اقتدارگرایی پزشکی در پی تدارک پشتوانه اقتدارگرایی حقوقیِ کیفری برای خود، موجب توسعه مداخلات کیفری و حقوقیزدگیِ دولت و توسل بیرویه به ابزار قهری با ادعای کنترل سلامت اجتماعی میشود. اقتدارگرایی پزشکی، یک منظومه فکری ـ رفتاریِ انحرافیافته از رسالت اصلیِ پزشکی است و جریانِ وخامتیافتۀ الگوی زیستافراطیِ فلسفه پزشکی است. همآیندیِ اقتدارگرایی پزشکی و امنیتگرایی کیفری، حل مسائل بدخیمِ سیاستیِ سلامت را به چالشِ «سوءاستفاده متقابل حقوق جزا و حقوق سلامت از هم» سوق میدهد. برخی جلوههای الزام قضایی به درمان، مصداق گسترش شبکه کنترل نرمِ شبهکیفری بر بزهکارِ خودبزهدیده جرائم حکومتی است؛ همچنان که جلب پشتوانه قدرت کیفری برای اجرای برخی سیاستهای سلامت نیز نمودی از سویه متقابل تلاقی اقتدارگرایی پزشکی و امنیتگرایی کیفری است.









