کتاب رشد؛ دیداری تازه با سوره عصر نوشته علی صفایی حائری تفسیری معنایی و محتوایی بر سوره «والعصر» است.
درباره کتاب رشد
سوره عصر، یکصد و سومین سوره قرآن کریم است و در مکه نازل شده است. خداوند در نخستین آیه این سوره به «عصر» قسم یاد کرده است، و به همین دلیل هم این سوره «عصر» نامیده شده است. سوره در جواب این قسم، به خلاصهای از معارف قرآن اشاره میکند، و تمامی معارف قرآنی و مقاصد مختلف آن را که عبارتاند از: ایمان، عمل صالح، حق و صبر، در کوتاهترین بیان خلاصه کرده است.
این سوره مبارک سه آیه، چهارده کلمه و ۷۳ یا ۶۸ حرف دارد.
کلمه عصر به معنی زمان، بعدازظهر، فشار، و… آمده است. در آیه دوم این سوره هشداری در زمینه خسران به همه انسانها داده میشود. اما در پایان کسانی که ایمان آوردهاند، عمل صالح انجام میدهند و دیگران را به حق توصیه میکنند و به صبر فرامیخوانند را از خسران دیدگان جدا میکند. از دید مفسرین این سوره کلیه معارف قرآنی را به کوتاهترین شکل ممکن خلاصه کرده است به همین دلیل خواندن تفسیر آن میتواند راهنمای انسانها باشد. کتاب رشد سعی دارد مسیر روشنی از آیات قرآن به مخاطب ارائه کند.
این کتاب حاوی نگاهی نو در برخورد با قرآن است و دیداری تازه با سوره عصر دارد.
بخش اول کتاب، پیرامون آسیبشناسی روش مطالعه واژگان قرآنی و نحوه مواجهه با آنهاست
و در بخش دوم آن از رهگذر فهم آیات سوره عصر، به این سؤال اساسی پاسخ داده میشود:
هدف انسان در زندگی چیست و برای چه آفریده شده است؟
تکمیلی: برای رسیدن به پاسخ صحیح این سؤال، ابتدا سه واژه خسر، رشد و تکامل تحلیل میشود و نهایتاً مشخص میگردد که «رشد » هدف اصلی از آفرینش انسان است.
رشد، زیاد شدن انسان به معنای جهت دادن به استعدادهاى تکاملیافته انسانی است؛
جهتی که استعدادهای انسان را از بنبست مى رهاند و آدمی را از خسر نجات میدهد.
تفاوت رشد و تکامل، و ضرورت رشد و عوامل رشد،
مطالبی است که در این کتاب مطرح گردیده است.
بخشی از کتاب رشد
«آنچه که به اوج خویش رسید؛ مثلاً قدرت بازوها، قدرت فکری، قدرت عقلی، قدرت روحی ووو هنگامی که به اوج خود رسیدند و از نقصها رها شدند، تازه همینها همراه یکی از دو حالت رشد و یا خسر هستند. اگر با دستم و قدرت بازویم در جهت عالیتر کار کنم، رشد کردهام وگرنه خسارت دیدهام و باختهام.
و همین طور در قسمت فکری و عقلی و روحی.
ما خیال میکنیم که اگر بُعد معنوی این قرن به اندازه بُعد صنعت و قدرت مادی پیشرفت کند، کار انسان به سامان میرسد و این است که نهضت اخلاقی راه میاندازیم … در حالی که این انسان به تکامل رسیده در این دو بُعد، بیشتر و عمیقتر بنبست و پوچی و عبث را احساس میکند.
انسان هنگامی که در اوج رفاه موعود سوسیالیسم قرار بگیرد و در بعد معنوی به عرفان عمیق هند هم دست بیابد و روح تشنهاش را در زیر شبنم جنگلهای مبهم هند، سیراب کند و به طراوت برساند، این انسان سرشار در دو بعد، رنجاش عمیقتر و جانکاهتر خواهد شد و بنبست سختتری خواهد داشت.
اگر در جوامع سرمایهداری پس از رسیدن یک عده به رفاه عالی، برای همینها بنبست مطرح شد، در جوامع سوسیالیست پس از رسیدن به اوج رفاه عمومی، همه هیپی میشوند و به عصیان چنگ میزنند و به عرفان شرق پناه میآورند… تا آن روز که در این بنبست هم بمانند و راهی دیگر بخواهند.
انسان حتی پس از فرار از بیرون و هجرت از بیرون و رسیدن به پناهگاه درونی خویش، در این زندان هم نمیتواند بماند و در این آزادی هرز هم نمیتواند دوام بیاورد، که در این وسعت تبخیر هم مجبور است خویشتن را از هرزگی و ولنگاری برهاند و خود را در جهتی عالیتر رهبری کند و از آزادی خویشتن هم آزاد گردد.»