دوای درد بی‌درمان اگر خواهی بیا اینجا

که یابی درد بی‌درمان عالم را دوا اینجا

گرت دردی بود در دل و گر باشد تو را مشکل

بیا دست دعا بردار سوی کبریا اینجا

بیا بر درگه اخت‌الرضا دست توسل زن

که یابی استجابت را پذیرای دعا اینجا

مکن از درد و رنج و ابتلا یادی در این وادی

که خندد مبتلا در هر نفس بر ابتلا اینجا

مشام جان اگر خواهی معطر گرددت باری

بیا تا بشنوی بوی بهشت جانفزا اینجا

گدای درگه معصومه‌ی پاکیزه گوهر شو

که از قید تعلق‌ها تو را سازد رها اینجا

بزن دست توسل را به درگاه عطای او

که باشد بحر جود و معدن لطف و عطا اینجا

گدای درگه او شو که گردد شامل حالت

هزاران گونه لطف و رحمت و جود و سخا اینجا

گدای درگه معصومه شو تا در شرف یابی

شهان را بر در لطف و عطایش جبهه‌سا انجا

بنازم بارگاه دختر موسی‌ بن جعفر (ع) را

که خاکش می‌دهد آیینه‌ی جان را جلا اینجا

بود این وادی رحمت که هر ساعت ز. هر جانب

به گوش آید صدای جانفزای ربنّا اینجا

در این بیت مقدس با ادب بنشین که اهل دل

زیارت کرده مهدی (عج) را نه یک ره، بار‌ها اینجا

در این بیت مقدس، چون شوی واصل مشو غافب

که باشد بارگاه بضعه‌ی خیر‌النساء اینجا

اگر از تربت گم گشته‌ی زهرا نشان جویی

گشا چشم بصیرت را که یابی برملا اینجا

بجز در این درگه رحمت کجا پویی؟ که را جویی؟

طبیب اینجا، حبیب اینجا، دوا اینجا، شفا اینجا

در این درگه که لطف حق بود بر جمله ارزانی

چرا بیرون نگردد ز. آستین دعا اینجا؟

چرا بر خود نبالد احمدی کاو را عطا کرده

به لطف حضرت معصومه‌اش طبع رسا اینجا

یقین دارم که از احسان دخت موسی کاظم

قبول افتاده شعرش ز. ابتدا تا انتها اینجا

 

/سروده ای از

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=9125

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب