از قرن دوازده به بعد فرقه ای توسط محمد بن عبدالوهاب بنیان گذاری شد که به عنوان وهابیت شناخته می شود. این گروه از بدو تاسیس، دیگر مسلمانان و بویژه مخالفین خود را تکفیر کرده و به جنایات فجیعی دست زده اند. با گذشت زمان در اثر افکار و اقدامات وهابی ها نفرت و تنفر از آنها رواج پیدا می کند. برای رهایی از این نفرت عمومی عنوان وهابیت را رد کرده و خود را سلفی می نامند.
دکتر علی عاید مقدادی الحاتمی[۱] الاشعری از اساتید دانشگاه کاربردی البلقاع[۲] که صاحب دهها اثر تالیفی در باب عقیده اسلامی از جمله نقد وهابیت می باشد در کتاب”وهابیة لا سلفیة” این ادعای وهابی ها را رد کرده و در پی اثبات این مطلب مهم است که تفکر وهابیت تفکر سلفی نیست بلکه صرفا تفکرات محمد بن عبدالوهاب است. وی برای این منظور به شواهد و قرائنی استناد می کند؛ اعم از تصریحات وهابی ها که خودشان را وهابی می نامیدند، یا بواسطه نامگذاری کتابهایی با عناوین وهابی که در آنها از آراء و افکارشان دفاع کرده و یا مشکلاتی که در مواجهه با جمهور امت اسلامی داشتند را بیان کرده اند، از قبیل؛” أثر الدَّعوة الوهَّابيَّة في الإصلاح الدِّيني والعمراني في جزيرة العرب” تالیف محمد حامد الفقی، ” الحركة الوهَّابيَّة” تالیف محمَّد خليل هرّاس، ” الرَّد على من أنكر على أهل الدَّعوة الوهَّابيَّة إنكارهم الشِّرك”و ” الهديَّة السَّنيَّة والتُّحفة الوهَّابيَّة النجديَّة ” تالیف سليمان بن سحمان تالیف، “حقيقة المذهب الوهَّابي ” تالیف سليمان بن صالح الدَّخيل و….
همچنین وهابی ها در ابتدای امر خودشان را نجدی هم معرفی می کردند چنان که در جاهای متعددی از کتاب الدرر السنیه از محمد بن عبدالوهاب با عنوان: إمام الدَّعوة النَّجديَّة، شيخ الدَّعوة النَّجديَّة، یاد شده است.
وهابی ها افکار و عقاید خود را به سلف منتسب می کنند، در حالی که سلف از این ادعا ها به دور بودند، چنان که با بررسی تعداد زیادی از افکار آنها معلوم می شود که کمترین ارتباطی با سلف ندارند. لذا جمله مباحث اصلی و اساسی که در این کتاب دنبال شده است نشانگر تضاد افکار وهابی ها با سلف می باشد.
شیوه مقابله وهابیت با علمای مذاهب اسلامی اعم از تکفیر یا تحریف آثار آنها و… و متقابلاً مقابله علما با این فرقه گمراه از دیگر مباحث مطرح شده در این کتاب می باشد.
این کتاب در ۳۶۵ صفحه و در قالب هفت فصل تدوین شده است.
در فصل اول به خودداری وهابی ها از « وهابی» نامیدن آنها پرداخته شده است. عده زیادی از علمای وهابی با علم به این که بزرگان و مشایخ آنها از نامگذاری وهابیت راضی بودند، ولی استعمال این نام بر این گروه را بر نتابیده و آن را از اقدامات مخالفین و دشمنانشان می دانند. مولف در این فصل اقوال متعددی در این زمینه ارائه کرده است.[۳]
نویسنده در فصل دوم برای رد ادعای وهابی ها مبنی بر این که وهابیت اسمی هست که مخالفین به آنها نسبت داده اند، به تصریحات علمای مطرح وهابی ها استناد می کند که خودشان را وهابی معرفی کرده اند. حتی گاهی خودشان را نجدی معرفی کرده اند.[۴]
در فصل سوم برخی از عقاید وهابیت بررسی شده است. مولف در این فصل ۲۰ مورد از عقاید وهابی ها که مخالف با عقیده جمهور مسلمین هست را بررسی کرده است.[۵]
مباحث فصل چهارم این کتاب در ارتباط با دیدگاه وهابیت نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است. نویسنده پنج مطلب را در این فصل مطرح کرده است. مباحثی همچون سفر برای زیارت قبر پیامبر، جشن میلاد آن حضرت، توسل به پیامبر اکرم و… [۶]
در فصل پنجم دیدگاه وهابیت نسبت به علمای مخالف خود و نحوه مواجهه با آنها بررسی شده است. تکفیر و دروغ بستن و نسبت دادن بد ترین الفاظ به علما و تحریف کتب و آثار آنها از جمله برخوردهای وهابی ها با علمای مخالف خود می باشد که در این فصل از کتاب به بیان شواهد و مصادیق آن پرداخته شده است.[۷]
مولف در فصل ششم به بررسی عیار علمی برخی از علمای وهابی پرداخته است. مباحثی که در این فصل بررسی شده اند عبارتند از مباحث مربوط به اجماع، استفاده از خبر واحد برای اثبات مسائل اعتقادی و تکفیر بر اساس آن، تاویل صفات خبری.[۸]
در فصل هفتم به معرفی ۷۰۹ کتاب که علما و محققین و دانشمندان فرق مختلف اسلامی در رد وهابیت نوشته اند پرداخته شده است[۹].
در مجموع می توان گفت که این کتاب به خوبی توانسته مطلب مورد نظر خود یعنی عدم ارتباط وهابیت با سلف و عدم همخوانی افکار و عقاید آنها با عقاید سلف و نیز علمای مذاهب مختلف را به خواننده القاء کند. از دیگر امتیازات این کتاب می توان به ارائه مدارک و منابع برای محققین حوزه نقد وهابیت اشاره کرد.