سری کتابهای در محضر آیت الله العظمی بهجت در بردارنده نکات ناب معارفی و تذکرات اخلاقی، عرفانی و … است که از جلسات درس حضرت آیت العظمی بهجت (قدس سره) استفاده شده است.
کتاب حاضر محصول ۱۵ سال استفاضه و بهرهگیری از محضر این استاد عظیم الشأن است.
اگرچه این مجموعه به صورت دورهای عرضه میگردد، اما هرکدام از مجلدات آن از لحاظ محتوا، مستقل و در بردارنده نکات جداگانه میباشد.
نویسنده کتاب، محمد حسین رخشاد «متولد ۱۳۲۴ ش، نجف اشرف» دروس مقدماتی، سطح و بخشی از خارج حوزه را نزد والد خود و اساتید معظم: شهید محراب آیت الله مدنی، آیت الله العظمی بجنوردی فرا گرفت و پس از هجرت به قم از محضر آیات عظام: علامه طباطبایی، بهجت و تبریزی، بهرهمند شد. اکنون پس از ۱۲ سال سابقه تدریس در دانشگاه، در حوزه علمیه قم، به تدریس و تألیف اشتغال دارد.
این همه بلاها که بر سر ما می آید، با دست خودمان به وجود آمده است و علت و سببش خود ما هستیم. خودمان نیزه به پهلوی خود میزنیم و آخ میگوییم و سپس از دست خود فغان و ناله می کنیم.
این همه بلاها که از زمان مشروطه تا به حال بر ما و ملت ما وارد شده و می شود، همه به دست امثال خود ما است، و مولود مشروطه است، و به امضا و تأیید خود ما به وجود آمده است. در مشروطه به دروغ و فریب چنین وانمود کردند که می خواهند احکام اسلام اجرا شود و در رأس مجلس شورا و تشکیلات قانون گذاری، شش نفر از فقهای طراز اول که قوانین مجلس را با احکام شرع تطبیق می نمایند خواهند بود. البته برای تنفیذ احکام «شرع » نه «شر»!).
از سوی دیگر از زمان مشروطه تاکنون تبلیغ کردند که اسلام قابل اجرا نیست.
کفار و استعمارگران در دروغ گفتن و فریب دادن ماهرند و ما در فریب خوردن! در نامه ای که مرحوم شیخ فضل الله نوری برای شهرستانها نوشته بود، آمده است: ای مردم مسلمان، خود انصاف دهید آیا اخلاق ایرانی ها در دوران مشروطه عوض شده یا نه؛ و فلان کار، تشبه به اروپایی ها شده یا نه؟!
حتی این مطلب را هم به صراحت گفتند که اسلام برای حکومت، ناقص است. مگر حکومت بنی العباس پانصد سال طول نکشید؟!
بدتر از استبداد را در مشروطه کردند رییس مجلس را کشتند و…. بعد معلوم شد که این ها محلل هستند و مطلب چیز دیگر بوده است. اگر کسی در این گونه جریانات از مقصد دور نرود و فریب نخورد و گمراه نشود باید خوشحال باشد. عجیب تر این که مقدمات این مطالب و امضا و تاسیس مشروطه به دست علما فراهم شد، و مجلس با وکلای آنچنانی آن هم با نظارت شش فقیه و… تشکیل شد، ولی سرانجام کار به جایی رسید که به وکلای مجلس گفتند یا باید عمامه ها را از سر بردارید، یا از مجلس بیرون بروید! وزیر دربار گفته بود: وکلای مُعَمَّم به جای عمامه باید کلاه پهلوی بر سر بگذارند!
