اگر يكي از شاگردان شان يا از دوستان به مرضي مبتلا مي شد ايشان از حرم به منزل آن شخص رفته و بالاي سر مريض مي نشت و هفت حمد مي خواندند و به خانه مراجعت مي كردند و همه روزه، اول آفتاب حقير و ساير شاگردان ايشان در منزلشان جمع مي شديم و آن جناب ما را به كلمات آتشين خود موعظه مي فرمود، به طوري كه صداي گريه و ضجه از اهل مجلس بلند مي شد. مواعظ ايشان چنان بود كه گويي آتش در دل جُلساء مشتعل مي نمود، چنان بود كه گويا انسان را از اين نشئه خارج و به عالم ديگري داخل مي كند، ولي چون از مجلس ايشان خارج مي شديم… كتاب، طبيب دلها، به شرح حال و زندگاني عارف وارسته وسالك الي الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي پرداخته است و مطالبي تكان دهنده از بزرگان و شاگردانش درباره اين اَبَر مرد سلوك براي ما بيان مي كند.
