شفقنا- اربعین حسینی یادآور چهلمین روز شهادت سیدالشهدا(ع) و یاران وفادارش در کربلاست؛ روزی که نهتنها غم و اندوه، بلکه پیام ایستادگی و آزادگی را زنده میکند. این روز، آیینهای از پیوند دلها با حقیقت عاشورا و استمرار راه حق در برابر باطل است. مراسم و زیارت اربعین، تجلی عشق و وفاداری میلیونها انسان به امامی است که جان خود را در راه خدا و کرامت انسان فدا کرد.
شفقنا در گفت وگوها و سخنرانی هایی مجزا، پیام و فلسفه اربعین حسینی برای جامعه امروز و مفهوم زیارت و جایگاه زیارت در مکتب تشیع را مورد بحث و بررسی قرار داد که در ادامه می خوانید:
استاد محقق داماد: «زیارت» از ارکان مهم تشیع است/ باید مفهوم «ولایت ولیّالله» را بفهمیم/ سنت زیارت را درک کنیم
شفقنا- آیت الله سید مصطفی محقق داماد، رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران روز گذشته در سخنرانی «زیارت» را از جمله ارکان مهم تشیع دانست و بیان کرد: یکی از نهادهای مهم تشیع این است که مفهوم و سنت زیارت را درک کند. برای درک کامل سنت زیارت، باید نخست مفهوم «ولایت ولیّالله» را بفهمیم. ولایت در مکتب شیعه چیزی فراتر از محبت و غیر از ولایت حقوقی است. معنای ولایت در این مکتب، «اتصال روحی انسان به روح ولیّالله» است. این رابطه، مثل رابطه فیلسوف با پیروانش نیست. در تشیع، ولیّالله (مثل امیرالمؤمنین علی(ع) یا امام صادق(ع)) کسی است که روح انسان با روح او متصل میشود. این رابطه جان انسان را دگرگون میکند و از طریق روح ولیّالله، انسان به روح خدا متصل میشود.
به گزارش خبرنگار شفقنا، در ادامه متن سخنرانی استاد محقق داماد را می خوانید:
جایگاه زیارت در سنت شیعی
همه ما مفتخریم که شیعه هستیم. اما اگر از ما بپرسند نهادهای اختصاصی مکتب تشیع چیست، چه پاسخی میدهیم؟
فکر میکنم اولین چیزی که به ذهن شما میآید، این است که معتقدیم امیرالمؤمنین علی(ع) جانشین پیامبر(ص) است. اما آیا فقط همین است؟ آیا معنای تشیع تنها این است که معتقد باشیم بعد از پیامبر، ابوبکر نبوده و خلیفه بلافصل علیبنابیطالب بوده است؟
البته این مطلب هست، اما تنها این نیست. مکتب تشیع، نهادهای بسیار مهم و اختصاصی دیگری هم دارد که یکی از آنها «اعتقاد به زیارت ولیّالله» است. این امر در هیچ مکتبی جز مکتب تشیع وجود ندارد؛ یعنی اعتقاد به سنت زیارت ولیّالله.
جالب است بدانید که از همان روزهای نخستین تاریخ اسلام تا امروز، چندین نفر از محدّثان عالیمقام، فقهای بزرگ، متکلمین و عرفا، در زمینه زیارت کتاب نوشتهاند. اولین کسی که کتابی در باب زیارت نوشت، شخصی است به نام «ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور بن قولویه»، مربوط به قرن چهارم (وفات ۳۶۸ هجری).
در قم، گذری هست که در کنار آرامگاه حضرت فاطمه معصومه (س) واقع شده، وقتی از صحن شیخان که تمام میشود به سمت بازار میروید، کنار خیابان ارم، قبری است به نام «قبر ابنقولویه». همانجا، صاحب همین کتاب آرمیده است.
این بزرگوار کتابی نوشت به نام «کاملالزیارات». در حدیث، شاگرد کلینی و در فقه، استاد شیخ مفید بود.
شیخ مفید از کسانی است که نزد همین بزرگوار درس خوانده است. آیتالله خویی، مرجع قرن ما و متخصص علم رجال، نظریهای دارد که میگوید: هر راوی که در سلسله روایات ابنقولویه در «کاملالزیارات» قرار گیرد، موثق است چون ابنقولویه در مقدمه کتاب گفته: «من همه روایاتی را که در این کتاب نقل کردهام از راویان ثقه و معتبر گرفتهام.» به همین جهت، وقتی در فقه بحث میشود، میگویند «این راوی در سلسله روایات کاملالزیارات» است و این یعنی بالاترین درجه اعتبار.
بعد از ایشان، شیخ مفید، شاگرد همین بزرگوار که در سال ۴۱۲ هجری وفات کرد، کتابی دارد به نام «المزار» (مزار یعنی زیارت). در نام آن، دو احتمال در قرائت هست.
پس از وی، شیخ طوسی، شاگرد شیخ مفید و مشهور به «شیخ الطائفه»، که بنیانگذار اجتهاد شیعی است، آمد. صد سال، هیچ فقیهی فتوایی مخالف فتوای شیخ طوسی نداد. او کتابی نوشت به نام «مصباح المتهجد» (چراغ شبزندهداران) که قسمت عمده آن به زیارات اختصاص دارد.
بعد از او، سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴ هجری)، فقیه حِلّه، کتابی دارد به نام «مصباح الزائر» یعنی «چراغ زائر».
و آخرین نفر در این فهرست، شهید اول است (ما دو شهید داریم: شهید اول، صاحب لمعه، و شهید ثانی، صاحب شرح آن). او کتابی دارد به نام «اَلَمزار فی کیفیّةِ زیاراتِ النَّبیّ و الائمّة علیهمالسلام».
چرا زیارت از ارکان تشیع است؟
یکی از نهادهای مهم تشیع این است که مفهوم و سنت زیارت را درک کنیم. چرا این سنت، مختص مکتب شیعه است؟
برای درک کامل سنت زیارت، باید نخست «مفهوم ولایت ولیّالله» را بفهمیم. اگر شما بخواهید به زیارت بروید، مثلاً به مشهد، پیش از آن باید معنای ولایت ولیّالله را بشناسید.
ولایت در مکتب شیعه یعنی چه؟ این امر، چیزی فراتر از محبت و غیر از ولایت حقوقی است. معنای ولایت در این مکتب، «اتصال روحی انسان به روح ولیّالله» است. این رابطه، مثل رابطه فیلسوف با پیروانش نیست. مثلاً اگر کسی پیرو کانت باشد، به این معناست که کتابهای او را خوانده و به آموزههایش ایمان آورده است، اما لازم نیست اتصال روحی با او داشته باشد.
اما در تشیع، ولیّالله (مثل امیرالمؤمنین علی(ع) یا امام صادق(ع)) کسی است که روح انسان با روح او متصل میشود. این رابطه، بالاتر از رابطه یک معلم با شاگرد است؛ رابطهای است که جان انسان را دگرگون میکند و از طریق روح ولیّالله، انسان به روح خدا متصل میشود.
امام صادق (ع) میفرماید: «روح مؤمن، به روح خداوند، شدیدتر از اتصال شعاع خورشید به خورشید متصل است.» این اتصال، موجب تزکیه انسان میشود؛ تزکیهای که در قرآن، چهار بار با اندکی تفاوت آمده است: «یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة». تزکیه، عملی است که فاعل آن خود پیامبر(ص) است و از طریق اتصال روحی به پیامبر(ص) و پس از ایشان به ولیّالله تحقق مییابد.
آیتالولایه و ولایت امیرالمؤمنین (ع)
یکی از آیاتی که شیعه آن را «آیتالولایه» مینامد، این است: «إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعون». امام رضا (ع) فرمودند: این آیه درباره امیرالمؤمنین نازل شده، آن هنگام که در حال رکوع، انگشتر خود را به فقیر داد. این ولایت، استمرار ولایت خدا و رسول است.
مفهوم زیارت
زیارت، پیش از آنکه بگوییم «السلام علیک»، یعنی فهمیدهایم که روح ما به روح ولیّالله متصل است. این اتصال، محدود به زندگی دنیوی نیست، چون روح ولیّالله باقی است و مرگ، این ارتباط را قطع نمیکند. پس باید به روح مجرد و بقاء آن معتقد باشیم تا مفهوم زیارت را دریابیم.
در نماز، وقتی در تشهد میگوییم: «السلام علیک أیها النبی»، یعنی «ای پیامبر! تو اکنون در برابر منی.» این اتصال، معنای ولایت را زنده میکند و عبادت را عمیقتر میسازد.
زیارت جابر بن عبدالله انصاری در اربعین
در اربعین، یکی از مهمترین وقایع، زیارت قبر امام حسین (ع) توسط جابر بن عبدالله انصاری است. جابر، از اصحاب رسولالله، ناقل حدیث لوح دوازده امام، حدیث غدیر، حدیث ثقلین و حدیث «أنا مدینة العلم و علی بابها» است.
جابر، نابینا و سالخورده، در زمان حکومت یزید، علناً از مدینه به قصد زیارت امام حسین (ع) حرکت کرد؛ اقدامی که شجاعت و صراحتش در برابر اختناق اموی، انقلابی بود.
در این سفر، عطیه عوفی همراه جابر بود. عطیه، از کوفه به جابر پیوست. وقتی به فرات رسیدند، جابر غسل کرد و لباس احرام پوشید. این عمل، بر اساس اجتهاد او بود که زیارت قبر شهید را مانند زیارت بیتالله دانسته بود.
جابر، با گامهای کوتاه و آرام، به سمت قبر حرکت کرد تا قدمهای بیشتری بردارد و ثواب بیشتری ببرد. دستش را بر قبر گذاشت و سه بار فریاد زد: «یا حسین! یا حسین! یا حسین!» و گفت: «حبیبی یا حسین!» سپس خطاب به شهدای کربلا گفت: «السلام علیکم، من با شما هستم، در بهشت با شما هستم.»
وقتی عطیه از او پرسید: چگونه چنین میگویی، در حالی که تو در کربلا حضور نداشتی؟ جابر پاسخ داد: «پیامبر(ص) فرمودند: هرکسی، کسی را دوست بدارد، با او محشور میشود و من حسین(ع) را با تمام قلبم دوست دارم».
استاد سروش محلاتی: «یا لیتنا کنا معکم افوز، فوزا عظیما» استمرار مکتب اباعبدالله الحسین (ع) است/ همه انسان ها باید در برابر عظمت اصحاب امام حسین (ع) کرنش کنند/ کسی که «یالیتنا» را به حقیقت بگوید سهم و بهره ای از فوز عظیم شامل حال او می شود
استاد حوزه علمیه قم گفت: که شخص با تکرار این جمله در زیارت اباعبدالله (ع) آمادگی روحی پیدا میکند تا وقتی چنین شرایطی اتفاق افتاد که -جبهه بندی حق و باطل هست- در چنین میدانی آمادگی حضور پیدا کند و در واقع این جمله استمرار مکتب ابا الله الحسین علیه السلام تلقی می شود.
به گزارش شفقنا، آیت الله محمد سروش محلاتی در سخنرانی اربعین حسینی با موضوع «فلسفه یا لیتنا در زیارت شهدای کربلا» بیان کرد: روز اربعین یکی از روزهای زیارتی حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. در زیارت اباعبدالله (ع) علاوه بر زیارت حضرت، زیارت اصحاب و یاران باوفای ایشان نیز مورد توجه قرار دارد و جمله ای در زیارت این بزرگواران وجود دارد که قابل تامل است. مضمون جمله این است که «ای کاش من هم همراه شما بودم و به چنان فوز عظیمی می رسیدم؛ یا لیتنا کنا معکم و افوز، فوزا عظیما».
وی با بیان اینکه این جمله در زیارت، «ماثور» است، تصریح کرد: این مضمون و تعبیر از ابداعات و انشاءات ما انسان های عادی و معمولی نیست بلکه ائمه علیهم السلام به ما یاد دادند که هنگام زیارت اباعبدالله (ع) و اصحاب و یارانش چنین اظهاری در برابر آنها داشته باشیم و حسرت خود را اظهار کنیم که «کاش با شما بودیم و به سعادت می رسیدیم». حال که ائمه (ع) این جمله را به زبان ما گذاشتند و به ما آموخته اند، این جمله و مطلب چه حقیقتی را بازگو می کند و به چه اسراری اشاره دارد؟
وی در ادامه بیان داشت: با پایان یافتن جنگ، دو نوع حسرت در میان کسانی که در میدان حضور نداشتند، اظهار می شود؛ نوعی از حسرت، حسرت از عدم توفیق برای درک پیروزی در جنگ است: «ای کاش ما در میدان بودیم و پیروزی را مانند سپاهیان اسلام درک می کردیم». نوع دوم از حسرت، این است که جنگ به پیروزی سپاه حق طلب منتهی نشده و کسانی که در این مسیر بودند به شهادت رسیده اند و اینک بازماندگان و محرومان ابراز حسرتمی کنند که «ای کاش ما هم با شهدا بودیم».
استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: «ای کاش اول، همراهی با پیروزمندانی است که از میدان به سلامت آمدند» و «ای کاش دوم در همراهی با شهدایی است که در میدان ماندند و جان دادند و به اوطان خود باز نگشتند». نوع اول در قرآن کریم از زبان برخی آمده است و نوع دوم در زیارت اصحاب اباعبدالله الحسین (ع) آمده است.
وی ادامه داد: ای کاش نوع اول می تواند نوعی نقطه ضعف تلقی شود اما نوع دوم قطعا نقطه قوت است. آنچه راکه درباره نوع اول از حسرت در قرآن کریم آمده است، حکایت می کند وضع و روحیه گروهی از مومنان ضعیف الایمان را که برای حضور در میدان نبرد تعلل کردند و به موقع اماده حضور نشدند و فرصت و نبرد را در برابر دشمنان از دست داده اند اما بعد از اینکه سپاه اسلام، جنگ را با موفقیت به پایان رساندند و مسلمانان با دست پر از غنائم به شهر برمی گردند، این انسان های غایب احساس خسارت و ضرر و زیان می کنند و ابراز می کنند ای کاش ما با شما بودیم. خداوند در قرآن کریم، این را درآیه ۷۲ و ۷۳ سوره نساء حکایت می کند که «وَإِنَّ مِنكُمۡ لَمَن لَّيُبَطِّئَنَّ….»، برخی از شما مسلمانان کسانی هستند که کند هستند لذا به واسطه عدم چابکی و چالاکی و تنبلی در میدان حضور پیدا نمی کنند و پس از عدم حضور، اگر بر شما مصیبتی وارد شد، خوشحالند که حضور نداشتند و اگر غنیمتی به شما رسید، حسرت می خورند که چرا حضور نیافتند. «وَلَئِنۡ أَصَٰبَكُمۡ فَضۡلٞ مِّنَ ٱللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَن لَّمۡ تَكُنۢ بَيۡنَكُمۡ وَبَيۡنَهُۥ مَوَدَّةٞ يَٰلَيۡتَنِي كُنتُ مَعَهُمۡ فَأَفُوزَ فَوۡزًاعَظِيمٗا»؛ اگر شما از فضل الهی برخوردار شدید و غنائمی به دست آورده و موفقیتهایی کسب کردید کاش ما هم با انها بودیم و فوز عظیم را درک می کردیم. فوز عظیم از نظر آنها، رسیدن به اموال و غنائم و موفقیتهاست. فَأَفُوزَ فَوۡزًاعَظِيمٗا، حسرت بر از دست دادن این غنائم و تشویق ها و موقعیت های ظاهری دنیوی است. می بینند وقتی سپاه اسلام برگشت چگونه مورد استقبال قرار می گیرند چقدر اجر و پاداش نزد مردم دارند، چقدر تشویق می شوند، چه سوابقی دارند و براساس این سوابقی که در میدان بودند چه امتیازاتی کسب می کنند؛ همه این سوابق برای زندگی دنیایی آنها افتخارآمیز می شود و همیشه پرونده ای از این افتخارات را زیر بغل دارند لذا از امتیازات این سوابق برخوردار می شوند. پس افراد سودجو و منفعت طلب حسرت می خورند که کاش ما می رفتیم تا هم آسیبی نمی دیدم و هم جایگاهی نزد مردم پیدا کرده و غنائمی به دست می آوردیم و از منافع این حضور بهره مند می شدیم. لذا منظور این دسته از افراد از«فَأَفُوزَ فَوۡزًاعَظِيمٗا» همین منافع مادی زودگذر دنیوی است.
وی در عین حال تاکید کرد: البته که این حسرت خوردن نقطه قوت نیست بلکه نقطه ضعف ایمانی هم است. اینها به جای چنین حسرت خوردن باید از کوتاهی و تنبلی خود توبه کنند. هرگز نباید این پیروزی های ظاهری و منافع کسب شده را فوز عظیم تلقی کنند. نگاه اینها مادی محور و سودجویانه است ولی در زیارات اباعبدالله الحسین (ع) که تعبیری مشابه این تعبیر است؛ «یا لیتنی کنت معکم»، از نوع دیگری است. جمله از نظر ظاهر همان ولی از نظر واقع، متفاوت است. اینجا کسی این جمله را می گوید و این اظهار حسرت و ناراحتی را دارد که کسانی که بودند به شهادت رسیدند و کسی که می گوید یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما یعنی شهادت نصیب من می شدم. در نوع اول فوز عظیم برای انسان های دنیاطلب غنیمت بود اما اینجا برای انسان های سعادت طلب، شهادت است.
وی به زیارات مختلف از سوی راویانی چون ابن قولویه و صاحب من لا یحضره الفقیه اشاره کرد و افزود: ابن قولویه در کامل الزیارات نقل میکند که مخاطبش اباعبدالله الحسین (ع) است نه اصحاب حضرت: «انی ابرا الی الله من قاتلک و من سالک یا لیتنی فوزا عظیما؛ حسین جان ای کاش من با شما بودم و به فوز عظیم میرسیدم». آن فوز عظیم چیست؟ ای کاش بودم و خون قلبم را بذل میکردم در راه تو و با جان خودم از شما حفاظت میکردم و خودم را فدایی شما میکردم که به شما آسیبی نرسد و ای کاش توفیق داشتم در مقابل شما و در رکاب شما میایستادم و فداکاری میکردم و خون من با شما همراه می شد.
سروش محلاتی ادامه داد: شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه نقل می کند که پس از زیارت اباعبدالله (ع) در حرم شهدا برمیگردی به سمت شهدا که در حرم مدفون هستند و این جمله را خطاب به شهدا میگویی: السلام علیکم، السلام علیکم، السلام علیکم. سه بار سلام به شهدای کربلا در حرم می دهی فزتم والله، فزتم والله، فزتم والله؛ سه بار هم با تاکید قسم یاد میکنی که شما به فوز و رستگاری رسیدید و بعد از سه بار سلام و سه بار قسم، این جمله را میگویی: «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما؛ ای کاش من هم با شما بودم و به فوز عظیم میرسیدم». سپس برمیگردی. یعنی در واقع اصل و متن زیارت اصحاب اباعبدالله الحسین (ع) یک سلام است و پس از سلام که سه بار تکرار شد، قسم به فوز. اما متن زیارت نیم سطر است؛ «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما».
وی به فرازی مشابه در زیارت عرفه امام حسین (ع) اشاره کرد و گفت: آیا کسی که این جملات را به زبان جاری می کند لقلقه زبان است یا بویی از حقیقت در این اظهار تاسف و حزن وجود دارد و واقعا متاثر است.
وی ادامه داد: مرحوم شهید مطهری تقریبا در همه مواردی که این جمله را در آثار خود مطرح کردهاند و در سخنرانیهای خودشان به زبان آوردهاند همیشه این تعبیر را ذکر می کنند که این جمله چقدر از حقیقت برخوردار است؛ چون زمانی سلام شما به اباعبدالله و اصحاب ایشان، اِخبار است که این جمله سخت و دشوار نیست. اما وقتی شخص در حال زیارت می گوید «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما» از حال خود خبر می دهد نه از حال اصحاب امام حسین (ع).
وی بیان داشت: مرحوم شهید مطهری در جلد بیست و هشتم از مجموعه آثار ایشان است، بعد از اینکه اشاره می کند به اینکه در اربعین جابر آمد در کنار تربت ابا عبدالله و آنجا اظهار کرد به حضرت که من با شما بودم و بعد عطیه سوال کرد که ما که کربلا نبودیم و این متناسب با همین جمله «یا لیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما» است، می گوید که ما این جمله را به لفظ میگوییم اما از لفظ تا حقیقت هزار فرسنگ است فاصله است.
وی بیان کرد: دو نکته اساسی در زمینه تاثیر جمله «یالیتنا….» که اینجا وجود دارد؛ یک نکته این است که شخص با تکرار این جمله در زیارت اباعبدالله (ع) آمادگی روحی پیدا میکند تا وقتی چنین شرایطی اتفاق افتاد که -جبهه بندی حق و باطل هست- در چنین میدانی آمادگی حضور پیدا کند و در واقع این جمله استمرار مکتب اباعبدالله الحسین علیه السلام تلقی می شود و آن مکتب و پیام را در نسلها در طول تاریخ حفظ میکند چون انسانهایی که زیارت امام حسین (ع) می روند این آمادگی روحی را پیدا میکنند که با این جمله به آنها القا می شود شما برای حضور در چنین میدانی آماده باشید. تاثیر دوم این هست که علاوه بر آمادگی برای آینده که اگر چنین صحنهای تکرار شد، یک تاثیر بالفعل هم دارد، شخصی که یا لیتنی را به حقیقت می گوید حقیقتاً جزو اصحاب امام حسین (ع) قرار میگیرد و حقیقتاً سهم و بهرهای از آن فوز عظیم شامل حال او میشود.
وی به فرازی از سخنان امام علی (ع) در بخش خطبه ها و کلمات حضرت در نهج البلاغه اشاره کرد و ادامه داد: پس از اینکه امیرالمومنین علی علیه السلام با موفقیت جنگ جمل را به پایان رساند یکی از اصحاب حضرت عرض کرد که ای کاش فلانی هم بود و این پیروزی و موفقیتهای شما را بر دشمنانتان میدید. حضرت به او فرمود: این شخصی که تو آرزو داری ای کاش بود، آیا حقیقتاً دلش با ماست؟ گفت: بله حقیقتا با ماست. حضرت فرمودند: او با ما بوده است. این همان جمله ای است که جابر هم در روز اربعین به حقیقت و صداقت گفت: «ما بودیم در کربلا». حضرت امیرالمومنین (ع) فرمودند که نه تنها او بوده بلکه نسلهایی از انسانهای آینده هم بودند. اتفاقاً حضرت فرمودند: این جمله را بگوئید و کسی که این جمله را بگوید ثواب و بهرهای مشابه اصحاب اباعبدالله (ع) برده است. مرحوم صدوق در امالی روایتی را از امام رضا (ع) نقل می کند که خطاب به ریان بن شبیب می فرماید: هرگاه به یاد شهدای کربلا افتادی این جمله را بگو: «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». آن ثواب را خواهی برد.
سروش محلاتی به سخنی از شهید بهشتی اشاره کرد و گفت: شهید بهشتی در جلد اول مباحث تفسیری خود که به چاپ رسیده می گوید: «من وقتی برای زیارت امام حسین (ع) و شهدای کربلا مشرف شدم آنجا یک تکانی خوردم. آنجا که به عنوان قبور شهدا در حرم هست ایستاده بودم، هنگام خواندن زیارت آنها به خصوص در گفتن یک جمله خیلی تکان خوردم. آن جمله این است: «یا لیتنا کنت معکم فافوز فوزا عظیما». چون من خودم را در شرایط آن زمان میگذارم و میبینم یاران حسین علیه السلام از بزرگترین نعمت خدا برخوردار بوده بودند و آن دستیابی به رهبری قابل اعتماد است. یاران حسین میفهمیدند دنبالهروی پیشوایی چون امام حسین علیه السلام هستند که به خودش به راهش و به رهبری اش هیچ شک و تردیدی نداشتند. این خیلی افتخار بزرگی است و ما باید بر این افتخار و بر این توفیق حسرت بخوریم».
وی عنوان کرد: شهید آیت الله مطهری از یکی از علما که ظاهرا فیض کاشانی بوده نقل میکنند آن عالم بزرگوار گاهی حدیث نفس میکرده که چطور امام حسین (ع) فرمودند اصحابی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم نمی شناسم. این عالم بزرگوار یک شب در عالم خواب دید که کربلاست و او هم در میان اصحاب امام حسین (ع) حضور دارد. صحنه ظهر عاشورا هنگام نماز در عالم خواب برای این عالم تکرار می شود که یکی از اصحاب جلوی حضرت می ایستد و تیرها به سمت او می رود و تا نماز کوتاه حضرت تمام می شود وی همچنان می ایستد تا اینکه نماز امام (ع) تمام می شود و این فرد بر زمین می افتد. این عالم می گوید که در عالم خواب حضرت به من فرمودند من نماز میخوانم مقابل من بایست. در مقابل حضرت ایستاد، حضرت نماز را شروع کردند. تیر اول آمد خم شد. تیر بر اباعبدالله (ع) نشست. متاثر شد، استغفار کرد. تیر دوم آمد باز نتوانست مقابل حضرت بایستد و تیر را بگیرد، خود را کج کرد تیر بر اباعبدالله الحسین علیه السلام نشست. در عالم خواب به او نشان دادند که « یا لیتنا» گفتن کار آسانی است. نه چنین است که در هر زمانی کسی بتواند چنین ادعایی را تکرار و گمان کند که اغراقی در اصحاب امام حسین نسبت به آنها اتفاق افتاده و زیاده روی شده است. همه انسانها در طول تاریخ در هر جایگاه و منزلتی که باشند باید در برابر عظمت و بزرگی اصحاب اباعبدالله الحسین (ع) کرنش کنند و آنها را به عنوان شاخص برای حق طلبی و ایستادگی و مقاومت در راه خدا بشناسند و هر کسی هر کجا که هست با هر رتبه و مقامی باید این جمله را تکرار کند که «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما».
«اربعین» شکوه انسانیت و دیانت است/ قراردادن جریان عاشورا در دایره تنگ مذهبی مانع از اثرگذاری آن می شود/ «خوراک» نباید وجه غالب راهپیمایی اربعین باشد/ اربعین انسان و انسانیت را در روزگار ما تحت تاثیر قرار داده است؛ دکتر شریعتمداری در گفت وگو با شفقنا
شفقنا- استاد شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب به دستاوردهای اربعین اشاره کرد و گفت: ستیزی که در ذات عرب و عجم نسبت به هم در طول تاریخ وجود داشته است، در اربعین رنگ می بازد و عواطف و احساسات و اختلاط بین عرب و عجم بیشتر می شود.
دکتر حمیدرضا شریعتمداری در گفت وگو با شفقنا اظهار داشت: اربعین سیدالشهدا (ع) در ظرف زمانی ۶۱ هجری امتداد نهضت عاشورا و برای این است که این حماسه در کربلا مدفون نشود و بتواند الهام بخش و اثربخش باشد.
وی خاطرنشان کرد: زیارت اربعین توسط جابر بن عبدالله انصاری و عطیه یا ورود کاروان اسرا به کربلا در قالب زیارت امام حسین (ع) و یارانش در چنین روزی حاوی این پیام است که تمام کاربرد این جریان در تداوم آن به صورت انتقال مضمون و درونمایه حرکت ظلم ستیزانه امام حسین (ع) به همه جهانیان و در همه ادوار تاریخی است.
وی در مورد جایگاه اربعین گفت: اگرچه اعداد ماهیت اعتباری دارند ولی در ادیان و جریانات مختلف فلسفی و عرفانی هریک از اعداد کارکرد خاصی پیدا کردند؛ مثلا عدد «۷» شاید جزو پرکاربردترین و پرمعناترین رقم در تاریخ اندیشه باشد که در متون دینی هم کاربرد دارد. عدد «۵» به غیر از بار شیعی که دارد و آن پنج تن آل عباست، در بین فیثاغوری ها هم بار معنایی خاصی داشته است. اما عدد «۴۰» در این بین از جهت سیر و سلوک عرفانی و توقف حضرت موسی (ع) در کوه طور اهمیت خاصی پیدا کرده است. عمده دلالت عدد ۴۰ برای واقعه عاشورا و نیز منزلتی که پیدا کرده این است که نهضت عاشورا نباید در گوشه ای از تاریخ و زاویه ای از زوایای جغرافیا بماند و دفن شود.
وی تصریح کرد: شاید طبیعی باشد که علاقمندان سیدالشهدا (ع) بویژه شیعیان در کنار تکریم عاشورا نگاه ویژه ای هم به اربعین داشته باشند و بویژه در دو سده اخیر بعد از سقوط رژیم بعث در عراق، بحث پیاده روی اربعین مطرح شده است.
وی خاطرنشان کرد: بعد از سقوط صدام طبیعی به نظر می رسید که این رویداد به صورت انفجاری ابعاد دوچندان پیدا کند و گسترده شود. ما باید از این بستر ایجاد شده و فرصت به وجود آمده کمال استفاده را برای تقرب به ارزش های دینی و اخلاقی از یکسو و امتداد پیام عاشورا از سوی دیگر کنیم با این نگاه که درونمایه اصلی نهضت سیدالشهدا (ع) مبارزه با ظلم و مقاومت در برابر دشمنان است.
به اربعین نباید نگاه شیعی و درون مذهبی داشت
دانشیار شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه تردیدی در این نیست که اربعین آوردگاهی است که شکوه و قدرت تشیّع را نشان می دهد، در عین حال گفت: نباید به این تجمع رنگ و بوی شیعی دهیم؛ چون اگر نگاه خاص شیعی به اربعین داشته باشیم، این جریان را از لحاظ تاثیر و دامنه به شدت محدود کرده ایم درحالیکه می توان به آن نگاه فرامذهبی و اسلامی و حتی فراتر، نگاه انسانی داشته باشیم و از آن به عنوان «شکوه انسانیت» یا «شکوه دیانت» و «شکوه اسلام» یاد کنیم.
وی تاکید کرد: نهضت عاشورا یک نهضت شیعی به معنای خاص خودش نیست بلکه یک نهضت اسلامی است و تقابلی که در عاشورا صورت گرفت، تقابل اسلام علوی و اسلام اموی است نه اسلام شیعی و اسلام سنّی. بنابراین هرکس بخواهد عاشورا را در دایره تنگ مذهبی و طائفی ببرد درحقیقت مانع اثرگذاری بیشتر عاشورا شده است.
وی با بیان اینکه امام حسین (ع) در نهضت عاشورا دنبال این هدف بود که کیان اسلام آسیب نبیند، گفت: اگر ما بخواهیم آن آرمان را دنبال کنیم، همانطورکه به عاشورا باید نگاه فرامذهبی داشته باشیم، به اربعین هم باید چنین نگاهی داشته باشیم تا اسلام و کیان مسلمانی و دین و دینداری و مجموعه ای از ارزش های انسانی و اخلاقی تقویت شوند.
شریعتمداری درباره واکنش رسانه های غربی به مراسم اربعین بیان داشت: یک پدیده هرچه بیشتر با فطرت انسانی سازگارتر باشد و آرمان ها و شعارهای آن بیشتر انسانی، اخلاقی و معنوی باشد، جای خود را باز می کند.
وی ادامه داد: رسانه های جهانی ممکن است پدیده ای را خیلی بازتاب ندهند و این لزوما از سر عناد نیست ولی به این معنا هم نیست که آن پدیده بازتاب پیدا نمی کند چون انسان ها خود بهترین رسانه هستند. آنچه در این مراسم، مهم به نظر می رسد، رفتارهای ماست؛ یعنی رفتارهایی انجام ندهیم که تبدیل به سوژه برای رسانه ها شود و بازتاب پیدا کند.
آفت هایی که جریان اربعین را تهدید می کند
وی نسبت به آفات پیش روی مراسم اربعین ابراز نگرانی کرد و با برشمردن برخی از اینها گفت: باید مراقب باشیم تا راهپیمایی اربعین گرفتار این آفات نشود. «فرقه ای» شدن و «طائفی» شدن یکی از آفت های مهم است. خوشبختانه با تدابیر مرجعیت اعلای شیعه در عراق، هیچ علم و نام و پرچمی به نام جریان های داخل شیعه در آنجا بلند نمی شود. از ایران هم تدابیر خوبی شده است تا این جریان، رنگ و بوی خاص درون فرقه ای یا شیعی پیدا نکند.
وی «حکومتی» شدن را دومین آفت پیش روی مراسم اربعین عنوان کرد و افزود: این مراسم در عراق، تا حدّ زیادی جنبه «مردمی» خود را حفظ کرده و حکومت در حد مسائل بهداشتی مداخله می کند. در ایران، نهادهای حکومتی و حاکمیتی یا حتی نهادهای غیر حاکمیتی رسمی مانند اعتاب مقدسه گاه مداخله هایی می کنند که باید مدیریت شود. مداخله این نهادها به این آئین انسانی آسیب می زند و سبب از بین رفتن توازن می شود.
وی با تصریح به اینکه میزبانی عراقی ها در این مراسم نباید کمرنگ شود، در عین حال گفت: «تغذیه» در این مراسم باید مورد توجه قرار گیرد به این معناکه در عین تامین غذا برای زائران اما نباید خوراک وجه غالب این آئین باشد بلکه جلوی اسراف و ریخت و پاش ها و غذاهای گران و صف های عظیم که زیبنده این حرکت انسانی نیست باید گرفته شود.
وی بیان داشت: از میهمان نوازی عراقی ها نباید سوء استفاده شود و اینگونه نباشد کسانی که راهی این سفر می شوند، باری روی دوش میزبانان عراقی از لحاظ سکونت و تغذیه باشند.
شریعتمداری «تحت الشعاع قرارگرفتن عزاداری برای سیدالشهدا (ع)» را آفت دیگر راهپیمایی اربعین ذکر کرد و افزود: این آفتها می تواند تهدیدکننده باشد، اما تدابیری از سوی مراجع عظام چه در ایران و چه در عراق هرساله اندیشیده می شود تا این آفت ها کمتر شده و توجه به امام حسین (ع) بیشتر شود.
وی بیان کرد: در صداوسیما به عنوان رسانه پرمخاطب در کشور، به گونه ای ترویج می کنند که گویا راهپیمایی اربعین یک فریضه و نشانه مسلمانی است و اگر کسی نرود باید شرمسار و سرافکنده باشد!
وی اربعین را پدیده ای دانست که انسان و انسانیت را در روزگار ما تحت تاثیر قرار می دهد و گفت: ما اگر این ابعاد را حفظ تقویت کنیم، این جریان می تواند خودجوش و مردمی و همراه با اخلاق و آداب باشد. هرچه ما بتوانیم ابعاد انسانی و معنوی و اخلاقی این جریان را پررنگتر کنیم مطمئنا اثرگذاری آن بیشتر خواهد شد.
وی بهبود روابط عرب و فارس را از آثار جریان پیاده روی اربعین دانست که کمتر مورد توجه واقع می شود و گفت: ستیزی که در عرب و عجم نسبت به هم در طول تاریخ دامن زده شده است، در اربعین رنگ می بازد و عواطف و احساسات و اختلاط بین عرب و عجم بیشتر می شود و این همان تقریبی است که در سطح عموم می تواند اتفاق بیفتد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در پایان تاکید کرد: از جمله مواردی که در این مراسم باید بدان توجه داشت، اهتمام به فرایض دینی است و نماز اول وقت یکی از فرایض مهم دینی است. در سال های اخیر مرجعیت اعلای شیعه در عراق روی نماز اول وقت و به جماعت تاکید فراوان کردند و روحانیونی را به مواکب می فرستند تا این فریضه به انجام برسد. زیبنده نیست درحالی که نماز اول وقت به جماعت اقامه می شود، زائران در حال پیاده روی باشند یا عده ای گرد ضریح بچرخند. بهرحال «نماز» یکی از دلایلی است که امام حسین (ع) برای آن قیام کرد و در بحبوحه جنگ کسی را که وقت نماز را به ایشان یادآوری کرد، مورد تشویق قرار داد.
استاد سروش محلاتی: انسان باید در مسیر حق گام بردارد حتی اگر عِدّه و عُدّه کافی نداشته باشد
شفقنا- استاد حوزه علمیه قم با اشاره به داستان مومن آل فرعون در سوره غافر گفت: این آیات به ما نشان می دهد که در مسیر حق باید گام برداشت حتی اگر انسان عِدّه و عُدّه کافی نداشته باشد.
به گزارش شفقنا، آیت الله محمد سروش محلاتی در حسینیه نجف آباد اصفهان بیان کرد: سوره چهلم قرآن کریم، سوره «غافر» یا «مومن» نام گرفته است که در جزء ۲۴ قرار دارد. آیا تابحال فکر کرده اید که چرا این سوره، سوره مومن نامیده شده است؟ مومن به معنای انسان باایمان است. ولی در اینجا این نام، معنا و مفهوم عامی ندارد بلکه «مومن» اشاره به یک شخص خاص است و این سوره، سوره ای به نام یک فرد است. این فرد از کسانی است که در زمان حضرت موسی زندگی می کند و اتفاقا از قوم فرعون است. نزدیک به ۲۰ آیه در سوره مومن درباره این شخص باایمان است که خداوند نام او را در این سوره، نیاورده است ولی توصیف جامع و کاملی از رویه و عملکرد او ارائه کرده است.
وی تصریح کرد: چه ویژگی هایی در این شخصیت وجود دارد که هرچند پیامبر الهی نیست و یکی از امت حضرت موسی (ع) به حساب می آید اینقدر مورد توجه قرآن کریم است، آیات متعددی درباره او نازل شده و سوره ای به نام او اختصاص پیدا کرده است؟
وی در ابتدا انسان ها را به دو دسته تقسیم کرد و گفت: انسان ها دوگونه هستند؛ نوع اول، انسان هایی که همیشه با جوّ و جمع حرکت می کنند و تحت تاثیر گرایشات دیگر عمل می کنند. نوع دوم، انسان های مستقلی که حتی این جرات و جسارت را دارند که در برابر جوّ، جمع و قدرتها بایستند و مقاومت کنند و نسبت به حق پایداری نشان دهند.
استاد حوزه علمیه قم بیان داشت: کربلا صحنه ای از اجتماع این انسان های نادر و فرد است. زمانی که سخن از حرکت امام حسین (ع) به کوفه و دعوت مردم کوفه و احیانا تشکیل حکومت در کوفه بود، جمع زیادی به امام حسین (ع) پیوستند و با حضرت از مکه حرکت کردند ولی تغییر و تحول در اوضاع کوفه و بویژه شهادت مسلم سبب شد که اکثریت آن جمعیت برگشتند، همانهایی که همراه حسین بن علی (ع) بودند و نادرافرادی که اهل معرفت و مقاومت بودند، همراهی حسین بن علی را ترجیح دادند. خود حضرت در ورود به کربلا فرمودند: «قلت دیّان؛ انسان هایی که به حقیقت دیندار باشند، اندک هستند». با توجه به این موضوع، سوره چهلم قرآن نمونه ای از این انسان های نادر ولی درحقیقت با ایمان با دو ویژگی است که می توانند حق را تشخیص دهند و بر اقامه حق پایداری کنند.
وی ادامه داد: از آیه ۴۴ سوره غافر، ماجرای این شخص که او را به عنوان مومن آل فرعون می شناسیم، آغاز می شود. داستان از اینجا آغاز می شود که وقتی حضرت موسی (ع) پیام خود را به فرعون اعلام کرد با تهدید به قتل مواجه شد. داستان وقتی به اینجا می رسد، قرآن کریم صحنه را تغییر می دهد و سراغ شخص می رود که همان مومن آل فرعون است که در برابر فرعون و تهدید او موضعگیری کرد. ویژگی این فرد در این آیه این است که ایمان خود را کتمان و پنهان می کرد. از این آیه معلوم می شود که کتمان ایمان مجاز است. ولی به یک جایی رسید که ناچار بود برای دفاع از حق، آن پنهانکاری را کنار بگذارد. چرا مومن آل فرعون به این کتمان ایمان ادامه نداد و از حضرت موسی(ع) دفاع کرد؟ آنجاییکه خط قرمز برای پنهانکاری و مداراست اتفاق افتاده بود و کتمان تبدیل به اظهار شده بود. و آن خط قرمز این بود که موسی تهدید به قتل شده بود و فرعون گفته بود می خواهد او را بکشد. آیا انسان می تواند در برابر صحنه آدمکشی و قتل انسان های مظلوم و بی گناه که دعوت به حق می کند سکوت کرده و ایمان و حمایت خود را کتمان کند؟ هرگز.
سروش محلاتی با طرح این سوال که منطق مومن آل فرعون در برابر فرعون و فرعونیان چه بود؟ گفت: منطق این مومن این بود که موسی اعلام خطر کرده و گفت که چرا این هشدارها و خطرها را نباید جدی گرفت و نباید نگران آینده بود؟ بهرحال این اعلام خطری که اتفاق افتاده دو صورت دارد یا آنچه که او اعلام خطر کرده، دروغ است یا راست. اگر دروغ است که ضرری متوجه ما نمی شود و خودش دروغ گفته و اما اگر راست است ما باید در برابر این هشدار، هشدارهای او را جدی بگیریم یعنی احتمال خطر را نمی توان نادیده گرفت. چرا نسبت به هشدارهای حضرت موسی و آینده این امت، باید این خطرات را نادیده گرفت؟ این آیاتی که در اینجااز مومن آل فرعون است چندبار تکرار شده است؛ «من نگران هستم و من می ترسم». اما این نگرانی و ترس از حیات و زندگی و وضع آینده خود نبود بلکه نگرانی از عموم مردم بود. اینجا خطابش را از فرعون برداشت و با عموم مردم سخن گفت: «مثل روزهای حوادث بزرگی که برای امت های قبل مانند عاد اتفاق افتاد می ترسم برای شما اتفاق بیفتد». مومن آل فرعون نگاهی به گذشته داشت، نگاهی به حال داشت و نگاهی به آینده دارد. وضع حال را می دید و پیش بینی می کرد، همان حوادث قبلی که برای امت های گذشته اتفاق افتاده، برای آینده این امت هم اتفاق بیفتد. سخن او همین بود: «يَٰقَوۡمِ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُم مِّثۡلَ يَوۡمِ ٱلۡأَحۡزَابِ». و اما آنچه را که فرعون در برابر آن عکس العمل نشان می داد، چه بود؟ آنچه که فرعون انجام می داد جز این نبود که به مردم اعلام کند من شما را هدایت می کنم به بهترین شیوه و روش. کاری که فرعونیان در طول تاریخ داشتند، همین است: وعده دادن به هدایت و وعده دادن به تحقق بهشت برین در زندگی دنیایی. آیه شریفه قرآن همین را از فرعون نقل می کند: «قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ»؛ خودش را هدایتگر می دانست و برای مردم وعده سعادت می داد.
وی ابراز کرد: بهرحال اصرارها و تاکیدها و به میدان آمدن ها و جو خفقان را شکستن توسط مومن آل فرعون که یکی بود ولی خود را تبرئه نمی کرد که چون یکی هستم باید سکوت کنم. همان صدای واحد در همان فضای خفقان آمیز تاثیر خود را گذاشت و تاثیر آن این بود که روز اول موسی کار خود را با تهدید به قتل آغاز کرد. ولی بعد از این گفتگوها و هشدارها و اعلام خطرها و این آگاهی که یک نفر در جامعه احساس مسولیت کرد و فریاد برآورد، فرعون تحت تاثیر قرار گرفت و موضعش از قتل تنزل پیدا کرد و اعلام کرد که هامان برای من بنای بلند و مرتفعی بساز تا ببینم در آسمان چه می گذرد و خدای موسی چه می گوید؟ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ.
وی گفت: برخوردها در اثر این مقاومت ها که کم کم در بین مردم گسترش پیدا می کند، متفاوت و متفاوت تر می شود. تاثیر این دعوت مومن آل فرعون در اثر مقاومت و ایستادگی و پافشاری کردن و عقب نشینی نکردن است. احساس خطر برای فرعون جدی تر می شود و فضا علیه مومن آل فرعون شدت پیدا می کند لذا این مومن آل فرعون خطاب به قوم گفت: «چه شده من در صدد رهایی و نجات شما هستم اما شما مرا به آتش و جهنم فرا می خوانید و دعوت می کنید؟» خب چه سرانجامی برای این انسان هاست؟ تردیدی وجود ندارد که انسان تنها درحالی که گروه و تشکیلات گسترده ندارد یا باید سکوت کند و در آرامش زندگی کند که خطری برای او ندارد یا باید به میدان بیاید و خطرها را بپذیرد و از حق دفاع کند. همان اتفاقی که برای مومن آل فرعون افتاد. اما سخن کسی که در راه حقیقت قیام می کند، می ایستد و هزینه های آن را می پردازد همان سخن مومن آل فرعون است که سخن مرا جدی نگرفتید و آینده به شما نشان خواهد داد. همان سخن اباعبدالله (ع) که در کربلا فرمود: «آینده به شما نشان خواهد داد. امروز هزینه آزادی و شرافت را نپردازید فردا باید هزینه آن خفت و خواری را باید بپردازید اما بدانید که من عقب نشینی نخواهم کرد.» حرکت کردن در مسیر حق با این شعار«افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد». کسی که چنین منطقی داشته باشد، معلوم است که نتیجه چیست.
وی یادآور شد: به هرحال قرآن کریم در این ۱۸ آیه ای که درباره این مومن آل فرعون است این را به ما رهنمون می شود که در مسیر حق باید گام برداشت حتی اگر انسان عِدّه و عُدّه کافی نداشته باشد. گاه مسولیت، مسئولیت خطیر و بزرگی است و موضوع مهم است. در چنین شرایطی باید آماده فداکاری بود همانگونه که امام حسین (ع) و اصحاب و یارانش به ما آموختند.
مبلغی: «انسانیت» و «امت خواهی» باید به طور دائم به اربعین تزریق شود/ به «سنن الهی» در حوزه های علمیه کم توجهی می شود
شفقنا- عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه سنن الهی در نهضت حسینی مورد توجه است، گفت: اگر می خواهیم حسینی باشیم باید به طور دائم این دیانت و انسانیت و این امت گرایی و امتخواهی را دائماً و لحظه به لحظه تزریق کنیم.
به گزارش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین سید اجمد مبلغی در سومین جلسه از سلسله نشست های اربعین حسینی که در موسسه فرهنگی پژوهشی فهیم برگزار شد، با بیان اینکه حادثه عاشورا دارای زوایای متعددی است اظهار داشت: یکی از زوایایی که برای قرائت این نهضت می توان مورد توجه قرار داد، «قواعد اجتماعی» است که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است چون امکان درس گرفتن و استفاده از این نهضت بر اساس این خوانش بسیار زیاد است و چه بسا همانطور که میدانیم «علم الاجتماع» مادر همه علوم است، قرائت این نهضت از زاویه جامعه شناختی به عنوان ریشه مادر، بستر خوانش های دیگر به صورت درست است یعنی اگر ما از این زاویه به نهضت حسینی نپردازیم تضمینی نیست که قرائتهای دیگر ما به درستی انجام بگیرد.
وی افزود: حتی میتوان ادعا کرد که اگر ما این نهضت را از زاویه قواعد اجتماعی خوانش نکنیم به صورت قطع دچار اشتباهات و استفادههای غیر قابل قبولی از این نهضت در فضاها و زمینه ها و از زاویه های دیگر خواهیم شد.
وی مقصود از قواعد اجتماعی را قواعدی دانست که در رفتار اجتماعی تکرارپذیر است و ادامه داد: بر اساس این قواعد میتوان به پیش بینی آینده پرداخت و وضعیتهای حادث را تحلیل کرد چون روابط و مناسبات انسانها بر پایه این ضوابط و قواعد استوار است.
وی قواعد اجتماعی را دارای معنای عامی دانست که «سنن الهی» را در بر می گیرد و گفت: سنن الهی در واقع یک قواعد اجتماعی تجربی – فرا تجربی است؛ تجربی به این دلیل که ما میتوانیم رصد بکنیم تحقق اونها را صحت و درستی آنها را راست آزمایی کنیم و ببینیم که چگونه این سنن بر جامعه و در تاریخ سیطره دارند و همه چیز در ذیل این سنن در حال انجام و در حال تحقق هستند.
وی با بیان اینکه ادبیات جامعه شناسی با ادبیات قرآن تفاوتهایی دارد، درعین حال تصریح کرد: در صورتی که ما تحلیل دقیق وعمیقی داشته باشیم به خوبی میتوانیم رهیافتهایی را در جهت دستیابی به نقاط اشتراک و یا همخوانی ها و همگرایی ها بیابیم البته قرآن دارای قواعدی است که هنوز در جامعه شناسی مطرح نشده است.
وی تاکید کرد: سنن الهی تبدیل ناپذیرند و تغییر ناپذیرند یعنی تحقق آنها قطعی و حتمی است. متاسفانه در حوزههای علمیه بحث از سنن الهی در کمال ضعف قرار دارد و یکی دو نفر بیشتر به سنن الهی نپرداختند که یکی مرحوم علامه طباطبایی و تا حدی مرحوم شهید مطهری به عنوان شاگرد علامه و دنبالهرو ایشان است و دیگری هم شهید صدر است.
عضو مجلس خبرگان رهبری به بیان مرحوم علامه طباطبایی اشاره کرد و افزود: ایشان می فرماید که ما سه لایه را در اندیشههای اسلامی میتوانیم بیابیم که عبارتند: اجتماعیات، عبادیات و معرفیات. ایشان معتقد است که اگر ما از اجتماعیات آغاز نکنیم نه به عبادیات میرسیم و نه به معرفیات.
وی ادامه داد: برخلاف اندیشهای که بر ذهنیت ما غالب است که تصور میکنیم باید ابتدا بیاییم و روی اندیشه تمرکز کنیم یا بر عبادیات تمرکز کنیم، علامه معتقد است که ما باید بر قوانین اجتماعی تمرکز کنیم و جامعه را بر اساس قانون و روی سنن الهی حاکم کنیم و ذیل آنها حرکت کنیم. اگر این اجتماعیات محقق شد فضا را به عبادیات می دهد و عبادیات فضا را به آن معرفیات به معنای سطوح بالای معرفت می دهد والا اجتماعیات مبتنی بر معرفیات است.
وی گفت: علامه طباطبایی معتقد است اگر پیامبر جامعه مدینه را بر اساس قواعد و سنن برپا نمیکرد ایمان در این جامعه پدید نمیآمد. قدم بعد از تحقق مدینه النبی بود یعنی مدینه النبی که بر پایه اجتماعیات شکل گرفته بود میرفت تا ایمان و معرفت و عبادیات را ایجاد کند و ما همیشه میباید برای اجتماعیات و جامعه شناسی و تحلیل های اجتماعی و سنن اجتماعی و خوانش های بر اساس قواعد اجتماعی، اولویت قطعی نخست قائل باشیم تا در مسیر درست قرار بگیریم و بتونیم تفسیر کنیم و جلو برویم.
وی تاکید کرد: اجتماعیات چه در عمل و چه در اندیشه تقدم دارند یعنی ابتدا جامعه باید بر اساس سنن تشکیل شود و در این صورت، این جامعه می تواند به ارزشها و به تعالی برسد مشروط به اینکه قواعد و قوانین جامعه آنگونه که خداوند میخواهد محقق شود.
وی با اشاره به آیه «انها هذه امتکم امت واحده» گفت: قرآن کریم ابتدا سخن از یک امر اجتماعی که «امت» است به میان میآورد و سپس سخن از عبادت به میان می آورد حتی توجه به «رب» بعد از این است که این جامعه و امت شکل می گیرد. آن وقت ما به عبادت می رسیم و طبعاً عبادت ما را به سطوح بالایی از معرفت میرساند.
مبلغی، قاعده اول را سنت الهی اجتماعی «تغییر» دانست و افزود: آیا نهضت حسینی دقیقا این قاعده را رعایت کرد؟ امام حسین دو حرکت میتوانست داشته باشد؛ یکی به سیاهی لشکر توجه کند و تا می تواند مثل همه سیاسیهای عالم افراد را از اکناف و اطراف گرد آورد تا هیمنه ایجاد کند و از راههای مختلف بتواند نفوذ کند و قدرت را در دست بگیرد. این یک تغییر است اما تغییر مثبت نیست و نمی تواند در جهت صلاح و فلاح باشد. امام حسین (ع) میخواهد یک تغییر اساسی ایجاد کند که به صورت مثبت و سازنده و ریشه ای بتواند فساد و وضعیت ناهنجار جامعه را از بین ببرد.
وی تاکید کرد: امام حسین(ع) دنبال یک تغییر درونی است حتی شب عاشورا کسانی که مانده بودند برای اینکه این تغییر درونی در آنها تبلور پیدا کند و برجسته و آشکار شود و آنها از درون به امام حسین (ع) گرایش پیدا کنند فرمودند که شب است و تاریک، هرکس می خواهد برود، می تواند برود. بعد آن وفاداریها که از عمق جان برخاست و بر عمق جانشان تاثیر گذاشت .
وی با اشاره به خطبه عاشورای امام حسین (ع) بیان کرد: این خطبه از اول تا آخر بر روی تغییر درونی آن جامعه متمرکز است؛ همه حرکات و سکنات، همه رجعت ها و شعارها، همه موقف ها در جهت ایجاد یک دگرگونی است هرچند این دگرگونی، ممکن است در جامعه آن روز اثر خود را بر جای نگذارد اما می ماند تا بعدها جوامع و تاریخ را عوض کند چون امام حسین (ع) به دنبال یک تغییر اساسی برای همیشه بود و این یک قاعده اجتماعی است که کاملا در نهضت حسینی مورد توجه و تمرکز جدی شدید قرار گرفته است.
وی سنت دوم را سنت «رجوع به انفس» دانست و تاکید کرد: سنت «رجوع به انفس» یک سنت الهی است که در شرایط وقوع یک بحران و یک رخداد شاخص، جمعیتی به درون خود رجوع پیدا می کنند و میتوانیم از آن به «رجوع به وجدان عمومی» تعبیر کنیم که در علوم اجتماعی مطرح است. رجوع به وجدان عمومی، زیرساختی تر، اساسیتر، پایدارتر و مبتنی تر بر باورها و اندیشه ها و دقیق تر است که گاهی این وجدان عمومی منشا تولد افکار عمومی درست می شود. وجدان عمومی اگر شکل بگیرد امر بسیار مهمی است، «رجعواالی انفسهم» مربوط به مراجعه به وجدان عمومی است.
وی یادآور شد: ضلع اول «وجدان عمومی»، انفسهم است یعنی یکی یک رخداد ویژه، شاخص و نمادین باید شکل بگیرد آنگونه که حضرت ابراهیم (ع) یک رخدادی را تحقق بخشید که استثنایی و ویژه بود. ضلع دوم «جمعیت» است؛ چه مردم حاضر چه مردم ناظر. ضلع سوم، این است که این مدیریت درست، دقیق و هدایتگری درست بیاید میدان را در دست بگیرد. اگر این سه ضلع انجام بگیرد «رجعوا الی انفسهم» اتفاق می افتد.
وی بیان کرد: «رجعوا الی انفسهم» گاهی به صورت فوری و دفعی انجام می شود کما اینکه در داستان حضرت ابراهیم (ع) رخ داد و گاهی بعدها رخ می دهد مثل قیام عاشورا که رجوع به وجدان را در پی داشت اما این رجوع به وجدان شاید در روز عاشورا کلید خورد اما بعد از حادثه عاشورا به مثابه یک فرایند قوی اجتماعی تاریخی آغاز گشت و هنوز در حال حرکت است. امام (ع) روز عاشورا فرمود که «به وجدانتان بازگردید» ابتدا خود را معرفی کرد تا در آیینه این معرفی، مردم خود را ببینند، وضعیت خود را ببینند و رجوع به وجدان کنند. بنابراین سنت «رجوع به انفس» که امروزه در علوم اجتماعی هم جایگاه و پایگاهی دارد در قرآن کریم به مثابه یک سنت است و امام حسین (ع) از این سنت استفاده کرد.
وی قیام امام حسین (ع) را حادثهای استثنایی در تاریخ دانست و گفت: نقطه اوج این استثنایی، شهادت طفل شیرخواره در مرعی و منظر تاریخ بود که رخ داد و هدایت ها و مدیریت های امام (ع) هم به عنوان ضلع دیگری فعال بود.
وی یادآور شد: جمعیتی که در مقابل امام صف آرایی کردند، فراوان بودند و لذا اگر وجدان را امام تشریح نمی کرد الان تاریخ و انسانیت در جهان اسلام در شرایط دیگری می بود.
وی «تحریک هویت» را سنت دیگری دانست که در واقعه عاشورا شکل گرفت و گفت: در ادبیات علمی، از این سنت به «هویت جمعی» یاد می شود. امام (ع) می خواست هویت را تحریک کند.
وی خاطرنشان کرد: گاهی هویت زیر وضعیت اجتماعی ناهنجار که قرار می گیرد، «کم فعالیت» و « کم کارکرد» می شود. هویتی که باید تعیین کننده باشد به محاق و حاشیه می رود. پیامبر اکرم (ص) هویت اسلامی را در بالاترین سطح و نسخه شکل داده بود اما این هویت رفته رفته به حاشیه رفته بود و امام میخواهد این هویت را زنده کند.
وی ادامه داد: امام حسین (ع) خیلی عالی از نمادها استفاده کرد؛ اسب و شمشیر پیغمبر را آورد. اهل بیت (ع) را آورد زن و بچه را درون آن کانون خطر آورد تا این هویت خفته و مرده را احیا کند. اگر این هویت از دست می رفت همه چیز از دست می رفت.
استاد حوزه علمیه قم گفت: همه افراد مقابل امام (ع) چنان نبودند که به خون امام تشنه باشند بلکه شرایط اجتماعی این هویت را به حاشیه برده بود. امام می خواهد هویت و امت را زنده کند نه اینکه صف بندی ایجاد کند.
وی قاعده دیگر را «صف آرایی و تقابل» دانست و افزود: در یک شرایطی اگر تقابل ایجاد نشود و مرزبندی رخ ندهد اساسا نمی توان جامعه را به سمت ارزش ها هدایت کرد. امام (ع) میدید که همه مرزها در هم آمیخته شده است و اگر این در هم آمیختگی ادامه پیدا کند معلوم نیست چه کسی درستکار است و چه کسی نادرستکار. چه کسی ظالم است و چه کسی عادل. البته این صفبندی در یک جامعه اسلامی اگه تبدیل به قطب سازی و قطببندی مثل جامعه ما شود خطرناک است مقصود یک جامعه آنگونهای را امام می باید تقابل ایجاد کند و این تقابل یک اصل قرآنی است. البته این تقابل ها را قرآن برای همه جا تجویز نمی کند. در جامعه اسلامی باید نسبت به تقابل ها حساس بود، نباید تقابلها را به سادگی اجازه داد ایجاد شود و لذا میبینید که در عاشورا قضیه فراتر رفت. امام حسین (ع) در برابر آنها این تقابل را هرچه بیشتر برجسته می کرد؛ آنها یورش به خیمههای حرم میبردند، امام حسین (ع) در رجزهای خود و اصحاب، عنصر حمایت از اهل بیت (ع) را مطرح میکردند.
وی ادامه داد: یک قاعده قاعده دیگری که باز در نهضت امام حسین (ع) مشاهده میشود، سنت الهی «نولی بعض الظالمین بعضا» است که اگر ظلم در یک جامعه ساختارمند شود به گونهای که ظالمی فوق ظالمی قرار گیرد، سنت الهی می فرماید: به خاطر آنچه که کسب کردند بعضی ستمگران را به بعضی دیگر می سپاریم.
وی با طرح این سوال که چرا امام حسین (ع) یک انقلاب کوچک و یک حرکت مقطعی نکرد، گفت: اساساً ساختار به هم ریخته بود و چارهای نبود که یورشی به این ساختار برده شود و این می فهماند که امام حسین (ع) به دنبال چه هدفی بود. اینجا بود که این سنت مستقر شده بود و در برابر این سنت میباید اون عنصر بما کانوا یکسبون را تغییر داد.
وی، سنت «شیء انگاری از سوی ظالمان و انسانی اندیشی از سوی عادلان» را از دیگر سنن الهی دانست و گفت: در یک جامعه ناصالح، انسان ها ناشیء و غیرانسان تلقی می شوند و امام به دنبال آن است که افراد اشیاء شده را انسان کند.
وی با طرح این سوال که چرا نهضت حسینی انسانی هم هست، گفت: چون انسانیت در آن جامعه از بین رفته بود و لذا امام حسین (ع) فرمود: «اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید» بحث آب را مطرح می کند که یه امر انسانی است. کودک را در مقابل آنها قرار می دهد تا بفهمند که انسان نیستند و تاریخ بفهمد آنها انسان نیستند. همانطور که الان همه جهان علیه صهیونیست ها به پا خاسته اند چون اینها کودک کش و خبرنگار کش هستند. از کشتن انسان ها لذت می برند.
وی خاستگاه ایمان و دین را انسانیت دانست و افزود: اگر انسانیت شکل گرفت بر زمین انسانیت بذر ایمان افشانده می شود. انسانیت شرط لازم و قید لازم تحقق ایمان است و نهضت حسینی بدان جهت بود که اول انسانیت را برپا کند. ما اگر درس قاعده مدار بودن از حیث اجتماعی نهضت عاشورا را گرفتیم، آنگاه حرکات و فعالیتها و جامعه و حضور ما در جامعه و فضاهای اجتماعی و فرهنگی همه تراز می شود و دیگر برخلاف قواعد عمل نمیکنیم.
وی تاکید کرد: باید ذیل سنن و بر اساس قواعد حرکت کنیم و لذا حوزههای علمیه باید روی سنن الهی تمرکز کنند و بفهمند جامعه چیست؟ و بفهمیم شهید مطهری و علامه طباطبایی و بزرگان دیگری که در حوزه ها هستند اینها آمدند و گفتند. و باید بیشتر بگوییم و بیشتر بفهمیم چون اگر سنن را نفهمیدیم اگر به فقه بپردازیم این فقه نمی تواند به جامعه راه یابد چون ما به گونه ای فقه را بر اساس یک قاعده بنا می کنیم که آن قاعده، قاعده اجتماعی نیست. اگه جامعه دیروز نیاز به این حرکتها داشت امروز خیلی شدیدتر، خیلی سریعتر تغییرات ذیل این سنن درحال انجام است و ما حالا که انقلاب کرده ایم، این نگاه و بستر و این فرصت در اختیار ماست از حیث تاریخی. می بایست یک مراجعه دقیقی به سنن الهی داشته باشیم.
وی اربعین حسینی را یک ساختار اجتماعی با نگاه اجتماعی و یک پویش اجتماعی و سرمایه اجتماعی دانست که باید دائما به آن انسانیت را تزریق کرد همانگونه که امام حسین (ع) به نهضتش انسانیت تزریق کرد و انسانیت هم در اربعین در اوج است. اگر می خواهیم حسینی باشیم باید به طور دائم این دیانت و انسانیت و این امت گرایی و امتخواهی را دائماً و لحظه به لحظه تزریق کنیم.
اربعین تصویری گویا از قدرت نرم شیعه است/ این اجتماع با سانسور و بیتوجهی سازمانیافته مواجه است/ پیام فراگیر و صلحطلب اربعین، قربانی تفسیرهای آنی سیاست نشود/ اربعین میتواند راهکارهای عملی برای چالشهای دنیای معاصر ارائه دهد؛ دکتر حسینی در گفت وگو با شفقنا
شفقنا- اربعین حسینی، فراتر از یک آیین سوگواری، امروز به نمادی زنده از قدرت نرم شیعه و الگویی جهانی برای همبستگی انسانی تبدیل شده است. در عصری که جهان با بحرانهای معنوی و گسست اجتماعی روبروست، اربعین به عنوان الگویی ملموس از تمدن اسلامی، راهکاری انسانی برای چالشهای معاصر ارائه میدهد. رئیس دانشکده تاریخ دانشگاه ادیان و مذاهب معتقد است: در عصر حاضر، کمتر ناظر آگاهی میتواند وسعت و تأثیر شگرف آیین اربعین را انکار کند. این رویداد جهانی، فراتر از هر اجتماع مذهبی یا مراسم اجتماعی متعارف، تصویری زنده و گویا از قدرت نرم شیعه را به نمایش میگذارد. این قدرت، نه از جنس سلاح و زور است و نه از سنخ سیاستهای رسمی، بلکه ریشه در جاذبههای فرهنگی، صمیمیتهای انسانی و گفتمان معنوی دارد که به شکلی بیبدیل، دلها را بدون نیاز به کلام تسخیر میکند.
* رسانه های غربی روایت های ناقص و تحقیرآمیز از مراسم اربعین ارائه می دهند
* دکتر سید محمد حسینی رئیس دانشکده تاریخ دانشگاه ادیان و مذاهب در گفت وگو با شفقنا به جنبه های مختلف پدیده عظیم اربعین می پردازد. متن گفت وگو را در ادامه بخوانید:
ریشهها، فلسفه، مفهوم، پیام و کارکرد اربعین حسینی چیست؟
مناسک اربعین با همه ابعاد گستردهاش، یکی از عمیقترین و ماندگارترین آیینهای دینی جهان اسلام به شمار میرود که ریشه در تاریخ عاشورا و چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش در سال ۶۱ هجری دارد. بر اساس روایات تاریخی، جابر بن عبدالله انصاری ( صحابی بزرگوار پیامبر(ص) ) همراه با عطیه عوفی به عنوان نخستین زائران کربلا، با یادآوری و ستایش مقام شهدای کربلا، سنگ بنای این سنت ماندگار را نهادند. جایگاه ممتاز عدد چهل در باورهای دینی، علاوه بر مناسبت تاریخی، معنایی عمیقتر به اربعین بخشیده و آن را به نمادی از گذار از سوگواری فردی به عزاداری جمعی و بازسازی معنوی جامعه تبدیل کرده است. اهمیت اربعین زمانی دوچندان میشود که در منابع معتبر روایی، زیارت اربعین به عنوان یکی از نشانههای بارز ایمان معرفی شده است، ویژگی که منحصراً درباره امام حسین(ع) بیان شده و گویای جایگاه بینظیر واقعه کربلا در فرهنگ شیعی است.
اربعین بستری زنده برای انسجام اجتماعی و تقویت میراث معنوی است
در بطن این مناسک مقدس، مفاهیم بلندی مانند آزادگی، عدالتخواهی، مقاومت در برابر ستم و احیای امر به معروف و نهی از منکر نهفته است. این پیام همیشه نسلها را به تجدید میثاق با راه امام حسین(ع) و تداوم نهضت عاشورا فرا خوانده و ارادهای جمعی برای مقابله با هرگونه فساد و استبداد ایجاد کرده است. اربعین صرفاً آیینی برای یادآوری گذشته نیست، بلکه بستری زنده برای انسجام اجتماعی و تقویت میراث معنوی است که هر ساله شیعیان و ارادتمندان امام حسین(ع) را از طریق پیادهروی به سوی کربلا و حضور در جمع میلیونی عاشقان، به بازسازی هویت دینی و عاطفی خود و ایجاد پلی میان فرد، جامعه و آرمانهای عاشورا وا میدارد. این پیوند ناگسستنی معنوی و هویتی، اربعین را به یکی از بزرگترین گردهماییهای دینی و انسانی جهان تبدیل کرده و الگویی بیبدیل از همبستگی اجتماعی (حتی فراتر از مرزهای مذهبی) به نمایش گذاشته است.
امروزه اربعین کارکردهای نوینی نیز یافته است؛ از سویی به ابزاری قدرتمند برای معرفی قدرت نرم معنوی و فرهنگی شیعه در عرصه جهانی بدل شده که تصویری متفاوت از اسلام را به جهان عرضه میکند، و از سوی دیگر فضایی برای گفتوگوی میانفرهنگی و مشارکت مردمی فراهم آورده که نمونهای کمنظیر از وحدت، همدلی و خدمت خالصانه را به تصویر میکشد.
اجتماع عظیم زائران بدون توجه به مرزهای قومی و ملیتی، مهماننوازی بینظیر میزبانان، خدمات داوطلبانه و روحیه تعاون مردمی، همگی گواهی روشن بر پیوند ناگسستنی معنویت و کنش اجتماعی در آیین اربعین هستند. بنابراین اربعین در کنار پیشینه تاریخی و معنوی غنیاش، امروزه به سرمایهای ارزشمند برای استحکام هویت دینی، شکلدهی جامعهای مسئول و امیدوار، و ارائه الگویی برای همزیستی مسالمتآمیز ملتها در سطح جهانی تبدیل شده است؛ در عصری که بشر بیش از هر زمان دیگری به الگوهای همدلی، امید و حرکت جمعی نیازمند است.
این آیین چه جایگاهی در تاریخ و حیات معنوی شیعه دارد؟
اربعین حسینی همواره جایگاهی بیبدیل در حافظه تاریخی و هویت تشیع داشته است. این آیین نه تنها نماد عشق و سوگواری برای خاندان پیامبر(ص) است، بلکه به عنوان ستون محکمی برای تقویت هویت جمعی و روحیه مقاومت شیعیان عمل کرده است. پس از واقعه عاشورا، این مناسک به سرعت به سنتی نهادینه شده تبدیل گشت و در طول تاریخ، به مثابه نهادی مقدس برای حفظ شعلههای حقطلبی و عدالتخواهی در جوامع شیعی تثبیت شد.
در ادوار مختلف تاریخی، به ویژه در دورانهای سخت و پراضطراب برای پیروان اهل بیت(ع)، اربعین همچون ستارهای روشنگر، راهی برای زنده نگه داشتن یاد مظلومیت امام حسین(ع) و ارزشهای قیام کربلا بوده است. در دورههایی که شیعیان تحت فشارهای سیاسی و مذهبی قرار داشتند، گردهماییهای اربعین منبعی برای بازآفرینی امید و تقویت همبستگی اجتماعی آنان محسوب میشد. محققان و منابع دینی، اربعین را عاملی تأثیرگذار در فرآیند شکلگیری و انسجام تاریخی شیعه میدانند که از طریق ایجاد پیوندهای عمیق عاطفی، اسطورهای و معرفتی با واقعه کربلا، این هویت را تقویت کرده است. در بعد حیات معنوی و سیر وسلوک فردی، اربعین فراتر از یک مراسم جمعی، فرصتی منحصر به فرد برای هر فرد مؤمن به شمار میآید. این آیین به انسان امکان میدهد تا با پیمودن مسیر پرچالش اما معنوی زیارت یا مشارکت در مراسم محلی، وفاداری خود به جبهه حق را اعلام کند و تجربهای عمیق از تزکیه نفس را از سر بگذراند.
آیین پیادهروی اربعین و مجالس سوگواری آن، فضایی مناسب برای پالایش باطن، بازشناسی مفاهیم عاشورا و در نهایت، تجدید عهد با ارزشهای الهی فراهم میآورد. بسیاری از پژوهشهای علمی و متون دینی بر این نکته تأکید دارند که حضور در کاروان اربعین، فراتر از یک عمل عبادی ساده، تجلیگر هویت شیعی و نشانهای از پیروی عملی و عاطفی از امام حسین(ع) است. تا بدانجا که در برخی روایات معتبر، زیارت اربعین به عنوان نشانهای آشکار از ایمان برشمرده شده است. این مناسک مقدس، بستری برای پرورش دینی، تقویت روحیه خدمتگزاری، رشد مهرورزی و یادآوری اخلاق نبوی محسوب میشود. فضایی که در آن، افراد با یکدیگر و همگان با آرمانهای بلند امام حسین(ع) پیوند میخورند.
اربعین چه نقشی در معرفی و تقویت انسجام هویتی شیعیان ایفا می کند؟
اربعین حسینی در عصر حاضر به کانونی بینظیر برای تجلی همبستگی و هویت مشترک شیعیان تبدیل شده است. از گذشته تاکنون، پیادهروی اربعین صرفاً یک گردهمایی عظیم نبوده، بلکه مسیری مقدس برای همدلی دلها و دگرگونی تعلقات فردی به هویتی جمعی و ماندگار بوده است. این حرکت عظیم مردمی با ایجاد فضایی برای دیدار چهرهبهچهره شیعیان از ملیتها، زبانها و اقشار مختلف، عملاً مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را درنوردیده و نوعی “هماحساسی” کمنظیر میان پیروان امام حسین(ع) پدید آورده است. هنگامی که میلیونها نفر با هدفی واحد و شعارهایی مشترک گرد هم میآیند، پیام و یاد عاشورا به تجربهای زنده و پیوندی اجتماعی بدل میشود؛ تجربهای که تأثیری ژرفتر از هر مناسک فردی و حتی بسیاری از مجامع رسمی مذهبی دارد. در این فضای معنوی، انسجام هویت شیعی از حد یک مفهوم انتزاعی فراتر رفته و به واقعیتی عینی و جهانی مبدل میشود.
مهمترین ویژگی اربعین دقیقاً همین تبدیل باور به عمل است؛ آنچه در دل و ذهن مؤمنان میگذرد، در عرصه جامعه و مناسبات انسانی متجلی میشود. این همافزایی بیسابقه، شیعیان پراکنده را به جامعهای جهانی با سرنوشتی مشترک تبدیل کرده است. راهپیمایی پرشور و حضور خالصانه مردم، پیامدهای عمیقی در تقویت خودآگاهی جمعی، اعتمادبهنفس تاریخی و حتی بازتعریف روابط شیعیان با دیگر مسلمانان و چهره جهانی اسلام داشته است.
به کارگیری نمادهای مشترک، شعارهای یکپارچه، آیینهای جمعی و حتی زبان خدمت و میزبانی، همگی در بازآفرینی مستمر “روح جمعی” شیعیان نقش داشتهاند. امروز پدیده اربعین فراتر از یک مراسم دینی، به تجلیگاهی برای سبک زندگی ویژه، زبان مشترک و حتی هویتی تمدنی تبدیل شده است؛ هویتی که ریشه در عاشورا دارد و اینک در سایه همدلی، ایثار و همزیستی داوطلبانه شیعیان روزبهروز استوارتر میشود.
ارتباطات مستقیم و نقش راهبردی این مناسک، به نسل جدید امید و نیرویی تازه برای تداوم آرمانهای امام حسین(ع) میبخشد. این اجتماع بینظیر با قدرت خلق معنا، روایتسازی مشترک و آفرینش خاطره جمعی، مستحکمترین بستر را برای تقویت هویت شیعی فراهم میآورد؛ هویتی انعطافپذیر و فراگیر که با هر دوره برگزاری اربعین، نه تنها در میان پیروان خود، بلکه نزد آزادگان و جویندگان معنویت در سراسر جهان، شناختهتر و تثبیتشدهتر میشود.
آیا می توان اربعین را یک جلوه گاه از « قدرت نرم» شیعه در جهان معاصر دانست؟
در عصر حاضر، کمتر ناظر آگاهی میتواند وسعت و تأثیر شگرف آیین اربعین را انکار کند. این رویداد جهانی، فراتر از هر اجتماع مذهبی یا مراسم اجتماعی متعارف، تصویری زنده و گویا از «قدرت نرم» شیعه را به نمایش میگذارد. تنها کافیست به صفوف بیانتهای زائران بنگریم که با ارادهای پولادین و علیرغم تمام محدودیتها و مخاطرات امنیتی، مسیرهای چندصد کیلومتری را پیاده میپیمایند، تنها برای پاسداشت نام حسین(ع) و ارزشهای متعالیای که او نمایندگی میکرد.
این قدرت، نه از جنس سلاح و زور است و نه از سنخ سیاستهای رسمی، بلکه ریشه در جاذبههای فرهنگی، صمیمیتهای انسانی و گفتمان معنوی دارد که به شکلی بیبدیل، دلها را بدون نیاز به کلام تسخیر میکند. در حقیقت، اربعین موفق شده است بدون توسل به شعارهای پوچ یا تبلیغات پرسر و صدا، گفتمان شیعه را به زبانی ملموس و همهفهم به جهانیان عرضه کند. نمایش باشکوه همدلی، ایثار، مهماننوازی، وحدت و فداکاری در این مراسم، تصویر جامعهای پرشور، معنوی و مقاوم را ترسیم میکند که قدرت واقعی آن در جذب دلها و تأثیرگذاری نرم نهفته است. خدمات بیمنت به زائران، حضور همهجانبه اقشار و نسلهای مختلف، پنجرهای به سوی فرهنگی گشوده که در عین پاسداشت میراث خود، راه گفتوگو و همبستگی با دیگران را نیز هموار کرده است. این پیوندهای انسانی، به طور طبیعی روایتسازیهای رسانههای مسلط جهانی را به چالش کشیده و تصویری انسانیتر و الهامبخش از تشیع در عرصه بینالمللی ارائه میدهد.
اگر قدرت نرم را به عنوان توانایی تأثیرگذاری بر ترجیحات، باورها و احساسات جوامع از طریق ابزارهای فرهنگی و ارزشی تعریف کنیم، بیتردید مراسم اربعین یکی از بارزترین مصادیق آن در جهان معاصر محسوب میشود. به برکت این قدرت نرم، پیام اربعین فراتر از مرزهای عراق و ایران و حتی فراتر از جوامع شیعی، در میان میلیونها انسان حقطلب و معنویتجو طنینانداز شده است. پیام صلح، عدالت، مقاومت، مهربانی و کرامت انسانی که از دل این مناسک برمیخیزد، امروز به زبان مشترک آزادگان جهان تبدیل شده است. همین ویژگی منحصر به فرد است که هر ساله شاهد حضور چهرههایی از ادیان و ملیتهای گوناگون در این اجتماع عظیم هستیم؛ چرا که قدرت نرم اربعین مستقیماً با قلبها سخن میگوید و به راحتی مرزهای نژادی، ملیتی و مذهبی را درمینوردد.
تحلیل شما از واکنش رسانههای جهانی و غربی به پدیده اربعین چیست؟
علیرغم عظمت خیرهکننده و ویژگیهای منحصر به فرد آیین اربعین در سالیان اخیر، رویکرد غالب رسانههای بینالمللی و به ویژه رسانههای اصلی غربی با آنچه شایسته این پدیده است، فاصلهای چشمگیر دارد. در شرایطی که میلیونها انسان از سراسر جهان، کاملاً داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشت مادی، در بزرگترین گردهمایی صلحآمیز تاریخ معاصر شرکت میکنند و شهری موقت با تمامی امکانات در مسیر کربلا شکل میگیرد، این رویداد بینظیر در رسانههای بزرگ غربی یا نادیده گرفته میشود یا با روایتهایی ناقص و گاه همراه با تحقیر انعکاس مییابد.
رسانه های غربی روایت هایی ناقص و گاه همراه با تحقیر از پیاده روی اربعین ارائه می دهند
نمونههای متعددی وجود دارد که در آنها رسانههای غربی صرفاً به مسائل حاشیهای مانند ترافیک، چالشهای امنیتی یا مشکلات خدماتی پرداختهاند، حال آنکه از ابعاد فرهنگی عمیق، پیامهای معنوی والا و جنبههای تمدنی و انسانی این رویداد بزرگ به کلی غفلت ورزیدهاند. به نظر میرسد این رسانهها عمداً تنها بخشهایی از واقعیت را برجسته میکنند که با پیشفرضها و چارچوبهای از پیش تعیین شده آنها سازگار است. این کمتوجهی سیستماتیک و سانسور پنهان ریشه در چند عامل کلیدی دارد؛ اولا رسانههای جریان اصلی غرب عموماً تمایل دارند تصویری یکسانسازی شده و غالباً منفی از خاورمیانه و رویدادهای مذهبی آن ارائه دهند. در این روایت، پیچیدگیها و ابعاد چندگانه جوامع اسلامی در پشت کلیشههایی مانند خشونت و بینظمی پنهان میماند. از منظر این رسانهها، اربعین نمادی زنده از هویت مستحکم و قدرت مردمی شیعیان است که ظهور آن به عنوان یک ظرفیت تمدنی نوین میتواند معادلات فکری و حتی سیاسی منطقه را دگرگون سازد. پذیرش و توجه به این واقعیت، بسیاری از روایتهای مسلط را به چالش میکشد. همچنین سیستم رسانهای غرب بر اساس ساختارها و اولویتهای خودبنیادش عمل میکند و هر پدیدهای را که توانایی تأثیرگذاری فراتر از مرزهای جغرافیایی و ایدئولوژیک تعریف شده را داشته باشد، با نگاهی همراه با تردید و نگرانی مینگرد. این رویکرد رسانهای نه تنها ناقص که گاه مغرضانه است، چرا که عمداً از بازتاب ابعاد صلحآمیز، انسانی و وحدتآفرین بزرگترین گردهمایی دینی جهان خودداری میورزد.
چرا با وجود عظمت اربعین، شاهد سانسور و کمتوجهی هستیم؟
در جهان امروز کمتر رویدادی را میتوان یافت که با این عظمت و گستردگی، همچنان از توجه رسانههای بینالمللی و غربی محروم مانده باشد. اجتماع میلیونی اربعین، با همه تنوع فرهنگی و مذهبی شرکتکنندگانش، به شکلی سیستماتیک با سانسور و بیتوجهی سازمانیافته مواجه است. این پدیده در نگاه اول بسیار عجیب به نظر میرسد، اما ریشه در ساختار تصمیمسازی و اولویتبندی نظام رسانهای غرب دارد که عمدتاً حول محور منافع ژئوپلیتیک و دستورکارهای از پیش تعیین شده شکل گرفته است.
در واقعیت امر، هر جنبش مردمی که حامل پیامهایی مخالف با الگوهای مسلط جهانی یا ناقض منافع قدرتهای بزرگ باشد، ناگزیر با بیتوجهی رسانهای یا بازنمایی ناقص روبرو میشود. اربعین با شعارهای عدالتخواهانه، وحدتآفرین و فراگیر خود، درست در نقطه مقابل بسیاری از تقسیمبندیها و صفآراییهای رسانهای مرسوم قرار میگیرد. این مراسم نه تنها هویت مستقل شیعیان را به نمایش میگذارد، بلکه ظرفیت تمدنی بینظیری را آشکار میسازد که به خودی خود نظام رسانهای غرب را به چالش میطلبد. بنابراین طبیعی است که سیاست سکوت یا پرداختن حاشیهای به آن در پیش گرفته شود، تا ابعاد الهامبخش، صلحطلب و مردممحور این رویداد عظیم تحت الشعاع مسائل امنیتی یا پیشپاافتاده قرار گیرد.
از سوی دیگر، باید به ضعفهای موجود در حوزه ارتباطات و برنامهریزی رسانهای در محیطهای شیعی و منطقهای نیز اشاره کرد. متأسفانه در بسیاری موارد، روایتسازی حرفهای و تولید محتوای مؤثری که بتواند پیام اربعین را به زبانی جهانی و با استفاده از تکنیکهای نوین رسانهای عرضه کند، مغفول مانده است. این خلأ باعث شده ابتکار عمل در روایتگری همچنان در اختیار رسانههای سنتی غرب باقی بماند. آنچه امروز شاهد آن هستیم، حاصل ترکیبی از سه عامل است؛ بیمیلی ساختاری نظام رسانهای غرب، حساسیت ویژه نسبت به پدیدههای هویتساز اسلامی و کاستیهای موجود در معرفی جذاب و اثرگذار اربعین به مثابه یک رویداد جهانی الهامبخش. این سه عامل در کنار هم، فضایی را ایجاد کردهاند که عظمت اربعین نتواند آنگونه که شایسته است در عرصه جهانی بازتاب یابد.
به نظر شما چه آسیبها یا تهدیدهایی در کمین پدیده اربعین است؟
پدیده اربعین با همه عظمت و ظرفیت بینظیری که برای نمایش همبستگی و معنویت جمعی دارد، در معرض تهدیدات و آسیبهای متعددی است که اگر به درستی مدیریت نشوند، ممکن است به جوهره اصیل این حرکت معنوی آسیب وارد کند. یکی از جدیترین این تهدیدها، «سطحینگری» و تقلیل این رویداد عظیم به مراسمی صرفاً تشریفاتی و نمایشی است، جایی که محتوا و معنای عمیق اربعین در زیر حجم شور و هیجان ظاهری گم میشود و اصل واقعه به حاشیه رفته، جای خود را به تکرارهای بیحاصل و کلیشههای تکراری میدهد. تهدید دیگر، «سیاسیسازی» و استفاده ابزاری گروهها و جریانهای مختلف از این مراسم است که اگر اربعین به سکویی برای تبلیغات سیاسی یا پیشبرد اهداف کوتاهمدت تبدیل شود، ماهیت فراملی و مردمی آن به شدت مخدوش خواهد شد.
همچنین «تجاریسازی» بیرویه از دیگر خطرات پیش روست، چرا که وقتی خدمات و مراسم دینی با اهداف مادی و تبلیغاتی آمیخته شود، روح خدمت بیمنت و ایثارگرانه اربعین آسیب جدی میبیند. نباید از «خرافهگرایی» و «افراط گری» نیز غافل شد، چرا که ورود باورهای نادرست و اعمال ناسازگار با روح عاشورا میتواند به غنای فکری این حرکت لطمه بزند و افراطگری و تفسیرهای نابجا از مفاهیم دینی نیز میتواند آسیبهای جبرانناپذیری به همراه داشته باشد.
سه عامل مهمی که اربعین را از آسیب های احتمالی مصون می دارد
از سوی دیگر، فضای باز و انسانمحور اربعین ممکن است مورد سوءاستفاده برخی جریانهای تفرقهافکن قرار گیرد که این خود تهدیدی جدی برای وحدت این مراسم به شمار میآید. در عصر حاضر نیز اگر از ظرفیتهای رسانهای و فناوریهای جدید برای انتقال پیام اربعین استفاده نشود، این رویداد نخواهد توانست جایگاه واقعی خود را در سطح جهانی تثبیت کند. تنها راه حفظ این سرمایه عظیم معنوی، تقویت آگاهی عمومی، شفافیت در مدیریت، حفظ ماهیت مردمی و پیوند مستمر با فلسفه عاشورا است. آموزش فرهنگی صحیح، مدیریت مشارکتی و پرهیز از نگاههای تنگنظرانه میتواند اربعین را از گزند همه این آسیبهای احتمالی مصون نگه دارد.
آیا خطراتی چون «دولتیسازی»، «سیاسیسازی»، «تجاریسازی» یا «سطحیسازی» این مناسک را تهدید میکنند؟
بیگمان هریک از تهدیدهای ساختاری مانند دولتیسازی، سیاسیسازی، تجاریسازی و سطحیسازی میتواند به شکلی جدی اصالت و پویایی پدیده اربعین را به مخاطره بیاندازد. اربعین همواره به عنوان حرکتی خودجوش و مردمی شناخته شده که ریشه در عمق جان و دل تودههای مردم دارد. اما اگر مداخلات نهادی و فرآیندهای رسمی بیش از حد بر جنبههای مختلف آن سایه افکند، این خطر جدی وجود دارد که بسیاری از زیباییهای طبیعی، سادگی اصیل و روحیه داوطلبانه مشارکت در لابهلای پیچیدگیهای بوروکراتیک و دستورالعملهای اداری رنگ ببازد.
کارگردانی دولت ها در اربعین اعتماد عمومی را کاهش می دهد
وقتی دولتها به جای ایفای نقش حامی و تسهیلگر، در جایگاه متولی و کارگردان اصلی ظاهر شوند، اعتماد عمومی کاهش یافته و آن انگیزه ناب مردمی به تدریج جای خود را به فضایی آکنده از دستورات و ساختارهای اداری میدهد. از سوی دیگر، سیاسیسازی مراسم و استفاده ابزاری از اربعین برای پیشبرد رقابتهای جناحی یا منافع بینالمللی، موجب میشود پیامی که باید از عمق احترام به کرامت انسانی و آموزههای حسینی سرچشمه بگیرد، به تحلیلهای تاکتیکی و واکنشهای سیاسی مقطعی آلوده شود. این انحراف میتواند وحدت و همدلی میان ملتها را تضعیف کند و بهانهای برای سوءاستفاده رسانههای بینالمللی یا ایجاد بدبینی نسبت به این حرکت عظیم فراهم آورد. بنابراین باید همواره مراقب بود که پیام فراگیر و صلحطلب اربعین، قربانی تفسیرهای آنی سیاست نشود و شعارهای تبلیغاتی موقت، جایگزین حقیقت ماندگار این رویداد عظیم نگردد.
بهعنوان یک جریان عظیم انسانی و معنوی، چگونه میتوان اربعین را بهمثابه یک «الگوی بینالمللی معنویت» و «الگوی تمدنی مذهب» معرفی و تبیین کرد؟
اربعین با عمق معنوی و گستره انسانی بیمانندش، ظرفیتی استثنایی دارد که میتواند فراتر از یک مناسک مذهبی، به الگویی جهانی برای معنویت و تمدن دینی تبدیل شود. این الگو نه تنها برای جوامع شیعی و مسلمان، بلکه برای تمامی انسانهای جویای عدالت، همدلی و انسانیت، حرفی تازه و الهامبخش دارد. کلید جهانیسازی این پیام، تأکید بر ویژگیهای فرامذهبی اربعین است؛ همزیستی مسالمتآمیز میلیونها انسان از ملیتها، ادیان و طبقات اجتماعی مختلف، حرکت بر اساس ایثار و تعاون، خدمات داوطلبانه و تمرکز بر معنویت ناب. این ویژگیها میتوانند پلی به دغدغههای مشترک جهانیان، از احساس تنهایی تا دوری از معنویت جمعی، ایجاد کنند.
باید ظرفیت تمدنی اربعین را بازتعریف کرد؛ نه به عنوان صرفاً یک آیین، بلکه به عنوان «سبک زندگی» مبتنی بر عدالت، مقاومت در برابر ستم، گفتگوی صلحآمیز و تأکید بر ارزشهایی مانند فداکاری و برادری انسانی. شکلگیری خودجوش بزرگترین اجتماع بشری بدون اتکا به فناوریهای پیشرفته یا سرمایهگذاریهای کلان رسانهای، به جهانیان اثبات میکند که معنویت ناب و همکاری اصیل هنوز هم در جهان مدرن امکان تحقق دارد. از این رو، اربعین میتواند راهکارهای عملی برای چالشهای دنیای معاصر، از جمله بحران معنویت، گسست اجتماعی و ضعف پیوندهای انسانی ارائه دهد.
اربعین را صرفاً نه با زبان دین، بلکه با زبان مشترک انسانیت و نیازهای اساسی بشر معاصر معرفی کنیم
تبیین اربعین به عنوان الگوی جهانی معنویت، نیازمند روایتگری خلاقانه و ارتباط هوشمندانه است. این کار مستلزم عرضه ابعاد مردمی و داوطلبانه آن از طریق رسانههای بینالمللی، گفتگو با نهادهای معنویتگرای جهانی، ثبت تجربیات ناب زائران و دعوت از اندیشمندان و کنشگران اجتماعی برای مشاهده عینی این پدیده است. برای تأثیرگذاری بیشتر، باید اربعین را صرفاً نه با زبان دین، بلکه با زبان مشترک انسانیت و نیازهای اساسی بشر معاصر معرفی کنیم. این رویکرد میتواند اربعین را به الگویی جهانی برای بنیانگذاری تمدنی نوین بر مبنای همدلی و معنویت ارائه کرد.
چه مؤلفههایی باید در این معرفی مورد توجه قرار گیرد؟
برای ارائه تصویری جامع و اثرگذار از اربعین به عنوان الگوی جهانی معنویت و تمدن دینی، باید مؤلفههای کلیدی زیر را در روایتگری جهانی مورد تأکید قرار داد؛ نخستین و اساسیترین مؤلفه این است که «بُعد انسانی و فرامذهبی اربعین» باید در مرکز توجه باشد؛ یعنی تأکید شود که این اجتماع عظیم، علاوه بر تجلی هویت شیعی و اسلامی، پیامآورِ همزیستی، ایثار، شفقت و اراده جمعی انسانها از ملیتها، مذاهب و طبقات مختلف است. تصویرسازی پررنگ از فرهنگ میهماننوازی، فعالیتهای داوطلبانه و حمایت بیقید و شرط مردم در مسیر راهپیمایی، روایتگر انسجام و همکاری در بالاترین سطح انسانی است. امری که برای جامعه جهانی قابل درک و الهامبخش است.
مؤلفه دوم، باید اربعین را بهعنوان یک مدل «مشارکت اجتماعی و توسعه اجتماعی و معنوی» به دنیا شناساند. جمعآوری داوطلبانه منابع، خدمات رایگان، ساماندهی خودجوش، و آرامش و امنیت مثالزدنی در کنار حجم عظیم جمعیت، اربعین را به الگویی عملی برای همگرایی مسالمتآمیز و زیست جمعی متعالی بدل میکند. برجسته ساختن این ابعاد، میتواند اربعین را فراتر از یک آیین شیعی، به عنوان نمونهای از سرمایه اجتماعی و مدیریت خرد جمعی موفق معرفی کند.
سومین مؤلفه کلیدی، تأکید بر «پیامهای جهانی اربعین» است که اهمیت ویژه دارد، پیام هایی مانند مقابله با ظلم، دعوت به عدالت، تأکید بر صلح، انساندوستی، قربانیدادن برای ارزشهای انسانی و مبارزه با انفعال اجتماعی. این بیانیهها میتوانند مخاطبان غیردینی و حتی غیرمسلمان را نیز جذب کنند. در عین حال باید از زبان ارتباط جهانی یعنی محتوای چندرسانهای، روایت تصویری، تجربههای زیسته زائران از ملیتهای مختلف و انتقال داستانها در قابهای کوتاه و احساسی بهره گرفت تا در دل رسانههای نوین، پیام فراگیر اربعین منعکس شود.
اربعین نشان دهنده وحدت و مقاومت شیعیان است/ میزبانی عراقی ها در اربعین نباید کمرنگ شود/ بی توجهی غرب به پدیده انسانی اربعین «هدفمند» است؛ دکتر مریجی در گفت وگو با شفقنا
شفقنا- رئیس موسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) با اشاره به سانسور حرکت راهپیمایی اربعین توسط رسانه های غربی، آن را کاملاً هدفمند دانست و گفت: راهپیمایی میلیونی اربعین که نماد معنویت و وحدت است، عمداً نادیده گرفته می شود.
حجت الاسلام دکتر شمس الله مریجی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقر العلوم (ع) و رئیس آموزش عالی امام رضا (ع) در گفت وگو با شفقنا، اربعین را درسنامهای زنده از آزادگی، برادری و مقاومت دانست که هر ساله در قالب راهپیمایی میلیونی و برای تجدید عهد با آرمانهای جاودانه سیدالشهداء برپا میشود و اظهار داشت: اربعین را می توان از ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار داد؛ هم از بُعد نظری و هم از بُعد عملی.
وی افزود: از منظر نظری، اربعین بخشی از معارف دینی، به ویژه در مباحث شیعی محسوب می شود و از جنبه عملی، یک مناسک دینی است. البته در بُعد معرفتی، اربعین را می توان به عنوان عنصری شناختی در فرهنگ شیعه دانست. فرهنگ، متشکل از سه بخش است: شناختی، فنی و سازمانی. بخش شناختی شامل ارزشها و باورهایی است که چراغ هدایت رفتارهای فردی و اجتماعی میشوند. این بخش، زیربنای فرهنگ است و بر سایر لایهها، از جمله نهادها و تمدن، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم دارد. به عبارت دیگر، برای تحقق بخش مادی فرهنگ در عالم واقع، نیازمند هدایتگری هستیم که بخش شناختی فرهنگ آن را فراهم میسازد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) افزود: در فرهنگ شیعه، زیارت اربعین، به استناد روایت امام حسن عسکری (ع) که می فرمایند: «از نشانههای مؤمن، پنج چیز است که یکی از آنها زیارت اربعین است»، جایگاهی ویژه دارد. این روایت، اربعین را در کنار نماز قرار می دهد و نشان می دهد که این مناسک، بخشی از هویت و شناخت شیعی است که رفتارها، تمدن و نهادهای شیعی را هدایت می کند. از بُعد مناسکی و عملی، اربعین ریشه در تاریخ دارد و به چهلمین روز شهادت امام حسین (ع) و یارانش در کربلا بازمیگردد. جابر بن عبدالله انصاری به عنوان نخستین زائر امام حسین (ع) در اربعین، این سنت را پایه گذاری کرد. بنابراین، اربعین هم از نظر نظری و هم از نظر عملی، قابل بررسی است.
وی با اشاره به جایگاه آیین اربعین در تاریخ و حیات معنوی شیعیان گفت: برای آنکه بخش شناختی فرهنگ در جامعه تأثیرگذار باشد، باید در عمل تحقق یابد. حضور جابر بن عبدالله انصاری به عنوان نخستین زائر اربعین، گواهی بر این امر است. این رفتار، موجب شد بخش شناختی فرهنگ شیعه، در قالب عملی متجلی شود و تداوم یابد. در فرهنگ، برخی مفاهیم تا زمانی که به عمل درنیایند، صرفاً در حد باور باقی میمانند و تأثیر اجتماعی نخواهند داشت. به عنوان مثال، اگر کسی به ارزش نماز معتقد باشد، اما آن را به جا نیاورد، این باور در زندگی فردی و اجتماعی او اثری نخواهد داشت. اربعین نیز چنین است؛ باید به صورت عملی انجام شود تا بتواند در تمدن و جامعه شیعی تأثیرگذار باشد.
دکتر مریجی در خصوص نقش اربعین در معرفی، تقویت و انسجام هویت شیعیان ابراز داشت: هر پدیدهای در جامعه دارای کارکردهای آشکار و پنهان است. اربعین نیز به عنوان یک پدیده اجتماعی، از این قاعده مستثنی نیست. یکی از کارکردهای آشکار آن، احیای ارزشهای حسینی است و کارکرد پنهان آن، ایجاد انسجام اجتماعی است. منظور از کارکرد پنهان، این نیست که کسی از آن آگاه نیست، بلکه بدین معناست که زائران، گرچه قصد اصلیشان زیارت است، اما نتیجه این حرکت، همبستگی عمیق اجتماعی است. این انسجام، مقدمهای برای شکل گیری تمدن شیعی است. در ایام اربعین، شاهدیم که چگونه میلیونها نفر با روحیه تعاون و ایثار، در مسیر کربلا به یکدیگر کمک میکنند. این همبستگی، تنها محدود به این ایام نیست، بلکه سال به سال گسترده تر و عمیقتر میشود.
رئیس آموزش عالی امام رضا(ع) تصریح کرد: بیتردید، اربعین نماد قدرت نرم شیعه است. اساس قدرت نرم، انسجام است و این همان چیزی است که دشمنان از آن هراس دارند. رسانههای جهانی، با وجود پوشش گسترده رویدادهای کم اهمیت، از نمایش عظمت اربعین خودداری میکنند، زیرا این حرکت، نشاندهنده وحدت و مقاومت شیعیان است. این قدرت نرم، هم برای شیعیان مایه دلگرمی است و هم مانعی در برابر طمع دشمنان. اربعین به جهانیان اثبات میکند که شیعیان، با انسجامی کم نظیر، در مسیر آرمان های خود استوارند.
وی با اشاره به سانسور این پدیده عظیم انسانی توسط رسانه های غربی گفت: این بی توجهی، کاملاً هدفمند است. در حالی که رویدادهای کماهمیت به صورت زنده پخش میشوند، راهپیمایی میلیونی اربعین، که نماد معنویت و وحدت است، عمداً نادیده گرفته می شود. این سانسور، از ترس تأثیرگذاری معنوی این پدیده نشات می گیرد. دشمنان از هر حرکتی که معنویت و همبستگی را تقویت کند، وحشت دارند و حتی محدودیتهای اینترنتی ایجاد می کنند تا از انتشار اخبار اربعین جلوگیری شود. اینجا وظیفه شیعیان است که با استفاده از رسانههای مستقل، این رویداد عظیم را به جهانیان معرفی کنند.
وی عنوان کرد: تهدیداتی که در کمین اربعین هستند را می توان به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد؛ یکی از تهدیدات داخلی، «مناسکی شدن» این رویداد است یعنی خطر تبدیل اربعین به یک عمل ظاهری، بدون توجه به عمق فرهنگ عاشورا وجود دارد. باید مراقب بود که این حرکت، تنها محدود به راهپیمایی نباشد، بلکه در تمام ابعاد زندگی جریان یابد. و تهدید دیگر، «مقطعی بودن» آن است، به بیان دیگر ارزشهای اربعین، مانند ایثار و وحدت، باید در طول سال استمرار داشته باشند، نه تنها در ایام خاص.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) ادامه داد: از جمله تهدیدات خارجی «تفرقه افکنی» است، زیرا دشمنان می کوشند با تحریک قومیتها یا ایجاد گروههای انحرافی، وحدت زائران را خدشه دار کنند. همچنین باید مراقب بود که میزبانی این مراسم، به دست مردم عراق باشد و دیگران تنها در نقش کمککننده ظاهر شوند، ما نباید در این رویداد عظیم موکب های متعدد دیگر ایجاد کنیم زیرا با این کار نقش خود مردم عراق که بسیار مهمان نواز هستند را کمرنگ می کنیم. ما باید سعی کنیم موکب های آنان را تقویت کنیم و در پشت صحنه به موکب های عراقی کمک کنیم و روی صحنه فقط خود آنان باشند.
وی تاکید کرد: این حرکت مردمی است و باید مردمی بماند. نباید آن را نهادی کرد، سیاست گذاران باید امنیت آن را حفظ و فضا را مهیا کنند که افراد بتوانند نقش خود را ایفا کنند.
دکتر مریجی معتقد است: تمدن زمانی شکل می گیرد که هدفی واحد، مسیرها، سازمانها و ابزارها را هدایت کند. در اربعین، همه حرکتها به یک نقطه ختم می شود و آن آرمان امام حسین (ع) است. برای تحقق تمدن جهانی، باید تحت پرچم واحدی گرد آمد و اربعین بهترین نماد این وحدت است. انسانها در این مسیر، از خواستههای فردی می گذرند و به سوی کمال انسانی گام برمیدارند. این همان هدفی است که امام حسین (ع) برای آن قیام کرد. برای تبیین اربعین به عنوان الگوی تمدنی، باید بر مشترکات تأکید کرد و از اختلافات دوری جست. تنها در این صورت است که این حرکت عظیم، می تواند الهامبخش جهانیان باشد.
استاد ارسطا: «رهبری کشور» از بزرگترین مصادیق «امانت الهی» است/ حاکم اگر «مصلحت مردم» را تأمین نکند، مرتکب «خیانت در امانت» شده است/ آثار «حُسنِ ولایت و رعایت امانت» در سیره امام حسین(ع) آشکار است
شفقنا- استاد محمدجواد ارسطا تأکید کرد که رفتار پدرانه حضرت بود که باعث شد، پس از دریافت حجم عظیمی از سوار شدن بر موج خواستههای مردم پرهیز کند و به دنبال احراز رضایت واقعی آنان باشد. امام حسین(ع) میخواست احراز کند که آیا این خواستهای که از سوی مردم کوفه ابراز شده، یک هیجان زودگذر اجتماعی است یا خواست واقعی آنان است. در حقیقت حضرت در پی احراز موافقت واقعی مردم با رهبری خویش بود و نخواست از موج ایجاد شده فوراً و به نفع خود بهرهبرداری کند لذا رفتار پدرانه امام حسین(ع) در حق مردم، در اینجا آشکار میشود.
به گزارش خبرنگار شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد ارسطا در دومین جلسه نشست موسسه فرهنگی پژوهشی فهیم، مبحث «اصل امانتدانستن حکومت و آثار آن در سیره امام حسین علیهالسلام» را در چند بخش مورد بررسی قرار داد و بیان کرد: در بخش نخست و به عنوان مقدمه، اشارهای به معنای «امانت» خواهم داشت، امانت از ریشه «أمن» گرفته شده، به معنای آرامش قلب و برطرفشدن ترس است، در نقطه مقابل امانت، «خیانت» قرار دارد. شخص امین کسی است که قلب انسان در هنگام سپردن چیزی به او احساس آرامش میکند و ترسی ندارد که مبادا آن فرد که امانت به او سپرده شده، در آن خیانت کند یا آن را در غیر مورد مجاز به کار گیرد.
سختترین امانت، ودایعی است که مردم نزد یکدیگر میگذارند
وی ادامه داد: روایتی از پیامبر اکرم(ص) وارد شده که فرمودند: «امانت در نماز تحقق پیدا میکند، امانت در روزه جاری میشود و امانت در سخنانی که مردم با یکدیگر رد و بدل میکنند جریان مییابد و سختترین امانت، همان ودایعی است که مردم نزد یکدیگر میگذارند. از این روایت استفاده میشود که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخواهند بفرمایند: «امانت، هر فرصت، امتیاز یا نعمتی است که در اختیار فردی قرار گیرد. خداوند متعال، فرصتی به نام نماز در اختیار انسان قرار داده تا بتواند با او سخن بگوید. پس نماز، امانت است و در این امانت نباید خیانت کرد؛ یعنی باید شرایط و احکام آن را همانطور که خداوند مقرر داشته رعایت کرد.»
وی با بیان اینکه امانت دیگر الهی «روزه» است، گفت: خداوند، روزه را فرصتی برای رسیدن به تقوا قرار داده، چنانکه قرآن میفرماید: «کُتِبَ علیکم الصیام کما کُتِبَ علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.» پس روزه که امانت است، فرصتی از جانب خداوند متعال است که نباید در آن خیانت کرد؛ بلکه باید همانگونه که خدا مقرر فرموده انجام شود. از این روایت نبوی، مطلب دیگری نیز برداشت میشود و آن اینکه واگذارکننده امانت، ممکن است خداوند یا ممکن است مردم باشند. چنانکه فرمود: «و أشدّ ذلک الودائع»؛ یعنی سختترین امانت، ودایعی است که مردم نزد یکدیگر میگذارند. بنابراین معنایی که برای امانت بیان شد، در همه این مصادیق صدق میکند: هر فرصت، امتیاز یا نعمتی که در اختیار کسی قرار گیرد، امانت است. در نتیجه، کلّ حیات انسان امانتی است که خداوند در اختیار او نهاده است. از جمله اینکه کتاب قرآن و دین اسلام نیز امانت است.
بدون رضایت گویندگان، دیگران حق بازگو کردن آن سخنان را ندارند
استاد ارسطا عنوان کرد: دایره امانت بسیار گسترده است. افزون بر آنچه پیامبر اکرم(ص) در روایت پیشگفته فرمودند، در روایت دیگری از همان حضرت میخوانیم: «المجالس بالأمانة» یعنی سخنانی که در مجالس گفته میشود، امانتی است نزد کسانی که در آن مجلس شرکت کردهاند. بنابراین، بدون رضایت گویندگان، دیگران حق بازگو کردن آن سخنان را ندارند و حتی با اجازه صاحب سخن نیز حق ندارند در مضمون یا بیان آن تحریف ایجاد کنند؛ زیرا چنین کاری، مصداق خیانت در امانت خواهد بود.
وی اضافه کرد: به فرمایش آقایان علما، از این بیان پیامبر اکرم(ص) که قرائت شد با «القاء خصوصیت» میتوان استفاده کرد که دایره امانت بسیار گسترده است. تمام آنچه مردم در تعاملات با یکدیگر، بر اساس اطمینان به طرف مقابل، در اختیار او قرار میدهند یا فرصتی که برای دیگری فراهم میکنند، مصداق امانت باید دانست.
وی گفت: حضرت علی(ع) خطاب به یکی از کارگزاران خود به نام «اشعث بن قیس» می فرمایند: «إنَّ عملَکَ لَیسَ لَکَ بِهِ طُعْمَه، ولکِنَّهُ فی عُنُقِکَ أمانه؛ این وظیفهای که تو بر عهده داری، راه ارتزاق تو نیست؛ بهعنوان راهی برای کسب روزی، نانآوردن و زندگی کردن به آن نگاه نکن، بلکه امانتی است بر گردن تو». پس وقتی فرمانداری یکی از نقاط کشور اسلامی امانت تلقی شود، واضح است که رهبری کل کشور اسلامی نیز از بزرگترین مصادیق امانت خواهد بود. واگذارکننده این امانت خداوند متعال است؛ خداوند است که اجازه حکمرانی به کسی میدهد، و الا اصل اولیه آن است که احدی بر احدی ولایت ندارد. حکمرانی یعنی اعمال ولایت و خداوند باید اجازه اعمال ولایت را به کسی بدهد؛ زیرا هرگونه ولایتی از خدا نشأت میگیرد.
وی ادامه داد: در عین حال که واگذارکننده این امانت، یا همان منصب حکومت، خداوند متعال است، میتوان گفت مردم نیز از زاویهای دیگر و از حیثیتی متفاوت، واگذارکننده این امانت هستند؛ زیرا مردم مال، جان و آبروی خود را تحت مدیریت حاکم قرار میدهند. پس مردم نیز واگذارکننده این امانت میشوند. بنابراین، حاکم هم در برابر خداوند مسئولیت دارد و اگر برخلاف آنچه خداوند بر او مقرر داشته، عمل کند، مصداق خیانت در امانت خواهد بود، و هم در برابر مردم مسئولیت دارد و اگر مصلحت آنان را تأمین نکند، مرتکب خیانت در امانت شده است.
وی با طرح پرسشی مبنی بر اینکه «اقتضای امانتداری در خصوص حکومت و همچنین در اصل رهبری حکومت دینی چیست؟» گفت: اقتضای این امانتداری در روایات مطرح شده است؛ حاکم باید از صفاتی برخوردار باشد و اموری را مراعات کند تا بتواند به اقتضای امانتی که بر عهده او گذاشته شده، عمل کند. اقتضای این امانتداری را در روایت معروفی در کتاب کافی، جلد ۱، صفحه ۴۰۷ میتوان یافت. روایت از پیامبر اکرم(ص) است که میفرمایند: «لا تصلحُ الإمامةُ إلا لرجلٍ فیه ثلاثُ خصال؛ امامت و رهبری شایسته نیست مگر برای کسی که دارای سه ویژگی باشد:
ویژگی نخست، «ورع» است یعنی تقوایی که او را از ارتکاب گناه باز دارد.
ویژگی دوم، «بردباری» است که بهوسیله آن بتواند خشم خود را مهار کند.
ویژگی سوم، «حسنالولایه» است که ضابطهاش این است که حاکم نسبت به مردم همچون پدری مهربان باشد. یعنی حاکم باید حکمرانی شایستهای بر کسانی که تحت ولایت، فرمانروایی یا حاکمیت او قرار دارند، داشته باشد؛ براساس تأکید پیامبر(ص) این شفقت و مهربانی تنها نسبت به مسلمانان تحت حاکمیت او نیست بلکه شامل تمامی شهروندان، اعم از مسلمان و غیرمسلمان میشود.
وی ادامه داد: چنانکه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در عهدنامه مالک اشتر همین فرمایش پیامبر اکرم را تبیین کرده است. در آغاز عهدنامه، امیرالمؤمنین به مالک دستور میدهد و میفرماید: «أَشعِر قلبَک الرّحمةَ للرعیّةِ والمحبّةَ لهم واللطفَ بهم.» امیرالمؤمنین علیهالسلام مالک اشتر را در زمانی به سوی مصر فرستاد که بیشتر ساکنان مصر غیرمسلمان بودند. حضرت میفرماید: «قلبت را نسبت به مردم مصر مالامال از مهر و محبت گردان.» البته حضرت به همین عبارت بسنده نمیکند و میافزاید: «والمحبّة لهم واللطف بهم»؛ این دو جمله را نیز میتوانست اضافه نکند، اما افزود تا تأکید کند که وظیفه پدری حاکم نسبت به مردم چگونه است. سپس با جملات دیگری این مطلب را بیشتر توضیح میدهد و میفرماید: «ولا تکون علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم أکلهم» آنگاه در بخش طلایی این سخن، استدلال میکند و میفرماید: «فإنّهم صنفان: إمّا أخٌ لک فی الدین، وإمّا نظیرٌ لک فی الخَلق» یعنی مردم دو گروهاند: یا در دین با تو برادرند و یا در آفرینش با تو برابر.
استاد ارسطا در تبیین مفهوم «حسنالولایه» به سخنی از امام صادق(ع) اشاره و خاطرنشان کرد: در حدیثی آمده است که از امام صادق علیهالسلام سؤال شد: «یابن رسولالله! معنای فرمایش پیامبر اکرم(ص) چیست که فرمودند: «من نسبت به هر مؤمنی از خود او اختیار بیشتری دارم و بعد از من، امیرالمؤمنین چنین جایگاهی دارد». امام صادق علیهالسلام پاسخ داد که معنای این سخن را خود پیامبر اکرم(ص) در حدیثی بیان کرده است. پیامبر اکرم این «اولویت» را، اولویت در نفعرساندن به مردم معرفی کرده و آن را به معنای مسئولیتپذیری دانسته است. یعنی اگر کسی مالی، اعم از منقول یا غیرمنقول، از خود به جای گذارد، به ورثه او تعلق دارد؛ و اگر دینی بر عهده داشت یا در زندگیاش امور معطلی باقی مانده باشد، رسیدگی به آن بر عهده من است.
وی اضافه کرد: «اولویت» به این معنا نیست که من در اموال منقول یا غیرمنقولی که شخصی پس از مرگ خود بر جای گذاشته است، بخواهم تصرف کنم؛ این اموال متعلق به ورثه اوست. اما اگر کسی از دنیا برود و ترک و یا عیال و بازماندگان بیسرپرستی از خود بر جا بگذارد، یا دَینی بر عهده او باشد که اموالش کفاف پرداخت آن دَین را ندهد، بر عهده من است که به عنوان حاکم مسلمانان، آن خانواده را سرپرستی کنم و آن بدهی را بپردازم.
وی تأکید کرد که در ادامه روایتی که در کتاب کافی، جلد اول، صفحه ۴۶ آمده است، میخوانیم: «و ما أسلم عامّة الیهود»؛ یعنی آنچه سبب اسلام آوردن بسیاری از یهودیان شد، همین فرمایش پیامبر بود؛ زیرا وقتی آنان این سخن را شنیدند، «أمِنوا علی أنفسهم و علی عیالاتهم»؛ برای خودشان و خانوادههایشان در پرتو حاکمیت پیامبر اکرم احساس امنیت کردند و همین امر موجب اسلام آوردن بیشتر آنان شد.
وی به منظور تبیین رفتار حاکم برای ادای امانت، به روایتی دیگر اشاره و خاطرنشان کرد: در روایتی از امام صادق علیهالسلام میخوانیم: آخرین منبری که پیامبر اکرم(ص) بر آن قرار گرفت و برای مردم خطبه خواند، توصیههایی به والیانی بود که پس از ایشان زمام امور جامعه اسلامی را بر عهده میگیرند. پیامبر(ص) در آخرین منبر خود فرمودند: «ذکّروا الله بعدی علی أُمّتی»؛ خدا را به والیان بعد از خودم یادآوری میکنم و میخواهم خدا را در نظر داشته باشند؛ یعنی بدانند منصبی که در اختیار دارند، امانتی است از سوی خدا و از جانب مردم.
استاد ارسطا ادامه داد: طبعاً این سخن خطاب به حاکمان معصوم پس از آن حضرت نیست؛ زیرا آنان از گناه و خطا مصوناند. پس، مخاطب این سخن، حاکمان غیرمعصوم هستند. پیامبر اکرم(ص) سپس فرمودند: «خدا را به یاد حاکمان بعد از خودم برای امتم میآورم تا مبادا به امت ضرر برسانند که این کار موجب ذلیل شدن آنان میشود. از ذلیل کردن امت بپرهیزند. مبادا مردم را فقیر کنند که «فقر»، زمینهساز «کفر» است. مبادا دَر خانه خود را بر روی مردم ببندند و از دسترس آنان خارج شوند؛ زیرا اگر چنین کنند، توانمندان و ثروتمندان بر ضعیفان ظلم خواهند کرد و جان و مال آنان را محترم نخواهند شمرد».
این همان رفتار پدرانهای است که باید یک حاکم در حق مردم داشته باشد تا امانتی را که خدا بر عهده او گذاشته است، به درستی ادا کند. این رفتار پدرانه بود که موجب شد امیرالمؤمنین علی(ع)، وقتی حق خود را ضایعشده دید، با آنکه امکان بازپسگیری آن فراهم بود، اقدام نکند.
وی اظهار داشت: پس از بیعت با خلیفه اول، ابوسفیان نزد حضرت علی(ع) آمد و گفت: «من حاضرم مدینه را از سواران و پیادگان برای یاری تو پُر کنم». همچنین عباس، عموی پیامبر آمد و گفت: «بیا با تو بیعت کنم تا هیچکسی در خلافت تو پس از پیامبر تردیدی نکند.»، اما امیرالمؤمنین علی(ع) هیچیک از این دو دعوت را نپذیرفت؛ زیرا خود حضرت فرمودند: «دیدم اسلام همانند طفلی تازه متولد شده است که اگر بخواهم برای گرفتن حق خود اقدام کنم، این طفل آسیب خواهد دید.» این رفتار، جلوهای از سیره پدرانه امیرالمؤمنین در قبال امت بود که آنان را دچار آشوب و اضطراب نکرد و به تفرقه و اختلاف نکشاند.
وی به نمونه دیگری از رفتار پدرانه حضرت علی(ع) اشاره و عنوان کرد: در خطبه ۹۲ نهجالبلاغه آمده که پس از قتل خلیفه سوم، امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «مرا رها کنید و به سراغ شخص دیگری بروید.» چرا؟ مگر شخصی شایستهتر از امیرالمؤمنین برای تصدی منصب خلافت وجود داشت؟ مگر با وجود یک امام معصوم منصوص، نوبت به دیگری میرسید؟ آشکار است که پاسخ منفی است. اما حضرت در توضیحی می فرمایند: «فَإِنّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ ما أَعْلَمُ، و لم أُصْغِ إِلى قَوْلِ القائِلِ و لَوْمِ اللائم». یعنی اگر من بخواهم حکومت بر شما را به دست بگیرم، بر اساس حق رفتار میکنم. آیا تحمل این حکومت حقانی را دارید؟ مقصود این است که من برای شما شفقت و دلسوزی دارم، اما اگر تحمل چنین حکومتی را ندارید، بهتر آن است که از ابتدا متصدی این حکومت نشوم، تا مبادا وقتی در ذیل حکومت من قرار گرفتید، به سبب عدم رعایت وظایف خود در برابر رهبرتان، گناهکار شمرده شوید.
حضرت علی(ع) می فرمایند: اگر من حکومت را بر عهده گیرم، به سرزنش سرزنشکنندگانی که میخواهند مرا از راه حق باز دارند، اعتنا نخواهم کرد. آیا شما تحمل چنین حکومتی را دارید؟ سپس حضرت برای آنان اطمینان خاطر ایجاد کرد و امانتداری را با جلوهای دیگر به نمایش گذاشت و فرمود: «وَ اعلَموا أنی إن ترَکتُمُونی فإنّی أحَدُکُم، و لعلّی أطوعُکُم و أسمَعُکُم لِمَن ولّیتُمُوه أمرَکُم». یعنی بدانید، اگر مرا رها کنید، به مخالف تبدیل نخواهم شد؛ اپوزیسیون نمیشوم که پیوسته با کسی که به عنوان حاکم انتخاب کردهاید مخالفت کنم و در جامعه اسلامی ایجاد تفرقه نمایم. بلکه چه بسا شنواترین و مطیعترین شما نسبت به کسی باشم که امر خود را به او سپردهاید.
وی به نمونه های دیگری از فرمایش و رفتار پدرانه و همراه با شفقت امام علی(ع) اشاره و خاطرنشان کرد: حضرت میفرمایند: ما حق داریم بر حکومت و تنها کسانی که حق تصدی این حکومت را دارند، ما هستیم، اما برای گرفتن حق خود، مردم را تحت فشار قرار نمیدهیم. اگر این حق به ما داده شود و مردم خود پذیرای حق ما گردند، چه بهتر؛ وگرنه، «رَکِبْنا أعجازَ الإبِلِ و إن طالَ السُّرى»؛ بر پشت شتران سوار میشویم و راه را در تاریکی شبِ حکومتِ دیگران، کسانی که حق تصدی حکومت را ندارند ادامه میدهیم تا زمانی که مردم خودشان متوجه حقانیت ما شوند البته از تبیین این حقانیت دست برنمیداریم.
وی افزود: در بیان نمونه دیگری از رفتار پدرانه امیرالمؤمنین علیهالسلام در عمل به فرمایش پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که فرمودند: سومین ویژگی حاکم آن است که «حُسنِ ولایت» داشته باشد؛ یعنی نسبت به کسانی که تحت ولایت او هستند، همچون پدری مهربان باشد. اما آثار این حُسنِ ولایت و رعایت امانت در سیره امام حسین علیهالسلام نیز آشکار است. همین رفتار پدرانه بود که باعث شد امام حسین علیهالسلام، پس از دریافت ۱۶ هزار نامه یا به قولی ۱۲ هزار نامه از سوار شدن بر موج خواستههای مردم پرهیز کند و به دنبال احراز رضایت واقعی آنان باشد.
وی گفت: در نامه هایی که از سوی مردم به دست امام حسین(ع) رسید، مردم اظهار کرده بودند که «ما امام نداریم، به سوی ما بشتاب و امامت ما را بر عهده بگیر.» امام حسین(علیهالسلام) پس از دریافت این حجم عظیم از نامهها، حضرت مسلمبنعقیل را به سوی مردم کوفه فرستاد و نامهای خطاب به آنان نوشت. در آن نامه فرمود: «اِنّی باعثٌ اِلَیکم ابنَ عَمّی و أخی و ثِقَتی؛ فرد مورد اعتمادم، پسرعمویم و نمایندهی خود را به سوی شما میفرستم.» اما پرسش این است که، ای فرزند رسول خدا، مگر این همه نامه دلالت نمیکرد بر اینکه مردم خواهان آمدن تو هستند؟ پس برای چه منظور مسلم را فرستادی؟ خود حضرت در ادامه میفرماید: «فَاِنْ کَتَبَ أنّ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْیُ مَلَئِکُم و الفُضَلاءِ و الحُجَباء مِنْکُم عَلَی مِثْلِ ما قَدِمَتْ بِهِ رُسُلُکُم و قَرَأتُهُ فی کُتُبِکُم أَقْدِمُ إِلَیْکُمْ وَشِیکاً إن شاءَ الله؛ اگر مسلم به من گزارش دهد که رأی بزرگان و صاحبان فضل و خرد از میان شما بر همان چیزی استقرار یافته که در نامههایتان نوشتهاید و نمایندگانتان گفتهاند، آنگاه به سوی شما خواهم آمد».
استاد ارسطا ادامه داد: امام حسین(ع) میخواست احراز کند که آیا این خواستهای که از سوی مردم کوفه ابراز شده، یک هیجان زودگذر اجتماعی است یا خواست واقعی آنان همین است. برای احراز این موضوع، از این شیوه استفاده کرد و با فرستادن نمایندهی خود خواست بررسی کند که آیا صاحبان فضل و خرد، یعنی خواص جامعه، نیز با تودهی مردم در این خواسته همراهند یا خیر. چرا که خواص جامعه کمتر تحت تأثیر هیجانات زودگذر قرار میگیرند.
امام حسین(ع) در پی احراز موافقت واقعی مردم با رهبری خویش بود و نخواست از موج ایجاد شده فوراً و به نفع خود بهرهبرداری کند لذا رفتار پدرانه امام حسین(علیهالسلام) در حق مردم، در اینجا آشکار میشود؛ زیرا به آنان هشدار و توجه میدهد. سپس حضرت در ادامه نامه میفرماید: «امام کسی است که بر اساس حق رفتار کند و دین الهی را برپا دارد.» یعنی بدانید اگر خواهان رهبری من باشید، با چنین شرایطی روبهرو خواهید شد. این نمونهای از رفتارهای پدرانهی امام حسین(علیهالسلام) است، در راستای همان وظیفهی امانتداری که پیامبر اکرم(ص) تبیین فرمود و آن را «حُسنالولایه» نامید.
وی به نمونهی دیگری از رفتار پدرانهی امام حسین(ع) اشاره و بیان کرد: حضرت در شب عاشورا، بیعت خود را از یارانش برداشت. در حق آنان لطف کرد و فرمود: «هر کدام از شما، دست یکی از اهلبیت مرا بگیرد و با خود ببرد.» ولی هشدار داد: «بدانید جایی نباشید که صدای حقطلبی من و یاورخواهی من به گوش شما برسد و شما به یاری من نشتابید.»
استاد ارسطا در پایان عنوان کرد: امام حسین(ع) در صحنهی عاشورا و در واپسین ساعات، فرزند خردسال خود را بر روی دست بلند کرد. پدری، فرزندی را در میان دیگر فرزندانش، بر روی دست بلند کرده بود. برخی میگویند این کار با عزت امام حسین(علیهالسلام) سازگار نبود؛ اما من عرض میکنم که این کار با هدایتگری و رفتار پدرانهی آن حضرت در حق مردم، کاملاً سازگار بود. او کودک خردسال را بر روی دست بلند کرد و فرمود: «نمیبینید که چگونه از شدت تشنگی، زبان از دهان بیرون آورده است؟ اگر میپندارید که حسین برای خود آب میخواهد، این کودک را بگیرید، سیراب کنید و به من بازگردانید.» این رفتار را انجام داد تا اگر در آن لحظات آخر نیز کسی احتمال هدایت شدن دارد، با این سخن حضرت، هدایت شود.
جامعهای که پیامبر (ص) دنبال آن بود را گم کردیم/ نباید همه چیز را به نام دین انجام دهیم/ حاکمان بعد از پیامبر به توصیههای حضرت توجه نکردند/ در کشورهای اسلامی از دین سوءاستفاده میشود؛ حسن پویا در گفتوگو با شفقنا
شفقنا- اعظم حاتمی؛ یک محقق و پژوهشگر حوزه علمیه گفت: ما جامعه ای که پیامبر (ص) اسلام دنبال آن بود را گم کردیم و واقعیت جامعه ای که باید دینی باشد را به حاکمیت واگذار کردیم درحالیکه کارهایی با نام دین انجام می شود ولی دینی نیست.
حجت الاسلام والمسلمین حسن پویا در گفت وگو با شفقنا اظهار داشت: تغییر و تبدیل از جامعه ای به جامعه دیگر نیازمند برنامه ریزی و قوانینی است که در تعالیم پیامبر اکرم (ص) رعایت شده است و پیامبر در طریق اصلاح جامعه، آنچه را که به ایشان وحی می شده عمل می کرده است.
وی با اشاره به نگاه اجتماعی قرآن به دعوت پیامبر اظهار داشت: پیامبر اکرم (ص) براساس دستور الهی، دعوت خود را از نزدیکان خویش آغاز می کند و برای تغییر جامعه به تدریج و آرام اقدام می کند. پیامبر(ص) در گفتار و عمل آنچنان سخن می گفت و رفتار می کرد تا بتواند جامعه را با خود همراه کند. البته شهرت پیامبر در بین مردم طی ۴۰ سال قبل از بعثت در توجه جامعه به ایشان و صادق دانستن ادعای نبوت بسیار موثر بوده است.
وی با بیان اینکه پیامبر اکرم (ص) به تدریج سنت های جاهلی را از میان برداشت، گفت: پیامبر سال سوم هجرت زمانیکه از مدینه باز می گردند، تازه دستور حرمت شراب داده می شود و در وجوب نماز می فرمایند که در حالت مستی نماز نخوانید. به عبارتی ابتدا وجوب نماز را تاکید می کنند و سپس آرام آرام بر حرمت شراب دستور می دهند.
وی بیان داشت: کلمه «توحید» که ما به معنای وحدانیت می گیریم باید در کل جامعه سرایت کند یعنی وقتی پیامبر می فرماید انسان ها با هم برابر هستند این همان توحید است و جامعه ای توحیدی است که هیچ تفاوتی به معنای واقعی کلمه در جامعه نباشد. «توحید» باید در تمام ارکان جامعه به معنای واقعی کلمه و عملا جاری شود وگرنه مردم تنها با شعاردادن اعتقاد پیدا نمی کنند.
وی گفت: قرآن به صراحت، ملاک برتری را تقوا به معنای عام می داند یعنی فرد حرمت انسان به ما هو انسان را نگه دارد، محرمات را انجام ندهد و واجبات را انجام بدهد، نیازی هم به مستحبات نیست بلکه در همین حد عمل کند تا اختلاف طبقاتی از بین برود.
وی ادامه داد: آنچه را که اسلام به معنای دین انسانی در پی آن است و عملا پیامبر(ص) در دوران مدینه فاضله و امام علی (ع) به عنوان حاکم اسلامی نشان دادند، حکمران باید در تمام ابعاد اجتماعی، سیاسی، اجتماعی با تمام افراد یکسان رفتار کند، در متن جامعه حضور داشته باشد و همراه و همدل با مردم در مشکلات باشد و برای رفع مشکلات همراهی و کمک کند. حکمرانی که این رفتار را نداشته باشد و تنها نام اسلام را یدک بکشد جز تاثیر منفی هیچ چیزی نخواهد داشت و این جامعه را تهی کرده و افراد را از انسانیت می اندازد لذا برای یکدیگر احترام قائل نیستند.
آقای پویا بیان داشت: علت بازگشت جامعه پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) به جامعه جاهلی، حاکمان هستند. حاکمان بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) به توصیه های حضرت عمل نکردند، امامت را برداشتند و خلافت را جایگزین کردند، امارت بر مسلمین را پسندیدند درحالیکه جامعه اسلامی و دینی مردم را رعیت نمی داند.
وی گفت: فرسخ ها با جامعه اسلامی و دینی مطلوب فاصله داریم. ما جامعه ای که پیامبر (ص) اسلام دنبال آن بود را گم کردیم و واقعیت جامعه ای که باید دینی باشد را به حاکمیت واگذار کردیم درحالیکه کارهایی با نام دین انجام می شود ولی دینی نیست. ما نباید همه چیز را به نام دین انجام دهیم. اگر می خواهیم جامعه درست شود، مسائل اجتماعی و سیاسی را به عاقلان جامعه واگذار کنیم و مسائل دینی هم به نام دین باشد اشکال ندارد. در کشورهای اسلامی مناسک دینی انجام می شود ولی جامعه دینی نیست چون از دین سوء استفاده می شود و به نوعی دین فروشی می شود. ما با جامعه ایده آل پیامبر(ص) بسیار فاصله داریم.
اربعین؛ نماد اتحاد و گردهمایی مردم در یک مسیر مشترک/ «نمادهای حکومتی و سیاسی» زمینهساز «تفرقهگرایی» در مراسم اربعین است/ رسانه های غربی با اهدافی ابعاد گسترده مراسم اربعین را سانسور می کنند/ فعالیت های تربیتی و اخلاقی باید در طول سال جریان داشته باشد و اربعین نقطه تکمیلی است؛ استاد مسائلی در گفت وگو با شفقنا
شفقنا- استاد حوزه علمیه اصفهان تأکید کرد: ماهیت اربعین، نماد اتحاد و گردهمایی مردم در یک مسیر مشترک است، اما دخالتهای دولتی یا نمادهای حکومتی و سیاسی میتواند زمینهساز تفرقهگرایی شود. نمونهای از این نگاه، دستور حضرت آیتالله العظمی سیستانی مبنی بر عدم استفاده از تصاویر ایشان در مسیر مراسم پیاده روی اربعین حسینی بود که احتمالاً با هدف کاهش دستهبندیهای مذهبی و جلوگیری از بهرهبرداری شخصی صورت گرفت. در عین حال این نگرانی نیز وجود دارد که مخالفان از چنین فرصتهایی برای تبلیغ شخصی استفاده کنند و با دخالتهای نمادین یا خدماتی جهتدار، چنددستگیها و اختلافات بیشتر شود.
حجت الاسلام و المسلمین مهدی مسائلی در گفت وگو با شفقنا، درباره فلسفه و پیام اربعین حسینی بیان کرد: اربعین مناسبتی است که برگرفته از اسراری می باشد که در واژه «چهل» نهفته است. در آموزههای عرفانی، برای عدد ۴۰ اسراری ذکر شده است. به عنوان مثال، حضرت موسی(ع) زمانی که ۳۰ روز در اعتکاف و خلوت با خداوند بودند، ۱۰ روز دیگر نیز به آن افزوده شد و چهل روز را کامل کردند. به طور کلی، درباره عدد چهل گفته شده که این عدد بیانگر اکمال و تمامیت است.
وی ادامه داد: در مورد انسان نیز گفته میشود که اگر به مدت چهل روز یا چهل سال به کمالی برسد، میتواند به تمامیت عقلانی و وجودی خود دست پیدا کند. نمونه آن، پیامبر اکرم(ص) است که در چهل سالگی به مقام نبوت رسید. این تعبیرهای عرفانی در رابطه با عدد ۴۰ وجود دارد، اما برخی نیز بُعد تاریخی برای اربعین قائل شدهاند. هرچند نمیتوان چندان به بُعد تاریخی آن استناد کرد که زیارت امام حسین(ع) دقیقاً در روز چهلم شهادت ایشان رخ داده باشد، ولی میتوان گفت که برخی از جمله جابر بن عبدالله انصاری، در روز چهلم به زیارت امام حسین(ع) رفتهاند.
اربعین، خاتمه یک چلهنشینی عزاداری است
وی گفت: این دیدار، نوعی تجدید دیدار و تجدید بیعت با امام حسین(ع) بوده است. کسانی که در این چهل روز عزاداری کردهاند، تلاش میکنند نتیجه آن را در روز اربعین ببینند. اگر بخواهیم تعبیر کنیم، همانگونه که در اعتکاف یا چلهنشینیهای عرفانی، انسان پس از گذراندن دوره چهلروزه به نتیجهای روحانی دست مییابد، در عزاداری اربعین نیز میتوان چنین دید؛ یعنی اربعین، خاتمه یک چلهنشینی عزاداری است.
اربعین حسینی و جایگاه آن در تاریخ و حیات معنوی شیعه
استاد مسائلی عنوان کرد: اربعین حسینی جایگاهی ویژه در تاریخ و حیات معنوی شیعه دارد. این سنت از گذشتههای دور در میان خواص و علما وجود داشته است. پیشتر، علما به صورت سنتی در عراق این مراسم را برگزار میکردند و به زیارت امام حسین(ع) میرفتند و پیادهروی انجام میدادند. در رابطه با زیارت اربعین، احادیثی نیز وجود دارد. به عنوان نمونه، یکی از روایاتی که به آن استناد میشود، حدیثی منسوب به امام حسن عسکری(ع) است که در آن، نشانههای شیعه در سه امر معرفی شده است: انگشتر در دست راست کردن، بلند گفتن «بسمالله» و زیارت اربعین.
وی اضافه کرد: زیارت اربعین، خود زیارتی است که در متون روایی وارد شده و خواندن آن بسیار توصیه شده است. این زیارت از گذشته در کتابهای حدیثی ذکر شده و علمایی که در نجف یا دیگر نقاط عراق حضور داشتهاند، سعی میکردند پیادهروی کرده و به زیارت امام حسین(ع) مشرف شوند. همچنین، این سنت در میان عموم مردم عراق نیز رواج داشته است.
رسانه های غربی ابعاد گسترده مراسم اربعین را سانسور می کنند
وی درخصوص واکنش رسانههای جهانی و غربی به پدیده اربعین گفت: در سالهای اخیر، پدیده اربعین تا حدی مورد توجه قرار گرفته و نگاه رسانهها را به خود جلب کرده است. با این حال، در تحلیلهای خود درباره آن، رسانههای غربی تا حدی با محافظهکاری عمل میکنند. تلاش شده است که ابعاد گسترده این رویداد سانسور شده و کمتر رسانهای شود، چرا که ماهیت آن برای بسیاری از آنها بهخوبی شناختهشده نیست. همچنین، برای آنها این پرسش وجود دارد که آیا عوامل سیاسی یا رویکردهای مخالف با سیاستهایشان در این راهپیمایی و جمعیت میلیونی نقش دارد یا خیر.
این رویکرد، نوعی محافظهکاری را نشان میدهد. با گذر زمان، این رسانهها سعی کردهاند تفسیرهایی متناسب با دیدگاه خود ارائه دهند یا به جنبههایی حاشیهای بپردازند که عظمت واقعی این رویداد را نشان نمیدهد. معمولاً تلاش میشود ابعاد سنتی و مذهبی آن را برجسته کنند و آن را مشابه برخی سنتهای دینی و اجتماعی در سایر ادیان معرفی نمایند. به این ترتیب، کمتر به لایههایی پرداخته میشود که میتواند تحولات اجتماعی و سیاسی مهمی را رقم بزند. در برخی موارد نیز با پرداختن به حواشی و موضوعات فرعی، افکار عمومی از بُعد اصلی و اثرگذار این رویداد غافل میشود.
برخی رسانهها نگراناند رویکرد اربعین، بُعد سیاسی و اجتماعی داشته باشد
وی درباره علت سانسور یا کمتوجهی رسانهها به پدیده اربعین، بیان کرد: علت مهم این سانسور یا کمتوجهی آن است که این رسانهها نگراناند رویکرد اربعین، بُعد سیاسی و اجتماعی داشته باشد و این رویکرد با منافع آنان در تعارض قرار گیرد. این نگرانی واقعی و موجود است. علت دیگر، وجود ابعادی در اربعین است که برای آنان ناشناخته و مبهم است. این بیم وجود دارد که اگر این ابعاد منعکس شود، ناخواسته موجب تبلیغ و جلب توجه جهانی به اربعین گردد. در نتیجه، ترجیح میدهند با احتیاط عمل کنند و از پوشش رسانهای گسترده خودداری نمایند تا به ترویج ابعاد پنهان و ناشناخته آن کمک نکنند.
«فرقهای کردن» آسیبی در کمین مراسم اربعین
وی به آسیبها و تهدیدهای احتمالی در پدیده اربعین اشاره و خاطرنشان کرد: یکی از آسیبهای مهم، «فرقهای کردن» این مراسم و مقایسه آن با سایر مناسک دینی، مانند مقایسه با حج است. چنین مقایسههایی ممکن است با تفسیرهای نادرستی که دشمنان ارائه میدهند، گسترش یابد و باورهای انحرافی را القا کند. این امر میتواند به کمرنگ شدن سایر ارزشهای دینی در سایه پیادهروی اربعین منجر شود.
آسیب دیگر، «توسعه بیرویه و خارج از چارچوب پیادهروی اربعین» است به عنوان مثال، گسترش این نماد به سایر ایام سال و تکرار آن به شکل مکرر ممکن است باعث تضعیف جایگاه ویژه اربعین شود و حتی اختلافات و دوگانگیهای مذهبی را افزایش دهد.
استاد مسائلی ادامه داد: نباید اجازه داد که پیادهروی اربعین به یک مراسم «بیحد و مرز» تبدیل شود. هرچند با توجه به جمعیت فراگیر و بُعد اقتصادی آن، توسعه محدود و منطقی – مانند گسترش مراسم تا ۱۵ روز – میتواند پذیرفتنی باشد، اما گسترش بیش از این حد، ممکن است اوضاع عمومی مردم را تحت تأثیر قرار دهد. جامعه باید همواره به حفظ معنا، هدف و اصالت مراسم های مذهبی توجه داشته باشد.
«سیاسی سازی و تجاری سازی» مراسم اربعین مخاطره آفرین است
وی خطرات احتمالی مانند دولتیسازی، سیاسیسازی، تجاریسازی و سطحیسازی مراسم اربعین را متذکر شد و گفت: این موارد از جمله آسیبهایی هستند که واقعاً وجود دارند و میتوانند مخاطرهآفرین باشند. اربعین در گذشته، سنتی مردمی در عراق بوده و همچنان نیز در این کشور به صورت سنتی و با حمایت مستقیم مردم برگزار میشود. هرچند در برخی موارد دولتها برای تسهیل خدمات در مسیر زائران اقداماتی انجام میدهند، اما اگر این اقدامات به «دولتیسازی» منجر شود، ممکن است ناخواسته اغراض سیاسی و اجتماعی وارد این مسیر شود و این امر به بروز چالشهای سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی بینجامد.
وی تصریح کرد: ماهیت اربعین، نماد اتحاد و گردهمایی مردم در یک مسیر مشترک است، اما دخالتهای دولتی یا نمادهای حکومتی و سیاسی میتواند زمینهساز تفرقهگرایی شود. نمونهای از این نگاه، دستور حضرت آیتالله العظمی سیستانی مبنی بر عدم استفاده از تصاویر ایشان در مسیر مراسم پیاده روی اربعین حسینی بود که احتمالاً با هدف کاهش دستهبندیهای مذهبی و جلوگیری از بهرهبرداری شخصی صورت گرفت. این نگرانی نیز وجود دارد که مخالفان از چنین فرصتهایی برای تبلیغ شخصی استفاده کنند و با دخالتهای نمادین یا خدماتی جهتدار، چنددستگیها و اختلافات بیشتر شود.
وی درخصوص الزام معرفی اربعین به عنوان یک الگوی بینالمللی معنویت یا تمدن مذهبی، گفت: اربعین بخشی از نمادهای دینی است و در معرفی آن به عنوان الگوی بینالمللی معنویت، نباید دچار اغراق شویم و انتظار داشته باشیم همه ابعاد سیاسی و اجتماعی را از اربعین استخراج کنیم. نخستین گام این است که فعالیتهای تربیتی، اخلاقی و فرهنگی در طول سال انجام شود و اربعین بستری برای عرضه یا برداشت نتایج این فعالیتها باشد، نه فرصتی برای جبران همه کارهای نکرده؛ افرادی که میخواهند در مدت ۱۵ روز اربعین، همه دستاوردهای دینی و اجتماعی را برداشت کنند، رویکردی نادرست دارند. کارهای تربیتی، اخلاقی و آموزشی باید در تمام طول سال جریان داشته باشد و اربعین نقطه تکمیل و نمایش آن تلاشها باشد.
استاد مسائلی در پایان بیان کرد: معرفت موجود در اربعین باید با معرفتآفرینی مداوم سالانه همراه شود. با توجه به اینکه اربعین اساساً مراسمی مردمی است، بهتر است برنامهها با عقلانیت بیشتری پیش برود. این امر به معنای «مدیریت کردن» مردم نیست، بلکه باید با حفظ مدیریت مردمی، به آن نظم بیشتری داد و نقش تسهیلگر در ارائه خدمات ایفا کرد. همچنین، باید تلاش شود تا دوگانگیهایی که ممکن است در اربعین شکل بگیرد، کاهش یابد و شدت پیدا نکند.
استاد علیدوست: جنبه «فقهی -حقوقی- اخلاقی» واقعه عاشورا مورد توجه قرار نگرفته است
شفقنا- عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به وقایع روزهای دوم و سوم محرم و نیز روز ششم محرم تاکید کردند: واقعه عاشورا صرفنظر از جنبه های احساسی و حماسی که پررنگ است باید از منظر فقهی – حقوقی – اخلاقی بررسی و تحلیل شود و این جای کار فراوان دارد که اگر امروز پژوهشگاهی متولی شود و شروع کند شاید ۵ سال آینده یک کار فاخر هزار صفحه ای به دست ما دهد.
به گزارش شفقنا، آیت الله ابوالقاسم علیدوست در نخستین جلسه نشست موسسه فرهنگی پژوهشی فهیم با موضوع تحلیل فقهی و حقوقی واقعه عاشورا بیان داشت: در طول تاریخ به واقعه عاشورا از زوایای مخنلفی نگاه شده است. ما از روز اول واقعه عاشورا گزارش داشتیم؛ عبید بن مسلم به عنوان خبرنگار از طرف عمربن سعد، عفیف بن زهیر، کثیر بن عبدالله و از همه شاخص تر عقبة بن سمعان است که گفته شده در کربلا حاضر بوده ولی شاید به طور نهادینه لوط بن یحیی ابی مخنف است که حدود ۷۰ سال بعد، واقعه عاشورا را ثبت می کند. او این گزارشات را از مردم کوفه می گیرد و ثبت می کند اما کتاب او از بین می رود. با این همه، بخش هایی از مطالب او در کتاب های دیگر دیده می شود.
وی خاطرنشان کرد: از همان زمان به واقعه عاشورا نگاه «احساسی – عاطفی» می شود؛ مثلا کتاب ابی مخنف، «مقتل» نامگذاری می شود که حادثه عاشورا را از این منظر نگاه کند. در زمان آل بویه، واقعه عاشورا تکریم می شود و این روز تعطیل رسمی اعلام می شود؛ در این زمان همان نگاه «احساسی – عاطفی» امتداد پیدا می کند.
وی افزود: در زمان صفویه و قاجار هم جنبه احساس و عاطفه پررنگ است و آنچه بیشتر نمود می کند جنبه «مصیبت» است و البته الان هم همینگونه است. گویا واقعه عاشورا یک واقعه احساسی و عاطفی است که شعر محتشم کاشانی می تواند تجسّم آن باشد.
وی بیان داشت: نگاه دومی که به واقعه عاشورا می شود، به عنوان حرکت «آزادیخواهانه» است؛ یعنی انسان آزادی تمام هستی خود را می گذارد و قیام می کند. نمونه این نگاه به عاشورا، «گاندی» است.
رئیس انجمن علمی فقه و حقوق حوزه های علمیه گفت: سومین نگاه به واقعه عاشورا که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رایج شده، نگاه «حماسی» است؛ شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» که فکر کنم از مرحوم شیخ جعفر شوشتری است یا «ان الحیاة عقیدة و جهاد» یا تعبیر امام خمینی (ره) که فرمودند: «خون بر شمشیر پیروز است»، پشت این تعابیر، نگاه انقلابی و حماسی به واقعه عاشوراست.
وی به نگاه چهارم به واقعه عاشورا اشاره کرد که خیلی نحیف و لاغر مانده است و آن نگاه «فقهی – حقوقی و اخلاقی» است و افزود: یک نگاه به اصل واقعه عاشوراست که از گذشته ها مطرح بوده است؛ برخی مفسران ذیل آیه «وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» به اصل واقعه عاشورا اشاره کرده و تحلیل فقهی از واقعه ارائه می دهند.
وی تحلیل امین الاسلام طبرسی را از حرکت امام حسین (ع) نقد کرد و اظهار داشت: امام (ع) نسبت به بردن همه اهل بیت (ع) «بشرط شیء» بودند. آقای طبرسی! اگر امام گمان می کردند به شهادت نمی رسند، اهل بیت (ع) می توانستند بعد ملحق شوند. به نظر می آید باید تحلیل دیگری از این واقعه داشت و دست فقیه را باز گذاشت که امر به معروف و نهی از منکر، امر به معروف عادی نیست.
وی افزود: یک تحلیل هم باید این باشد که امام کل اسلام را در خطر می دید و درواقع کلیت اسلام را در برابر کلیت کفر می بیند، در این صورت، تحلیل واقعه عاشورا آسان می شود و دیگر نیازی به تحلیل های آقای طبرسی نداریم.
وی گفت: اگر مصلحت را در فقه بیاوریم و فقه را فقه المصالح الشرعیه براساس ضوابط و انضباط فقهی نگاه کنیم، واقعه کربلا خیلی راحتتر از منظر فقهی می تواند تحلیل شود و نیازی به سوبسید ندارد و آوردن اهل بیت به کربلا و اسارت هم توجیه می شود.
استاد علیدوست به برخی جنبه های فقهی حقوقی و اخلاقی واقعه عاشورا اشاره و تاکید کرد: ماجرایی که برای مسلم بن عقیل در خانه هانی می گذرد را مطالعه فرمودید؛ شاید اگر مسلم همانجا عبیدالله را به درک واصل می کرد، انسجام بنی امیه از هم می پاشید. اما چرا مسلم، عبیدالله را ترور نکرد؟ این جای تحلیل و بررسی فقهی دارد.
وی گفت: یکی از باشکوهترین و غمبارترین وقایع در روز دوم محرم است. حرّ با هزار نفر آمده است و امام حسین (ع) شب دوم محرم می رسند و آب برای خود بر می دارند اما لشکر حرّ روز دوم محرم می رسند و اینجاست که امام دستور می دهند که به لشکریان حرّ آب بدهند. اولین نماز ظهر در روز دوم محرم برپا می شود و امام می فرمایند ما می خواهیم نماز بخوانیم و حرّ هم می گوید ما هم با شما نماز می خوانیم یعنی هردولشکر پشت سر یک امام، نماز خواندند. این خود یک تعیّن اخلاقی است؛ اگر کسی اینها را جمع کند و با نگاه منصفانه به اسارت اهل بیت نگریسته شود، نکات دقیقی را می تواند دریافت کند.
وی روز سوم محرم را دارای نکات فقهی و حقوقی دانست و گفت: امام (ع) در این روز، بنی اسد را خبر می کنند و زمینی را از بنی اسد که مالک آن منطقه بودند، می خرند. طبق سخن امام صادق (ع)، آنچه امام خریدند ۴ میل در ۴ میل با قیمت ۶۰ هزار درهم بوده است که بعد از خریدن این زمین، آن را به بنی اسد برمی گردانند و می گوید که این محل دفن ماست. و امام (ع) شرط می کنند که از زائران تا سه روز پذیرایی کنند. بنابر اقوال تاریخی بنی اسد به این شرط عمل نکردند اما مانع دفن امام هم نشدند و زمین را هم واگذار کردند.
وی تقیّد امام حسین (ع) نسبت به حق الناس را مورد تاکید قرار داد و گفت: موسی بن عمیر انصاری گفت که پدرش عمیر نقل کرد که امام حسین (ع) اصحاب را خواستند و فرمودند که هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود. این درشرایطی است که یک نفر هم برای امام، یک نفر است که از سعادت شهادت بی نصیب نماند.این جایگاه حق الناس را نزد امام (ع) می رساند.
وی به ظهر عاشورا اشاره کرد و گفت: امام (ع) برای کسی که ظهر عاشورا وقت نماز را به امام یادآور شدند، دعا کردند که خدا تو را از ذاکران یا شاید نمازگزاران قرار دهد. حتی وصیت امام حسین (ع) مسیر حرکت امام (ع) همه دارای نکات فقهی و حقوقی و اخلاقی است که نیازمند بررسی است.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به کلام حضرت زینب (س) که در پاسخ عبیدالله دادند، گفت: حضرت زینب (س) فرمودند: «ما رایت الا جمیلا». ایشان اسیر و خسته و تمام وجودش خوف است اما این چنین پاسخ جوان مست قدرت را می دهد. اگر این را فیلم کنند و نشان دهند کمتر از فیلم مختار نخواهد بود.
















