در اثر حاضر تلاش شده است تا با رجوع به آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم‌السلام، ادلۀ فقهی استکبارستیزی، در قالب قواعد فقهی متعدد همچون: قاعده اصاله عدم ولایه احد علی احد، قاعده وجوب تحکیم شرع الله، قاعده وجوب الاجتناب عن الطاغوت و الکفر بها، قاعده نفی سبیل و قاعده تبلیغ، مورد بحث قرار داده شود. نویسنده در پایان نیز چگونگی و نتیجه تزاحم میان اصل استکبارستیزی و اصول و قواعدی همچون اصل مصلحت، قاعده تقیه، قاعده لاضرر و قاعده لاحرج را بررسی کرده است.

آنچه مورد عنایت است اصل استکبارستیزی می‌باشد که از اصول مسلم و روشن اسلامی ‌است. قرآن کریم و شارع مقدس اسلامی در آیات و روایات گوناگون و به کرات، بارها و بارها به صراحت عدم تبعیت از طاغوت و مبارزه با آن را بیان کرده است و دربرخی از آیات خود، دلیل بعثت و ارسال انبیا را نیز رسالت آنها در استکبارستیزی و مقابله با طاغوت بیان می‌دارد. «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (آیه ۳۶ سوره مبارکه نحل)

اما تا کنون آنطور که شایسته و بایسته بوده است این فرض مهم اسلامی مورد بحث و استنباط فقهی قرار نگرفته و این دلایل متعددی دارد. یکی از عمده دلایل آن عبارت است از: ژرف اندیشان شیعه از طرح چنین مباحثی پیرامون فقه سیاسی معذور بوده‌اند، زیرا حکومت‌های سیاسی و مرجعیت فقهی غالبا در دست غیرشیعه بوده است. هم چنین نه تنها حکومت در اختیار شیعیان نبوده، بلکه ایشان تحت خفقان شدید سیاسی در دوران حکومت طواغیت بوده‌اند. اما به فضل خدا و با پیروزی انقلاب اسلامی فضا برای طرح چنین بحث‌هایی مهیا شده است و بنا بر سیاست‌های نظام مقدس اسلامی که همان سیاست‌های شارع مقدس است، اسکتبار ستیزی و مبارزه با طاغوت‌های جهانی از مسائل مبتلا به جامعه اسلامی شده است.

کتاب «ادله فقهی استکبار ستیزی» که به‌تازگی به قلم حجت‌الاسلام محسن صبوری فیروز آبادی در ۳۲۸ از سوی نشر منهاج علم به زیور طبع آراسته شده، مفاهیم کلی و سایر کلیات را بیان و شرح می‌دهد و سپس به سراغ ادله‌ها و قواعد فقهی رفته و مسئله استکبار ستیزی را از حیث فقهی آن مورد بررسی قرار می‌دهد و در پایان با بررسی رابطه این موضوع با ادله ثانویه به بحث خود پایان می‌بخشد.

۱. دلالت قاعده (اصاله عدم ولایه احد علی احد) در وجوب استکبارستیزی ۲. دلالت قاعده (وجوب الاجتناب عن الطاغوت و الکفر بها) ۳. دلالت قاعده نفی سبیل ۴. دلالت قاعده علو اسلام بر وجوب استکبارستیزی ۵. رابطه اصل استکبارستیزی با ادله ثانویه؛ برخی از فصول کتاب می‌باشد.

مفهوم اصطلاحی استکبار: محققان معاصر برای واژه استکبار در فرهنگ سیاسی اسلام تعاریفی نزدیک به یکدیگر ارائه نموده اند که در اینجا به دو مورد از آنها اشاره می شود:

الف) در فرهنگ ما، استکبار به آن مجموعه قدرتی گفته می‌شود که با تکیه بر توانایی‌های سیاسی و نظامی و علمی و اقتصادی خود و با الهام از نگرش تبعیض آمیز به نوع بشر، مجموعه‌های بزرگ انسانی یعنی ملت‌ها و دولت‌ها و کشورها را با سیطره‌ای قلدرانه و تحقیرآمیز به سود خود زیر فشار و استثمار می‌گذارد. در کار آنها دخالت و به ثروت آنها دست اندازی می‌کند. به دولت‌ها زور می‌گوید و به ملت‌ها ستم می‌ورزد و به فرهنگ‌ها و سنت‌های آنان اهانت روا می‌دارد. این تعریف توسط رهبر معظم انقلاب بیان شده است.

ب) استکبار از دیدگاه فرهنگ سیاسی اسلام، وجود نوعی سلطه‌گری سلطه‌جویی استعمار و بهره‌کشی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی توسط اقلیت محدودی زورگو و نفع طلب بر خیل عظیم توده‌های محروم می‌باشد. این عمل می‌تواند داخلی باشد؛ به همان طریق که یک عده دیکتاتور و زورگو بر ملت‌های محروم تحت سلطه خود حاکمیت داشته، آنها را تحت فشار و ظلم قرار دهند و همچنین می‌تواند بین‌المللی باشد؛ بدین معنی که دولت یا کشوری سایر ملت‌ها را استثمار و به استضعاف بکشاند که نمونه بارز آن اعمال سیاست‌های استعمارگونه و امپریالیستی قدرت‌های بزرگ شرق و غرب درجهان می‌باشد.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=27249

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب