التفسير الأثري الجامع، به زبان عربى، اثر محمدهادى معرفت، تفسير قرآن به روش مأثور با سبکی بديع و شيوهاى ابتكارى است كه نویسنده در آن، به مباحثى همچون ظهر و بطن، بررسى فضايل قرآن، تفسير به رأى، صيانت قرآن از تحريف، تفسير در دوران صحابه، مدارس تفسير، شأن نزول، حروف مقطعه در اوايل سورهها و… پرداخته است.
شيوه نویسنده، از سه مرحله زير شكل گرفته است:
اول: عرضه آيه بر دلايل درونى در چارچوب آن و چنانچه مقصود را نرساند، برای برطرف كردن ابهام و حل مشكل، به قرائن و شواهد ديگر آيات مىپردازد؛ چنانكه امام اميرالمؤمنين(ع) فرموده است: «بعض از قرآن، بعض ديگر را به سخن مىآورد و بعض از آن شاهد بر بعض ديگر مىباشد». گاهى آيهاى به سبب اينكه در هالهاى از ابهام قرار گرفته، سخن نمىگويد، پس بايد آن را با تدبير و تعمق در ابعاد آن و كمك گرفتن از ديگر آياتى كه شبيه آن و داراى همان هدف مىباشد، به سخن آورد.
دوم: ارائه روايات رسيده از سلف؛ در درجه اول روايات پيامبر(ص) و سپس صحابه و تابعان كه در رأس آنها اهل سنت قرار دارند.
سوم: پالايش اين روايات بر اساس معيارهاى نقد، با عرضه متشابهات بر محكمات كه از كتاب و سنت گرفته شده و مورد تأييد ادله عقلى است. برای ديدن نمونه بارز از اين نوع تفسير، مىتوان به تفسير آيه شريف «اهدنا الصراط المستقيم» مراجعه كرد كه نویسنده با استفاده از دلالتهاى درونى آيه و نيز با كمك ديگر آيات و ذكر روايات و آوردن سخنان دانشمندان و مفسران، آن را تفسير كرده است.
اين كتاب، نوعى تفسير اثرى بشمار مىرود؛ يعنى در آن، از احاديث و روايات و شيوه نقلى استفاده شده است. البته مقصود مؤلف از «اثرى»، روايات و اخبار تفسيرى شيعه و اهل سنت، اعم از احاديث پيامبر(ص)، اهلبيت(ع)، صحابه و تابعان است.
اين اثر، كتابى جامع محسوب مىشود؛ يعنى نویسنده، احاديث شيعه و اهل سنت را جمعآورى كرده و به منابع فريقين، توجه كامل داشته است و نوعى تفسير مقارنهاى، تطبيقى و تقريبى بشمار مىآيد. البته با بررسى ساختار و محتواى كتاب روشن خواهد شد در اين اثر، تنها از روش روايى استفاده نشده است، بلكه روشها و گرايشهاى مختلفى مورد استفاده بوده است.
گزارش محتوا
نویسنده در مقدمه، به پيشينه تفسير و برخى شخصيتهاى تفسيرى، همچون ابن عباس، مجاهد بن جبر و ميراث تفسيرى پيامبر(ص)، صحابه و تابعين، اشاره كرده، سپس به خلط بين تفاسير صحيح و غير صحيح در اين ميراث تفسيرى، پرداخته است.
ويژگىهاى اين اثر گرانبها را مىتوان در مؤلفههاى زير، خلاصه نمود:
بىمانندى: يكى از كاستىهاى دامنگیر نوع كتابهاى تفسير اثرى، آميخته شدن سره با ناسره است و فراهم آمدن تركيبى از روايات صحيح، موضوع، ضعيف و… در كنار هم كه در پارهاى از موارد، نهتنها گرهى از كار فروبسته تفسير نگشاده، كه گرهى بر گرههاى آن افزوده است.
نویسنده در اين اثر، تلاشى درخور انجام داده است. وى ضمن آوردن روايات تفسيرى، آنها را مورد نقد علمى قرار داده و بازشناسى روايات صحيح از ضعيف را در پرتو محكمات قرآن و حديث ميسر ساخته است.
گزينش رأى برتر يا اظهار نظر: نویسنده تنها به يادآورى مباحث مهم قرآنى و نقل ديدگاههاى صاحبنظران بسنده نكرده، بلكه در هر مورد، رأى برتر را گزينش نموده و ديدگاههاى خود را با استدلال مبرهن ساخته است. ديدگاه وى درباره تأويل، ارزش تفسير صحابى و تابعى، حروف مقطعه، خواص سور قرآن، روايات عرضه روايات بر قرآن و… از جمله مواردى است كه وى پس از نقل ديدگاههاى صاحبنظران، ديدگاه مختار را گزينش نموده و بر آن استدلال كرده است.
غنا و كثرت منابع: نویسنده در عين وفادارى به مكتب و اعتقاد جازم به اصول مذهب، خود را به منابع روايى فرقهاى خاص از مسلمانان مقيد نكرده است، بلكه با سعه صدر، علمىنگرى، پرهيز از برانگیختن تصعب و با خوددارى از جريحهدار كردن احساسات ديگران، از همه آثار مدون مورد اهتمام فرق مسلمان استفاده كرده است. نگاهى به فهرست بلند منابع اين كتاب كه حدود 220 مرجع را دارا مىباشد، گواه درستى اين ادعاست.
پانوشتهاى مفيد: نویسنده در هر مورد كه نياز به توضيح بوده است، اطلاعات لازم را در پانوشت ارائه كرده است. نمونههاى اين ويژگى ممتاز، در اين اثر فراوان است.
شرح و توضيح برخى از كلمات و يا مفاهيم دشوار روايات: آوردن توضيحاتى درباره برخى از لغات و يا عبارات مشكل متن روايات، از ديگر مزاياى اين اثر است كه آگاهى از آنها برای فهم بهتر خواننده ضرورى است و يافتن آنها در منابع، صرف نظر از اينكه ممكن است منابع لازم در اختيار خواننده نباشد، او را از مطالعه بازمىدارد؛ لذا نویسنده با توضيحاتى لازم و كوتاه، موضوع را روشن ساخته است.
با اين حال، كتاب داراى كاستىهایى است كه برخى از آنها، عبارت است از:
واگذاردن روايات فضائل السور: ما با انبوهى از روايات از ائمه(ع) درباره فضائل سور مواجه هستيم كه بايد با معيارهاى نقد سندى و يا محتوايى، آنها را بررسى و ديدگاه درست و مطابق با معيارهاى علمى را گزينش كرد؛ چه، واگذاردن و چشمپوشى از آنها، مشكلى را حل نخواهد كرد. نویسنده از ابوعلى فضل بن حسن طبرسى تعجب مىكند كه چرا در تفسير ارزشمند خود (مجمع البيان) حديثى را در فضائل سور قرآن آورده است كه نشانههاى وضع و جعل در آن آشكار است و آن را اشتباهى از جانب بزرگى مىداند؛ اما از اين نكته چشمپوشى مىكند كه اگر طبرسى اين روايت را آورده كه نویسنده آن را جعلى مىداند، در كنار آن رواياتى از ائمه(ع) با همين مضمون و يا مضمونى مشابه نيز آورده است.
تكرار بعضى از ديدگاهها كه قبلا مورد نقد قرار گرفته است: شايسته بود نویسنده نقدها را پاسخ مىگفتند، همچون بحث اعتبار خبر واحد در تفسير.
توضيح نارساى برخى عبارات: نویسنده برای اين ادعا كه مسلمانان پيوسته برای استنباط مسائل مربوط به زندگىاشان به قرآن مراجعه میكردند و پيامبر(ص) نيز مجملات و مبهمات قرآن را به آنان آموزش مىداده است، به دو روايت استشهاد كرده است كه پس از نقل آنها، مراد از عمل را استنباط دانسته، اما مشخص نكرده كه از كجاى روايتها اين مفهوم قابل برداشت است.
ديدگاه نویسنده درباره روايات مربوط به خواص قرآن: نویسنده درباره رواياتى كه درباره خواص قرآن وارد شده، نظر خاصى دارد كه مستفاد از نوشتار ايشان، چنين است كه شكى نيست اوراد و اذكار در شفاى بيمارىها، با اذن خدا كه مسبب الاسباب است، تأثير دارند و در ادامه، به بيان اثر دعا در ايجاد روحيه و برطرف نمودن يأس، ايجاد اطمينان و آرامش درونى و شرايط دعا پرداخته است و پارهاى از روايات وارده درباره خواص تلاوت سور قرآن را ذكر نموده و بر اين نكته پاى فشرده است كه دعا و يا قرائت قرآن، تنها و تنها باعث جلب رحمت خداوند و آسان نمودن معالجه مرض و تأثير بهتر دارو مىشود؛ اما اينكه دعا و قرائت قرآن را در كنار دوا بهعنوان يك عامل مستقل برای معالجه امراض و شفاى دردها جسمانى در نظر بگیريم – همچنانكه در برخى از روايات مشاهده مىنماييم – چيزى است كه قداست قرآن، آن را بهطور كلى رد مىكند.