بر صاحبان خرد، پوشیده نیست که طبع انسانی را به داستان و سرگذشت دیگران رغبتی بسزاست و از شنیدن و خواندن قصهها لذتی وافر میبرد، از اینرو در سابق بازار قصه گویی رونقی داشته و شغل رسمی بوده و در این دوره هم بیشتر نشریات و مطبوعات برای جلب توجه خوانندگان، به نقل داستانهای مهیّج و رمّانهای سراسر دروغ میپردازند و یا داستانهای ساختگی مجلات خارجی را ترجمه مینمایند . و تعجب اینجاست با آنکه همه میدانند که اینها سراسر دروغ و ساختگی است، در عین حال با اشتیاق و ولع تمام میخوانند یا گوش میگیرند و این نیست مگر همانی که اشاره شد که طبع انسان اصولاً به قصهها و سرگذشتها مایل است در حالی که میتوان این غریزه را در راه صحیح به کار انداخت و از آن به بهترین وجه، بهرههای فراوان برد.
از این غریزه میتوان برای عبرت گرفتن و بیدار شدن دلها از خواب غفلت نهایت استفاده را نمود و بدون اینکه به تحریف و جعل داستانهای دروغی احتیاجی باشد از سرگذشت پیشینیان و دیگران اندرز گرفت چنانچه در قرآن مجید سرگذشت واقعی و قضایای حقیقی پیشینیان را مکرر یادآور شده و از اقوام عاد و ثمود و نوح و فرعون و لوط در جاهای متعدد، بحث فرموده و از عاقبت بدشان سخن گفته و دیگران را اندرز میدهد که از چنین عقوبتهایی برحذر باشند و مکرر میفرماید: آیا کسی هست که اندرز بگیرد ؟ آیا عبرت گیرنده ای هست که از سرگذشت ایشان متنبه شود ؟