چکیده

ادیان غالباً به لحاظ نظری مدعی انحصار حقانیت، هدایت و نجات در خود می‌باشند. دین اسلام نیز به‌عنوان دین جهانی و جاودانی، ناسخ ادیان گذشته است و ظهور ادیان دیگر را برنمی‌تابد؛ اما از سوی دیگر، هدایت شدن و نیل به سعادت امری اجبار پذیر و اکراه بردار نیست و باید فرایند ذهنی و معرفتی خاص ایجاد شود تا شخص به حقیقت، ایمان آورد. نیاز ایمان به مقدمات معرفتی و روانی خاص که امر تدریجی است، ایجاب می‌کند که در عمل جامعه به‌گونه‌ای سامان یابد که دگر اندیشان نیز بتوانند در فضای امن و شرایط انسانی به حیات خود ادامه دهند. به همین جهت، در اسلام در عین تأکید بر نسخ ادیان گذشته، با پیروان مدارا می‌شود و پیامبر(ص) به‌عنوان الگو و اسوه امت اسلامی نه‌تنها اهل کتاب؛ بلکه با همه مخالفان و حتی دشمنان، همواره اصل مدارا را مدنظر داشته است .

واژگان کلیدی: اسلام، پیامبر(ص) ، مدارا، هم پذیری، مخالف، ایمان.

نویسنده: احمدعلی نیازی[1]

مقدمه

جریان‌ها و مکاتب مختلف، رفتارهای مختلفی با مخالفان خود، دارند. برخی هیچ‌گونه مخالف را بر‌نمی‌تابد و در پی حذف و نابودی مخالفان است. برخی دیگر، در مورد مخالفان تساهل را در پیش می‌گیرند. اسلام و مسلمانان هم در مبانی و هم در عمل در خلال چهارده قرن گذشته، با مخالفان، روش تحمل و مدارا را در پیش‌گرفته‌اند. حضور پررنگ و فعال پیروان ادیان مختلف مانند یهودیان، مسیحیان، هندو و سیک‌ها، قبطی‌ها، در جغرافیای تمدن اسلامی، شاهد تسامح مسلمانان با مخالفان است؛ مذاهب مختلف اسلامی نیز، به‌جز در مقاطعی که آلت دست اهل سیاست قرار می‌گیرند، زندگی مسالمت‌آمیزی با یکدیگر داشته و دارند.

اسلام آیینی جهان‌شمول (Universal) است. مخاطب دعوت اسلام تمام انسان‌هاست و به همین جهت تقریباً در بین همه نژادها و اقوام بشری، نفوذ کرده و در طول 14 قرن با پیروان ادیان دیگر، اهل تعامل و مدارا بوده است. آیا رفتار تسامح آمیز مسلمانان، با مخالفان ریشه در سنت نبوی دارد؟ یا معلول عوامل دیگر است؟ اهمیت این بحث هم از جهت دفاع از سیره نبوی و هم در الگو گیری از آن در روابط با دیگران است.

مفهوم شناسی

هم پذیری، در زمینه‌های دینی، سیاسی و اجتماعی از مباحث جدید و به معنای خویشتن‌داری نسبت به عقاید مخالف و اجازه دادن به آنان از روی قصد و آگاهی است.[2] معادل تقریبی اصطلاح هم پذیری، در منابع اسلامی، اصطلاح مدارا است. کلمه مدارا برگرفته از ماده «دری» است که به معنای نرمی‌کردن، به نیکی رفتار کردن[3] و مؤدبانه برخورد داشتن[4] آمده است.

در قرآن و سیره نبوی، «اصل رفق و مدارا» به‌عنوان مهم‌ترین اصل در ارشاد و هدایت انسان‌ها مورد تأکید بسیار قرارگرفته است. البته باید توجه داشته که مدارا با مداهنه متفاوت است. مداهنه، چشم‌پوشی از اصول و مصالح برای کسب منافع شخصی یا گروهی است، درصورتی‌که مدارا به معنای سخت نگرفتن بر دیگران است. غزالی در بیان تفاوت میان مدارا و مداهنه می‌گوید: «اگر به هدف سالم ماندن دینت و اصلاح برادرت، از خطای او چشم پوشیدی، این مداراست؛ اما اگر به هدف منافع شخصی و رسیدن به خواسته‌های درونی و حفظ مقام و موقعیت، کوتاه آمدی، این مداهنه است»[5]

مدارا یکی از ارزش‌های عام اخلاق اجتماعی و از اصول زندگی مسالمت‌آمیز است. چنانکه حافظ گفته است:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است؛

با دوستان مروت با دشمنان مدارا.

اصل مدارا در آموزه‌های اسلامی هم بسیار مهم است. چنانکه خداوند به پیامبر(ص) توصیه می‌کند که اگر دیگران تقاضای صلح نمود، بپذیر: «وان جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا: اگر مخالفان تمایل به صلح نشان دادند، تو نیز تمایل نشان بده»[6] و در سیره نبوی هم مدارا جایگاه بسیار ویژه دارد و اصل اولیه، در تعامل با دیگران مدارا بوده است .

مبانی هم پذیری و مدارا در اسلام

سیاست‌ها و رفتارهای انسان، تابعی از اهداف و مبانی فکری اوست. اگر هدف کسی نابودی دیگران باشد، سیاست او حذفی خواهد بود؛ ولی اگر هدف کسی، احقاق حق، برقراری عدالت و تغییر انسان‌ها باشد، سیاست او تعاملی خواهد بود. از آن جا که هدف انبیاء، هدایت انسان‌ها بوده است، طبعاً سیاست آن‌ها هم باید تعاملی باشد. این هدف و مبنای فکری در سیره نبوی به‌خوبی هویداست. مدارا و هم پذیری در فرهنگ نبوی بر اصول و بنیادهای ذیل استوار است.

  1. اصل حرمت نهادن به کرامت انسانی

در بینش اسلامی، انسان در میان تمام مخلوقات جایگاه ویژه دارد و آفرینش او در عرض خلقت سایر پدیده نیست. بر اساس آیات قرآن دیگر پدیده‌ها، در طبیعت، طفیل وجود آدم است و او مقصود اصلی از آفرینش جهان طبیعت است. به همین جهت در اسلام به اصل عزت و کرامت انسان بسیار بهاداده شده و انسان برترین مخلوق این کره خاکی شناخته می‌شود. در اسلام، انسان حرمت ویژه دارد حتی اگر دشمن خدا باشد. به همین جهت در جنگ بدر، وقتی برخی از مسلمانان بر اساس عادت قبیلوی خویش، خواستند کشته‌های کفار را مثله کنند، رسول‌الله(ص) این عمل را برنتابیده و آنان را از این عمل ضد کرامت انسانی منع کردند.[7]

  1. تسخیر دل‌ها به‌جای سیطره بر انسان‌ها

ازآنجاکه دگردیسی عقیدتی با عمیق‌ترین سطوح شخصیتی انسان پیوند دارد، باورهای نهادینه‌شده پیشین، افراد را به طغیان و تمرد در برابر پذیرش آن‌ها وا‌می‌دارد؛ به‌خصوص اگر باورهای جدید منافع و حوزه نفوذ افراد را محدود سازد و شرایط را بر ضد سلطه نهادینه‌شده او تغییر دهد. از این‌رو رسول‌الله(ص) که تجلی عام و مظهر تام رحمت الهی است، بارحمت و شفقت انسان‌ها را به‌سوی دریافت حقایق می‌خواندند و پیش از آن‌که سیطره بر انسان‌ها را هدف‌گذاری کند، در فکر جلب قلوب انسان‌ها بود. به همین جهت در تعامل با دیگران اصل را بر جلب قلوب آن‌ها قرار داده بود. چنانکه در جریان تصرف و تسخیر شهر مکه، رسول‌الله(ص) از اصل مدارا و هم‌پذیزی استفاده نمود. آن حضرت، نسبت به همه آنانی که سالیان متمادی با تمام توان بر ضد او و یارانش اقدام نموده بودند و از هیچ‌گونه ظلم و ستمی بر ضد او و پیروانش کوتاهی نکردند، با نهایت شفقت رفتار نمودند و خطاب به آنان این جمله تاریخی را فرمودند: «من امروز به شما همان را می‌گویم که یوسف به برادرانش گفت: «بر شما ملامتی نیست، بروید که آزادشدگانید.»[8]

  1. اصل حرمت‌گذاری به انتخاب‌ها

از دلایل مدارای رسول‌الله(ص) با غیرمسلمانان، احترام گذاشتن به اصل آزادی انتخاب است. امور اعتقادی، اساساً تحمیل و اکراه را نمی‌پذیرد و تغییر باورها باید بر اساس منطق و یا فرایندهای ذهنی همراه باشد و به‌هیچ‌وجه، باورها و عقاید را نمی‌توان به زور و اجبار به دیگران تحمیل نمود. اسلام دینی است که بر شناخت فطرت و طبع انسانی تکیه دارد. اسلام آزادی اراده در انتخاب کیش و آیین را محترم می‌شمارد. اسلام حقایق را بیان و عرضه می‌دارد تا اصحاب خرد، بر اساس عقل و ادراک خویش، مسیر درست سعادت و آیین کامل را برگزینند. این اصل در آیات قرآنی تجلی نموده است و آیات مبارکه غاشیه/۲۱ و ۲۲، می‌فرماید «پس تو ای پیامبر ایشان را تذکر بده که وظیفه تو تنها همین تذکر است، تو بر آنان مسلط نیستی [که به قبول ایمان مجبورشان کنی.]» این اصل در بسیاری از تعاملات پیامبر(ص) و مسلمانان با اقلیت‌های دینی ظهور یافته است و منطق هم‌پذیری در بنیاد این تعاملات دیده می‌شود که ریشه در حقیقت ساختار فکری انسان دارد.

ساحه‌های هم‌پذیری و مدارا در سیرت حضرت محمد(ص)

هم‌پذیری به معنای پذیرش کرامت و عزت انسانی جانب مقابل در تعاملات است که لازمه آن مدارا با دیگران است که بر گفتگوها، جنگ‌ها، پیمان‌ها منطق خاصی را حاکم می‌سازد. پیامبر(ص) در طول دعوت خود، با گروه‌های مختلفی از مردم، شامل مسلمانان نوکیش، کفار ستیزه‌جو، منافقان توطئه‌گر، اقلیت‌های مذهبی و حاکمان جهان، مواجه بوده و در تعامل با همه ، هم پذیری و مدارا را مبنا قرارداد بود. اصل هم پذیری و مدارا، در آیینه رفتار نبوی در محورهای ذیل قابل‌بررسی است.

یکم. مدارا با مسلمانان

تلاش شبانه‌روزی پیامبر(ص) و تأیید الهی، سبب شد، که گروه بزرگی از قبایل مختلف عرب به آیین اسلام بگرود؛ ولی اکثر این افراد در عمل به وظایف دینی، نه آشنایی کافی داشتند و نه التزام کافی. مردمی که با آداب‌ورسوم جاهلی پرورش‌یافته بودند و عادات زندگی جاهلی در روح و جانشان نفوذ یافته بود، سخت بود که یک‌باره و به‌سرعت خود را با آیین جدید تطبیق دهند. پیامبر(ص) با مدارا و عدم سخت‌گیری ، به‌تدریج آن‌ها را به آداب اسلامی نزدیک ساخت. یکی از اصحاب پیامبر(ص) روایت می‌کند که : روزی با پیامبر(ص) در مسجد بودیم، مردی صحرانشین به مسجد آمد و به گوشه‌ای رفت تا ادرار کند. یاران پیامبر(ص) به سمت او شتافتند تا او را توبیخ کرده و از این کار بازدارند؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: او را رها کنید و باعث حبس ادرارش نشوید. سپس – بدون اینکه با آن شخص برخورد کند – دستور داد یک سطل آب آورده و مکان نجس شده را پاک نمایند.[9]

دوم: هم پذیری و مدارا با منافقان

یکی از مشکلات پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه، پدیده‌های خطرناک نفاق بود. منافقان گروهی بودند که در باطن کافر بودند؛ اما در ظاهر خود را مؤمن می‌گفتند.[10]   مؤمن کسی است که در دل، زبان و عمل به اسلام ایمان دارد و عمل می‌کند، کافر کسی است که هم در باطن و هم در ظاهر اسلام را انکار می‌کند و منافق کسی است که در دل مخالف اسلام است؛ اما اظهار می‌کند که به اسلام اعتقاد دارد.[11] منافقان به‌صورت پیگیر، درراه تحقق آرمان‌های الهی رسول خدا(ص) با هر وسیله‌ای، مانع ایجاد می‌کردند. بااین‌حال پیامبر(ص) از خطای آنان چشم‌پوشی نموده و روش حذفی نسبت با آنان انجام نمی‌داد.

در قرآن کریم به پیامبر(ص) مدارا با آنان توصیه‌شده است. «آنان کسانی هستند که خدا، آنچه را در دل‌هایشان دارند، می‌داند، پس از (مجازاتِ) آنان روی‌گردان؛ و پندشان ده؛ و با آنان سخنی رسا، (و مؤثر) در دل‌هایشان، بگوی»[12] ا پیامبر(ص) با وحی الهی، از کفر پنهان و خبث باطن منافقان آگاه بود. آیاتی بسیاری در قرآن، درباره منافقان نازل‌شده و اوصاف و کارهای شرح داده‌شده است. پیامبر(ص) توطئه‌ها و حرکت‌های تخریبی منافقان را زیر نظر داشت، و باتدبیر لازم، برنامه‌های منافقانه آنان را خنثی می‌کرد و حقایق را به آگاهی مسلمانان می‌رساند. پیامبر(ص) در موارد لزوم، با منافقان برخورد قاطع هم کرده است که ازجمله آن‌ها تخریب مسجد ضرار است[13]؛ اما بااین‌حال با منافقان؛ چون علناً در جنگ و خصومت برنیامدند، مدارا نمود و کسی را به جرم نفاق مجازات نکرد و تحت تعقیب قرار نداد.

سوم: مدارا با کفار

قبائل مختلف عربستان به رهبری قریش با تمام توان، در مقابل نهضت توحیدی پیامبر(ص) ایستاند و از تمام ابزار، برای نابودی این نهضت استفاده کردند. پیامبر(ص) تا حد توان از جنگ و برخورد خونین جلوگیری کرد؛ اما دشمنان عزم خود را برای نابودی مسلمانان جزم کرده و جنگ‌های زیادی را بر مسلمانان تحمیل کردند. در این جنگ‌ها هرگاه پیامبر(ص) بر دشمن چیره می‌شدند، با روش انسانی برخورد نموده و از قتل اسیر، آزار زنان و کودکان و بی‌حرمتی به اجساد دشمنان خودداری می‌کردند و حتی از تخریب مزارع، کشتن حیوانات و تخریب محیط‌زیست منع می‌کردند. حتی در میدان جنگ نیز ارزش‌ها و اصول اخلاقی را رعایت می‌کرد.

میدان نبرد در اصل محل تجلی خشم و خشونت؛ اما مدارا در جنگ، مبتنی بر نگاه انسانی و اخلاقی به دشمن است. در جنگ‌های نبوی، موارد متعددی از مدارا با دشمن و تلاش برای هم پذیری آنان وجود دارد که در نوع در تاریخ بشر، کم مانند است مثل موارد زیر:

  1. مدارا با اسیران در جنگ احد

قریش در ضدیت با رسالت رسول‌الله(ص) از هیچ کاری خودداری نکردند. از تحقیر و استهزا تا تحریم و حصر و شکنجه و قتل و حتی تصمیم به قتل پیامبر(ص) و نیز لشکرکشی برای نابودی مسلمانان[14]. براثر آزارهای قریش، مسلمانان برخی به حبشه و برخی به مدینه مهاجرت کردند[15]. پس از هجرت به مکه بااینکه مسلمانان خواهان انتقام بودند؛ اما رسول‌الله(ص) اجازه نمی‌دادند تا این‌که اجازه و حکم جهاد با کفار به خطر ظلم بر مسلمانان نازل شد. مسلمانان که اموالشان توسط قریش مصادره شده بودند، به قافله بزرگ تجاری قریش که در راه بازگشت از شام بودند، حمله کردند. ابوسفیان رئیس کاروان با آگاهی از قصد مسلمانان کاروان را از مسیری دیگر به‌سوی مکه عبور داد.[16] سران قریش، برای سرکوب مسلمانان لشکر بزرگی را جمع‌آوری کردند. این لشکر به مسلمانان در منطقه بدر روبه‌رو شد و شکست خورد و فتح و ظفر نصیب اهل ایمان شد. در این نبرد پیامبر(ص) اجازه نداد مجروحان و از پا افتادگان مثله شود، یا کسانی که از صحنه جنگ فرار نموده و قصد حمله مجدد ندارند، مورد هجوم قرار گیرد. پیامبر(ص) با اسیران بر اساس رأفت و کرامت انسانی رفتار نمود و جلوه‌های بی‌مانندی را از اصل مدارا و حرمت نهادن به مقام انسانی به نمایش گذاشت و حتی دشمنانی را که به انگیزه نابودی پیامبر(ص) اسلحه به دست گرفته بود، سزاوار و ترحم مدارا دانست.

  1. کمک به قریش در سال خشک‌سالی پس از جنگ احد

قریش پس از شکست در جنگ بدر، برای انتقام از مسلمانان در سال سوم هجری سپاهی سه‌هزارنفری را به‌سوی مدینه فرستادند. در این جنگ مسلمانان صدمات زیادی دیدند و قریش انتقام خود را گرفتند. بااین‌حال در سال چهارم هجری که اهل مکه تحت‌فشار خشک‌سالی شدید و کمبود آذوقه ناشی از آن بودند، رسول‌الله(ص) برای آنان محموله‌های خرما فرستاد.[17] هدف حضرت رسول، از این اقدام تثبیت نگاه انسانی به هم نوعان بود و آن حضرت می‌خواست با این اقدامات راهی برای کاهش تنش‌ها و مخاصمات پیدا نماید و روحیه صلح‌طلبی اسلام را برای دشمنان در عمل آشکار سازد و به‌سوی ختم نزاع خونین و روابط مسالمت‌آمیز انسانی پیدا نماید.

  1. تجلی مدارا و هم پذیری پس از جنگ خندق

علی‌رغم مدارای رسول‌الله(ص) با قریش، آنان تصمیم به نابودی مسلمانان داشتند . به همین جهت قریش با توافق پنهانی با بزرگان یهود «خیبر»، «بنی‌قریظه» و «بنی‌نظیر» و با کمک قبایل متعدد عرب، در سال پنجم هجری با سپاهی ۱۰ هزارنفری ، مدینه را محاصره نمودند. این جنگ چون با شرکت قبایل متعدد بود، به جنگ احزاب مشهور شد و مسلمانان در اطراف شهر خندقی کشیدند، به همین جهت این جنگ به جنگ خندق هم معروف است. مشرکان در این جنگ شکست خوردند. پیامبر(ص) پس از پیروزی درصدد انتقام و نابود ساختن قبایل مشرک برنیامد و تنها یهودیان را به دلیل خیانت و نقض پیمان با مسلمانان، مجازات کرد.[18] اوج هم پذیری در سیره رسول در پیمان صلح حُدَیبیه، نمایان است. این پیمان در سال ششم هجری بین پیامبر(ص) و مشرکان مکه در منطقه حدیبیه امضا شد. مسلمانان که برای به‌جا آوردن مناسک عمره رهسپار مکه شده بودند با ممانعت مشرکین قریش مواجه شدند و در محلی به نام حدیبیه در نزدیکی مکه توقف کردند. پس از مذاکراتی بین طرفین، سرانجام پیمان صلح حدیبیه منعقد شد که بر اساس آن صلحی ده‌ساله بین مسلمانان و مشرکان مکه برقرار شد و مسلمانان آن سال بدون انجام مناسک حج، به مدینه بازگشتند تا سال بعد برای انجام عمره وارد مکه شوند. [19]

پیامبر(ص) در این صلح، انعطاف زیادی نشان داد. ازجمله قبول درخواست سهیل بن عمرو بود مبنی بر حذف «بسم‌الله الرحمن الرحیم» از ابتدای صلح‌نامه و نوشتن «باسمک اللهم» به‌جای آن، و نیز حذف عنوان رسول‌الله بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمد بن عبدالله» به‌جای آن بود.

  1. مدارا با قبیله هوازن پس از جنگ حنین

در سال هفتم و پس از فتح مکه، درحالی‌که مسلمانان، به‌سوی مدینه بازمی‌گشتند، قبیله «بنی‌هوازن» در اطراف مکه در یک کمین خطرناک، قصد نابودی مسلمانان را داشتند. در آغاز مسلمانان شکست خورند؛ اما با مقاومت تعدادی از مسلمانان، بنی هوازن شکست خورد و شش هزار تن از آن‌ها اسیر شد. رسول‌الله(ص) تمام اسرا و حتی «مالک بن عوف» فرمانده و رئیس قبیله را بخشید و آزاد کرد و زن و فرزند او را به همراه صد شتر به او بازگرداند.[20]

چهارم: هم پذیری و مدارا با اقلیت‌های مذهبی

اسلام باوجود این‌که حدنصاب حقیقت، هدایت و سعادت را در اسلام منحصر می‌داند؛ اما خواهان هم پذیری و همزیستی مسالمت‌آمیز پیروان ادیان است و در درون قلمرو خود، از حقوق اقلیت‌ها حمایت کرده است. همزیستی اقلیت‌های مذهبی با مسلمانان مدینه و تعیین حقوق اجتماعی آنان هم‌طراز با مسلمانان، هنگام تدوین قانون اساسی، جلوه بارز مدارای رسول‌الله(ص) با آنان است.[21]

رسول‌الله(ص) با جدیت پیروانش را به رعایت حقوق اجتماعی اقلیت‌ها ملزم ساخته بود. حقوقی همچون حق آزادی عقیده و بیان، حق تعلیم و تعلم، حق روابط اجتماعی با دیگران، محترم شمردن شخصیت اجتماعی آنان، برخورداری از حقوق هم‌پایه مسلمانان به‌عنوان شهروند، با نیکی رفتار کردن با آنان بر اساس اصل کرامت انسانی. البته باید توجه داشت که غزوات رسول‌الله(ص) با یهودیان (غزوات «بنی‌قینقاع»، «بنی‌نظیر»، «بنی‌قریظه» و «خیبر») نتیجه پیمان‌شکنی‌های متعدد آنان و تحرکات جدی سیاسی علیه مسلمانان بود. آنان نه‌تنها در داخل مدینه به‌تحقیر و آزار و تبلیغات منفی روانی علیه مسلمانان به‌ویژه پس از شکست در جنگ احد می‌پرداختند، بلکه علی‌رغم پیمان وحدت سیاسی با مسلمانان، اخبار و گزارش‌های سیاسی مدینه را به مشرکان اطلاع می‌دادند و در جنگ‌ها با آنان همراه می‌شدند[22] درحالی‌که «مسیحیان نجران» علی‌رغم نپذیرفتن دعوت رسول‌الله(ص)، با انعقاد پیمان صلح در پناه خداوند و ذمه رسولش آزادانه به فعالیت پرداختند.

پیامبر(ص) مکرم اسلام در طول دعوت خود، پیمان‌هایی را با قبایل مختلف و نیز با اقلیت‌های دینی هم‌جوار خود صورت داده است. با بررسی محتوای پیمان‌های رسول‌الله(ص) با اقلیت‌های مذهبی به این اصل در تعاملات پیامبر(ص) رهنمون می‌شویم. پیمانی که پیامبر(ص) با یهودیان ساکن در اطراف یثرب منعقد نمود، گواه این واقعیت راستین است که اسلام حضور اقلیت‌های مذهبی را در قلمرو خود تحمل می‌کند و حقوق مذهبی آنان را پاس می‌دارد و بر جامعه‌ای تک‌صدایی اصرار ندارد. سیاست مذهبی اسلام بر این منطق استوار است که تا زمانی دگر اند‌یشان دست به خیانت و توطئه نزده یا به جنگ بر ضد مسلمانان اقدام نکرده‌اند، قابل‌تحمل است و باید بر اساس رأفت و مدارا با آنان رفتار نمود. از این رو اسلام، اقلیت‌های دینی یهود و نصارا را به رسمیت شناخته و مسلمانان را به رعایت حقوق آنان و رفتاری بر اساس عدالت و نیکی سفارش نموده است. [23]

پنجم: هم پذیری در روابط خارجی با غیرمسلمانان

پس از نفوذ فراگیر اسلام در جزیرة‌العرب رسول‌الله(ص) برای برقراری روابط حسنه با فرستادن نامه‌هایی به حاکمان‌ مهم آن زمان، زمینه‌های گرایش آنان به اسلام، یا روابط حسنه آنان با مسلمانان را فراهم سازد. پیامبر(ص) با درایت کامل، در محتوای نامه‌ها بر مشترکات عقیدتی خویش با اهل کتاب اشاره نمود. ازجمله در نامه به نجاشی (حاکم حبشه)، از عیسی بن مریم یادکرد و در نامه به مقوقس (حاکم مسیحی مصر) با آیه شریفه «بگو ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به‌جز خدای یکتا را نپرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی، برخی را به‌جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم. پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم»[24] آنان را مخاطب قرارداد. بنابراین، پیامبر(ص) از سر دلسوزی به همه انسان‌ها و حرمت نهادن به کرامت انسانی همه افراد، همواره می‌کوشید حتی با مشرکان نیز در عرصه روابط خارجی، رفتاری دوستانه و صمیمانه داشته باشد و در عهد و پیمان‌هایش با آنان پایبند بود.

البته با این‌که اصل در سیره متعالی نبوی، در برخورد با مخالفان و جاهلان، هم‌پذیری، مدارا و نرمش بود؛ اما ظرفیت جریان مُدارا و نرمش به‌عنوان اصلی قرآنی اصل مطلق نیست و همه‌جا حتی در اصول و قوانین دینی نیز جاری نمی‌شود. این اصل نیز شروط و قیودی دارد که اجرای فراتر از این شروط و حدود، آن را تبدیل به یک پدیده ضد ارزشی یعنی مداهنه و سازش‌کاری در تعامل با اهداف و اصول متعالی می‌کند. روشن است که پیامبر(ص) در برخورد با توطئه‌های دشمنان، پیمان‌شکنی، تجاوز آن‌ها به مقر حکومت اسلامی و تهدید کیان اسلام، پیامبر(ص) نیز با قاطعیت رفتار می‌کردند.

درنتیجه می‌توان گفت که اسلام تا زمانی که حضور مخالفان دینی و پیروان سایر مکاتب، در نظم و نظام جامعه اختلال جدی ایجاد نکند و حضور و فعالیتشان، سبب سوءاستفاده دشمنان نشود، مخالفان فکری را تحمل می‌کند و حقوق آن‌ها را محترم می‌شمارد. بر این اساس، مدارا و هم‌پذیری نسبت به هم‌کیشانی که بر مبنای اجتهاد، برداشت دیگری از برخی آموزه‌های دینی دارند، ضرورت مضاعف دارد. هم‌چنین لازم است گروه‌های اجتماعی با تأسی به سیره نبوی، تحمل‌پذیری نسبت به هم دیگر را افزایش دهند.

منابع:

  1. ابن سعد، ابوعبدالله محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار بیروت للطباعه و النشر، ۱۴۰۵ هـ. ق.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2, تهران: انتشارات اسلامی، بی‌تا.
  3. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، بی‌تا.
  4. احمدی، علی بن حسین‌علی، مکاتیب الرسول، قم، مکتبة المصطفوی، بی‌تا
  5. آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی فارسی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۷، چاپ نهم.
  6. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، فتوح البلدان، ترجمه دکتر محمد توکل، تهران، نشر نقره، ۱۳۶۷.
  7. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲.
  8. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳.
  9. فولادوند، عزت‌الله، خرد در سیاست، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶.
  10. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، تهران، اسماعیلیان، بی‌تا
  11. محمد، حمید الله، نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد(ص)، ترجمه سید محمد حسینی، تهران، سروش، ۱۳۷۴.

پی‌نوشت‌ها

[1]. دانش‌آموخته دکتری کلام اسلامی و محقق علوم دینی

[2].. فولادوند، خرد در سیاست، ص ۶۳.

[3]. عمید، فرهنگ فارسی عمید.

[4]. آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی فارسی، ص ۱۹۶

[5]. غزالی، ابو حامد، احیاء علوم الدین، بی‌تا، ج 5، ص 184.

[6]. انفال61.

[7]. واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۱۰۷.

[8] ابن هشام، السیرة النبویه، ص ۲۷۵.

[9] ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج 3، ص 61..

 

[10]. طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ ق، ج ۵، ص ۲۴۱.

[11] مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ ش، ج ۲۵، ص ۲۰۱، ۲۰۲.

[12] نساء63.

[13] جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ۱۳۸۰ ش، ص ۶۵۰ و دانش، «رسول خدا(ص) و استراتژی ایشان در برابر خط نفاق»، ص ۲۱-۲۲.

[14]. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۱۰.

[15]. محمد بن جریر طبری،  تاریخ طبری، ج ۳، ص ۹۰۵ – ۹۰۶.

[16]. واقدی المغازی، ج ۱، ص ۳۹.

[17]. ابن سعد، الطبقات الکبری ج ۲، ص ۶۱ – ۶۲.

[18]. ابن هشام، سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۰.

  1. ابن هشام، همان.

[19]. ابن اثیر، الکامل، ج ۲، ص ۲۰۳.

[20]. واقدی، المغازی ج ۳، ص ۳۰۶.

[21]. احمدی، مکاتیب الرسول ج ۱، ص ۲۶۳ ۲۴۱.

[22]. واقدی، المغازی ص ۳۶۴

[23]. ممتحنه، ۸ و ۹.

[24]. آل عمران64.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=6407

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب