إظهار الحق تألیف رحمتالله بن خلیل الرحمن هندی میباشد که در دفاع از اسلام و پاسخ به شبهات مسيحيان است. در قرن سيزدهم هجرى، مسلمانان هند بعد از ورود كمپانى هند شرقى و تسلط انگليس بر امور ادارى هندوستان با فوجى از مبلّغان و گروههاى تبشيرى روبهرو شدند كه در پى اثبات حقانيت مسيحيت و نقد اسلام و پيامبر آن بودند. در این مسير عالمان دينى وظيفه خود را دفاع از كيان اسلام ديده، با همیارى و همكارى هم به نقد مسيحيت و پاسخ به ايرادات آنها پرداختند. یکى از مشهورترين این آثار، كتاب اظهار الحق، تأليف شيخ رحمتالله هندى است كه به زبان عربى در سال 1280 قمرى به نگارش درآمد.
انگیزه تأليف
مؤلف در مقدمه، مىنویسد: «بعد از ورود انگليس به هند، كشيشان به تبليغ مسيحيت پرداختند و رسائلى در رد اسلام نوشتند و بين مردم پخش كردند. من درخواست مناظره كردم. مناظره در سال 1270ق در اكبرآباد برپا شد و پيروزى در بحثِ تحريف و نسخ با ما بود. سپس به مكه آمدم و شيخ احمد بن زينى دحلان از من درخواست كرد كه این مطالب را به زبان عربى بنویسم، لذا اسمش را اظهار الحق گذاشتم[۱]».
اهمیت كتاب
جامع ترين و نيرومند ترين اثرى است كه تا كنون در نقد مسيحيت نوشته، و در تأييد يا رد آن نزدیک به پنجاه كتاب و رساله تأليف شده است.
علمای اسلامی، اظهار الحق را ستودند و علاوه بر اقبال فراوان، به آن توجه خاصی مبذول كردند. تا جايي كه به زبان تركي ترجمه شد و حكومت عثمانی به ترجمه آن به چند زبان اروپايي پرداخت.
مجامع مسيحي نيز از آن به ستوه آمدند، به طوري كه در روزنامه لندن تايمز انگلستان درباره آن آمده است: ” اگر مردم این كتاب را بخوانند پيشرفت مسيحيت متوقف خواهد شد “.
در بين علماى شيعى نيز این كتاب مورد توجه است. مرحوم علامه محمدجواد بلاغى در تفسير آلاء الرحمن و كتاب الهدى إلى دين المصطفى در مباحث تنازعات بين اسلام با مسيحيت به آن ارجاع میدهد. الهدى در رد كتاب الهدايه است و الهدايه رد كتاب اظهار الحق مىباشد، مرحوم آیتالله خویى در البيان، اظهار الحق را چنين مىستايد: «كتاب جليل نافع جدّا».
علامه شعرانى و مرحوم آیتالله معرفت به این كتاب ارجاع دادهاند.
مؤلف اظهار الحق اگر چه سنى است ولى در بعض موارد اختلافى، را ه انصاف را پيموده است، وى مسأله تحريف قرآن را طرح نموده و نسبت دادن این قول به شيعه امامیه اثنا عشريه را نسبتي ظالمانه و بي اساس دانسته و كلمات بزرگان شيعه را در این زمینه آورده، تصريح میكند كه اساس این نسبت جز روايات بي اعتباري كه در برخی از کتابهای قدما به چشم میخورد، چيز ديگری نيست و این را نمیتوان دليل و پايه اعتقاد یک ملت دانست، زيرا نقل روايتي كه دارای سندي ضعيف يا قابل تاویل باشد، نمیتواند مدرک عقيده کسی قرارگیرد.
روش تأليف
مؤلف سعى دارد از پراكندگى و حاشيه پردازى پرهيز كند و بحث را به روشى متمركز و روشمند ارائه كند تا از موضوعات اصلى دور نشود.
از مباحث جدلى پرهيز دارد، اگر چه از آن خالى نيست و بيشتر با استناد به نصوص مسيحى و نقد آنها و با آوردن شواهد بسيار، مدعیات خود را اثبات مىنمايد، بنابراین روش او بيشتر نقلى و عقلى است تا جدلى، دغدغه اصلى او ابطال آموزههاى مسيحيت است كه با نشان دادن تناقضات درونى مسيحيان و با رد شبهات عليه اسلام، در پى رسيدن به این مقصود است.
اكثر مطالب را بدليل تسلط پروتستانها در هند از آثار آنها آورده، و به غيراز ترجمههاى عهد عتيق و جديد، به تفاسير كتاب مقدس مراجعه كرده، از آنها نقلمىكند. در ادامه به نقد عبارات میزان الحق پرداخته، اشتباهات تاريخى و نقلقولهاى اشتباه وى را متذكر مىشود.
ساختار
اساس كتاب را مباحث پنج گانه مورد مناظره با فاندر، يعنى تحريف، نسخ، تثليث، قرآن و نبوت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله، تشكيل مىدهد. در تأليف عربى كتاب بحث عهدين را نيز اضافه كرد، و كتاب را در شش باب تربيب داد، و در مقدمه به تذكر امورى میپردازد كه در طول مباحث توجه به آنها لازم است، و بخش عمده مقدمه در اشكالات كتاب فاندر است.






