إستقصاء النظر في القضاء و القدر، رسالهاى است كوتاه از علامه حلّى؛ جمالالدين ابى منصور الحسن بن يوسف ابن على بن المطهر متوفاى 726ق، در موضوع قضا و قدر از مسائل بسيار مهم كلامى است.
گزارش محتوا
علامّه حلّى این اثر را در پاسخ به درخواست سلطان الجايتو محمد خدابنده كه از ايشان خواسته بود ادله و براهین دال بر مختار بودن انسان را بيان كند، به رشته تحرير درآورد. از اينرو مؤلف در این رساله، به بيان ديدگاههاى اشاعره، معتزله و امامیه دربارۀ این مسأله پرداخته و پس از آن به توالى فاسدهاى كه از پذيرش ديدگاه اشاعره در مورد مسأله مذكور لازم مىآيد، اشاره كرده و به أهمّ احتجاجات و براهین این گروه جوابهاى حلّى و نقضى مىدهد.
علامّه حلّى در این رساله مختار بودن انسان را امرى ضرورى و بديهى دانسته و ادله عقلى فراوانى بر این مدعا اقامه كرده و به آيات متعدد قرآن كريم در اثبات مدعاى عدليه (امامیه و معتزله) استناد مىجوید. به گفتۀ نویسنده عدليه افعال انسان را به دو بخش تقسيم مىكنند.
بخشى از افعال بسته به قصد و انگیزه انسان است؛ مانند حركات اختيارى كه از وى صادر مىشود.
بخش ديگر افعال منوط به قصد و ارادۀ انسان نيست و انسان در وقوع آنها هيچ گونه نقشى ندارد؛ مانند رشد و نموّ بدن انسان، تپش نبض و…؛ اما اشاعره بر اثبات ديدگاه جبرگرايانۀ خویش چهار دليل اقامه كردهاند كه علامۀ حلّى به پاسخ از آنها مىپردازد.
در انتهاى کتاب رسالهاى كوتاه است كه با نام الفرق بين كلام النبى و قول الوصى به رسالۀ فوق ضمیمه گشته است این رساله حاوى پاسخ به سه پرسش عقيدتى است كه شخصى از خواجه رشيدالدين فضلاللّه بن عمادالدولة الهمدانى، از تلامذه خواجه نصيرالدين طوسى پرسيده و علامۀ حلّى كه در آن جلسه حضور داشته، به تحرير آن پرداخته است.
پرسشهاى سهگانه عبارتند از: مسألۀ اول چگونه مىتوان بين فرمايش پيامبر اكرم(ص) كه به خداوند عرضه داشت: «ربّ زدنى علما» و میان فرمايش على(ع) كه فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا» جمع كرد و حال آن كه فرمايش حضرت امیر نشانگر آن است كه مقام و مرتبۀ ايشان در دستيابى به كمال، به نهایت رسيده و حال آن كه دعاى پيامبر اكرم(ص) چنين مىنمايد كه ايشان فاقد كمال مطلوب هستند، از اينرو آن را از خدا طلب مىنمايند و لازمۀ این امر علوّ مقام و مرتبۀ على(ع) از پيامبر اكرم(ص) مىباشد. خواجه رشيد با تمهيد مقدمات دهگانهاى به پاسخ از این پرسش مىپردازد.
مسأله دوم: چگونه مىتوان بين فرمايش خداوند كه مىفرمايد:«وقفوهم إنّهم مسئولون» و نيز:«فو ربّك لنسألنهم أجمعين» با فرمايش وى آن جا كه مىفرمايد:«فيومئذ لا يسأل عن ذنبه إنس و لا جانّ» جمع نمود و حال آن كه به نظر مىرسد، این دو گفته در تناقض آشكار با یکديگرند؟ خواجه رشيد در پاسخ به این پرسش ابتدا شروط تناقض را يادآور شده و ناهمخوانى و تناقض بين آيات فوق را انكار مىنمايد.
مسأله سوم: سؤال از مفهوم آيۀ شريفه«و لو علم اللّه فيهم خيرا لأسمعهم و لو أسمعهم لتولّوا و هم معرضون» است كه خواجه رشيد به بيان مفهوم آن مىپردازد




