخته است»، چنين نوشته است: پرهيزكار اگر در جائى بردبارى به خرج مى‌دهد، و حوصله مى‌كند، از روى علم و آگاهى به ثمرات حلم و پاداش‌هائى است كه خداوند برای فرد حليم قرار داده است، به خاطر فضيلت حلم است كه بردبارى مى‌كند… و اگر پرهيزگار دانش‌اندوزى مى‌كند، يا تعليم مى‌دهد، با تكيه به پشتىِ حلم چنين مى‌كند، از طعنه جاهلين از كوره به‌در نمى‌رود و بر هدف و مسير خود استقامت مى‌كند.
  5. نویسنده، آفات علم بدون عمل را چنين عنوان مى‌كند: 1- نابودى علم در اثر عمل نكردن؛ 2- عدم تأثير در نفوس مردم؛ 3- علم بدون عمل نه تنها مفيد نيست، بلكه دور كننده از خداوند و رحمت او نيز هست؛ 4- موجب عقوبت سنگین است كه بدترين آن خارج شدن حلاوت ياد و ذكر خدا از قلب است.[۸]همچنين آفات عمل بدون علم را چنين برمى‌شمارد: 1- گمراهى از جاده مستقيم حق و دورى از آن؛ 2- عدم قبول عمل بدون علم و معرفت؛ 3- همراهى با فساد؛ 4- در جا زدن در مسير تكامل.
  6. نویسنده در شرح «تراه قريباً أمله: آرزوهایش را نزدیک و غير طولانى مى‌بينى». چنين نوشته است: از صفات ديگرى كه مولى على(ع) برای پرهيزگاران مى‌شمارند طولانى نبودن آمال و آرزوهاى آنها است. مولى امل و آرزو و امید به آينده را نفى نمى‌كنند، بلكه طول آن را مذّمت مى‌كنند. اصل امید و آرزو موتور محرّك وجود انسان است؛ يعنى انسان زنده داراى امیدها و آرزوها است. چرخ وجود انسان را امیدها به حركت درمى‌آورد. آرزوها ذاتاً بد نيست، بلكه طول امل و آرزوى دور و دراز ناپسند است. پرداختن به آرزوهاى دور و دراز قدرت تفكر صحيح را از انسان مى‌گیرد، و انسان نمى‌فهمد كه دنيا زودگذر است، نمى‌خواهد درگذشت زمان تعمّق كند، زيرا گذشت زمان عبارت است از بريدن تدريجى درخت عمر.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=28904

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب