پرسش:
خداوند فرموده من قلب بعضی از کفار و آدمها را مُهر زدم که هر چقدر نصیحتشون کنید کارساز نمیشه، چون ما نمیخواهیم اونها هدایت بشن! بنظر شما این با فضل خداوند مغایرت نداره؟ آیا یعنی این نوعی “جبر” بر انسانها نیست؟
پاسخ:
آیا میتوانید فرض نمایید که امری از امور مخلوقات و بندگان، از حیطهی ربوبیّت الهی خارج باشد؟! پس هر چه هست، مخلوق اوست، تجلی علم، حکمت، عظمت و مشیّت اوست، و هر چه هست، در ید قدرت اوست. و چنین نیست که اگر بنده چیزی را بخواهد و او نخواهد، انجام شود و اگر چیزی را نخواهد و او بخواهد، انجام نشود؛ بلکه همان که او میخواهد محقق میگردد.
از اینرو، در قرآن مجید، تصریح به «فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ – پس خدا هر که را بخواهد گمراه میکند و هر که را بخواهد هدایت مینماید» – «يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَنْ يَشَاءُ – هر كه را بخواهد عذاب و هر كه را بخواهد رحمت مىكند» – «يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ – هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد عذاب مینماید»، فراوان وجود دارد.
جبر و اختیار
برخی، فقط به ظاهر یک آیه نگاه میکنند و حتی در آن تأمل و تفکری نمینمایند! مثلاً اگر آخر آیه فرموده باشد: «وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»، نتیجه نمیگیرند که پس هدایت یا گمراه کردن او، از روی علم و حکمت است، نه دِیمی و شانسی. و اگر بخوانند که قلب کفار را مُهر میزند، نتیجه نمیگیرند که پس “کفر” که اختیاری است، سبب این قهر و مُهر الهی شده است! لذا زود میگویند: «پس اگر او هر که را بخواهد هدایت یا گمراه میکند، پس جبر حاکم است»!
●- در این عالَم، به ویژه برای نوع بشر (انسان) که به او عقل، اختیار و اراده موهبت شده است، نه جبر محض وجود دارد و نه اختیار محض، و به فرمودهی امام صادق علیه السلام: «امری بین این دو امر است». به عنوان مثال: انسان، در عین حال که زمین و آسمان رام (مسخر) انسان قرار داده شده، نه میتواند کاری کند یک روز [برای تنوع هم که شده] خورشید از جهت مقابل طلوع کند – و نه میتواند مانع از کهولت و مرگ خود شود – نه میتواند کاری کند که از بذر گندم، جو بروید – نه میتواند مقرر کند که اگر گلولهای به مغز یا قلب شلیک شد، او را از پای در نیاورد و …! بنابراین، تمامی این احوال، “جبر” است.
●- در عین حال، به انسان “اختیار” داده شده و حیطهی اختیار او نیز “انتخاب” بین دو یا چند چیز و یا راه میباشد، نه خلق آنها و یا حاکم کردن قوانین دلبخواه به آنها!
خداوند متعال برای عقل، وحی و اختیاری که به آدمی موهبت نموده، آنقدر ارزش و جایگاه قائل شده که فرموده: «تو حتی میتوانی برای خودت إله و ربّ اختیار کنی»؛ البته این بدان معنا نیست که هر چه را انتخاب کنی، حق باشد و آثار انتخاب درست و غلط، یکسان باشد! لذا برخی هوای نفس خویش، طاغوت، مجسمه و گوساله را إله و ربّ خود بر میگزینند و به نتایج از پیش تعیین شدهاش نیز میرسند! در اینجا گزینش اختیاری است و نتایج جبری.
فرمود: وقتی به تو از یک سو عقل دادم [که حجّت درونی توست] و از سویی دیگر رسول فرستادم [که حجت بیرونی توست]، و به او وحی نازل نموده و به وسیلهی آن، راه رشد و گمراهی را برایت روشن کردم، دیگر لزومی ندارد که “دین = اعتقادات” را برای تو جبری نمایم؛ چرا که بدیهی است انسان عاقل، به خدا ایمان میآورد و به طاغوت کفر میورزد؛ پس هر که چنین ننماید، با میل و اراده و اختیار خود منحرف شده است:
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 257)
ترجمه: در دين (اعتقادات)، هيچ اكراه و اجبارى نيست، به درستی که (چرا که) مسلماً راه هدايت از گمراهى [به وسيلهی عقل، فطرت، علم، قرآن، پيامبر و امامان معصوم] روشن و آشكار شده است پس هر كه به طاغوت [شيطان، بت و هر طغيانگر درونی و بیرونی] كفر ورزد و به خدا ايمان بياورد، بىترديد به محكمترين دستگيرهای كه گسستنی نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست.
همچنین است انتخاب مکتب، کتاب، امام [رهبر، پیشوا، الگو] و بسیاری از امور کلی و جزئی دیگر که انتخابشان به خودمان واگذار شده است.
قوانین جبری:
اختیار به معنای توان بر هم زدن قوانین موجود در خلقت، ابداء خلق بر طبق قوانین و اندازههای جدید نمیباشد؛ پس تمامی قوانین و اندازههای حاکم بر خلقت نیز “جبر”ی میباشند.
انسان میتواند آب را در اندازهای معین، روی حرارت بالای صد درجه قرار دهد تا به جوش آید و یا در برودت زیر صفر قرار دهد تا یخ بزند؛ اما هرگز نمیتواند آب را بجوشاند تا یخ بزند و یا در برودت قرار دهد تا مبدل به شربت آلبالو شود! پس بین “جبر و اختیار” قرار دارد.
هدایت نیز همچون خلقت، قانونمند است. هر چیزی اندازه “قَدر و مقدرات” خود را دارد که همه را خداوند متعال قرار داده و بر اساس همان اندازهها، هدایت مینماید:
«سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى – تسبح کن (منزه بدار) نام پروردگار بلند مرتبهات را * همان که خلق نمود و سامان بخشید * و همان که اندازه گذاشت، پس هدایت نمود / الأعلی، 1 تا 3»
پس، قوانین حاکم بر خلقت و هدایت، “جبر” است، اما این که آدمی خود را در کدام مسیر و چارچوب قرار دهد، “اختیار” میباشد.
هر که را بخواهد، هدایت یا گمراه میسازد:
خلقت، کار خداست – هدایت نیز کار خداست، پس بالتبع گمراه ساختن نیز کار خداست و دیگران هیچ تصرفی بر آن ندارند؛ چنان که هم فرمود: «پیامبر هیچ سیطرهای ندارد» و هم فرمود: «شیطان، هیچ تسلطی ندارد»؛ بلکه هر او دعوت کننده هستند و انتخاب با خود انسان است.
“جبر در هدایت” این است که مسیر و مقصد و راه هدایت را ما خلق، وضع و تبیین ننمودهایم؛ و “اختیار در هدایت”، این است که پس از روشن شدن راه رشد از گمراهی، میتوانیم هر کدام را که دوست داشتیم، انتخاب نماییم؛ و دوباره “جبر” در این است که “مقصد” را ما تعیین ننمودهایم.
کسی نمیتواند بگوید: «من به جای تحصیل، شراب مینوشم تا فیزیکدان شوم» – «من به جای بندگی خداوند سبحان، هوای نفس خود یا دیگران را بندگی میکنم، تا به خداوند تقرب یابم» – «من مسیر جهنم را میروم، تا به بهشت برسم». لذا، نقشه راه و مقصد “جبر”ی است، اما انتخاب مسیر “اختیار”ی میباشد. این است “امری بین دو امر”.
بنابراین، هم راه و قوانین هدایت را او وضع نموده و هم راه و قوانین ضلالت را او وضع نموده و کسی هم اختیار و توان تغییرش را ندارد؛ و هم امکان و قوهی انتخاب و پیمودن هر کدام را او به انسان داده و میدهد، پس اوست که بر اساس اندازهها و انتخابها، هدایت یا گمراه مینماید.
کارآیی علم، آگاهی و خبر:
اگر شما در مقابل تشنهای، یک لیوان آب گوارا و یک لیوان اسیدی به رنگ آب بگذارید، اما به او خبر ندهید که کدام آب و کدام اسید است و آثار، پیامدها و نتایج نوشیدن هر کدام چیست؟ در حق او ظلم روا داشتهاید؛ اما اگر خبر دهید، معلوم و مشخص نمایید و سپس بگویید: «حال انتخاب با خودت»، برای او ارزش قائل شدهاید؛ و اگر کسی دروغ بگوید، برای ایجاد انحراف، اغفال نماید، ظلم کرده است. و البته خداوند متعال به هر کسی عقل و وحی (فرقان) داده که فرق حق و باطل را تشخیص دهد.
خداوندی که میفرماید: «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ – هر که را بخواهد گمراه و هر که را بخواهند هدایت مینماید»؛ به وضوح، روشن و متقن، بیان نموده که چه کسانی را هدایت میکند و چگونه؟ و چه کسانی را گمراه میکند و چگونه؟ چنان که پس از اشاره به انبیایش و سلالهی آنها، که برای هدایت بشر گسیل داشته، فرمود:
«ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (الأنعام، 88)
ترجمه: اين است هدايت خدا؛ كه هر كس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمايى مىكند! و اگر آنها مشرك شوند، اعمال (نيكى) كه انجام دادهاند، نابود مىگردد (و نتيجهاى از آن نمىگيرند).
پس، روشن نمود که به وسیلهی انبیا، رسولان و وحی، هدایت میکند و به واسطه شرک خودشان، گمراهشان میسازد. لذا بشر نسبت به این که خداوند متعال چه کسی را هدایت و چه کسی را گمراه میسازد و چگونه؟ غافل و نادان نمانده است و میتواند با اراده و اختیار خودش، مسیر هدایت شوندگان را انتخاب نماید و خود را در زمرهی آنان قرار دهد.
●- نه نمازهای یومیه به تنهایی سبب هدایت کسی میشوند و نه نماز شب و نه تلاوت مستمر قرآن کریم و نه هر روز روزهداری، و نه حتی جهاد؛ چنان که شاهدیم در گذشته امثال خوارج و در عصر ما امثال وهابیها، سلفیها، داعشیها و …، تمامی این اعمال را انجام میدهند، اما جاهل، متکبر، مشرک، ظالم و جنایتکارند! بلکه این خداوند است که هدایت میکند؛ ولایت بندگان مؤمنش را بر عهدهی خویش میگیرد و از ظلمات به نور میبرد «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»، منتهی کسانی را هدایت مینماید که اولاً ایمان بیاورند و ثانیاً عمل صالح انجام دهند و به امر خدا و برای خدا “فی سبیل الله – قربة الی الله”، نماز را اقامه کنند، قرآن را تلاوت نمایند، روزه بگیرند، انفاق کنند، به جهاد بروند و … .
●- و هم چنین فرمود: «وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ – و خداوند قوم [گروه] کافر را هدایت نمیکند» – «وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ – خداوند قوم [گروه] ظالم را هدایت نمیکند».
البته که این “جبر” است و کسی نمیتواند خداوند علیم، حکیم و بصیر را مجبور سازد که خلاف این عمل نماید، اما این که انسان مؤمن شود، یا کافر و ظالم، در اختیار خودش قرار داده شده است.