کتاب «رمضان دریچه رؤیت» با رویکرد سیر الی الله در سایه ی جوع، صوم و ماه رمضان، حاصل سلسله ی مباحث استاد طاهرزاده جهت آمادگی روح انسان در راستای اُنس قلب با انوار الهی است. این کتاب در صدد است ما را متذکر راه هایی نماید که می توانیم از حاکمیت نفس امّاره رها شویم.

ابتدا به نحوه ی وجود انسان در عالم می پردازد که آیا انسان در ذات خود چنین استعدادی را دارد که بتواند با حقایق عالَم اَعلا ارتباط پیدا کند، اگر می تواند چگونه باید عمل کند تا آن ارتباط برقرار شود؟ روشن می کند با توجه به جایگاه و وسعت نفس ناطقه ی انسان، انسان موجودی است بالاتر از بدن مادی و مقصد تمام دستورات دین و تکلیف های الهی بر این اساس است که انسان در صحنه ی عمل از خودِ برتر و جنبه ی معنوی و روحانی خود غافل نشود وگرنه قالب زندگی می ماند و قلب آن می رود و بر این مبنا جایگاه «جوع» و «صوم» را مشخص می نماید. هنر این نوشتار آن است که ابتدا بین «جوع» و «صوم» و «ماه رمضان» تفکیک قائل شده تا خواننده بتواند از هرکدام بهره ی لازم را نصیب خود بنماید.

کتاب متذکر این نکته است که حقایق، پدیده های نوری عالم هستند که به جهت نحوه ی وجودیِ برتری که دارند همواره در تجلی اند و لذا اگر انسان بتواند حجاب های بین خود و آن ها را کنار بزند جان او تحت تأثیر تجلیات نور آن حقایق قرار می گیرد و از کمالات مخصوصی که هر حقیقتی با خود دارد بهره مند می شود. سپس به این نکته می پردازد که روزه داری از موضوعاتی است که اگر در زندگی انسان ها جای خود را باز کند موجب می شود تا آنچه عقل فهمید، دل احساس کند.

از جمله نکات مهمی که کتاب با خواننده ی خود در میان می گذارد این نکته است که وقتی در زندگیِ انسان رجوعِ به «جوع» شروع شد و برکات آن معلوم گشت، انسان به دنبال زیباترین و کامل ترین شکلِ جوع خواهد بود و لذا از خود می پرسد مرز جواب به میل هایش کجاست و چگونه باید بر میل ها حاکم شود و در این مسیر متوجه «صوم» می شود که شکل مدیریت شده ی جوع در ذیل شریعت الهی است و وقتی خواست در پرتو صوم به بالاترین منازل معنویت برسد به «ماه رمضان» دل می بندند که حضرت سجادu مشخصه ی آن ماه را داشتن محرّمات فراوان می دانند و می فرمایند: «جَعَل لَهُ مِنَ الْحُرُماتِ الْمَوْفُورَةِ و الْفَضائِلِ الْمَشْهُورَةِ» خداوند برای آن ماه محرّمات فراوان و فضایل مورد توجهی قرار داد و بر این مبنا مشتاقانِ صعود به عالم اعلا احترام خاصی برای ماه رمضان قائل اند.

ازآن‌جایی که ما باید خود را برای ابدیت بسازیم لازم می‌آید راه‌کارهای مخصوصی را دنبال کنیم که صرفاً به بدن و جسم نظر ندارند و با «جوع» و «صوم» راه‌کار عبور از حاکمیت بدن و پرورش‌یافتن در حیاتی متعالی‌تر از حیات دنیایی را می‌توان شروع کرد.

حاکمیت امیال بدن بر انسان، از جمله موانع «لِی مَعَ الله»بودنِ بشر و صاحب «وقت»شدن است. با «جوع» و «صوم» است که این موانع برطرف می‌شود و معراج انسان شروع می‌گردد زیرا:

  • برگشاده روح بالا بال‌ها                       تن زده اندر زمین چنگال‌ها

«جوع» و «صوم» از آن نوع درمان‌هایی است که درد عشق را درمان می‌کند و بُعد را به قرب تبدیل می‌نماید و انسان در راستای رجوع به «جوع» و «صوم» به خود می‌گوید:

  • فکر بهبودِ خود ای دل ز ره دیگر کن                           درد عاشق نشود بِهْ ز مداوای حکیم

حاکمیت بر بدن، انسان را از دنیا آزاد می‌کند و زهد در دنیا را که از جمله‌ی بهترین عبادات است به انسان برمی‌گرداند تا انسان بر فراز دنیا از تنگنای زندگی آزاد گردد و از سنگ‌هایی که با پرخوری همواره بر پاهای پرواز خود می‌بندد نجات یابد. زیرا به ما گفته‌اند:

  • مکن کاری که بر پا سنگت آیو                          جهان با این فراخی تنگت آیو

انسان روزه‌دار با روزه‌داری، عهد قدیم خود با خدا را تجدید می‌کند و با ظهور این عهد بقیه‌ی عهدها نیز ظهور خواهند کرد و به همین جهت رسول خداf فرمودند: «لکل شیئ بابٌ و باب العبادة الصوم»[3] با روزه‌داری دیگر عبادات نیز رونق می‌گیرند و استوار می‌شوند.

روزه‌داری امید نجات از بحران‌های اخلاقی را در انسان تقویت می‌کند و انسان می‌فهمد حدّ بشر تنها آن اندازه‌ای نیست که جسمِ انسان به انسان تحمیل می‌کند.

خردمندان، عمل‌زده نیستند هرچند تنها عملی، عمل است که خردمندان انجام دهند. روزه آن نوع عملِ خردمندانه‌ای است که با یک نوع بی‌عملی همراه است ولی بیکاری و تنبلی را به همراه نمی‌آورد.

از آن‌جایی که دلبستگی به حق در ذات انسان نهفته است، اگر دلبستگی به بدن بخواهد دلبستگیِ ما را نسبت به حق تحت تأثیر خود قرار دهد وظیفه داریم با «جوع» و «صوم» آن عهد ذاتی را تازه کنیم و به خود آییم و ناخود را خود نپنداریم.

وقتی پذیرفتیم هرگز نباید تسلیم زندگی سرد و منجمد دنیا شویم و زندگی را تنها در برآوردن حوائج بدن محدود کنیم، از طریق «جوع» و «صوم»، چشم دل را به افق‌های بلند معنویت می‌دوزیم تا مفتخر به دیدار انوارِ آشنایی ‌شویم که از جنس جان است و نه از جنس تن. در این حال درست است که تنهائیم ولی احساس غربت نمی‌کنیم. گفت:

  • وصال حق ز خلقیّت جدایی است                        ز خود بیگانه گشتن آشنایی است
  • چو ممکن گَرد امکان بر فشاند                                 به‌جز واجب دگر چیزی نماند

نجات از همان جایی می‌آید که خطر از آن‌جا آمد یعنی با گرفتارشدن در لذّات بدنی، با روزمرّگی ها و تنگناهای زندگیِ دنیایی روبرو می شویم و با آزادشدن از لذات بدنی از طریق «جوع» و «صوم»، نجات را در همان جایی جستجو خواهیم کرد که خطر از آن‌جا آمد.

اگر شما نویسنده یا ناشر این اثر هستید و فایل بارگذاری‌شده بدون اجازه شما در سایت قرار گرفته است، لطفاً از طریق بخش دیدگاه های همین مطلب به ما اطلاع دهید تا بلافاصله آن را از سامانه حذف کنیم.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=66550

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب