در بدو ورود امام، فضل بن سهل* ملقب به ذوالریاستین، به دیدارش رفت و از حق و منزلت وی سخن گفت، اما امام از سخنان او دلگیر شد. سپس امام نزد مأمون رفت و مأمون او را احترام بسیار کرد و گفت که او را به سبب سن و منزلتش همچون عموی خود می داند. مأمون بعدها علویان را به جای دیگر انتقال داد و برای امام حجره ای در کاخ خویش اختصاص داد که یک پرده با او فاصله داشت. فضل پیوسته با امام مکاتبه می­کرد یا نزد آن حضرت می رفت و از قصد مأمون درباره سپردن زمام کار به امام و بیعت با آن حضرت سخن می گفت، اما امام نمی پذیرفت (قاضی نعمان، همانجا). پس از چندی، مأمون خود با حضرت رضا وارد مذاکره شد و نخست از امام خواست مقام خلافت را بپذیرد و بر این خواست اصرار ورزید. اما امام فرمود این کار را هرگز به اختیار خود نخواهد پذیرفت (ابن بابویه، ج ۲، ص ۱۳۹ـ۱۴۰). در این باره گفتگوهای بسیاری صورت گرفت و چندروزی (و به قولی نزدیک دو ماه) بدین منوال گذشت و امام به خواست مأمون تن نداد. پس از آن بود که مأمون از امام خواست ولایتعهدی وی را بپذیرد (همان، ج ۲، ص ۱۴۰، ۱۴۹؛ مفید، همانجا). امام با پیشنهاد ولایتعهدی مأمون نیز به شدت مخالفت کرد. اما مأمون دیگر عذر امام را نپذیرفت و در سخنی تهدیدآمیز با نقل ماجرای شورای شش نفره عمربن خطّاب هنگام مرگ و اجبار امیرمؤمنان علی بن ابی طالب به شرکت در آن شورا، امام را ناگزیر از پذیرش ولایتعهدی دانست (مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۲۵۹ـ۲۶۰؛ نیز ← ابن بابویه، ج ۲، ص ۱۴۰). امام ناچار ولایتعهدی را پذیرفت، به شرط آنکه در شئون حکومتی دخالت نکند، امر و نهی نکند، فتوایی ندهد، قضاوتی نکند، کسی را برنگمارد یا معزول نکند، آیین و روشی را دگرگون نسازد و فقط از دور در مقام مشاور در کارها نظر کند (ابن بابویه، ج۲، ص۱۴۰،۱۵۰؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص ۲۶۰).

مأمون والیان و سرداران و قضات و دیگران را امر کرد که در مراسمی با لباس سبز گرد آیند تا با حضرت رضا بیعت کنند و مقرری یک ساله خود را دریافت کنند. در این مراسم مأمون امام رضا را کنار خود نشاند، درحالی که جامه سبز پوشیده و عمامه بر سر نهاده و شمشیری حمایل کرده بود و پرچمهای سبز بالای سر او برافراشته بود. نخست عباس پسر مأمون و سپس رجال کشوری و لشکری و بزرگان و سایر مردم با آن حضرت بیعت کردند. آنگاه امام به درخواست مأمون خطبه ای کوتاه ایراد کرد و فرمود: «ما به سبب قرابت با رسول خدا بر شما حقی داریم. شما نیز از این جهت بر ما حقی دارید. هرگاه شما حق ما را ادا کردید، ما نیز باید حق شما را بگزاریم». در عین حال، امام که از فرجام کار آگاه بود، به یکی از یارانش فرمود که این کار سرانجامی نخواهد داشت (قاضی نعمان، ج ۳، جزء۱۴، ص ۳۴۰ـ۳۴۲؛ ابن بابویه، ج ۲، ص ۱۴۶ـ۱۴۷؛ مفید، ۱۴۱۴الف، ج ۲، ص۲۶۱ـ ۲۶۳).

آنگاه مأمون خطبه ای درباره ولایتعهدی امام رضا و بیعت با وی خواند و اموالی بسیار خرج کرد و به سرداران خود عطا داد. تنها چند تن از بیعت با امام سر باز زدند که مأمون آنان را زندانی کرد (ابن بابویه، ج ۲، ص ۱۵۰). شیخ مفید (۱۴۱۳، ص ۲۲) ماه رمضان سال ۲۰۱ را یادآور رویداد فرخنده و مسرت بخش بیعت با امام رضا دانسته است که در آن حق خاندان پیامبر آشکار شد و منافقان خوار شدند. از شاعرانی که در مدح امام رضا شعر سروده اند، ابونواس (متوفی ۱۹۸) و دعبل بن علی خزاعی (متوفی ۲۴۶) شاعران شیعه مذهب بوده اند (← ابن بابویه، ج ۲، ص ۱۴۱ـ۱۴۳؛ ذهبی، ج ۹، ص ۳۸۹).

مأمون پس از آنکه حضرت رضا را ولیعهد و خلیفه پس از خود قرار داد، به لشکریان خود دستور داد جامه سیاه را که نشانه عباسیان بود کنار نهند و جامه سبز بپوشند و در این باره نامه هایی به شهرها و ولایات نوشت. این امر در رمضان ۲۰۱ رخ داد (یعقوبی، ج ۲، ص ۴۴۸؛ طبری، ج ۸، ص ۵۵۴، ۵۵۸؛ بهاءالدین اربلی، ج ۳، ص ۱۷۱؛ قس قمی، ص ۵۱۴، که برخلاف اغلب منابع، بیعت گرفتن مأمون به ولایتعهدی حضرت رضا را آخر سال ۲۰۰ نوشته است). به روایت ابن حبیب (ص ۲۰۱) کسانی نیز به عنوان ریاست شُرطه و حَرَس و حجابت امام تعیین شدند. به فرمان مأمون، نام حضرت رضا را به عنوان ولیعهد بر سکه ها و طراز جامه ها نوشتند و مقرر شد در همه سرزمینهای اسلامی پس از نام مأمون، نام امام رضا در خطبه یاد شود (مسعودی، ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹، ج ۴، ص ۳۲۴؛ محمدبن حسین بیهقی، ص ۱۷۲).

روی این سکه ها نام امام به صورت «الامیرالرضا ولی عهد المسلمین علی بن موسی» در کنار نام مأمون و ذوالریاستین آمده و در شهرهای مرو، سمرقند، نیشابور، محمدیه (ری)، اصفهان و فارس ضرب شده است (← سرفراز و آورزمانی، ص ۱۷۱ـ ۱۷۸). تاریخ ضرب آنها از ۲۰۲ تا ۲۰۷ است که نشان می دهد پس از وفات امام همچنان سکه به نام ایشان زده اند (سهیلی خوانساری، ص ۷۸ـ۷۹؛ برای پژوهشی جدید در این باره ← رضائی باغ بیدی، ص ۳۹۷ـ۴۰۶).

بهاءالدین اربلی (متوفی ۶۹۳) محدّث و مورخ امامی گفته است عهدنامه ای را که مأمون درباره ولایتعهدی امام رضا نوشته و مطالبی را که آن حضرت در میان سطور آن عهدنامه و در پشت آن نوشته بود، در سال ۶۷۰ در دست یکی از خادمان حرم امام دیده و متن آن را در کتاب کشف الغمة فی معرفة الائمة (تألیف ۶۸۷) آورده است. در این عهدنامه که تاریخ آن دوشنبه ۷ رمضان ۲۰۱ است، مأمون خلافت را پایه دین و رشته اتحاد مسلمانان دانسته و گفته است مردم باید از فرمان خلیفه اطاعت کنند و وی را در اجرای عدالت یاری دهند. پس با نقل قولی از عمر درباره اهمیت خلافت، کار خود را در انتخاب ولیعهد، با اقدام عمر در تعیین جانشین مقایسه کرده و گفته است که حضرت رضا را به سبب شایستگیهایی مانند علم و فضل و پرهیزکاری و پارسایی به ولایتعهدی برگزیده است. همچنین، بر طبق این عهدنامه، امام برای مأمون لقب رسمی اش امیرالمؤمنین را به کاربرده و بیان کرده است که حقی را که دیگران درباره ائمه نمی شناختند، او شناخت و با تعیین امام به ولایتعهدی، رشته خویشاوندی را پیوست، دلها را ایمن گرداند و آنان را که به نابودی نزدیک بودند، زنده و توانگر ساخت و این همه را برای خشنودی خدا کرد. گفته شده است کسانی از بزرگان علما و امرا، ازجمله عبداللّه بن طاهربن حسین بر این عهدنامه شهادت دادند (← ج ۳، ص۱۷۲ـ ۱۷۹). در ربع اول سده هشتم رشیدالدین فضل اللّه همدانی (ص ۶) و هندوشاه نخجوانی (ص ۱۵۸) از وجود نسخه عهدنامه ولایتعهدی در مشهد امام رضا در طوس خبر داده اند.

چون عید فطر سال ۲۰۱ فرا رسید، مأمون از امام رضا خواست نماز و خطبه عید را برگزار کند تا کار ولایتعهدی استوار شود، دلهای مردم و سپاهیان آرام گیرد و فضل و کمال امام را بشناسند. امام با توجه به شروطی که برای قبول ولایتعهدی نهاده بود، نپذیرفت. چون مأمون اصرار ورزید، امام فرمود که همچون رسول خدا به نماز خواهد رفت و مأمون پذیرفت. امام با آدابی همچون روش پیامبر تکبیرگویان از خانه خارج شد. مردم نیز همراه حضرت صدای خود را به تکبیر بلند کردند. شهر مرو از صدای گریه و صیحه مردم به خود لرزید. سپاهیان نیز از اسبها به زیر آمدند و برهنه پای با امام همراه شدند. چون این خبر به مأمون رسید به امام پیغام فرستاد که ایشان را به زحمت افکنده و بهتر است بازگردد. امام هم کفش خواست و سواره بازگشت و کار نماز پریشان ماند (← ابن بابویه، ج ۲، ص ۱۵۰ـ۱۵۱؛ بهاءالدین اربلی، ج ۳، ص ۱۰۶ـ۱۰۷).

در آغاز ولایتعهدی امام رضا چندی باران نبارید. مأمون از امام خواست برای نزول باران دعا کند. امام پذیرفت و روز دوشنبه را برای این کار تعیین فرمود. امام صبح هنگام همراه مردم روانه صحرا شد، بر منبر رفت و از خداوند طلب باران کرد. در پی آن ابرها در آسمان پدیدار گشت و چون مردم به خانه های خود بازگشتند، بارانی تند باریدن گرفت. جمعیتی بسیار گرد امام فراهم آمد و مردم به حضرت رضا برای این کرامت تهنیت گفتند. امام نیز مردم را به تقوا و فرمان برداری از خدا، سپاسگزاری نعمتهای او و یاری مؤمنان به یکدیگر سفارش کرد. اما همین امر باعث شد افرادی بر مقام و محبوبیت امام رشک ورزند و نزد مأمون برضد امام زبان گشایند. از سوی دیگر، امام همچون گذشته به ارشاد می پرداخت و مردم مجذوب مقام علمی آن حضرت می شدند و این مایه نگرانی مأمون بود (← ابن بابویه، ج ۲، ص ۱۶۷ـ۱۷۴؛ برای تحلیل ولایتعهدی ← بخش دوم مقاله).

منابع :
ابن اثیر؛ ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم۱۳۶۳ش؛ ابن حِبّان، کتاب الثقات، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۳ـ ۱۴۰۳/۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ ابن حبیب، کتاب اسماء المغتالین من الاشراف فی الجاهلیة و الاسلام، و اسماء من قتل من الشعراء، در نوادر المخطوطات، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مجموعه ۶، قاهره : مکتبة الخانجی، ۱۳۹۳/۱۹۷۳؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] ۱۹۸۲[؛ ابن خلّکان؛ ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول صلی اللّه علیهم، با ترجمه فارسی، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۴۰۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ]بی تا.[؛ ابن صبّاغ، الفصول المهمة فی معرفة الائمة، چاپ سامی غریری، قم ۱۴۲۲؛ ابن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، چاپ تحسین آل شبیب موسوی، ]قم [۱۴۱۹/۱۹۹۸؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، چاپ ماجدبن احمد عطیه، بیروت ۱۴۲۰؛ ابن معتز، شعر ابن المعتز، چاپ یونس احمد سامرائی، قسم ۱، ]گردآوری[ محمدبن یحیی صولی، ]بغداد ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸[؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹؛ احمد امین، ضحی الاسلام، بیروت: دارالکتاب العربی، ]بی تا.[؛ سعدبن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش؛ علی بن عیسی بهاءالدین اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، با ترجمة فارسی آن به نام ترجمة المناقب، از علی بن حسین زوارئی، چاپ ابراهیم میانجی، قم ۱۳۶۴ش؛ علی بن زید بیهقی، کتاب تاریخ بیهق، چاپ کلیم اللّه حسینی، حیدرآباد ۱۳۸۸/۱۹۶۸؛ همو، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰؛ محمدبن حسین بیهقی؛ تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ?]۱۳۱۴ش[؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمة محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵ش؛ تاج الدین بن علی حسینی عاملی، التتمة فی تواریخ الائمة، چاپ باسم هاشمی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛ عبداللّه بن جعفر حِمْیَری، قرب الاسناد، قم ۱۴۱۳؛ حسین بن حمدان خصیبی، الهدایة الکبری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، بیروت ۱۴۰۹ـ۱۴۱۰؛ دلائل الامامة، ]منسوب به [محمدبن جریر طبری آملی، قم: مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳؛ ذهبی؛ عبدالکریم بن محمد رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، چاپ عزیزاللّه عطاردی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ رشیدالدین فضل اللّه همدانی، جامع التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۸۱ش؛ حسن رضائی باغ بیدی، «نگاهی دیگر به سکه های ولایت عهدی امام رضا(ع)» در جشن نامه آیت اللّه رضا استادی، به کوشش رسول جعفریان، قم: مورخ، ۱۳۹۳ش؛ احمد فرید رفاعی، عصر المأمون، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۷؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ علی اکبر سرفراز و فریدون آورزمانی، سکه های ایران: از آغاز تا دوران زندیه، تهران ۱۳۸۳ش؛ سمعانی؛ احمد سهیلی خوانساری، «سکه ولایتعهدی امام رضا علیه السلام»،گوهر، سال ۳، ش ۱ (فروردین ۱۳۵۴)؛ حسین شاکری، الجواد محمد علیه السلام، قم ۱۴۱۹؛ صَفَدی؛ فضل بن حسن طبرِسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷؛ همو، تاج الموالید فی موالید الائمة و وفیاتهم، در مجموعة نفیسة فی تاریخ الائمة، چاپ محمود مرعشی، قم: کتابخانة آیت اللّه مرعشی نجفی، ۱۴۰۶؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰؛ همو، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۵؛ جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا(ع)، قم ۱۳۶۲ش؛ عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ش؛ محمدبن محمد عبیدلی، تهذیب الانساب و نهایة الاعقاب، استدراک و تعلیق ابوعبداللّه حسین بن محمدالمعروف بابن طباطبا، چاپ محمدکاظم محمودی، قم ۱۴۱۳؛ جلیل عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو، مشهد ۱۳۸۲ش؛ علی بن محمد عمری، المجدی فی انساب الطالبیین، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۴۰۹؛ محمدبن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛ محمدبن عمر فخررازی، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۹؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، المغانم المطابة فی معالم طابة، قسم المواضع، چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۳۸۹/۱۹۶۹؛ نعمان بن محمد قاضی نعمان، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، چاپ محمدحسین جلالی، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲؛ زکریابن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبارالعباد، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ سعیدبن هبة اللّه قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم ۱۴۰۹؛ حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ترجمة حسن بن علی قمی، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۵ش؛ سلیمان بن ابراهیم قندوزی، ینابیع المَودَّةِ لِذَویِالقُربی، چاپ علی جمال اشرف حسینی، قم ۱۴۱۶؛ کتاب القاب الرسول و عترته، در مجموعة نفیسة فی تاریخ الائمة، همان؛ محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش؛ کلینی (بیروت)؛ محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛ مجلسی؛ مجمل التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاوه خاور، ۱۳۱۸ش؛ علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب علیه السلام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸؛ همو، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلّا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹؛ محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، بیروت ۱۴۱۴الف؛ همو، تصحیح اعتقادات الامامیة، چاپ حسین درگاهی، بیروت ۱۴۱۴ب؛ همو، مسارّالشیعة فی مختصر تواریخ الشریعة، چاپ مهدی نجف، قم ۱۴۱۳؛ همو، المُقنِعَة، بیروت ۱۴۱۴ج؛ نجاشی؛ حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/۱۹۳۶؛ هندوشاه نخجوانی، تجارب السّلف، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، تاریخ؛

EI۲, s.v. “ÜAlā al-Ridā, Abu&#۳۹;l-Hasan b. Mūsā” (by B. Lewis).

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=19799

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب