در بریده ای از کتاب می خوانیم:
«هنگامی که سخن از تفسیر قرآن به میان می آید فورا نظرها به همان تفسیر معمولی (تفسیر ترتیبی) جلب می شود که آیات قرآن را به ترتیب مورد بحث و بررسی قرار می دهد و محتوا و حقیقت آن ها را روشن می سازد.
نوع دیگری از تفسیر ناظر به تفسیر «مفردات قرآن» است؛ یعنی واژه های قرآنی را جداگانه، به صورت معجم، و به ترتیب الفبا مورد بحث قرار می دهد که نمونه روشن آن کتاب «مفردات راغب» و کتاب «وجوه القرآن» است.
برای قرآن انواع دیگری از تفسیر نیز وجود دارد از جمله «تفسیر موضوعی» که آیات قرآن را براساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروع اسلام، ومسائل اجتماعی و… مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد.
نوعی دیگر از تفسیر که ما نامش را «تفسیر ارتباطی» یا «تفسیر زنجیره ای» نهاده ایم آن است که موضوعات مختلف قرآن را در ارتباط با یکدیگر ببینیم.
مثلا بعد از آن که موضوع «ایمان» و موضوع «تقوا» و موضوع «عمل صالح» به طور جداگانه در تفسیر موضوعی مورد بررسی قرار گرفت؛ این سه مطلب را در ارتباط با یکدیگر با توجه به آیات قرآن و اشاراتی که در آن است تفسیر می کند و ارتباط این سه را با یکدیگر روشن می سازد.
نوع دیگری از تفسیر، «تفسیر کلی» یا «جهان بینی قرآن» است. در این جا مفسر تمام محتوای قرآن را در رابطه با عالم هستی در نظر می گیرد؛ و به تعبیر زنده تر کتاب تکوین و تدوین را به یکدیگر پیوند می دهد؛ و هر دو را در ارتباط با هم تفسیر می کند.»