محدث و عالم به علم قرائات بلخی، از اصحاب امام صادق (ع).
تولد و وفات
عمر بن هارون بن يزيد بن جابر بلخي، مکنّی به ابوحفص ثقفی از موالیان بنیثقیف سال 128 هجری قمری در بلخ به دنیا آمد و بنابر نقل مشهور روز جمعه اول ماه رمضان سال 194 هجری قمری در 66 سالگی و در بلخ از دنیا رفت. نقلهای ضعیفی هم است که او در سال 195 هجری از دنیا رفت یا اینکه وقتی در سال 194 از دنیا رفت هشتاد ساله بود. نام او را برخی عمرو بن هارون ضبط کرده اند، اما به نظر میرسد این لغزش از تصحیف متون کهن آمده است و صحیح همان نام عمر بن هارون است.
زندگینامه
عمر فرزند هارون از اهالی بلخ است، اما دربارهی پدر و تبار و طایفهاش آگاهی بیشتر نیست. کودکی او در آخرین سالهای عمر حکومت بنیامیه گذشت و با قیام ابومسلم خراسانی و روی کارآمدن حکومت عباسیان همزمان شد. نام مادرش در منابع یاد نشده، اما گفته اند: مادر عمر بن هارون با ابن جریج (ح ۸۰ -۱۵۰ یا ۱۵۱ق/۶۹۹ -۷۶۷ یا ۷۶۸م) ازدواج کرد و عمر را در نوشتن حدیث یاری میکرد. بنابر نقلی دیگر، ابن جریج با خواهر عمر بن هارون ازدواج کرد و به همین سبب، هارون حدیثهایی از ابن جریج نقل میکند که دیگران نقل نکردهاند. عمر بن هارون نیکوصورت بود و ابن جُرَیج وقتی او را در مکه دید پرسید: «آیا خواهر داری؟» گفت: «بله.». از همینجا به خواستگاری خواهر او رفت و با وی ازدواج کرد.
ذهبی هم بر این باور است که ابن جریج با خواهر هارون ازدواج کرد و با هارون همسایه شد و از یحیی بن سعید نقل میکند که هارون و ابن جریج نزدیک به دوازده سال همراه هم شدند و مادر هارون در نوشتن حدیث به او کمک میکرد.
عمر بن هارون به کوفه و بغداد هم سفر کرد و در آن شهرها حدیث گفت و از برخی گزارشها استنتاج میشود که مدتی در شهر کوفه توطن کرده است.
وکیع بن جراح (۱۲۹ـ ۱۹۶ ق)، یکی از حفاظ برجسته و اهل فضل و کتابت شیعه نقل میکند که عمر بن هارون بر ما گذر کرد و شب نزد ما ماند، درحالی که مزیّن به حفظ قرآن بود. همو میگوید: از ابورجاء قتیبة بن سعید بغلانی شنیدم میگفت: عمر بن هارون در برابر مرجئه سختگیر بود و کجیها و نقصانهای آنها را بیان میکرد و به همین سبب مرجئه با او دشمن بودند.
او عالم خراسان، کثیرالسماع، کثیرالحدیث، عالم به قرائات و از عالمان بزرگ بلخ بود و در حدیث اجزاء داشت. به سبب همین اجزاء در حدیث ابن شهرآشوب نام او را در فهرست مصنفان شیعه و عمر رضا کحاله نام او را در فهرست مولفان اهل سنت آورده است. یکی از عالمترینهای مردم به قرائات بود و قراء بر او قرائت میکردند و در حروف قرآن اختلاف خود را نزد او میبردند.
صاحب سنت و فضل و سخا بود و مردم دیارش وی را به سبب تعصبش بر اعتقادات خود و ذوبشدگیاش در آنها دشمن میداشتند. او تا پایان عمر خضاب میکرد.
جایگاه او در علم حدیث
محدثان و رجالیون شیعه او را از اصحاب و راویان امام صادق(ع) شمرده اند، سیاق سخن منابع شیعی چنین نشان میدهد که عمر بن هارون در کوفه به محضر امام صادق (ع) رسیده و استماع حدیث کرده است. اما عالمان اهل سنت دربارهاش اختلاف دیدگاه دارند. برخی از جمله ابورجاء قتیبة بن سعید بغلانی (۱۵۰-۲۴۰ق) و ابوعاصم ضحاک بن مَخلَد بصری (122- 212ه.ق.) او را ستوده و توثیق کرده اند. نقل است که ابوعاصم عمر بن هارون را یاد کرد و گفت: «عمر در اخذ حدیث نزد ما برتر از ابن مبارک بود.» اهمیت این سخن وقتی روشن میشود که توجه داشته باشیم: ابن مبارک، ابوعبدالرحمان عبدالله بن مبارک حنظلی مروزی (۱۱۸-۱۸۱ق/۷۳۶-۷۹۷م)، یکی از برجستگان حدیث اهل سنت است و احادیثش به اتفاق محدّثان، حجت تلقی میشده و خودش نیز در نظر اکثر محدثان مورد وثوق بوده است. برخی دیگر عمر بن هارون را متروک الحدیث دانسته و ضعیف شمرده اند.
از ابو زكريا يحيى بن آدم بن سليمان قرشى كوفى (د 203ق/ 818م) نقل است که گفت: عمر بن هارون بلخی کذاب خبیث است و حدیثش درخور اعتنا نیست. احادیثش را نوشتم و شب در خانهاش در دروازه کوفه بودم و با او به نهروان رفتم. مدتی بعد متوجه شدم عبدالرحمن بن مهدی درباره او میگوید عمر بن هارون نزد من آمد و از جعفر بن محمد نقل حدیث کرد، اما وقتی تاریخ ولادت و رفتنش را به مکه نگاه کردم دیدم جعفر پیش از رفتن عمر به مکه از دنیا رفته است. با این سخن عبدالرحمن کار عمر بن هارون بر من روشن شد و بعد از آن همه احادیثش را که نوشته بودم پاره کردم. هیچ حدیثی از او برایم نماند مگر همان احادیثی که بر پشت دفتر پاره شده نوشته بودم. بنابر گزارش ابن عساکر عمر بن هارون به شام هم رفته است.
ابورجاء میگوید به ابوسعید عبدالرحمان بن مهدی بصری (متوفای 198ه.ق.) گفتم: عمر بن هارون احادیث فراوانی برای ما نقل میکند و شنیدیم تو احادیث او را تخطئه کردی؟! گفت: پناه بر خدا، جز خیر و نیکی از او یاد نکردم. در حدیثی دیگر ابورجاء می گوید به عبدالرحمن گفتم به ما رسیده است که گفتی عمر بن هارون از کسانی روایت می کند که حدیثشان را نشنیده است. گفت: سبحان الله، هیچ وقت چنین سخنی نگفتم آنچه را روایت کرده است متهم نکرده ام. ابن حبان میگوید: عمر بن هارون یکی از کسانی بود که معضلات حدیث را از ثقات روایت میکرد و شیوخی را ادعا میکرد که ندیده بود. نظیر همین ادعا را ابن جوزی درباره عمر بن هارون مطرح کرده است.
استادان و مشایخ حدیثی
استادان و مشایخ حدیثی او عبارتند از: امام صادق(ع)، ابن جريج، أسامة بن زيد الليثي، إسماعيل بن عياش، أيمن بن نابل، ثور بن يزيد، حريز بن عثمان، حسن بن دينار، سعيد بن أبي عروبة، سفیان ثوري، سلمة بن وردان، سيف بن أبي سليمان المكي، شعبة بن حجاج ازدی بصری، صفوان بن عمر اوزاعي، عبد ربه بن أبي راشد، عبدالملك بن عيسى الثقفي، عثمان بن عطاء الخراساني، قرة بن خالد السدوسي، مالك بن انس و معروف بن خربوذ. مغيرة بن زياد الموصلي، يُوسُف بن صُهَيْب، يُونُس بن أبي إِسْحَاق، يونس بن يزيد الأيلي.
شاگردان حدیثی
کسانی که از او حدیث نقل کرده اند عبارتند از: إبراهيم بن عيسى، إبراهيم بن هارون بزار بلخي، ابوسعيد الاشج، أبوصالح مسلم بن عبدالرحمن نيشابوري، أبوطالب هاشم بن وليد هروي، أبوكامل جحدري، أبوياسر عمار بن هارون مستملي، احمد بن حنبل، حسين بن منصور، سريج بن يونس، عبدالرَّزَّاق، عثمان بن أبي شيبة، عفان بن محمد بلخی، عفان بن مسلم، عون بن جریر، قتيبة بن سعيد، محمد بن أبي بكر مقدمي، محمد بن حميد رازي، محمد بن معاوية نيشابوري، نصر بن علي جهضمي، وَكِيع، هشام بن عبيدالله، هناد بن سري، يحيى بن موسى بلخی.