شروع بحث علم رجال
به لطف پروردگاه امروز اولين جلسه بحث درباره علم رجال را شروع مي کنيم بحث رجال که بر اساس پيشنهاد عزيزان شروع شد بسيار بحث مهمي است
اهميت اين علم
شايد اگر بگوييم حوزه بعد از تطورات نو اوري خيلي مهمي که دارد اين است که بحث رجال کم و بيش در گوشه کنار هاي حوزه مطرح و تدريس مي شود از مهمترين درسهاست حتي در تجربه من ديدم که بعضيها را که ايت الله مي گفتند خصوصي با حقيراشنا وهم سن من بودندمی گفت من رجال بلد نيستم که کل زحمت اصول و فقه است چي کار کنم بعد تدريس رائج نبوده است فراگيري رجال هم ضمني بوده استاد فقيه به روايتي که مي رسيده اگر قاعده اي داشت يا بحث رجالي همان جا ضمني مطرح مي کرد اما اخيرا شکر خدا کم و بيش اين بحث مدون و مستقل تدريس مي شود که بسيار بحث مهمي است اهميت هر علم بر گرفته از اهميت هدف است
هدف اين علم
به طور واضح مي دانيم هدف علم رجال قدرت در استنباط است بالاترين هدف و شما يک نکته را در بحثهاي عقلي خوانده ايد که علت غائيه علت فاعليه مي شود واقعيت غايت هدف است و علت غايي است تصور غايت علت فاعليه است شما افاضل که تصور مي کنيد اجتهاد و استنباط را ان تصور اجتهاد و استنباط علت مي شود براي علم رجال علم رجال که اهميتش را متوجه شديد اين قسمت از بحث را دقت کنيد
مسائل مهم اين علم
عناوين و مطالبي که در علم رجال بحث مي شود به طور عمده دوازده امر است 1. تعريف علم رجال و درايه 2. تاريخ تدوين حديث و جايگاه تاريخي روايات 3. اصول و جوامع روايي که بدانيم اصول رجال يعني کتابهاي اصل نه اصول به معناي اصول فقه کتابهايي که اصلند چه کتابهايي هستند و اصول اربعه مئه چيست و جوامع معتبر روايي چه کتابهايي هستند و چه جايگاهي دارند 4. معناي راوي و اوصاف راوي و معناي روايت و مقومات و شروط روايت 5. اقسام راوي و اقسام روايت که بحث خيلي مهمي است 6. اصطلاحاتي که در رجال و درايه مطرح است 7. توثيقات بابش وسيع است الف -اصول و قواعد درباره توثيقات از قبيل اصاله العداله و اصاله الصحه در اقوال ب- توثقات خاص کجاست به چه صورت است ودليل اعتبار توثيق خاص چيست شهادت است اخبار است يا نظر خبره است ج- توثيقات عام که باب و محراب وسيعي دارد و شش تا مورد است هر کدام نياز به بحث ويژة دارد 8. راههاي اثبات اعتبار به غير از توثيقات از طريق متن و کثرت و شهرت و غيرها 9. علائم و نشانه هاي عدم اعتبار اضطراب دارد يا تناقض دارد با حکم قطعي عقلي مخالف است روايتي را به عنوان حديث مي خوانديم که کره زمين روي شاخ گاوي است و گاو هم روي يک ماهي قرار دارد بعد از دوستان عزيزهندوستاني استفاده کرديم که اين روايت اصلش مال هندو هاست 10. بحث طبقات بحث بسيار مهم است مرحوم اقاي بروجردي کتاب چند جلدي درباره طبقات الرجال داردکه بسيار مهم و اثر بخش است يکي از اثار مهمش اين است که مشترکات را بوسيله طبقات تشخيص مي دهيم 11. قواعد الحديث شما شنيده ايد قواعد فقهي يک مجموعه قواعد داريم به عنوان قواعد الحديث محققين رجال اين قواعد را در مقدمات رجال اورده اند مرحوم شهيد اول با اختصار تقريبا مستقل بحث مي کند در درایه 12. تعادل و تراجيح در اصول هم بحث مي شود بحثي که ما در رجال مي کنيم فرق دارد با ان بحثي که در اصول است اين نکته راهم بدانيم که در اصول بحثهايي از فلسفه است از جامعه شناسي است از ادبيات است يک بخش از رجال هم هست بحث حجيت خبر تحت عنوان حجيت رفته داخل بحث رجال اصل بحث رجالي است همان طور که مي گويند کلام در اصول بحث از عقاب بلابیان بحث کلامی است
سوال چرا جرح و تعديل نمي گويند جواب جرح و تعديل درباره راوي است تعادل و تراجيح درباره روايت است جرح و تعديل در ضمن تعادل و تراجيح هست فرقي دارد که بحث رجالي و اصولي از همين جاست عناوين را که اشنا شديد ان شاء‌الله اين دوازده امر را به حول و قوه خداوند سعي مي کنيم به طور اختصار بحث بکنيم تا جايي که در پايان اين دوازده جلسه يک طلبه فاضلي از شما جمع بتواند وسائل الشيعه را باز کند يک روايت را درست صحت و سقمش را تشخيص بدهد اما عنوان اول که عبارت است از تعريف در تعريف بر اساس بحث منطق که رئوس ثمانيه دارند تعريف را به سه بحش تقسيم کرده اند 1. تعريف علم 2. موضوع علم 3. هدف علم اما حقيقت مطلب اين است که يک تعريف جامع هم موضوع را بيان مي کند هم هدف و غرض را مااگر اينهارا تفکيک کنيم قطعه قطعه کنيم سه تا قطعه ناقص است ولی با هم پيوند بدهيم يک تعريف کاملي است بنابراين اولين عنوان تعريف است ما بحث طولاني نداريم بسيار مختصر علم رجال که عبارت است از شناخت احوال راوي از حيث وثاقت و عدالت و ضعف و موضوع علم رجال مي شود اوصاف راوي يا رواي و اوصاف ان هدف علم رجال اشنايي به احوال رجال از حيث وثاقت و عدم ان در اين رابطه هدف را دقت کنيد کامل تر کنيم هدف دو گونه است 1. هدف مقدماتي يا ابتدايي 2. هدف اقصي يا هدف نهايي هدف ابتدايي عبارت است از اشنا شدن به احوال رجال که ادم بتواند حال يک راوي را به دست بياورد و اما هدف اقصي و نهايي همان که گفتيم استنباط و استخراج احکام از نصوص درباره واضح شدن موضوع خوب است
تعريف علم رجال
يک توضيح کاملي بدهيم علم رجال دو تا تعريف دارد يک تعريفش تعريف کلي و عام و شامل که علم رجال گفته مي شود و علم مصطلاحات و علم درايه در ضمن ان مندرج است
تعريف کلي علم رجال
پس از انکه تعريف کلي شد يا تقريبا مطابق با اصطلاح قدما شد موضوع علم رجال هم مي گوييم عبارت است از سنت هدف علم رجال هم استفاده و قدرت استخراج حکم از سنت اين تعريف کلي و بگوييم قدمايي
تعريف جزئي علم رجال
اما با تحقيقات متاخرين که از ضمن کلمات قدما در اورده اند تعريف يک مقدار تفصيل بيشتر به خود گرفته است به اين صورت که مي گوييم علومي که تعلق مي گيرد به سنت سنت در برابر کتاب در ديد ابتدايي و کلي اين علم را مي گوييم علم الحديث اين مطلع يا کلي است يا موجز و اين علم الحديث به دو بخش اصلي تقسيم مي شود 1. روايه الحديث 2. درايه الحديث که روايت و درايت پشت سر هم قرار مي گيرند
علم درايه
روایه الحديث مرحله مقدماتي است درايه الحديث مرحله نتيجه گيري و بهره برداري است روايه الحديث بحث موضوعي مطرح مي کند درايه الحديث بحث محمولي به عبارت کوتاه روايه الحديث مقدمه يا سکوي پرواز به سوي درايه الحديث است و بعد اين روايت الحديث را که از درايت جدا کرديم موضوعش مي شود احوال راوي و اين احوال راوي باز به دو قسم تقسيم مي شود قسم اول تعلق دارد به بحث از وثاقت و ضعف و عدالت راوي توثيق و تضعيف اين بخش اول روايه الحديث مي شود علم رجال و بخش دوم روايه الحديث بحث از کيفيت حديث به ميان مي اورد يک نفر نقل کرده یا دو نفر واحد است یا مستفيض است یامتواتر است اين بخش دوم را مي گويند مصطلح الحديث و اما درايه الحديث تعلق دارد به اوصاف روايت از حيث متن و دلالت و سند اصاله الظهور و صراحت نص و ظهور اجمال اينها مسائلي است که مربوط مي شود به درايه اين که خوب فهميديم براي کامل شدن مطلب دو تا عنوان ديگري داريم که شبيه علم رجال و علم درايه است ياداور است با اين تعريفي که تا حال گفتيم دو تا عنوان اشتهار پيدا کرده واز هم ديگر مستقل شده است علم رجال و علم درايه
تراجم رجال
دو عنوان ديگر که با اين دو تا شبيه و نزديک است 1. تراجم رجال 2. فقه الحديث اين قدر نزديک است که بعضي ها سوال مي کنند وحتي شبهه مي شود که تراجم همان رجال است چه فرقي دارد بله شبهه از جايي به وجود مي ايد که اين دو تا خيلي قريب المخرجند جدا کردن دقت مي خواهد و فقه الحديث با درايت فرقش چيست ان هم با درايت هم گاهي مشتبه بشود اما فرق تراجم با رجال رجال که خوب تعريف کرديم ديگر تکرار نکنم تراجم عبارت است از شرح حال روات به طور کل ربط به توثيق و تضعيف ندارد اين يک نکته اصلي در فرق بحث تراجم که زندگي نامه يک راوي چقدر روايت دارد چه کتابي دارد در چه زماني بوده است اوصاف حسنه راهم بيان مي کند لذا شما در تاليف که مي بينيد در مقدمه مثلا مي گويند ترجمه العلامه يا ترجمه الشيخ معناي ترجمه در اصطلاح عربي شرعي تقريبا شرح حال است لذا در شرح حال علامه يا شيخ طوسي همين شرح حال محقق اصفهاني صاحب نهايه الدرايه که مرحوم مظفر نوشته است ترجمه المولف شرح حال مولف معلوم شد ترجمه شرح حال است از ضمن شرح حال ممکن است وثاقت در بيايد منتها هدف از ترجمه شرح حال و به طور کل شناسايي شخصيت است و تک بعدي است شخصي که ضعيف است نمي اورد انجا تک بعدي است فقط اشخاصي است که داراي فضائلند شرح حالش را بيان مي کند ولی در رجال راويهاي ضعيف را مطرح مي کند هدف رجال رسيدن به توثيق راوي وثاقت راوي است هدف ترجمه شناسايي شخصيت است قريب المخرج هستند
فقه الحديث
اما با هم ديگر فرق دارند فقه الحديث با درايه ( هر دو به معناي فهم حديث) فرقش اين است که فقه الحديث درباه مفردات حديث در لغت نامه ها ريشه يابي صرفي و نحوي بعد ترکيبي میکند بعد شرح و تعليقه اين مي شود فقه الحديث فقه الحديث عبارت است از بحث و تحقيق نخست درباه مفردات حديث از حيث وضع و صرف و صياغت انگاه توجه به ترکيب باز هم از جهت ادبيان و بلاغت و قرائن پس از ان شرح و تاويل و استخراج ها و برداشتهاي که امکان دارد از يک حديث به عمل بيايد اين فقه الحديث است فقه الحديث نظر اساسي به سند ندارد اما درايه سند را بايد لحاظ کند با ملاحظه سند متن را مي بينيد درست است يا اضطراب دارد متن عالي است مناسب شان امام است يا نه متني است مناسب شان امام نيست ظهور دارد يا نص است یا اجمال دارد يا مبين است بنابراين درايه به متن مي نگرد و انگهي روايت را از حيث درجات بررسي مي کند روايت مي شود صحيحه اعلايي موثقه حسنه ضعيف يا قوي الي اخر که در مصطلحات بحث مي کنيم
بحث بعدي (تاريخ تدوين حديث)
ان شاء‌الله جلسه اينده بحث تاريخ تدوين حديث که بسيار جالب است نزديک ايام شهادت هم هست و نقش عمر بن خطاب را در منع حديث يک صد سال در تاريخ رجال بحث مي کنيم روايت از امير المومنين من اصلح سريرته اصلح الله علانيه ادم راهش را بلد نيست تا عاقل بشود مرده و الا اگر راهش را بلد باشد اصلاح در زندگي اصلاح در جامعه برخواسته از اصلاح باطن است حتي گفته اند که نور صورت نور ظاهر ادم برگرفته از اصلاح باطن ادم است لذا بي ترديد شما شيعه و سني را تا ببينيد تشخيص مي دهيد نور ولايت دارد يا ندارد

لینک کوتاه دوره:
کپی!
https://ofoghandisha.com/?p=18410

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *