تاریخ عمومی جهان از 26 قرن قبل تا کنون شاهد رقابتی سنگین و مستمّر بین شرق و غرب بوده است. کشاکش قدرت در قرن ششم قبل از میلاد بین دو امپراتوری بزرگ ایران و یونان، جهان گشایی های اسکندر مقدونی پادشاه جوان یونان و لشگرکشی تا دروازه های چین در قرن چهارم ق. م، انتقال قدرت از هخامنشیان شرقی به سلوکیان غربی و سپس به اشکانیان و ساسانیان، صحنه های برجسته ای از این زقابت دراز مدت می باشد، بالطبع « شرق شناسی » غربیان و غرب شناسی شرقیان چراغ راه هر یک از دو قدرت بود. البته این رقابت که دوازده قرن تا ظهور اسلام به طول انجامید، ماهیت « ژئوپلتیک » و سیاست های جغرافیایی و اقلیمی داشت.
اما پس از بعثت آخرین پیامبر الهی و ظهور کامل ترین آیین آسمانی از افق مشرق و دعوت جهانیان از ناحیه حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و استقبال بی نظیر و چشم گیر بسیاری از غربیان ـ هم چون شرقیان ـ به این دین جامع و سالم و فطری، دستگاه حاکمه سیاسی غرب و فرمانروایی دینی کلیسا و پاپ ـ که به نحوی با یک دیگر متحد و ممزوج شده بودند ـ احساس خطر کرده و به دفاع و تهاجم علیه دین اسلام برخاستند. رقابت ها در این دوره ماهیت جدید « ایدئولوژیک و عقیدتی » پیدا کرد. لذا در این دوره « عالمان و مبلغان دین مسیحیت » متکفل « شرق شناسی » شده، و عالمان و مبلغان اسلامی به غرب شناسی پرداختند.
از قرن شانزدهم میلادی که اروپا و سپس امریکا به سبب مجهز شدن به صنعت و دانش تجربی و سامان دهی به امور سیاسی، برتری بر شرق را احساس می کنند، خیزش مجدد را جهت استعمار کشورهای مشرق زمین، از الجزائر تا هند و تمامی کشورهای میانه، آغاز کردند و « جاسوسان » سیاسی انگلیسی، فرانسه، آلمان، پرتقال، روسیه و امریکا، متکفلان شرق شناسی می گردند.

اگر شما نویسنده یا ناشر این اثر هستید و فایل بارگذاری‌شده بدون اجازه شما در سایت قرار گرفته است، لطفاً از طریق بخش دیدگاه های همین مطلب به ما اطلاع دهید تا بلافاصله آن را از سامانه حذف کنیم.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=67585

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *