گاهی انسان در زندگی خود به شدت احساس تنهایی می کند و هنگامی که احساس تنهایی کرد، دچار اضطراب و ترس و وحشت می شود و در نتیجه آن، حالت روحی و روانی او بهم می خورد و یک حالت افسرده به خود می گیرد؛ چون احساس می کند تنها است و هیچ پشتوانه­ی ندارد تا در صورت بروز مشکلات او را یاری و کمک کند و این حالت را می توان گفت یک بیماری برای روح و روان است چون روح انسان را از حالت عادی خارج می کند.

توکل راه درمان این بیماری

یکی از مهمترین راه درمان این بیماری، توکل بر خدای متعال است.

هیچ کسی به اندازه ی خداوند مهربان، بنده ی خودش را دوست نداره و فقط خدا از خیر و صلاح بندگانش اطلاع داره.

انسان مومن، دلش متوجه سرپرستی خدای متعال است، سرپرستی که در علم، قدرت و خیرخواهی، بی همتا است و کسی که به چنین سرپرستی روی آورده، جایی برای استرس و اضطراب باقی نگذاشته است و دلش متوجه غم و اندوه نمی شود و توکل نیز چیزی جز دل بستن به همین سرپرست عالی نیست که برای انسان در تمام امور کافی است، کسی که به مقام توکل برسد دیگر احساس تنهایی نمی کند؛ چون باور دارد که یک قدرت نامتناهی پشتوانه او است و او را یاری و همراهی می کند.

در اسلام به توکل نگاه ویژه شده است و آیات و روایات بر آن تاکید فراوان دارد.

عن أمير المؤمنين عليه السلام‏: إنّ النبيّ صلى اللَّه عليه و آله سأل ربّه ليلة المعراج‏ فقال: يا ربّ أيّ الأعمال أفضل؟ فقال اللَّه: ليس شي‏ء عندي‏ أفضل‏ من‏ التوكّل‏ عليّ‏ و الرضا بما قسمت؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، 1جلد، ص381.

وَ سَمِعْتُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ يَقُولُ: «الْإِيمَانُ أَرْبَعَةُ أَرْكَانٍ: التَّوَكُّلُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الرِّضَا بِقَضَائِهِ، وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ، وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط – الحديثة)، 1جلد، ص354.

عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْإِيمَانِ وَ الْإِسْلَامِ فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّمَا هُوَ الْإِسْلَامُ وَ الْإِيمَانُ فَوْقَهُ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ النَّاسِ شَيْ‏ءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ قَالَ قُلْتُ فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ الْيَقِينُ قَالَ التَّوَكُّلُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ وَ التَّسْلِيمُ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ ذَلِكَ قَالَ هَكَذَا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط – الإسلامية)، 8جلد، ج‏2؛ ص52.

قَالَ امام الجواد (علیه السلام):‏ الثِّقَةُ بِاللَّهِ تَعَالَى ثَمَنٌ‏ لِكُلِ‏ غَالٍ‏ وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَال‏؛ ديلمى، حسن بن محمد، أعلام الدين في صفات المؤمنين، 1جلد، ص309.

معنای توکل

ما از معنای لغوی و روانشناسی و … عبور می کنیم و بر اساس روایات:

فَقُلْتُ وَ مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّل‏ (معاني الأخبار؛ النص؛ ص261) سوال پیغمبر (صلی الله  علیه و آله) از جبرئیل

توکل سیره بزرگان و انبای الهی است و در هر جایی که انسانها به خدا توکل کرده اند؛ از گرفتاریها نجات پیدا کرده اند.

وَ قالَ مُوسى‏ يا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمينَ (یونس، 84) حضرت موسی به همراه قوم بنی اسرائیل با توکل بر خداوند توانستند از رود نیل رد شوند.

یکی از بهترین نمونه و اسوه برای توکل بر خداوند حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (ع) است که در آن شرایط حساس به پروردگار خود اعتماد کرد آن گاه که بت پرستان تصمیم گرفتند او را در میان آتش بسوزانند و از بین ببرند .خداوند جریان حضرت  ابراهیم را اینگونه بیان می کند: قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلينَ (انبیاء، 68) این جریان در بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏12، ص 23 آمده است. آتش را در حدی برافروخته بودند که حتی پرندگان نمی توانستند از آن منطقه عبور کنند چون بالهای آنها آتش می گرفت.

به هر حال، تا آنجا که توان داشتند هیزم روی هم انباشتند و آن گاه که هیزم ها را آتش زدند و خواستند حضرت ابراهیم را در میان آتش بیفکنند ، از شدت حرارت نمی توانستند نزدیک آتش بروند تا اینکه شیطان منجنیقی برای آنان ساخت و ابراهیم را بر بالای آن نهادند و او را به درون آتش پرتاپ کردند.

أَمَرَ نُمْرُودُ بِجَمْعِ الْحَطَبِ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ عِنْدَ نَهْرِ كُوثَى‏ مِنْ قَرْيَةِ قُطْنَانَا وَ أَوْقَدَ النَّارَ فَعَجَزُوا عَنْ رَمْيِ إِبْرَاهِيمَ فَعَمِلَ‏ لَهُمْ إِبْلِيسُ الْمَنْجَنِيقَ فَرُمِيَ بِهِ فَتَلَقَّاهُ جَبْرَئِيلُ فِي الْهَوَاءِ فَقَالَ هَلْ لَكَ مِنْ حَاجَةٍ فَقَالَ أَمَّا إِلَيْكَ فَلَا حَسْبِيَ اللَّهُ‏ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‏ فَاسْتَقْبَلَهُ مِيكَائِيلُ فَقَالَ إِنْ أَرَدْتَ أَخْمَدْتُ النَّارَ فَإِنَّ خَزَائِنَ الْأَمْطَارِ وَ الْمِيَاهِ بِيَدِي فَقَالَ لَا أُرِيدُ وَ أَتَاهُ مَلَكُ الرِّيحِ فَقَالَ لَوْ شِئْتَ طَيَّرْتُ النَّارَ قَالَ لَا أُرِيدُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ فَاسْأَلِ اللَّهَ فَقَالَ حَسْبِي‏ مِنْ‏ سُؤَالِي‏ عِلْمُهُ‏ بِحَالِي‏ (بحار الأنوار (ط -بيروت)؛ ج‏68؛ ص155)

اینجا بود که خداوند فرمود: قُلْنا يا نارُ كُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهيمَ (ابرهیم،69)

لَمْ تَعْمَلِ النَّارُ فِي الدُّنْيَا ثَلَاثَةَ أَيَّام‏ (تفسير القمي؛ ج‏2؛ ص73) تا سه روز آتش در هیچ جای دنیا عمل نکرد و این اثر توکل حضرت ابراهیم علیه السلام بود.

عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (آل عمران، 122) در آیات متعدد این جمله ذکر شده است که مؤمن باید اهل توکل بر خدا باشد.

آثار توکل بر خدا

قدرت تصمیم گیری

بسیاری از مشکلات امروز جامعه بویژه جوانها به جهت این است که یا تصمیم صحیح و درست نمی گیرند ویا اگر تصمیم هم می گیرند، تصمیم قاطع و راسخ نمی گیرند؛ بلکه در تصمیم خود متزلزل هستند و گاهی در یک لحظه چندین بار تصمیم خود را عوض می کنند.

شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه (آل عمران، 159) اول مشورت بعد توکل؛ یعنی با توجه به این پایگاه، بر خدا توکل کن و با عزمی راسخ و تصمیمی قاطع به کار خود ادامه بده.

در زندگی ائمه معصومین (علیهم  السلام) به خوبی مشاهده می شود که در هنگام تصمیم نهائی یک تصمیم قاطع گرفته اند و بر اساس وظیفه خود اقدام کردند که بهترین نمونه آن تصمیم وجود مقدس ابی عبد الله الحسین (علیه السلام) که در هنگام خروج از مدینه افراد مختلفی آمدند تا تصمیم آن حضرت را از خروج و سفر به سوی عراق، عوض کنند؛ اما آن حضرت بعد از دقتهای لازم و شناخت وظیفه، تصمیم قاطع و راسخ گرفت و هیچگاه از تصمیم خود منصرف نشد، تا اینکه همه عزیزان خود را از دست داد.

شجاعت

شجاعت از مهمترین اوصاف انسانی است که باید در وجود انسان باشد، یکی از افتخارات امام سجاد (علیه السلام) در مجلس یذید، همین شجاعت است «ايّها الناس! اعطينا ستّا و فضّلنا بسبع‏، اعطينا العلم و الحلم و السّماحة و الفصاحة و الشّجاعة و المحبّة في قلوب المؤمنين؛ ابن نما حلى، جعفر بن محمد – كرمى، على، در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان )، 1جلد، ص340.

وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكيلاً (احزاب، 48) «اینگونه نباشد که از کافرین و منافقین بترسی، نه با قدرت، کارت را انجام بده؛ زیرا خداوند وکیل شما است و همین بس که خداوند وکیل شما باشد» وقتی پشتوانه قدرتمندی به نام خدای متعال داشته باشی، شجاعت خود به خود می آید.

وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقامي‏ وَ تَذْكيري بِآياتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ (یونس، 71) حضرت نوح به تنهایی در مقابل آنها ایستادگی کرد، بعد هم به آنها گفت: شما هم قدرت خود را جمع کنی و از هیچ چیزی فروگذارنکنید و من تنها به پشتوانه الهی در مقابل شما می ایستم و این نهایت شجاعت است که یک نفر در مقابل آن هم دشمن با دست خالی بایستد و تازه آنها را تهدید هم بکند؛ زیرا آدمی که به پشتوانه خداوند که قدرت مطلق است؛ دلگرم است از هیچ چیزی هراس ندارد چون یک پشتوانه بسیار قوی دارد که شکست ناپذیر است.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ‏ أَحَبَ‏ أَنْ‏ يَكُونَ‏ أَقْوَى‏ النَّاسِ‏ فَلْيَتَوَكَّلْ‏ عَلَى‏ اللَّهِ‏ (بحار الأنوار (ط -بيروت)؛ ج‏68؛ ص151)

أصل‏ قوّة القلب‏ التّوكّل‏ على‏ اللّه‏ (غرر الحكم و درر الكلم؛ ص198)

ترک گناه و عدم سلطه ی شیطان بر متوکلان

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (النحل، 99) به هر اندازه که ایمان و توکل داشته باشی از زیر سلطه ی شیطان بیرون خواهی بود و در نتیجه از آلودگی و انحراف مصون خواهی ماند، همه گرفتاریها و آلودگی ها، زمانی به وجود می  آید که انسان به خدا پشت کند و شیطان را دوست داشته باشد؛ زیرا اگر شیطان را دوست داشته باشی إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (النحل، 100) شیطان تنها بر دوستان خود تسلط دارد البته ممکن است کسی در زبان به شیطان لعنت هم بفرستد ولی در عمل تابع شیطان و دوست شیطان باشد.

باید بدانیم که شیطان، دشمن قسم خورده ما است و تا ما را زمین نزند، دست بردار نیست.

یکی از وظایف که معمولا انسانهای عاقل به عهده می گیرند، دشمن شناسی است؛ یعنی انسان باید دشمن خود را بشناسد واگر دشمن خود و مکرهای او را نشناسد، قطعا شکست خواهد خود، یکی از مهمترین دشمنان فرزندان حضرت آدم (علیه السلام) شیطان است که او کمر دشمنی را محکم بسته است تا بتواند همانگونه که خودش از درگاه خدای متعال دور شده است، فرزندان آدم (علیه السلام) را نیز از درگاه الهی دور کند.

إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعيرِ، (فاطر، 6)

تأثیر ناپذیری از اقبال و ادبار مردم و عدم نگرانی از حوادث

کسی که بر خدا توکل می کند از اقبال و ادبار مردم هراسی ندارد و چندان برایش مهم نیست، همه قریش بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) پشت کردند و او را تنها گذاشتند؛ ولی آن حضرت هرگز احساس شکست نکرد و به کار خود ادامه داد

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ (توبه، 129) در این آیه پيامبر (صلی الله علیه و آله) را دلدارى مى‏دهد كه از سركشيها و عصيانهاى مردم، دلسرد و نگران نشود، مى‏گويد: اگر آنها روى از حق بگردانند نگران نباش و بگو خداوند براى من كافى است؛ چرا كه او بر هر چيزى توانا است در آیه دیگر می گوید: وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ (انفال، 40)

شما نگاه کنید، در حادثه کربلا اول چقدر افراد زیادی برای حضرت امام حسین (علیه السلام) نامه  نوشتند، در ابتدای افراد متعددی با آن حضرت همراه شدند؛ اما در انتهای امر آن حضرت را تنها گذاشتند، در عین حال که همه عالم به آن حضرت پشت کرده اند و از آن حضرت حمایت نمی کنند؛ اما آن حضرت با صلابت تمام در برابر دشمن ایستاده است و زره خم به ابرو نمی آورد.

احساس رنج نکردن انسان متوکل

ليس‏ لمتوكّل‏ عناء (غرر الحكم و درر الكلم؛ ص556) کسیکه بر خداوند توکل کند احساس رنج نمی کند البته به این معنا نیست که رنج و زحمت نبید؛ زیرا پیامر (صلی الله علیه و آله) با آن عظمت آنقدر به زحمت افتاد تا جاییکه فرمود: ورد عنه ص أنه قال‏ ما أوذي‏ نبي‏ مثل‏ ما أوذيت‏ (الوافي؛ ج‏2؛ ص235) معنایش این است که احساس رنج نمی کند؛ دلیلش آن است که با توکل، انسان احساس تنهایی نمی کند و خود را به نیروی شکست ناپذیری متکی می داند که همه چیز در دست و فرمان اوست، هنگامی که چنین باشد، احساس تنهایی نمی کند و از مشکلات روزگار رنج نمی برد.

جلب محبت خداوند

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ (آل عمران، 159) وقتی خداوند کسی را دوست داشته باشد؛ هیچگاه او را عذاب نخواهد کرد، چگونه می شود کسی را دوست داشته باشد آنگاه او را عذاب کند؟ پس نتیجه توکل این می شود که انسان از عذاب الهی هم در امان خواهد بود.

کفایت امور توسط خداوند و بهره مندی از امدادهای غیبی

وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً (الطلاق 3)  بر اساس این آیه؛ خداوند به متوکلان وعده قطعی داده که مشکلاتشان را حل می کند و آن ها را از امدادهای خود بهره مند می سازد.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى دَاوُدَ ع مَا اعْتَصَمَ‏ بِي‏ عَبْدٌ مِنْ‏ عِبَادِي‏ دُونَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ‏ ثُمَّ تَكِيدُهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ إِلَّا جَعَلْتُ لَهُ الْمَخْرَجَ مِنْ بَيْنِهِنَّ وَ مَا اعْتَصَمَ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِي عَرَفْتُ ذَلِكَ مِنْ نِيَّتِهِ إِلَّا قَطَعْتُ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ يَدَيْهِ وَ أَسَخْتُ الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِهِ‏ وَ لَمْ أُبَالِ بِأَيِّ وَادٍ هَلَكَ‏؛ (كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط – الإسلامية)، 8جلد، ج‏2؛ ص63)

«خدای متعال به حضرت داوود (علیه السلام) وحی کرد: هیچ یکی از بندگانم بدون توجه به هیچ یک از مخلوقاتم، به من پناه نیاورده است که من بدانم نیت او نیز همین است، سپس آسمان و زمین و هر که در آنها ست با او نیرنگ کند، مگر اینکه راهِ چاره از بین آنها را برایش بگشایم و هیچ یک از بندگانم به یکی از مخلوقاتم پناه نبرد، که بدانم قصدش همان است، مگر آنکه اسباب آسمان ها و زمین ار از دستش ببرم و زمین زیر پایش را فرو ریزم  و به هر وادی هلاکتی افتد برای من باکی نیست»

نمونه کامل توکل بر خدای متعال، حضرت ابراهیم است، که چگونه خدای متعال تمام امور را کفایت کرد و از شر دشمنان و از شر آتش نمرود، نجاتش داد.

راه رسیدن به مقام توکل

برای اینکه توکل ما بر خداوند بیشتر بشود، باید شناخت خود نسبت به خداوند را تقویت کنیم واو ار بشناسیم که اگر آن خدای بزرگ را شناختیم حتما بر او توکل خواهیم کرد.

انسان در زندگی روزمره وقتی از درایت و آگاهی و نیز امانت داری و توانایی و دلسوزی کسی آگاه باشد، به راحتی و بدون دغدغه خاطر او را وکیل خود می سازد و کارهایش را بدون نگرانی و اضطراب به او می سپارد و اگر گاهی نیازمند وکیل می شوند به دنبال یک وکیلی می گردند که اوصاف بالا را داشته باشد و وقتی کسی آن اوصاف را داشت به راحتی کارهای خود را به او می سپارد.

حال اگر با خداوند خوب آشنا گردد و از قدرت بی زوال و علم مطلق او آگاه گردد و بداند هیچ موجودی در عالم هستی برای انسان دلسوزتر از او نمی باشد و او جز خیر بنده اش را نمی خواهد، آیا چنین خدایی آن قدر شایستگی ندارد که انسان کارهایش و امور زندگی اش را به او بسپارد و آیا با چنین باور و اعتقادی اصلا جایی برای نگرانی و اضطراب و دلهره در زندگی انسان وجود دارد؟ اگر دلهره و اضطرابی هست ناشی از عدم شناخت و عدم ایمان درست به خداوند است.

بندگان مؤمن خداوند، چنان افق فکرشان بلند است که از تکیه بر مخلوقات ضعیف ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند ابا دارند. آنها آب را از سرچشمه می گیرند و هر چه می خواهند و می طلبند از اقیانوس بی کران عالم هستی یعنی از ذات پاک پروردگار می طلبند.

توکل بر غیر خدا

نقطه مقابل توکل بر خدا، تکیه کردن بر غیر اوست، که مورد مذمت قرار گرفته است.

لذا از توکل بر غیر خدا نهی شده است قَالَ ص: لَا تَتَّكِلْ إِلَى غَيْرِ اللَّهِ فَيَكِلَكَ اللَّهُ‏ إِلَيْهِ وَ لَا تَعْمَلْ لِغَيْرِ اللَّهِ فَيَجْعَلَ ثَوَابَكَ عَلَيْه‏ (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‏11؛ ص217)

توکل به غیر خدا و اعتماد به مردم و روی گرداندن از خدا، نه تنها نفعی برای انسان ندارد؛ بلکه موجب می شود امدادهای الهی نصیب او نشود و در تنگناها سر در گم بماند، حضرت یوسف پیامبر (علیه السلام) با آن مقام و عظمتی که در پیش گاه الهی داشت، تا جایی که قرآن او را از مخلصین می داند، إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ (یوسف، 24) از رفیق زندانی اش که می دانست آزاد خواهد شد، درخواست کرد که نزد پادشاه درباره او وساطت کند، اما او حضرت یوسف (علیه السلام) را فراموش کرد و چند سال در زندان باقی ماند وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني‏ عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ (یوسف، 42)

توکل به غیر خدا درباره افراد عادی، عیبی کمتری دارد؛ اما برای افراد نمونه، مانند حضرت یوسف (علیه السلام) خالی از ایراد نبود، از این رو خداوند این ترک اولی را بر یوسف نبخشید و زندان او چند سال ادامه یافت.

روي عن أبي عبد اللّه الصادق عليه السلام قال: جاء جبرئيل عليه السلام إلى يوسف فقال: يا يوسف‏، من‏ جعلك‏ أحسن‏ الناس‏؟ قال: ربّي. قال: فمن حبّبك إلى أبيك دون إخوتك؟ قال: ربّي. قال: من ساق إليك السيّارة؟ قال: ربّي. قال: فمن صرف عنك الحجارة؟ قال: ربّي. قال: فمن أنقذك من الجبّ؟ قال: ربّي. قال: فمن صرف عنك كيد النسوة؟ قال: ربّي. قال: فإنّ ربّك يقول: ما دعاك إلى أن تنزل‏ «به دیگری بگویی» حاجتك بمخلوق دوني؟ البث في السجن بضع سنين بما قلت. قال: فبكى يوسف حتى بكى لبكائه الحيطان، (ماهی) فتأذّى أهل السجن لبكائه، فصالحهم على أن يبكي يوما و يسكت يوما، فكان في اليوم الّذي يسكت أسوأ حالا (تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام)؛ ج‏1؛ ص90)

توکل بر خداوند آتش را بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) سرد و گلستان کرد و توکل بر غیر خداوند سبب شد حضرت یوسف (علیه السلام) چندین سال (هفت سال) بیشتر در زندان بماند.

عدم منافات توکل با کار و کوشش

البته توکل با کار و کوشش منافات ندارد؛ بلکه باید کار و کوشش بکنیم و بر خداوند هم توکل کنیم، رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص قَوْماً لَا يَزْرَعُونَ قَالَ مَا أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ‏ الْمُتَوَكِّلُونَ‏ قَالَ لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَّكِلوُن (سربار‏ (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‏11؛ ص217)

خداوند به پیامبرش می فرماید: شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه (آل عمران، 159) نمی گوید: بنشین و دست روی دست بگذار و توکل کن؛ بلکه می گوید کار خود را بکن و به خدا توکل کن، آن حضرت هم هیچگاه از تلاش و تدبیر کم نمی گذاشت، وقتی می خواست از مکه بیرون رود تمام تدبیرها را دقیقا انجام داد، اولا حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) را به جای خود خواباند که مبادا مردم شک کنند که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در جایش نیست؛ بلکه آن حضرت را در جای خود خواباند که مشرکین با خیال راحت به عملیات خود فکر کنند و از این فکر که ممکن است حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) از مکه بیرون رفته است، دوری کنند وقتی هم از مکه خارج شد، شبانه و مخفیانه خارج شد، وقتی هم رفت مستقیما به سمت مدینه یعنی شمال مکه نرفت؛ بلکه به سمت غار سور؛ یعنی به سمت جنوب مکه حرکت کرد، این همه تدبیر کرد در عین حالی که آن حضرت در اوج توکل بر خداوند هم بود و حتی یک لحظه هم از یاد خدا غافل نشد، پس باید کار و تلاش کرد و آنگاه بر خدا هم توکل کرد و نتیجه کارش هرچه شد آن را به خدا واگذار کند.

خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) دستور می دهد که بندگان من را شبانه بیرون ببر فَأَسْرِ بِعِبَادِى لَيْلاً إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ(الدخان، 23) چون  دشمن در پی شما است.

چون این دنیا براساس اسباب و مسببات پیش می رود و نبابد غافل شد.

شخص اعرابی وارد مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) شد وجود مقدس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از او سؤال کرد: که «آیا شترت را بسته ای؟» آن شخص گفت: «نه بر خدا توکل کرده ام.» پیغبمر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هم شترت را ببند و هم بر خدا توکل کن» وَ دَخَلَ الْأَعْرَابِيُّ إِلَى مَسْجِدِ النَّبِيِّ ص فَقَالَ أَ عَقَلْتَ نَاقَتَكَ قَالَ لَا قَدْ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ فَقَالَ اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ‏ عَلَى اللَّه‏؛ ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، 2جلد، ج‏1؛ ص121.

شاعر هم شعر زیبائی در باره این روایت سروده است:

گفت پیغمبر به آواز بلند                 با توکل زانوی اشتر ببند

گر توکل می کنیم در کار کن         کشت کن پس تکیه بر جبار کن

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=7151

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب