چکیده :

با توجه به ارتباط جدايى ناپذير دعا و نيايش با شناخت معبود ، فرازهاى از ادعیه حضرات معصومین ‰ از غنى ترين منابع معرفت خداوند و توحید او، اسماء و  صفات جمال و جلال او به شمارمى آيد لذا در این تحقیق سعی برآن شده است که مساله بنیادی توحید و اقسام از منظر ادعیه و مناجاتهای ائمه معصومین ‰ مورد تامل و تدقق قرارگیرد و درباره معارف خداشناسی و توحید حضرت حق جل و علی از محضر پرفیض و برکت ادعیه راهنمایان خلق به سوی خدا ، استفاده شود . لازم به یادآوری است که معارف گوناگون توحیدی وخداشناسی درمجموعه ادعیه، موجود است ؛ اما باید استخراج شود و مورد استفاده قرارگیرد ، آنچه که از بحث توحید و اقسام آن در ادعیه بدست می آید، آنست که خداوند متعال در همه مراتب ذات، اسماء و صفات تا مرتبه افعال ، یگانه و بی همتا است و توحید او جایی برای غیر نگذاشته است . ذات الهی مرتبه ای است که پی بردن به کنه آن برای احدی ممکن نیست و از آن تعبیر به مقام هوهو یت و غیر آن شده است . اما پی بردن به اسماء و صفات الهی ممکن و میسوراست . علاوه بر اینها انسان می تواند به بحث از افعال الهی بنشیند، این قسم با عنوان کلی توحید نظری، مطرح می شود .  از سوی دیگر ، بحث توحید و خداشناسی ، محدود به بحث نظری صرف نیست ، لذا توحید عملی مطرح می شود. توحید عملی با شرط آن، ولایت اولیاء حق حضرات معصومین ‰ امکان پذیر است ؛ انسان موحد در سیر توحیدی خویش ، آن معلومات توحیدی را بالعیان می بیند وشهود می نماید ودر این سیرتوحیدی است که زندگی توحیدی متجلی می شود.

کلمات کلیدی : دعا، توحید ، توحید نظری ، توحید عملی ، اقسام توحید 

 مقدمه :

از جمله تراث گرانقدری که از پیشوایان دین ، ائمه معصومین ‰ به جا مانده است ، ادعیه زاکیه و مناجاتهای جانسوز و روح افزای ایشان است . باید توجه داشت که زبان وسیاق ادعیه ایشان با زبان وسیاق احادیث و روایات ایشان متفاوت است ، چرا که در احادیث، معصومین‰ با طبقات مختلف مردم صحبت کرده اند و از آنجا که سطح فکر و اندیشه مردم متفاوت است، لذا به عنوان پیشوایی و امامت جمیع بندگان و راهبری و راهنمای ایشان  به سوی خدا و براساس تبعیت از نبی مکرم حضرت خاتم الانبیاء … به اندازه عقول مردم  با ایشان به تکلم پرداخته اند :

 انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم .[1]

اما در دعا و مناجات و راز و نیاز باپروردگار این محدودیت ها و مناسبت ها وجود ندارد ؛ و ایشان بر اساس احساسات و ادراکات  و حالات قلوب منورشان صحبت کرده اند. و لذا معارف و حقائق عمیقی در آن موجود است که باید مورد تامل و بحث قرار گیرد و استخراج گردد. آنچه که در این نوشتار بحول و قوه الهی در صدد بیان آن هستیم موضوع بنیادی و شاه کلید معارف الهی و اسلامی ، بلکه همه ادیان الهی و آسمانی یعنی موضوع توحید و یگانگی خداوند متعال، آن ذات واجب الوجود و منزه از همه شوائب و نقائص امکان است ؛ و این سرآغاز موضوع خداشناسی خواهد بود. اگر بگوئیم تعریف حقیقی و تبیین واقعی توحید و یگانگی خداوند در ذات و اسم و وصف و فعل همان بحث از خداشناسی و شناخت خداوند است ، سخن به گزاف نگفته ایم . با تامل در بحث نظری و تئوری از توحید و خداشناسی امید است که طریقی برای توحید عملی و حقیقی گشایش شود ، بجاه پیشقراولان مکتب توحید و عرفان حق متعال ، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی  و آل مطهر و امجدش صلوات الله علیهم اجمعین ، انه قریب مجیب، سمیع علیم ؛

مفردات :

1– دعا :

به لحاظ لغوی، اسم است به معنای خواندن . علمای لغت آورده اند که : دعا دعوا و دعوه و دعاء و دعوی : او را خواند بر او بانگ زد و از قبیل این معانی، جمع آن می شود ادعیه[2]. در اقرب الموارد آمده است : دعاه  یدعوه دعاء و دعوی :رغب الیه[3] .

در مفردات الفاظ هم آمده است : الدعاء کالنداء الا ان الندا قدیقال بیا او ایا و نحوذلک من غیر ان یضم الیه الاسم …[4] دعا مانند ندا کردن است مگرآنکه ندا به واسطه ادات ندا مانند یا و ایا و مانند اینها بدون اینکه به اسمی ضمیمه شود . و دریکی از بهترین تعاریف : الدعا لغه : النداء و الاستدعاء تقول : دعوت فلانا اذا نادیته. معنای لغوی دعا یعنی صدا زدن و طلب توجه نمودن است.

 اما در اصطلاح، دعا به معنای طلب الادنی للفعل من الاعلی علی جهه الخضوع و الاستکانه .[5] درخواست و تمنای متضرعانه  شخص مادون و حقیر از مافوق خویش در رتبه و منزله به جهت فقر و احتیاجی که در آن مادون وجود دارد. واژه دعا و مشتقات آن به کرات در قرآن کریم به معانی مذکوره استعمال شده است و در روایات و ادعیه استعمال آن به معانی مذکوره فوق حد احصاء است. خلاصه آنکه ، دعا يك معناى لغوى و يك معناى اصطلاحى دارد. در لغت به معناى ندا و صدا زدن است : دعوت فلانى ؛ يعنى : او را صدا زدم . و در اصطلاح بدين معناست كه فرد پست و پايين ، از فرد برتر و بالا، با حالت خضوع و سرافكندگى ، چيزى را طلب كند.

2– توحید :

توحید در لغت مصدر است . ارباب لغت در  این زمینه چنین آورده اند :

التوحد (مصدر ) : یکتایی،  یگانگی ، یک رایی، تفرد در اندیشه ، تفرد خدا به ربوبیت. توحد توحدا : به تنهایی برخاست بالشی : در آن چیز یگانه و یکتا شد.[6]

در اقرب الموارد آمده است : التوحید : اعتقاد وحدانیته تعالی ، الموحد :  من یعتقد وحدانیه الله ، الاوحد : وصف من الواحد و منه الله الاوحد ای ذو الوحدانیه.[7] توحید یعنی اعتقاد به یگانگی خداوند، و موحد آن کسی است که به یگانگی خدا اعتقاد دارد، و واژه اوحد وصفی است از واژه واحد و از همین باب است که گفته می شود خداوند اوحدی است یعنی یگانه و فرد است . در کتاب مفردات راغب  ، بعضی از مشتقات  اسمی توحید از قبیل احد و واحد ، معنا شده است :

احد یستعمل علی ضربین احدهما : فی النفی فقط ، و الثانی : فی الاثبات … و الثالث : ان یستعمل مطلقا وصفا و لیس ذلک الا فی وصف الله تعالی بقوله قل هوالله احد.[8]

فالواحد لفظ مشترک یستعمل علی سته اوجه : … الخامس و اذا وصف الله تعالی بالواحد فمعناه : هوالذی لا یصح علیه التجزی و لا التکثر … و یوصف به غیر الله.[9]

واژه احد استعمال می شود بر دو گونه ، اول در نفی فقط و دوم در اثبات و… . وسومین نحوه استعمال دراثبات به صورت وصف است که در این قسم مطلقا به صورت وصف استعمال می شود و در این قسم فقط و فقط در توصیف خداوند به یگانگی استعمال می شود. به جهت قول خداوند متعال در قرآن(سوره توحید) که فرمود بگو او خدایی یکتاست . اما واژه واحد بر خلاف احد یک واژه مشترک است که بر شش صورت کاربرد دارد. [ومولف بعد از بیان چهار وجه به وجه پنجم اشاره کرده است:] زمانی که خداوند به واحد توصیف می شود معنای آن اینست که او آنچنان کسی است که تجزی و تکثر در او راه ندارد و… غیر خداوند نیز به واژه واحد وصف می شود.

با این بیان معلوم شدکه لفظ احد از اسماء خاصه باریتعالی است و اطلاق آن بر غیرباری تعالی صحیح نیست؛ بر خلاف لفظ واحد که استعمال آن برای غیر باریتعالی اشکالی ندارد ؛ این تامل دقیق لغوی از نظر یک دانشمند لغت است؛ ( و این تامل خود مبدائی برای اقسام توحید خواهد شد که در ادامه به آن اشاره می شود.)

 خلاصه آنکه باید گفت در زبان عربی توحید مصدر باب تفعیل و از ریشه وحد است. یکی از معانی باب تفعیل کسی یا چیزی را دارای وصفی دانستن است بر این اساس توحید به معنای یکی دانستن و یکتا شمردن  به کار می رود؛ باید توجه داشت که  این لفظ بخصوصه در  قرآن کریم استعمال نشده است اما با تعابیر متعددی از جمله اسماء مشتقه آن در قرآن آمده است. به خلاف آن در احادیث وادعیه ، واژه توحید و مشتقات آن به کرات استعمال شده است.

3-  توحيد نظري : عبارتست ازاعتقاد قطعی به یکتایی خدا در ذات، صفات و افعال. [10]

4- توحيد عملي : اگرتوحید نظری در اعماق قلب آدمی رسوخ کند و به اعمال ورفتار وی ، صبغه خاصی ببخشد و افعال و کردار وی را توحیدی یا موحدانه نماید ، به آن توحید عملی می گویند.[11]

5– اقسام توحید:

از آنجائیکه توحیدگستره وسیعی دارد و دردوساحت اندیشه وعمل راه می یابد، اقسامی برای آن بر می شمارند که در یک تقسیم بندی کلی به دو قسم مسبوق الذکر ، نظری و عملی تقسیم می شود که گذشت . از سوی دیگر این دو به اقسام جزئی تر نیز تقسیم می گردند که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد .

جایگاه بی بدیل ادعیه در ارائه معارف :

در ادامه نظری به اجمال درباره جایگاه ادعیه در منظومه معارف اسلامی می اندازیم، باشد که مقدمه ای روشنگر بر این مقاله باشد. تردیدی نیست که دعا دردین اسلام جايگاه ويژهاي دارد. چراکه بعد از قرآن و احادیث ، سومين منبع علوم و معارف اسلامي است. از اين جهت وقتي که در کتب حديثی بررسي ميکنيم ، ميبينيم  که بخش عظيمي از اين کتب را دعا و مناجات تشکیل می دهد . اين نشانه عظمت و اهميت جايگاه دعاء است. ازهمین جهت اشاره ای به اجمال در دو منبع دین مبین یعنی قرآن و احادیث درباره دعا می گردد :

دعا در قرآن کریم :

خداوند متعال در آیات متعدد قرآن کریم به اهمیت دعا ، امر به دعا ، بیان ادعیه پیامبران الهی ، استجابت دعا و غیر اینها ، اشاره نموده است. یکی از غرر آیات و محکمات قرآن درباره اهمیت دعا ، آیه  60  سوره مومن است . آنجا که می فرماید :

 وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ. پروردگارتان فرمان داده كه مرا بخوانيد، تا اجابتتان كنم، براى اينكه كسانى كه از عبادت من استكبار مىكنند به زودى به حالت خوارى داخل جهنم خواهند شد.

در این آیه خداوند متعال ، بندگان خویش را امر به دعا و توجه و درخواست از ذات ربوبی خویش نموده است و با لطف بی کران خویش ، وعده اجابت داده است . و در ادامه اشاره کرده است که دوری از دعا و عبادت و اعراض از آن ، نشانه استکبار و سبب ورود در جهنم غضب الهی است.

رابطه دعا و عبادت :

مفسر کبیر علامه طباطبایی € درتفسیر این آیه و از تامل در آن به این نکته ظریف اشاره می کند که روح عبادت و دعا یکی است و خداى تعالى به همين اتحاد حقيقت دعاء و عبادت اشاره دارد؛ و می فرمایند :

واما دعوت و دعاى بندگان عبارت است از اينكه بنده خدا با خواندن پروردگارش رحمت و عنايت پروردگار خود را به سوى خود جلب كند، و خواندنش به اين است كه خود را در مقام عبوديت و مملوكيت قرار دهد، به همين جهت عبادت در حقيقت دعاء است، چون بنده در حال عبادت خود را در مقام مملوكيت و اتصال به مولاى خويش قرار مىدهد و اعلام تبعيت واقرار به ذلت مىكند تا خدا را با مقام مولويت و ربوبيتش به خود معطوف سازد، دعا هم عينا همين است.

و خداى تعالى به همين اتحاد حقيقت دعاء و عبادت اشاره دارد، آنجا كه مىفرمايد:

وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ [12]، كه ملاحظه مىكنيد در اول، فرمان به دعاء داده، سپس همين تعبير به دعاء را مبدل به تعبير عبادت كرده است.[13] و نتیجه آنکه دعا و عبادت در حقيقت يكى هستند و دعاء بنده عبادت، و عبادت او دعا است.

جایگاه دعا در احادیث حضرات معصومین :

با عنایت به حدیث متواتر و قطعی الصدور ثقلین ،  اهل بیت رسول خدا … یکی از دو امانت گرانبهای رسول خدا هستند و اهل بیت ‰ مفسر قرآن کریم و در حقیقت و معنا ، قرآن ناطق هستند ، بیانات و سیره علمی و عملی ایشان ، همان تفسیر عینی و ملموس قرآن کریم است . در گفتار و کردار ایشان، تشویق و ترغیب به دعا و مناجات، فراوان دیده می شود ، تا جائیکه در کتب روایی قدماء سلف „  بخشی به عنوان  کتاب الدعاء ، باب الدعاء ، تبویب شده است . و فقط روایات ترغیب به دعا و فضیلت آن ، بالغ بر چندین جلد قطور، می شود و این جدا از ادعیه خالصه و نیایشهای زاکیه ایشان است .

به عنوان نمونه به چند حدیث شریف در این زمینه اشاره می شود . ثقه الاسلام کلینی € در کتاب معتبر کافی آورده است :

 1- … زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ † قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ قَالَ هُوَ الدُّعَاءُ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الدُّعَاءُ قُلْتُ إِنَّ إِبْراهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ قَالَ الْأَوَّاهُ هُوَ الدَّعَّاءُ.

زراره از حضرت باقر عليه السلام حديث كند كه فرمود: خداى عز و جل فرمايد: همانا آنان كه سرفرازى كنند از عبادت (و پرستش) من، زود است كه سرافكنده بدوزخ درآيند.[14] حضرت فرمود: مقصود از عبادت دعاء است، و بهترين عبادت دعاء است، عرضكردم: مقصود از أواه در اين آيه چيست كه خداوند فرمايد: همانا ابراهيم أواه و شكيبا بود.[15] ؟ فرمود: أواه يعنى بسيار دعاكننده بدرگاه خداوند.

2- … عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ † أَيُّ الْعِبَادَةِ أَفْضَلُ ؟ فَقَالَ مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يُسْئَلَ وَ يُطْلَبَ مِمَّا عِنْدَهُ وَ مَا أَحَدٌ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّنْ يَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لَا يَسْأَلُ مَا عِنْدَهُ .

ابن سديد از قول پدرش گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: كدام عبادت بهتر است؟ فرمود: چيزى نزد خداى عز و جل بهتر از اين نيست كه از او درخواست شود و از آنچه نزد او است خواسته شود، و كسى نزد خداى عز و جل مبغوضتر نيست از آن كس كه از عبادت او تكبر ورزد (و سرپيچى كند) و آنچه نزد او است درخواست نكند .

3- … مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ † قَالَ قَالَ لِي يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَابٍ يُقْرَعُ إِلَّا يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ .

ميسر بن عبد العزيز گويد: حضرت صادق عليه السلام بمن فرمود: اى ميسر دعا كن و مگو كه كار گذشته است و آنچه مقدر شده همان شود (و دعا اثرى ندارد)، همانا نزد خداى عز و جل منزلت و مقامى است كه بدان نتوان رسيد جز به درخواست و مسألت، و اگر بندهاى دهان خود ببندد و درخواست نكند چيزى باو داده نشود، پس درخواست كن تا بتو داده شود، اى ميسر هيچ درى نيست كه كوبيده شود جز اينكه اميد آن رود كه بروى كوبنده باز شود

4-  … عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ † قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ ادْعُ وَ لَا تَقُلْ قَدْ فُرِغَ مِنَ الْأَمْرِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ وَ قَالَ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ .

… حماد بن عيسى گويد: شنيدم از حضرت صادق عليه السلام كه ميفرمود: دعا كن و مگو كار از كار گذشته است زيرا دعا همان عبادت است و خداى عز و جل فرمايد: آنان كه از عبادت من تكبر ورزند زود است كه سرافكنده بدوزخ در آيند[16] و نيز فرموده است: مرا بخوانيد تا اجابت كنم.

5- عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ † يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُكُوا صَغِيرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْكِبَارِ.

سيف تمار گويد: شنيدم از حضرت صادق عليه السلام كه ميفرمود: بر شما باد به (ملازمت) دعاء، زيرا بهيچ چيز مانند آن به خدا نزديك نمی شويد، و هيچ حاجت كوچكى را بخاطر كوچكيش رها نكنيد از اينكه براى آن بدرگاه خداوند دعا كنيد، زيرا آن كس كه حاجات كوچك بدست اوست همان كس است كه حاجات بزرگ در اختيار اوست

6- … عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ † قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ :أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْأَرْضِ الدُّعَاءُ … قَالَ: وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ † رَجُلًا دَعَّاءً

… امام صادق عليه السلام فرمود: امير المؤمنين عليه السلام فرمود : محبوبترين كارها در (روى) زمين براى خداى عز و جل دعا است … و امير المؤمنين عليه السّلام مردى بود كه بسيار دعا ميكرد .

7- عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ † قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ… الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ الدِّينِ وَ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

… امام صادق عليه السلام فرمود: رسول خدا فرمود: دعاء سلاح مؤمن و ستون دين و نور آسمانها و زمين است. [17]

ودر پایان حدیث شریفی از رسول خدا… ذکر می شودکه آن حضرت فرمودند: أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الدُّعَاءُ وَ قَالَ الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة .

بهترین قسم عبادت ، دعا است و فرمودند دعاء مخ و مغز و لب عبادت است.[18]

ادعیه معصومین مادون کلام خالق و مافوق کلام مخلوق است :

از دیر زمان ادعیه و مناجاتهای پیشوایان معصوم ‰ مورد استفاده و استفاضه علماء اعلام و دانشمندان و فضلاء بوده است، و ایشان به شرح و توضیح و تفسیر ادعیه پرداخته اند . چرا که ادعیه حضرات معصومین همانند کلامشان در افقی مادون کلام خالق و مافوق کلام مخلوق می باشد . این نکته ایی است که علماء خاصه و علماء منصف عامه به آن تصریح دارند. به عنوان مثال آيت‌ الله‌ مرعشي‌ نجفي‌ مي‌گويد : من‌ نسخه‌اي‌ از صحيفة‌ شريفه‌{صحیفه سجادیه}را در سنة‌ 1353براي‌ مطالعة‌ علاّمة‌ معاصر شيخ‌ جوهري ‌طنطاوي‌ صاحب‌ تفسيرمعروف‌، مفتي ‌اسكندريّه ‌فرستادم‌ ؛ از قاهره ‌خبر وصول‌ صحيفه‌ را براي‌ من‌ نوشت‌ و در برابر اين‌ هدية‌ گرانقدر از من‌ سپاسگزاري‌ نمود، و در تمجيد و تحميد از اين‌ نسخه‌ سخن‌ بسيار گفت‌ تا آنكه‌ گفت‌:

 وَ مِنَ الشِّقَاءِ أنَّا إلَي‌ الآنِ لَمْ نَقِفْ عَلَي‌ هَذَا الاثَرِ الْقَيِّمِ الْخَالِدِ مِنْ مَوَارِيثِ النُّبُوَّةِ وَ أهْلِ الْبَيْتِ . وَ إنِّي‌ كَلَّمَا تَأمَّلْتُهَا رَأيْتُهَا فَوْقَ كَلاَمِ الْمَخْلُوقِ وَ دُونَ كَلاَمِ الْخَالِقِ – الي‌ آخر ما قال‌.

 «و از نگون‌بختي‌ و محروميّت‌ ماست‌ كه‌ ما تا الآن‌ بر اين‌ اثر استوار جاويدان‌، از مواريث‌ نبوّت‌ و اهل‌ بيت‌ واقف‌ نگشته‌ايم‌! و حقّاً وحقيقةً من‌ هر قدر در آن‌ تأمّل‌ و تفكّر نموده‌ام‌ آن‌ را مافوق‌ كلام‌ مخلوق‌ و مادون‌ كلام‌ خالق‌ يافته‌ام‌» – تا آخرگفتارش‌.

و بقية‌ گفتار علاّمه‌ جوهري‌ طنطاوي‌ اين‌ بوده  است‌ كه‌: از ايشان‌ سوال‌ مي‌كند كه‌ آيا تاكنون‌ كسي‌ از علماء اسلام‌ شرحي‌ بر آن‌ نوشته‌ است‌؟! و آية‌ الله‌ مرعشي‌ در پاسخ‌ نامة‌ او شارحيني‌ را كه‌ مي‌دانستند نام‌ مي‌برند و كتاب‌ «رياض‌السّالكين‌» تأليف‌ سيد عليخان‌ را به‌ ايشان‌ تقديم‌ مي‌دارند، و معظّم‌ له‌ در جواب‌ مي‌نويسد كه‌: من‌ مصمّم‌ وآماده‌ام‌ كه‌ بر اين‌ صحيفة‌ گرامي‌ شرحي‌ بنويسم‌.[19]

علاوه بر غنای ذاتی ادعیه باید این نکته را هم خاطر نشان نمود که جدا از معنای لغوی و ادبی ادعیه که در اوج  فصاحت و بلاغت است ، ادعیه حضرات معصومین ‰ در سطح و افق عالم معنا و ملکوت قرار دارد که باید برای درک و فهم و وصول به معنا و لب آن ریاضت نفسانی کشید و گام در مسیر سلوک الی الله نهاد و جان و ضمیر خویش را از آلودگیها و شوائب پاک نمود و به مرحله ای از قداست و طهارت توام با علم و معرفت دست یافت تا به مقدار و سعه وجودی به درک وجودی و حقیقی آن نائل آمد.

اقسام توحید:

از آنجائیکه توحیدگستره وسیعی دارد و دردوساحت اندیشه وعمل راه می یابد،در یک تقسیم بندی کلی به دو قسم تقسیم می شود :

الف- توحيد نظري

ب- توحيد عملي

این دو قسم از تفکیک میان مقام علم و عمل حادث می شود، به عبارت دیگر، توحید یک وقت به صورت تئوری و نظریه مطرح ودرمورد آن توضیح، شرح و بسط می دهند ،اقسامی برای آن می شمارند وبه صورت یک تئوری علمی ارائه می دهند با تمام اقسام آن ، این می شود توحید نظری ، یا توحید علمی یا تئوری توحید .

در مقابل، توحید عملی قرار دارد و منظوراین است که شخص عالم به توحید ، چقدر قدم در راه توحید گذاشته و عملا به توحید متحقق شده است؟ چه مقدار تئوری توحیدی اش به اجرا در آمده است ؟ چقدربه نظریه توحیدی اش ، جامه عمل پوشانده است ؟.

خلاصه آنکه توحید نظری عبارتست ازاعتقاد قطعی به یکتایی خدا در ذات، صفات و افعال. اگراین اعتقاد در اعماق قلب آدمی رسوخ کند و به اعمال ورفتاروی ، صبغه خاصی ببخشد و افعال و کردار وی را توحیدی یا موحدانه نماید ، به آن توحید عملی می گویند.[20]

الف – توحید نظری:

به سه قسم تقسیم می شود :

1- توحید ذاتی یا توحید در ذات

2- توحید صفاتی یا توحید در صفات

3- توحید افعالی یا توحید در افعال   

درادامه به توضیح این اقسام پرداخته و به شواهد ادعیه و مناجاتها در این رابطه، اشاره می کنیم .

اقسام توحید در ادعیه :

1- توحید ذاتی:

همانطور که دانسته شد ، اولین قسم از اقسام توحید نظری ، توحید ذاتی است و مقصود از آن اینست که ذات خدا یگانه است و هیچ مثل و مانند و شریکی ندارد. این توضیح اجمالی است .اما تامل درتوحید ذاتی با استفاده از آیات قرآن کریم و روایات معصومین ‰ نشان می دهد که توحید ذاتی ، مشتمل بر دو مطلب است :

الف – ذات خدا از هر جهت بسیط و هیچ گونه ترکیبی در آن راه ندارد . می توان این بعد را ، نفی ترکیب دانست .از این قسم ، گاه به توحید احدی نام برده می شود .(این وجه تسمیه ، از منابع قرآنی و روایی اقتباس شده است )

ب- ذات خدا بی همتاست و هیچ شریک و نظیری ندارد ؛ ازاین بعد می توان به نفی تعدد و نفی کثرت نام برد .از این قسم هم به توحید واحدی تعبیر شده است .

شواهد برتوحید ذاتی به هردوقسم آن در آیات و روایات و ادعیه بسیار است .مثلا سوره مبارکه توحید که بر توحید ذاتی دلالت می کند : 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قُلْ هوَ اللَّه أَحَدٌ، اللَّه الصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَه كُفُواً أَحَدٌ .

به نام اللَّه كه رحمان و رحيم است،  بگو او اللَّه يگانه است. كه همه نيازمندان قصد او مىكنند. نزاده و زاييده نشده {است}. و هيچ كس همتاى او نيست .

اين سوره خداى تعالى را به احديت ذات و بازگشت ما سوى اللَّه در تمامى حوائج وجوديش به سوى او و نيز به اينكه احدى نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال شريك او نيست مىستايد.[21] در آیه اول فرموده است قُلْ هوَ اللَّه أَحَدٌ ، بگو او اللَّه يگانه است. كلمه” احد” صفتى است كه از ماده” وحدت” گرفته شده است ودرمورد چيزى و كسى بكار مىرود كه قابل كثرت و تعدد نباشد، نه در خارج و نه در ذهن، و اصولا داخل اعداد نشود،[22] و این یعنی بساطت ذات ونفی هرگونه ترکیب وکثرت ازخدا، که همان تعریف قسم اول توحید ذاتی است یعنی توحید احدی .

اما در مورد توحید واحدی باید گفت ، علاوه بر انتهای سوره توحید ، قرآن کریم در آیات متعدد از توحید واحدی خبر داده است :

وَ إِلهكُمْ إِلهٌ واحِدٌ [23]، و معبود شما، معبود يگانهاى است. إِنَّمَا اللَّه إِلهٌ واحِد[24] ،خدا فقط معبودى يگانه است. ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ [25] ، هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست. قُلْ إِنَّماهوَ إِلهٌ واحِدٌ [26] ، بگواوتنها معبودى يگانه است. ودرآیات دیگراسم قهار را به دنبال واحد آورده است مانند، هوَ اللَّه الْواحِدُ الْقَهَّارُ[27]، اوست خداى يگانه قهار. لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ[28]،  امروز فرمانروايى از آنِ كيست؟ از آنِ خداوند يكتاى قهّار است.

همانطور كه دیده می شود، در اين آيات و غیر آن كه اسم از قهاريت خدا به ميان آمده است كلمه” قهار” بعد از ذكر” واحد” بكار رفته است. نکته بدیع از تقارن واحدیت و قهاریت آنست که نه تنها خداوند همتایی ندارد(معنای توحید واحدی) بلکه اساسا وجود همتایی برای او ، غیرمعقول و غیرممکن است .[29] همچنین درآخر سوره توحید ، آیه وَ لَمْ يَكُنْ لَه كُفُواً أَحَدٌ . و هيچ كس همتاى او نيست، دلالت تام بر واحدیت خدا و نفی هرگونه همتا و نظیر و شریک از باری تعالی دارد که برقسم دوم توحید ذاتی ، توحید واحدی دلالت تام می کند.

نکته ای که در اینجا باید متذکر شد آنست که ، كلمه” واحد” همانند احد، وصفى از ماده وحدت  است، اما بين احد و واحد فرق است، كلمه” واحد” در مورد چیزی به کارمی رود که قابل شمارش باشد مثلا هر” واحدى” يك ثانى و ثالثى دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با انضمام به ثانى و ثالث و رابع كثير مىشود، برخلاف احد که قابل كثرت و تعدد نیست نه در ذهن و نه در خارج.( اشاره ای به این نکته در بحث واژه شناسی گذشت )

این تمایز میان احد و واحد، شاید شبهه ای را به بارآورد که بنابر واحدیت ، خداوند متعال ، واحد بالعدد است مانند سایراشیاء واحدویگانه که فرض مماثل و نظیردرآن می شود .پس باید وحدت خدا یک وحدت عددیه باشد نه وحدت حقیقیه ! و فرض مماثل و مشابه خدا هم ممکن و معقول !!! .

اما شبهه مذکوربا تامل آیاتی که درآن واژه قهار بعد از واحد آمده است، مرتفع و مردود اعلام میشود چراکه اساسا، وجود همتا ونظیربرای خدای قهار، نامعقول و ناممکن است و وحدت خدا، وحدت حقیقیه است نه وحدت عددی.[30]خلاصه آنکه معنای دقیق توحید ذاتی آنست که نه تنها ذات خدا مرکب یا متعدد نیست ، بلکه اساسا ترکیب یا تعدد ذات الهی محال است .[31]

دررابطه با هردوقسم توحید ذاتی( احدیت و واحدیت ) و اثبات وحدت حقه باری تعالی که فرض نظیر و شبیه را از بیخ وبن، باطل اعلام می کند، احادیث بسیار است، اما بهترین آن از کلام مولی الموحدین † نقل شده است که در آن به توحید احدی و توحید واحدی و وحدت حقیقیه حق تعالی اشاره صریح شده است . این روایت را مرحوم شیخ صدوق در التوحید آورده است:

الْمِقْدَامِ بْنِ شُرَيْحِ بْنِ هَانِی عَنْ أَبِيهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِيّاً قَامَ يَوْمَ الْجَمَلِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ † فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَتَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ ؟ قَالَ : فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَيْهِ.  قَالُوا: يَا أَعْرَابِيُّ ! أَمَا تَرَى مَا فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ ! .

فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ † : دَعُوه فَإِنَّ الَّذِي يُرِيدُه الْأَعْرَابِيُّ هوَ الَّذِي نُرِيدُه مِنَ الْقَوْمِ ! ثُمَّ قَالَ :

يَا أَعْرَابِيُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِي أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَى أَرْبَعَه أَقْسَامٍ؛ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لَا يَجُوزَانِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجْهَانِ يَثْبُتَانِ فِيهِ ؛ فَأَمَّا اللَّذَانِ لَا يَجُوزَانِ عَلَيْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ : وَاحِدٌ يَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا يَجُوزُ لِأَنَّ مَا لَا ثَانِيَ لَه لَا يَدْخُلُ فِي بَابِ الْأَعْدَادِ ؛ أَمَا تَرَى أَنَّه كَفَرَ مَنْ قَالَ : ثالِثُ ثَلاثَه وَ قَوْلُ الْقَائِلِ: هوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ يُرِيدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ، فَهَذَا مَا لَا يَجُوزُ عَلَيْهِ، لِأَنَّه تَشْبِيهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا عَنْ ذَلِكَ وَ تَعَالَى.

وَ أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ يَثْبُتَانِ فِيهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ : هوَ وَاحِدٌ لَيْسَ لَه فِي الْأَشْيَاءِ شِبْهٌ كَذَلِكَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ الْقَائِلِ:إِنَّه عَزَّ وَ جَلَّ أَحَدِيُّ الْمَعْنَى يَعْنِي بِهِ أَنَّه لَا يَنْقَسِمُ فِي وُجُودٍ وَ لَا عَقْلٍ وَ لَا وَهْمٍ كَذَلِكَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَل.[32]

مقداد بن شریح بن هانی از پدرش نقل میکند : در جنگ جمل، عربى از ميان لشكريان برخاسته عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! آيا اعتقاد شما اين است كه خدا يكى است؟ اين را كه گفت مردم گردن كشيدند، كه اى فلان مگر نمىبينى امام در اين ايام با چه گرفتاريها مواجه است؟! در مثل چنين ايامى كه امام گرفتار جنگ است چه جاى اينگونه سؤالات است؟!

حضرت فرمود: بگذاريد جواب خود را بگيرد، و نسبت به خداى خود معرفتى حاصل كند، او همان را مىخواهد كه ما آن را از دشمن خود مىخواهيم (يعنى همه رنجهاى ما براى اين است كه دشمنان ما به خدا آشنا شوند)، آن گاه روى به اعرابى كرد و فرمود:

اى اعرابى! گفتن اينكه خدا واحد است بر چهار وجه است كه دو وجه آن غلط و دو وجه ديگرش صحيح است، اما آن دو وجهى كه جايز نيست بر خدا اطلاق شود يكى اين است كه كسى بگويد خدا واحد است، و مقصودش از واحد واحد عددى باشد، و اين صحيح نيست زيرا چيزى كه دوم برايش نيست داخل دراعداد نمىشود، و لذا مىبينيد كه قرآن گويندگان” ثالث ثلاثه”[33] را كافر خوانده، ديگر اينكه كسى بگويد: خدا يكى است و مرادش همان باشد كه گويندهاى مىگويد فلانى يكى از مردم است. اين نيز باطل است. چون خدا را به خلق تشبيه كردن است، و پروردگار ما بزرگتر از آنست كه برايش شبيهى باشد.

اما آن دو نحوه وحدتى كه براى خدا ثابت است يكى اين است كه كسى بگويد: خدا واحد است و در اشياى عالم مانندى برايش نيست، و اين صحيح است چون پروردگار همين طور است، ديگر اينكه گفته شود خداى عز و جل احدى المعنا است، يعنى نه در خارج و نه در عقل و نه در وهم قابل هيچگونه انقسامى نيست، اين هم صحيح است چون پروردگار ما همين طور است.[34]

ملاحظه میشود که امام †در ابتدا، نفی واحد عددی از خدای متعال نموده و درانتهای حدیث ، توحید واحدی و سپس توحید احدی را معنا کرده اند . روایات درباره توحید ذاتی با اقسامش بسیار است لذا در اینجا فقط به این روایت اشاره نمودیم .

از آنجا که ادعیه حضرات معصومین ‰ ، در طول قرآن کریم و روایات است ،قطعا مشیر به اقسام توحید از جمله توحید ذاتی است . درباره توحید ذاتی به دعای چهل وهفتم صحیفه سجادیه ، امام زین العابدین † مراجعه می کنیم .امام علیه السلام درروز مبارک عرفه ، مترنم به این دعا می گشتند. قریب به پنجاه فقره اول دعا در باب توحید باری تعالی و اسماءحسنای اوست و امام با خدای متعال ، طوری صحبت می کنند و خدا را مورد خطاب وتسبیح قرار می دهند که خدا را بالعیان می بینند ومصداق فرمایش جدش امیرالمومنین علی † میشود که فرمود: لَمْ أَكُنْ بِالَّذِي أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه[35] ، من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم . لَكِنْ رَأَتْه الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ اما قلب ها با حقائق ایمان ، خدا را می بینند. الحق این دعا از غررادعیه توحیدیه به شمارمی رود . امام † در ابتدا با حمد الهی و برشمردن اوصاف واسماء حسنی، خدا را ستایش و بعد به وحدانیت او و اسماء جلالیه و جمالیه اش اشاره می کنند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، اللَّهمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ كُلِّ شَيْءٍ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، وَ لا يَعْزُبُ عَنْه عِلْمُ شَيْءٍ، وَ هوَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ، وَ هوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيبٌ. أَنْتَ اللَّه لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ… .[36]

سپاس مرخداى راكه پروردگارجهانيان است ، بارخدايا سپاس تنها براى تو است، اى پديدآورنده آسمانها و زمين، اى صاحب بزرگی و کرم، اى مالك و دارنده دارندگان و اى خدا و پرستيده شده هر پرستيدهاى، و اى آفريننده هر آفريدهاى، و اى ميراث برنده هر چيز، چيزى مانند او نيست[37]،و علم چيزى از او پنهان نميباشد و او به هرچيز احاطه دارد[38]، و اوبرهرچيزنگهبان است[39]. توئى خدائى كه پرستش شدهاى جز تو نيست، يكتاى تنهاى يگانهى بىمانند.

در اینجا ، فقره ( لیس کمثله شی، چیزی مانند او نیست) به خوبی بر توحید واحدی دلالت می کند ودر فقره بعدی ( انت الله لا اله الا انت الاحد، خداوندا ، توهستی آن خدائی که معبودی جز تو نیست و اسم مبارک تو احد است یعنی یگانه درذات و بسیط در مقام ذات وفاقد هرگونه ترکیب و تکثر) واژه احد بر توحید احدی به روشنی دلالت می کند .

در ادامه دعای امام، باز هم شواهد بر توحید ذاتی ، یافت می شود مثلا امام در آخر فقره چهاردهم می فرماید:

أَنْتَ الَّذِي لَمْ يُعِنْكَ عَلَى خَلْقِكَ شَرِيكٌ، وَ لَمْ يُوَازِرْكَ فِي أَمْرِكَ وَزِيرٌ، وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ مُشَاهِدٌ وَ لا نَظِيرٌ…

توئى آنكه درآفريدنت شريكى، ياريت نكرده است ودركارت وزيرى تورا يارى ننموده، و بيننده ومانندى براى تو نبوده است.

امام دراینجا بالصراحه برنفی همتا ونظیربرای خداوند، پای می فشارند که همان تقریرتوحید واحدی است .در ادامه، بازدرفقره بیستم ، شاهد بر اثبات توحید واحدی باری تعالی دیده می شود : أَنْتَ الَّذِي لا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعَانِدَكَ، وَ لا عِدْلَ لَكَ فَيُكَاثِرَكَ، وَ لا نِدَّ لَكَ فَيُعَارِضَكَ. [40]

توئى آنكه ضدّ و نزاع كنندهاى كه در توانائى با تو يكسان باشد نيست تا با تو معانده ودشمنی نمايد ومانندى براى تو نمي باشد تا برتوغلبه وسرفرازى كند، وهمتائى برايت نيست تا باتو برابرى نمايد.

همچنین امام † دردعای سی و پنجم به توحید احدی وواحدی اشاره ومی فرمایند :

إِنَّكَ  الْوَاحِدُ  الْأَحَدُ  الصَّمَدُ ، الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَکَ کُفُواً أَحَدٌ .[41]

به درستی که تویگانه يكتا و بىنيازى، نه فرزند آوردهاى نه فرزند كسى بودهاى و هيچ گونه كفو و همتايى برايت متصور نيست.

قطعا بقیه ادعیه حضرات معصومین‰ ، هم بر توحید ذاتی چه توحید احدی و چه توحید واحدی ، دلالت دارند که به جهت خوف از اطاله ، به همین مقدار بسنده می کنیم.

2– توحید صفاتی :

ذات باری تعالی ، واجد همه صفات کمال است و هرصفتی که از کمالات وجودی به شمارمیرود و فقدان آن، مستلزم نقص و محدودیت باشد( مانند علم ، قدرت ، حیات و… )به کاملترین وجه ممکن و به صورت مطلق و نامحدود، درباره خدا صدق می کند. البته باید متذکر شد که ذات باری تعالی به اقتضای ذاتی اش ، مستجمع جمیع کمالات است و این صفات از همان ذات واجب الوجودی اش ، نشات می گیرد و نه از غیر ذات .

حال با توجه به این نکته ، توحید صفاتی به این عبارت معنی و مفهوم پیدا می کند که اوصاف کمالی پروردگار، در وجود خارجی ،عین ذات هستند و وجودی مستقل ندارند . از این نکته مهم به عنوان اصل عینیت ذات و صفات ذاتیه یاد می شود .

این اوصاف کمالی درعین تغایر مفهومی با یکدیگر و تغایر مفهومی با ذات، اتحاد عینی و خارجی با هم و با ذات دارندو زیاده بر ذات و مباین با آن نیستند و وحدت میان ذات و صفات برقرار است .پس توحید صفاتی بر سه اصل استوار است :

ذات و صفات الهی، تغایر مفهومی دارند.
بین ذات الهی و هریک از اوصاف ذاتی پروردگار، وحدت و عینیت خارجی برقرار است.
بین هریک ازاوصاف ذاتی خدا با سایر اوصاف ذاتی او، وحدت خارجی برقراراست.[42]                 

خلاصه آنکه توحید صفاتی، یعنی اعتقاد به اینکه صفات ذاتی خداوند با یکدیگر و با ذات الهی عینیت دارند و به وجود واحدی موجودند، هرچند که به لحاظ مفهومی (و در ذهن ) بین آنها تغایر است.[43]

توحید صفاتی به این معنا از امتیازات کلام شیعه محسوب می شود وگرنه درسایر فرق کلامی، مساله توحید صفاتی ورابطه ذات با صفات، از قدیم الایام، معرکه آراء و نظرات بوده است.[44] این اعتقاد همانند خیلی از معتقدات تشیع در پرتو قرآن کریم و تفاسیر اهل بیت عصمت و طهارت ‰ بدست آمده است و شیعه بدین تبعیت از ثقلین رسول خدا … برخود می بالد.

توحید صفاتی از متفرعات توحید ذاتی به شمار میرود و در اثبات آن به ادله توحید ذاتی ، می شود استناد کرد . در اینجا فقط به یک روایت اشاره می کنیم :

عن الحسین بن الخالد قال: سَمِعْتُ الرِّضَا عَلِيَّ بْنَ مُوسَى‡ يَقُولُ : لَمْ يَزَلِ اللَّه تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِيماً قَادِراً حَيّاً قَدِيماً سَمِيعاً بَصِيراً . فَقُلْتُ لَه: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَزَلْ عَالِماً بِعِلْمٍ وَ قَادِراً بِقُدْرَه وَ حَيّاً بِحَيَاه وَ قَدِيماً بِقِدَمٍ وَ سَمِيعاً بِسَمْعٍ وَ بَصِيراً بِبَصَرٍ. فَقَالَ † : مَنْ قَالَ ذَلِكَ وَ دَانَ بِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَ اللَّهِ آلِهَه أُخْرى وَ لَيْسَ مِنْ وَلَايَتِنَا عَلَى شَيْءٍ ثُمَّ قَالَ †: لَمْ يَزَلِ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ عَلِيماً قَادِراً حَيّاً قَدِيماً سَمِيعاً بَصِيراً لِذَاتِهِ، تَعَالَى عَمَّا يَقُولُ الْمُشْرِكُونَ وَ الْمُشَبِّهونَ عُلُوّاً كَبِيرا.[45]

راوی نقل می کند از حضرت على بن موسى الرضا† كه ميفرمود:

خداى تبارك و تعالى از ازل دانا، توانا، زنده، قدیم ، شنوا و بينا بوده است. راوی می گوید: به آن حضرت عرض كردم: ای فرزندرسول اللَّه … به درستى كه گروهى مي گويند كه خدا عزوجل از ازل دانا بوده به علم ، و توانا بوده به قدرت، و زنده بوده به حیات، و قدیم بوده به قدمت، و شنوا بوده به شنیدن، و بينا بوده به ديدن!. حضرت فرمود : هر كس اين را بگويد و به اين اعتقاد پایبند باشد به حقيقت كه با خدا، خدايان ديگر را اتخاذ کرده واز ولايت و دوستى ما بهره ای ندارد . سپس فرمود : پيوسته خداى عزوجل عالم ، قادر، حی،قدیم ،سمیع وبصیر بوده است به ذات خویش و برتر است از آنچه مشركان و تشبیه کنندگان مي گويند برترى بزرگ.

امام † در این روایت شریف بر نفی قدمت صفات و بینونت آن با ذات تاکید دارد و بر عینیت ذات و صفات پای می فشارد. و نکته مهمی را گوشزد می کند که ذات بالذات علیم ، قدیر و … است و ذات بالذات متصف به صفات علم ، قدرت و … می شود .و این همان تقریر توحید صفاتی است.  همچنین امام†  مباینت ذات و صفات را مستلزم شرک می داند و از آن برحذر می دارد.

مساله توحید صفاتی در ادعیه همانند روایات، مطرح شده است و از آن اشاراتی به عمل آمده است، هم به اوصاف الهی و کیفیت آن و هم به چگونگی اتصاف باری تعالی به اوصافش وهم به رابطه ذات با اوصاف . مثلا دعای عرفه امام سجاد† که در بحث سابق آمد، اشاراتی دقیق و ره گشا درباره صفات باری تعالی و کیفیت آن دارد .این دعای عالیه المضامین که حقا از معجزات کلامی امام زین العابدین†  است با حمد و ستایش و تسبیح و تقدیس خدای متعال شروع می شود وبا اقرار به وحدانیت و یگانگی خدا به توحیدحقیقی ادامه می یابد وسپس به صفات باری تعالی اشاره وتوضیحی پیرامون آنها داده می شود ،به عنوان نمونه در آن میخوانیم:

لا یحویک مکان [46]  (بار خدایا)هرگز مکان، تو را در برنمیگیرد.

امام † با نفی مکان و عوارض امکانی از خدا، در ادامه می فرمایند:  

سبحانک؛ لا تحس و لا تجس و لا تمس و لا تکاد و لا تماط و لا تنازع و لا تجاری و لا تماری و لا تخادع و لا تماکر[47]؛

پاک و منزهی تو، به حس در نمیآیی، مورد تماس جسمانی واقع نمیشوی، کید ومکردر تو بیاثر است، دور نمیشوی، با تو نزاع نتوان کرد، غلبه بر تو ممکن نیست، و جدال و خدعه و فریب در مورد تو امکان پذیر نیست.

امام در این فقرات با نفی همه نقائص و عیوب و حدود از باری تعالی (یا همان صفات سلبیه) به اثبات صفات و اسماء حسنای پروردگار( همان صفات ثبوتیه یا کمالیه) می پردازد و به توصیف صفات کما هوحقه اشاره می نمایند، مثلا علم که از صفات ذاتیه باری تعالی، به حساب می آید وبا اتصاف باری تعالی به آن، اسم علیم یا عالم برخدای متعال حمل می شود.امام سجاد† درفرازی دراین زمینه می فرماید:

ولایعزب عنه علم شی[48]، علم چیزی از او پنهان نمی باشد.

سبحانک، خضع لک من جری فی علمک[49]، منزهی تو، هرچه علم تو بدان تعلق گرفته است برای تو فروتنی کند.

با این بیان امام، باید درباره علم الهی گفت که علم خدا تمام امور را در بر می گیرد، خواه جزیی باشد یا کلی، گذشته باشد یا حال و آینده، پنهان باشد یا آشکار، فرقی نمی کند.

در مورد صفت حیات هم امام سجاد † این واقعیت را چنین بیان فرمودهاند:

 و أنت حی صمد[50]، وتوئی زنده بی نیاز.

امام دراین فقره به حیات الهی و ارتباط آن با ذات صمدی اش اشاره دارند . ودردعای پنجاه و دوم به حیات عاریه ای موجودات اشاره می کند که خداوند بدیشان ارزانی داشته است :

او کیف یستطیع ان یهرب منک من لا حیاه له الا برزقک[51] ؛ کسی که جز به روزی تو زنده نمی تواند باشد چگونه توان فرار از تو را دارد؟

در فرازی دیگر امام† با اشاره به قضا و قدر الهی واراده و مشیت خدا می فرماید:

سبحانک، قولک حکم وقضاوک حتم، وارادتک عزم، سبحانک لا راد لمشیتک، ولامبدل لکلماتک [52].

(بار پروردگارا )منزه و پاکی! گفتارت حکمت و دانایی،و فرمانت واجب ولازم است و اراده وخواستت همان قصد است.منزه وپاکی! مشیت وخواستت را بازگرداننده ای نیست و کلماتت را تغییر دهنده ای نمی باشد.

این فقره از دعای امام†، بیان کننده صفت اراده و مشیت قاهره الهی است که همه چیز در برابرآن مقهورو منکوب هستند.

از دیگر صفات باری تعالی، صفت قدرت است که باری تعالی با اتصاف به آن قادر ، قدیر خوانده می شود؛ در فرازهای ادعیه امام سجاد † به عباراتی برمیخوریم که به توحید در قدرت اشاره دارند. گاه نامحدود بودن قدرت خدا را یادآور میشوند مانند:

بقدرته التی لا تعجز عن شیء و ان عظم و لا یفوتها شیء و ان لطف.[53]

با قدرت بیپایانش که هیچ عظمتی توان عاجز کردن آن را ندارد و هیچ شیء کوچکی، از حیطهی قدرتش ناپدید نخواهد ماند.

و یا ، ان ذلک لا یضیق علیک فی وسعک، ولا یتکادک فی قدرتک… انک علی کل شیء قدیر[54]؛

به درستی که (اجابت خواستههای من) در برابر رحمت گستردهی تو دشوار نیست و تو را در قدرت بیپایانت به زحمت نمیافکند… زیرا که تو بر هر چیز توانایی .

ویا به قدرت خدا بر احیاء مردگان اشاره دارد :

بالقدره التی بها تحیی اموات العباد، و بها تنشر میت البلاد[55]؛ با قدرتی که با آن بندگان مردهات را زنده میکنی و سرزمینهای مرده را حیات دوباره میبخشی. و گاه انحصارقدرت را درخداوند مطرح میکند مانند:

لک یا الهی … وملکه القدره الصمد، و فضیله الحول و القوه، ودرجه العلو و الرفعه[56]؛

معبود من، … ملکهی قدرت بینیازی، و فضیلت توانمندی و نیرو، وبلند پایگی ورفعت، تنها تو راست.

ودربرخی ادعیه، قدرت انسانها را وابسته به قدرت الهی معرفی میکند:

اللهم و انک من الضعف خلقتنا و علی الوهن بنیتنا و من ماء مهین ابتدأتنا، فلا حول لنا الا بقوتک، و لا قوه لنا الا بعونک[57]؛

 خدایا تو ما را از ناتوانی آفریدهای و بر سستی، بنیانمان نهادهای و از آب بیارزش آغازمان کردهای، پس ما هیچ حرکتی جز با نیروی تو و هیچ توانی جز با یاری تو نداریم.

در مورد سایر صفات هم وضع به همین منوال است .و این شواهد دعایی تنها بخش کوچکی از توصیف صفات الهی است که طی یک فحص اجمالی در ادعیه امام زین العابدین † بدست آمده و به جهت کثرت ، قابل استقصاء نیست .

3– توحید افعالی :

یعنی خداوند متعال با توحید در ذات و صفات ، در افعال خویش هم واحد و یگانه و بی همتا است؛ و خدا نه تنها در تمام افعال مستقل و بی نیاز از مشارکت دیگران است بلکه هیچ موجودی غیر از او نیست که در افعال خود مستقل باشد و فاعلیتش در سایه فاعلیت خداوند صورت نپذیرد .این نکته از آنجاست که خداوند واجب الوجود در ذات خویش مستغنی از هرگونه یاور و همکار و… است ولذا موجودات ممکن الوجود همانطورکه در ذات خویش وابسته به واجب الوجود هستند در افعال و آثار خود نیزوابسته و غیر مستقل هستند .بنابراین معلوم می شود که توحید افعالی از متفرعات توحید ذاتی است وبا فهم دقیق و تبیین درست توحید ذاتی به خودی خود ، به اصل توحید افعالی می رسیم .و هکذا به توحید صفاتی … .

توضیح آنکه، ما با تامل در جهان آفرينش به يك رشته علل طبيعى بر مى خوريم كه داراى آثار ويژه مى باشند، مانند درخشندگى خورشيد، سوزندگى آتش، و برنّدگى شمشير، همان طوركه اصل وجود آن ها مربوط به خدا است، همچنين آثار آنها نيز از جانب خدا است ؛ اين سخن نه به اين معنى است كه تأثير علل طبيعى را منكر شويم بلكه با اعتراف به اينكه واقعاً فروزندگى آفتاب ، درخشندگى ماه ، و سوزندگى آتش دارد، و وجود آنها در تجلى اين پديده ها كاملاً مؤثر مى باشد،ـ با اعتراف به اين سخن ـ بايد معتقد باشيم كه در جهان يك مؤثر مستقل بيش نيست و تأثير ديگر مؤثرها، در پرتو قدرت و فيض رسانى او صورت مى گيرد، او است كه به آفتاب، فروزندگى و به ماه، درخشندگى و به آتش، سوزندگى بخشيده و آنها را توانا ساخته است كه يك چنين آثارى از خود نشان بدهند.

نتیجه آنکه هر فعل و حركت و پديده اى که در جهان رخ می دهد از سوى خداوند است و هيچ چيزى بدون اذن و اراده خداوند تأثيرگذار نيست ، لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ اِلاَّ الله، و اگرآتش هم مى سوزاند به فرمان خداست; بدين جهت، آتشى كه ابراهيم† درآن انداخته مى شود، آن حضرت را نمى سوزاند[58]؛ چون چنين اجازه اى از ناحيه خداوند به اوداده نشده بود. و اگرآب هم آتش را خاموش مى كند، آن هم با اذن و اراده خداوند تأثير مى گذارد. بنابراين، ما هر كارى كنيم به فرمان خداوند است; چرا كه خدا به ما اختيار داده، تا انتخاب كنيم؛ قدرت، عقل، انتخاب، اختيار ما، همه از ناحيه خداوند است و همه حركات ما به ذات پاك او برمى گردد. خلاصه اين كه مؤثّرمستقل خداوند است و بقيّه اسباب، هر اثرى داشته باشند به اراده الهى است و اثرشان به واسطه خدا، انجام می گیرد .که عبارت معروف و ذکر شریف حوقله،( لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم) برآن دلالت تام دارد. توحید افعالی، ازآیات وروایات بسیاری ، صریحا به دست می آید ومستنددرتعریف آن، همان منابع است که منظورازتوحیدافعالی را اینگونه دانسته اندکه جزخداوند هیچ مؤثر مستقلی درعالم نیست و خالقیت، ربوبیت، مالکیت، تشریع و حاکمیت وولایت منحصرا ازآن خداست.

توحید در فعل نیز مانند توحید در ذات انواع و اقسام متعددی دارد که همهی اقسام آنها در ادعیه حضرات معصومین‰ مورد اشاره قرارگرفتهاند. دراینجا اشاره ای اجمالی به اقسام توحید افعالی با استفاده از شواهدقرآن وادعیه می نمائیم :

 

الف- توحید در خالقیت :

يعنى آفريننده همه موجودات خداوند است. خدای متعال در نص صریح قرآن میفرماید :

يا ايّها الناس اذكروا نعمه اللّه عليكم هل من خالق غيرالله.[59] اى مردم، نعمتِ خدا را بر خود ياد كنيد. آيا غير از خدا آفريدگارى است ؟! ودرجای دگر با بیان توحیدذاتی به توحید درخالقیت اشاره ومی فرماید :

ذلكم اللّه ربّكم لااله الاّ هو خالق كل شى.[60] اين است خدا، پروردگار شما، هيچ معبودى جز او نيست، آفريننده هر چيزى است.

این قسم از توحید افعالی در ادعیه اشاره شده است مثلا در دعای عرفه امام سجاد † در صحیفه نورانیه سجادیه ، آنجا که می فرماید : اللهم لک الحمد بدیع السموات و الارض… و خالق کل مخلوق.[61] خدایا، سپاس تو راست ای پدید آورندهی آسمانها و زمین… و ای آفرینندهی همهی مخلوقات.

و در ادامه می فرماید : انت الذی لم یعنک علی خلقک شریک و لم یوازرک فی امرک وزیر، و لم یکن لک مشاهد ولا نظیر.[62] بار خدایا ! تویی آن که در آفریدنت، شریکی یاریت نکرده و در کارتو وزیر ومعاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است ؛  امام †دراین فراز با نفی شریک و وزیر در خلقت مخلوقات به مسئله توحید در خالقیت اشاره وبه اثبات توحید ذاتی می پردازند.
 

ب- توحید در ربوبیت :

یعنی مدبراصلی و تدبیر کننده حقیقی همه امورات عالم هستی ، خداوند متعال است و لاغیر. در قرآن کریم، آیات بر توحید در ربوبیت، بسیار است و تنها به ذکر نمونه اشاره می شود:

فلله الحمد رب السموات ورب الارض رب العالمین .[63]

پس سپاس ازآن خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمين، پروردگار جهانيان . لازم به ذکراست که آیاتی نظیر والمدبرات امرا،[64] که تدبیرامور را به فرشتگان اسناد دادهاند، درحقیقت تدبیر آنها را در طول تدبیر الهی وبه اراده قاهره الهی مطرح می کند، زیرا از زبان خود فرشتگان میفرماید:

و ما نتنزل الا بامر ربک له ما بین ایدینا و ما خلفنا و ما بَيْنَ ذلِكَ وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا[65].

و[ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمىشويم. آنچه پيش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه ميان اين دو است، [همه] به او اختصاص دارد، و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است.

امام سجاد† در دعای عرفه صحیفه سجادیه، برتوحیددرربوبیت(ازاقسام توحیدافعالی) اشاره دارد ومی فرماید :

اللهم لک الحمد… رب الارباب[66]؛ خدایا سپاس تو را است… پروردگار پرورندگان .

همچنین در دعای هلال ماه(دعای چهل و سوم صحیفه کامله سجادیه) خطاب به ماه می فرماید :

سبحانه ما اعجب ما دبر فی امرک … فاسال الله ربی و ربک[67]؛

پاکست خداوند ! چه بهت آور است تدبیر تو که درامورات شده است…پس، از خدایی که رب من و رب تو است مسالت می کنم.

همچنین در دعای پنجاه و دوم، با بیان تدبیرشامل الهی وعدم غیبت موجودات ازآن، می فرماید:

…اوکیف یغیب عنک ما انت تدبره [68]… .وچگونه از تو پنهان بماند آنچه که تدبیر او به دست توست.

ج- توحید در مالکیت :

یعنی آنکه خداوند متعال مالک حقیقی و تنها صاحب اختیارواقعی درعالم هستی است، ومالکیت او بر همه مملوکاتش حقیقی و وجودی است و اگرهم ازمالکیت غیر، صحبت به عمل می آید ، تنها در طول مالکیت حقیقی باری تعالی است. پس مالکیت خداوند ، مالکیت وجودی و حقیقی است و مالکیت مخلوقاتش، مالکیت مجازی، اعتباری، وقراردادی است . قرآن کریم بالصراحه می فرماید :

تَبارَكَ الَّذي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير[69]، بزرگوار [و خجسته] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هرچيزى تواناست

ودرجای دگر از توحید در مالکیت و نفی شرک درآن خبر میدهد :

وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَه شَريكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَه وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْه تَكْبيراً [70]، وبگو: ستايش خدايى را كه نه فرزندى گرفته ونه در جهاندارى شريكى دارد ونه خواربوده كه [نياز به] دوستى داشته باشد. واورا بسياربزرگ شمار.

همچنین در آیه دیگراز عدم مالکیت غیر خدا خبر می دهد و مالکیت ایشان را عدم و باطل و بدون حقیقت و واقعیتی اعلام می کند :

… لَه الْمُلْكُ وَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْميرٍ.[71] فرمانروايى از آنِ اوست. و كسانى را كه بجز او مىخوانيد، مالك پوست هسته خرمايى [هم] نيستند. 

اما در ادعیه ، امام سجاد † درفرازهای گوناگون ادعیه خود به توحیددرمالکیت اشاره کردهاند، مثلا دردعای ششم که صبحگاهان و شامگاهان قرائت می کردند، فرموده اند:

أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّه الَّذِي لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، قَائِمٌ بِالْقِسْطِ، عَدْلٌ فِي الْحُكْمِ، رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ، مَالِكُ الْمُلْكِ،[72]

من شهادت می دهم که بدرستی،تو همان خدایی هستی که هیچ معبودی جز تونیست، دادگستر ودادده هستی،عادل درحکم وجریان آن برعالم هستی،بسیارمهربان به بندگان،مالک همه مملوکات در دائره پادشاهی اش. همچنین درفقره آتیه به مالکیت حقیقی خداومالکیت مجازی انسانها که درطول مالکیت خدا است، اشاره ومی فرمایند: اللهم انک کلفتنی من نفسی ما انت املک به منی[73]

 خداوندا! تو مرا به چیزی تکلیف نمودهای که مالکیت خودت بر آن از من بیشتر است.

همچنین امام درفقره دیگربه مشیت قاهره الهی برتمام موجودات اشاره می کنندکه همان تفسیرو نتیجه مالکیت بی چون وچرای باری تعالی نسبت به مملوکات خویش است : ومضت علی ارادتک الاشیاءفهی بمشیتک دون قولک مؤتمرة،وبارادتک دون نهیک منزجره[74]. اشیا طبق ارادهی توجریان یافته است وهمه چیز به صرف مشیت تو، پیش از آن که چیزی به آنها بگویی، موجود میشود و چون نسبت به چیزی کراهت داشته باشی، واقع نمیشود.

 

د- توحید در تشریع و حاکمیت و ولایت :

این قسم از توحید را می توان از شاخه های توحید در ربوبیت دانست اما به جهت اهمیت و گستره آن ، ناچار به بحث ازآن هستیم .

خداوندمتعال ازآنجاکه رب حقیقی و مدبر واقعی امورات موجودات است، تدبیر نافذش بر همه موجودات ساری و جاری است وربوبیتش اقتضاء دارد که موجودات را به سوی کمال احسن و فعلیت بخشی همه استعداداتشان در مسیر مطلوب، تدبیر و هدایت نماید. این تدبیر، گاه در عرصه تکوین و کیفیت خلق موجودات تجلی یافته و گاه در عرصه احکام و قوانین و مقررات برای ایصال ایشان به سوی غایت مطلوب .

در این میان وضعیت انسان به عنوان خلیفه الله وگل سرسبد، استثنایی است. انسان به جهت گستردگی ابعاد و تعدد قوا و پیچیدگی مراتب،در عین تفرد یک موجود مدنی بالطبع است و کمال او درجامعه همنوعانش تحقق پیدا می کند و این تحقق نیازمند قوانین ومقررات است که با رعایت آن، کمال انسان محقق می گردد. حال درباره اینکه قانونگذار چه کسی و باید واجد چه خصوصیاتی و قانون وی چگونه باشد؟ بحث می شود.

فلسفه توحیدی اسلام، خدا را به عنوان یگانه قانونگذارشایسته می داند و احدی غیراز خدا مجاز نیست که به صورت مستقل، برای تنظیم حیات بشری،قوانینی وضع کند .ازاین مساله حیاتی، به عنوان توحید درتشریع نام برده میشود و از سوی دیگر حاکمیت که به معنای تسلط برجان و مال انسانها واداره جامعه است از شوون خدای یگانه است و تنها حاکم حقیقی و مستقل اوست و حاکمیت غیراو،تنها درطول حاکمیت الهی،اعتبار و مشروعیت پیدا میکند. این قسم از توحیدرا توحید در حاکمیت می نامند.[75] این دوقسم به جهت تلازم و ارتباط تنگاتنگ میانشان به عنوان واحد، توحید در تشریع وحاکمیت نام برده می شود. وبه جهت ارتباط وثیق آن با مساله ولایت و سرپرستی،می توان توحیددر ولایت را هم از آن استنتاج نمود.

هرسه قسم مذکورمستفاد ازآیات و روایات و تاملات عقلی و منطقی است. قرآن کریم حکم و حاکمیت را از آن خدا میداند ومیفرماید :

 إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاه ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ [76]. فرمان جز براى خدا نيست. دستور داده كه جز او را نپرستيد. اين است دينِ درست، ولى بيشتر مردم نمىدانند.

همچنین به موجب حاکمیت حقیقی او، تسلیم در برابر حکم اورا لازم و سرپیچی از آن را کفر میخواند :

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراه فيها هدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّه فَأُولئِكَ همُ الْكافِرُونَ [77]

ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم. پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند، به موجب آن براى يهود داورى مىكردند؛ و [همچنين] الهيّون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسيد و از من بترسيد، و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد؛ و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكردهاند، آنان خود كافرانند.

این آیات هرچند درباره یهودیان و مسیحیان نازل شده است اما از باب اطلاق وبه طریق اولی بر مسلمانان دلالت میکند تا ایشان به احکام قرآن که همان منبع تشریع و قوانین الهی است، عمل کنند و آن دستورات را خمیرمایه قوانین و مقررات در اجتماع قرار دهند .و توحید در حاکمیت و تشریع را پیاده و به مرحله اجرا برسانند .

درباره توحید در ولایت هم که به نص صریح قرآن، ولایت از آن خداست و خدا ولی والای عالم وجود است و او سرپرست و ولی مطلق العنان بر موجودات است :

امِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّه هوَ الْوَلِيُّ… .[78] آيا به جاى او اولیائی براى خود گرفتهاند؟ خداست كه ولی راستين است.

البته ناگفته نماند که حاکمیت پیامبران و اولیاء حقه الهی و ولایت ایشان در طول ولایت و حاکمیت خداست و هیچ منافاتی با توحید درولایت، و توحید در حکومت و تشریع ندارد،بلکه خود آن ماموربه آیات و روایات و دستورات دین مبین است.

در ادعیه حضرات معصومین ‰ به این اقسام اشارات جدی شده است و ولایت و حکومت و تشریع را ازآن خدا و اولیای برحق او میشمارد ؛ مثلا امام سجاد † دراولین دعا در صحیفه سجادیه ، خداوند را ولی ستوده معرفی میکند و میفرماید :

انه ولی حمید [79]به درستی که او (خدا ) صاحب اختیار پسندیده و ستوده است . امام دعارا با این اسماء مقدس الهی، به پایان می رساند. همچنین در دعای بیستم صحیفه کامله سجادیه با عنوان کان من دعائه † في مكارم الأخلاق و مرضي الأفعال، میفرماید :

وَ أَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِيُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ.[80]

وتو ای پروردگاربدور از ایشان (شرار خلق )صاحب عطا و بخشش و مانع آن هستی.

همچنین در جای دگر میفرماید :

فَأَنْتَ يَا مَوْلَايَ … وَ دُونَ كُلِّ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ وَلِيُّ حَاجَتِي[81]

پس تو ای مولای من، با نفی آنچه که طلب ها به سوی آنست، ولی حاجات من و برآورنده آن هستی .

همچنین در دعای پنجاه و دوم، می فرماید: 

فَأَسْأَلُكَ يَا مَوْلَايَ …  سُؤَالَ مَنْ لَا رَبَّ لَه غَيْرُكَ، وَ لَا وَلِيَّ لَه دُونَكَ،[82]

پس مسالت می کنم از توای مولای من ، مسالت آن کسی که نیست ربی برای او جز تو و نیست ولی ای برای او غیر از تو.

همچنین امام سجاد † در دعای عرفه صحیفه سجادیه (دعای چهل و هفتم)که مسبوق الذکر است،اشاراتی دقیق به ولایت الهیه می کنند واهل آنرا معرفی و برایشان طلب نصرت و فتح از خدا می فرمایند.این دعا شریف که حقا از نفایس ادعیه در توحید و ولایت و امامت حضرات معصومین‰ هست، حاوی صدوسی وسه فقره است وحدودپنجاه فقره اول آن، توحید باری تعالی و اسماء مقدس و حمد وسپاس اوست واز فقره پنجاه تا فقره شصت وشش، در صلوات بر محمد و آل محمد… وبیان مقامات الهیه ایشان از ولایت، امامت و … است:

رَبِّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَى الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِكَ، وَ بَارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكَاتِكَ، وَ تَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِكَ… .[83]

بار پروردگارا، تحيّت و درود بفرست بر محمد… و خاندان محمد…، آن پيامبر برگزيده پسنديده گرامى، مقرّب درگاهت، برترين تحيات و درودهاى خود را، و او را بركت ده سرشارترين بركات خود، و رحمت خود بر او فرست ممتعترين رحمتهايت را.

امام † در ادامه اهل بیت مطهرو معصوم رسول خدا … را، به اختیار الهی ، ماموربه امر خدا معرفی کرده وایشان را مخازن علم الهی و حافظان دین و خلفای الهی بر روی زمین وحجج الهیه بربندگان معرفی می نمایند ودر ادامه ایشان را به تطهیر الهیه از همه ناپاکیها و پلیدی ها،معصوم و وسیله الهی و راه و طریق به سوی جنت و رضوان ، اعلان می دارند:

رَبِّ صَلِّ عَلَى أَطَايِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهمْ لِأَمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهمْ خَزَنَه عِلْمِكَ، وَ حَفَظَه دِينِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أَرْضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلَى عِبَادِكَ، وَ طَهَّرْتَهمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيرا بِإِرَادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهمُ الْوَسِيلَه إِلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى جَنَّتِكَ… .[84]

اى پروردگار من، بر اهل بيت طيّبين او كه آنان را براى قيام به امر خود برگزيدهاى و خازنان علم خود و حافظان دين خود و خلفاى خود بر روى زمين و حجتهاى خود بر بندگان قرار دادهاى و آنان را به خواست خود از هر ناپاكی، پاك گردانيدهاى و طريق رسيدن به مقام قرب خود و وصول به بهشت ساختهاى، تحيّت و درود بفرست.

امام در ادامه به مساله خطیر امامت و ولایت که منصبی الهی برای اقامه دین خدا و طریقی به سوی خداست ، اشاره می نمایند و حقیقتا به زیبایی در قالب دعا، فلسفه امامت و ولایت حضرات معصومین ‰ را پس از رسول خدا …، بیان وبه شرح وظایف امامان معصوم و دعا به جان ایشان و … می پردازند و در آخربه متابعان اولیاء حق، اشاره و طلب رحمت و رضوان و مغفرت الهی برایشان می کنند، در اینجا به جهت ارزش ونورانیت خاص این فقرات به مجموع آن اشاره تا تصویری حقیقی از مساله توحید در ولایت، و ولایت اولیاء حق به دست آید:

اللَّهمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَه عَلَما لِعِبَادِكَ، وَ مَنَارا فِي بِلادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَه بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَه الذَّرِيعَه إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَه، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَه، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ، وَ أَلا يَتَقَدَّمَه مُتَقَدِّمٌ، وَ لا يَتَأَخَّرَ عَنْه مُتَأَخِّرٌ فَهوَ عِصْمَه اللائِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَه الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.

اللَّهمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَه فِيهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانا نَصِيرا، وَ افْتَحْ لَه فَتْحا يَسِيرا، وَ أَعِنْه بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَه، وَ قَوِّ عَضُدَه، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْه بِمَلائِكَتِكَ، وَ امْدُدْه بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ. وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ، صَلَوَاتُكَ اللَّهمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَه الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاه قَصْدِكَ عِوَجا وَ أَلِنْ جَانِبَه لِأَوْلِيَائِكَ، وَ ابْسُطْ يَدَه عَلَى أَعْدَائِكَ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَه، وَ رَحْمَتَه وَ تَعَطُّفَه وَ تَحَنُّنَه، وَ اجْعَلْنَا لَه سَامِعِينَ مُطِيعِينَ، وَ فِي رِضَاه سَاعِينَ، وَ إِلَى نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَه عَنْه مُكْنِفِينَ، وَ إِلَيْكَ وَ إِلَى رَسُولِكَ  صَلَوَاتُكَ اللَّهمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ  بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ.

اللَّهمَّ وَ صَلِّ عَلَى أَوْلِيَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمُ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهمُ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهمُ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلايَتِهِمُ، الْمُؤْتَمِّينَ بِإِمَامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمِينَ لِأَمْرِهِمُ، الْمُجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهمُ، الْمَادِّينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهمْ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِيَاتِ النَّامِيَاتِ الْغَادِيَاتِ الرَّائِحَاتِ. وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِهِمْ، وَ اجْمَعْ عَلَى التَّقْوَى أَمْرَهمْ، وَ أَصْلِحْ لَهمْ شُئُونَهمْ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ، وَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهمْ فِي دَارِ السَّلامِ بِرَحْمَتِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.[85]

بار خدايا، در هر زمان دين خويش را به امامى يارى بخشيدهاى كه او را بر پاى داشتهاى تا علم راهنماى بندگانت شود و در بلاد تو چراغ فروزان هدايت گردد و رشته پيمان او به رشته پيمان خود پيوستهاى و او را وسيله خشنودى خود ساختهاى و اطاعت او فريضه گردانيدهاى و مردم را از سركشى در برابر او بر حذر داشتهاى و فرمان دادهاى كه به هر چه امر مىكند اطاعت كنند و از هر چه نهى مىكند باز ايستند و كس بر او پيشى نگيرد و كس از او واپس نماند و او نگهدار كسانى است كه بدو پناه مىبرند و كهف امان مؤمنان است و حلقه اعتصام ايشان است و جلال و جلوه جهانيان است.

بار خدايا، به ولىّ خود الهام نماى كه شكر نعمتى را كه به او ارزانى داشتهاى به جاى آرد و ما را نيز الهام ده كه شكر نعمت هدايت او به جاى آريم و او را از جانب خود سلطه و توانايى ده و به آسانى راه پيروزى بر او بگشاى و به نيرومندترين اركان قدرت خود يارىاش فرماى و پشتش محكم و بازوانش توانا گردان و زير نظر مراقبت خويش قرار ده و در سايه حفظ خود حفظش نماى و به ملائكه خود يارىاش ده و به لشكر پيروزمند خود مددش رسان.

اى خدا، كتاب خود، حدود و شرايع خود و سنتهاى پيامبر خود- صلواتك اللهم عليه و آله –  را بدو بر پاى دار و هر چه را ظالمان از معالم دينت ميرانيدهاند به او زنده دار و به او زنگار ستم ستمكاران از آيين خويش بزداى و به او دشواريها از راه خود دور گردان و به نيروى او كسانى را كه از راه تو منحرف شدهاند از ميان بردار و آن كسانی را كه صراط مستقيم تو را راه كج جلوه مىدهند نابود نماى.

اى خدا، ولى و امام خود را براى دوستانت قلبى مهربان و نرم عطا كن و دست قدرت او بر دشمنانت گشوده گردان و رأفت و رحمت و عطوفت و محبتش را نصيب ما گردان و ما را از فرمانبرداران امر او قرار ده و چنان كن كه در راه رضاى او سعى كنيم و يارىاش نماييم و مدافع او در برابر دشمنش باشيم و اين سبب تقرب ما به تو و رسول تو- صلواتك عليه و آله- گردد.

بار خدايا، تحيت و درود بفرست دوستان ايشان را، آن اعتراف كنندگان به مقام و منزلت ايشان، آن پيروى كنندگان راه ايشان، آن پاى نهندگان به جاى پاى ايشان، آن چنگ زنندگان به رشته آيين ايشان، آن تمسك جويان به دوستى ايشان، آن پذيرندگان پيشوايى ايشان، آن تسليم شوندگان به فرمان ايشان، آن كوشندگان در طاعت ايشان، آن منتظران دولت ايشان و آن چشم به راهان ظهور ايشان. تحيت و درودى مبارك، پاكيزه، فزاينده، در هر بامداد و هر شبانگاه.

 اى خدا، بر ايشان سلام كن و بر ارواحشان. اعمالشان با تقوى توأم نماى و احوالشان به صلاح آور و توبهشان بپذير، كه تو، توبه پذيرنده و مهربانى، تو بهترين آمرزندگانى. ما را به رحمت خود با آنان در دار السلام بهشت جاى ده، اى مهربانترين مهربانان.[86]

نتیجه آنکه ولایت الهیه در اجتماع انسانی ، تنها با اولیاء حقه الهی از حضرات معصومین‰ و تابعان ایشان از فقهای راستین، تحقق میپذیرد و در پرتوی آن مردمان به سعادت و کمال آن در دنیا و آخرت، نائل می آیند.
 

ه- توحید در الوهیت :

یعنی آنکه تنها و تنها خدا، شایسته الوهیت و خدایی است و بالتلازم همگان باید طوق عبودیت اورا بر گردن نهند. بعد از بحث توحید ذاتی و اسماء و صفات باری تعالی، مشخص می شود که فقط خدا آن کمال بی نهایت ومطلق بی حد و حصر است وشایسته خدایی، لذا باید به الوهیت یگانه او اعتقاد پیدا کرد.این قسم با عنوان توحید در الوهیت یاد می شود وصریحا ازآیات قرآن و ادعیه استخراج میشود وادله عقلیه برآن، دلالت تام دارد.از سوی دیگر، اسم جلاله الله که جامع اسماء و مشیر به همه اسماء و صفات باری تعالی است برتوحید در الوهیت و اینکه تنها معبود حقیقی و شایسته پرستش ،خداست، اشاره ای لطیف دارد چراکه این اسم از واژه اله گرفته شده است و طبق دیدگاه شایع به معنای معبود است .[87] این اسم شریف بیش از دو هزار بار در قرآن تکرار شده است واز اسماء مختصه باری تعالی است .

شعار توحیدی اسلام(لا اله الا الله )، اشاره به توحید در الوهیت است و آیات قرآن برپرستش اله یگانه تاکید تام و آن را هدف خلقت اعلام می کند :

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون.[88]

و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.

در ادعیه هم براین قسم تاکید شده مثلا امام سجاد † دردعای عرفه صحیفه سجادیه به توحید در الوهیت اشاره و می فرماید :

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، اللَّهمَّ لَكَ الْحَمْدُ … وَ إِلَهَ كُلِّ مَأْلُوهٍ،…. أَنْتَ اللَّه لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ، … .[89]

سپاس مرخداى راكه پروردگارجهانيان است، بارخدايا ! سپاس تو راست اى خدا و پرستيده شده هر پرستيدهاى، توئى خدائى كه پرستش شدهاى جز تو نيست.

و نظائراین بسیار، لذا به همین مورد اکتفا می شود.

تلازم اقسام توحید نظری:

در پایان این مقال، مجددا متذکر می شود که دراقسام توحید نظری، نوعی تلازم برقرار است هنگامی که ذات مقدس واجب الوجود را به یکتایی شناختیم و آن را از هرگونه ترکیبی منزه دانستیم (= توحید ذاتی) به این واقعیت رهنمون می شویم که ممکن نیست اوصاف کمالی چنین ذاتی، خارج ازآن باشد، بلکه با ذات عینیت دارد (=توحید صفاتی) و به این نتیجه میرسیم که امکان ندارد چنین ذاتی، در افعال خود، محتاج غیر باشد، بلکه همگان در فعل و تاثیر نیازمند اویند (=توحید افعالی).[90]

همچنین بین اقسام توحید افعالی از توحید درخالقیت ،توحیددر ربوبیت، توحید در مالکیت،توحید در تشریع،توحیددرحاکمیت، توحید درولایت، توحید در الوهیت، همه و همه نوعی تلازم دیده میشود، این تلازم همان مساله توحید است که ابعاد مختلف را به دور هم جمع کرده و به همه آنها یگانگی داده است طوری که حقایق این اوصاف و معانی از آفرینندگی، ربوبیت، مالکیت، ولایت وشایستگی پرستش، نمی توانند از هم جدا باشند .این تلازم در خود ادعیه مشاهده می شود و امکان استشهاد بدان را برای بنده در این تحقیق فراهم آورده است .

 

ب- توحید عملی :

آنچه تاکنون از آن بحث به عمل آمد توحید نظری یا توحید تئوری بود . اگر این توحید نظری، در عرصه اعمال و رفتار و کردار یک انسان موحد ، ظاهر شود و به تمام آنها رنگ و بوی توحیدی بدهد ، به آن توحید عملی می گویند . توحیدی که به مرحله عمل رسیده و از مقام اعتقاد خشک و خالی خارج شده و به جان و قلب و جوارح و آثار عملی انسان موحد سرایت نموده است . بیان استاد مطهری € در تمایز توحید عملی و نظری بسیار شیواست ، استاد شهید بعد از بیان اقسام توحید نظری ( توحید ذاتی ، توحید صفاتی ، توحید افعالی ) به توحید عملی اشاره می کنند :

مراتب سهگانهاى كه در بالا گفته شد توحيد نظرى و از نوع شناختن است؛ اما توحيد در عبادت، توحيد عملى و از نوع «بودن» و «شدن» است. آن مراتب توحيد، تفكر و انديشه راستين است و اين مرحله از توحيد، «بودن» و «شدن» راستين. توحيد نظرى بينش كمال است و توحيد عملى جنبش در جهت رسيدن به كمال. توحيد نظرى پى بردن به «يگانگىِ» خداست و توحيد عملى «يگانه شدن» انسان است. توحيد نظرى «ديدن» است و توحيد عملى «رفتن».[91]

استاد شهید در ادامه با طرح شبهه عدم ارزشمندی توحید نظری و نفی آن ، در صورت طرح توحید عملی ، نتیجه می گیرند :

انسانيت انسان در گرو شناخت خداوند است، زيرا كه شناخت انسان، از انسان جدا نيست بلكه اصلىترين و گرامىترين بخش وجود اوست. انسان به هر اندازه به هستى و نظام هستى و مبدأ و اصل هستى شناخت پيدا كند، انسانيت- كه نيمى از جوهرش علم و معرفت و شناختن است- در او تحقق يافته است. از نظر اسلام، خصوصاً از نظر معارف مذهب شيعه، جاى كوچكترين شك و ترديدى نيست كه درك معارف الهى قطعنظر از آثار عملى و اجتماعىِ مترتب بر آن معارف، خود هدف و غايت انسانيت است.[92] 

حال با این بیان به توحید عملی می پردازیم . توحید عملی گستره وسیعی را در بر می گیرد که مهم ترین آنها توحید در عبادت ، توحید در استعانت ، توحید در اطاعت ، توحید در محبت و توحید در توکل، است. این گستره وسیع همه ابعاد و جوانب انسان موحد را در برمی گیرد و او را به حیات موحدانه نائل می کند .

 

1– توحید در عبادت :

بعد از شناخت خدا و درک توحید باری تعالی از ذات تا اسماء و صفات و افعال وی ، انسان موحد باید به عبودیت آن خدای یگانه و توحید در عبودیت روی آورد و از شرک در عبادت برحذر باشد تا در زمره موحدان حقیقی قرار گیرد و بدین دستاویز محکم ، خود را از آتش شرک و کثرت برهاند. توحید در عبادت ، هدف نهایی پیامبران الهی بوده است قرآن کریم از این مساله خبر می دهد :

وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّه رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت [93]

و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستادهاى برانگيختيم [تا بگويد] : خدا را بپرستيد و از طاغوت  بپرهيزيد.

و در جای دگر می فرماید :

وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَه الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاه وَ يُؤْتُوا الزَّكاه وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَه [94]

و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييدهاند، دين [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زكات بدهند؛ و دين [ثابت و] پايدار همين است.

ادعیه هم بدین مطلب گواهی می دهند که باید خدا را پرستید و لاغیر و از شرک در عبادت حذر داشت تاجائیکه باید گفت درخواست از باری تعالی نشان توحید در عبادت و عبودیت است و دعا بهترین نشانه تحقق توحید در عبادت است ، مثلا امام سجاد † در دعای عرفه مسبوق الذکر ، بعد از طرح توحید باری تعالی ومساله نبوت و امامت ، صریحا برعبودیت خود برای خدا انگشت گذاشته و می فرماید :

 اللَّهمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَه وَ بَعْدَ خَلْقِكَ إِيَّاه، فَجَعَلْتَه مِمَّنْ هَدَيْتَه لِدِينِكَ، وَ وَفَّقْتَه لِحَقِّكَ، وَ عَصَمْتَه بِحَبْلِكَ، وَ أَدْخَلْتَه فِي حِزْبِكَ، وَ أَرْشَدْتَه لِمُوَالاه أَوْلِيَائِكَ، وَ مُعَادَاه أَعْدَائِكَ.

اى خداوند، من آن بنده توام كه هم پيش از آفريدن او، او را از نعمت خود برخوردار ساختى و هم پس از آن. او را در زمره كسانى آوردهاى كه آنان را به دين خود راه نمودهاى و به گزاردن حق خويش توفيق دادهاى و اكنون چنگ در ريسمان استوار دوستى تو زده و تودرحزب خود داخل كردهاى و راهش نمودهاى كه با دوستانت دوستى ورزد و با دشمنانت دشمنى كند.

و در ادامه دستاویزمحکم یعنی توحید را مطرح و خود را از جمله موحدان اعلام می کند :

وَ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوه مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْيَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْكَ، وَ أَتَيْتُكَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَى مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ بِمَا لا يَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْكَ إِلا بالتَّقَرُّبِ بِهِ.

بار خدايا، … هر چند نتوانستهام از اعمال نيك چيزى تقديم دارم، آن سان كه ديگران تقديم داشتهاند، ولى توحيد تو و نفى اضداد و امثال از تو را تقديم داشتهام و از درهايى به نزد تو آمدهام كه تو خود فرمودهاى كه از آن درها به سوى تو آيند و به درگاه تو به چيزى تقرب جستهام كه تا به آن تقرب نجويند، به تو تقرب نتوانند يافت.

و در نهایت با تقرب به خدا بوسیله محبت و ولایت مقربان درگاه و خاصان کوی دوست ، اولیاء حق می فرماید :

تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَأَرَ إِلَيْكَ مُتَنَصِّلا، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائِبا. وَ تَوَلَّنِي بِمَا تَتَوَلَّى بِهِ أَهْلَ طَاعَتِكَ وَ الزُّلْفَى لَدَيْكَ وَ الْمَكَانَه مِنْكَ.

بار خدايا، … در اين روز مرا چونان كسانى كه از گناه بيزارى جستهاند و به تو پناه آوردهاند و توبه كرده و به آمرزش تو پيوستهاند خلعت عفو و رحمت خود بپوشان. بار خدايا، از هر چه پرستندگان و مقربان خود را نصيب مىدهى، مرا نيز نصيب ده ومرا خاص خود گردان.[95]


2- توحید در استعانت:

یعنی آنکه انسان موحد بنابر اعتقاد توحیدی خویش، باید در همه اعمال و کردار خود از خدای یگانه استعانت بجوید و لاغیر؛ واو را معین و کمک کار خویش، فقط و فقط بداند. این قسم از آیه شریفه سوره مبارکه حمد استخراج می شود که سیره موحدان خداپرست را بر استعانت از خدای یکتا اعلام میکند و از زبان ایشان می فرماید :

إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ[96] ، تنها تو را مىپرستيم و بس، و يارى نجوييم بجز ازتو.

این قسم در دعای چهاردهم صحیفه امام زین العابدین † آمده است :

اللَّهمَّ لَا أَشْكُو إِلَى أَحَدٍ سِوَاكَ، وَ لَا أَسْتَعِينُ بِحَاكِمٍ غَيْرِكَ، حَاشَاك[97]، اى خداوند، شكايت جز به تو به ديگر كس نبرم و از ديگرى جز تو داورى نجويم. هرگز مبادا كه چنين كنم.

و همچنین در دعای پنجاه و دوم، آنجا که بر استعانت فقط از خدا تاکید و می فرماید :

فَإِلَيْكَ أَفِرُّ، و مِنْكَ أَخَافُ، وَ بِكَ أَسْتَغِيثُ، وَ إِيَّاكَ أَرْجُو، وَ لَكَ أَدْعُو، وَ إِلَيْكَ أَلْجَأُ، وَ بِكَ أَثِقُ، وَ إِيَّاكَ أَسْتَعِينُ، وَ بِكَ أُومِنُ، وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ، وَ عَلَى جُودِكَ وَ كَرَمِكَ أَتَّكِلُ.[98]

بار خدايا به سوى تو مىگريزم، از تو مىترسم، به درگاه تو استغاثه مىكنم، به تو اميد مىبندم، تو را مىخوانم، به تو پناه مىجويم، اعتمادم به توست و از تو يارى مىخواهم، به تو ايمان مىآورم و بر تو توكل مىكنم و به جود و كرم تو متّكى هستم.

 

3-  توحید در اطاعت :

یعنی آنکه انسان موحد بنابر اعتقاد توحیدی اش ، تنها از خدا فرمان برد و اطاعت نماید و اطاعت دیگران را اگردر طول اطاعت خداست ، انجام دهد؛ وبس و لاغیر . از آنجا که خدا تنها قانونگذار حقیقی و تنها واضع مقررات و دستورات است ، لذا انسان باید از قوانین او ، فرمان برده و تنها از دستور او پیروی کند. قرآن کریم به زیبایی به مساله اطاعت از خدا و در امتداد آن به اطاعت از رسول خدا و اولی الامر اشاره می کند :

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوه إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا[99]

اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيكفرجامتر است.

همانطور که در تفاسیر معتبر آمده است ، منظور از اولی الامر ، امامان معصوم منصوب از جانب خدا بعد از رسول اکرم … است .[100]

در ادعیه هم به توحید در اطاعت اشاره شده است و تمنای آن از خدا شده است مثلا در دعای ابو حمزه ثمالی ، امام زین العابدین † خطاب به باری تعالی می فرماید :

اللهم … استعملنی بطاعتک [101]

 خدایا مرا به طاعت خویش بگمار و موظف بدار ؛ و معلوم است که طاعت حقیقی و موصل و مقرب به خدا ، طاعت موحدانه و برخاسته از اعتقاد توحیدی موحد است و نه غیر آن . همچنین امام † در مناجات مطعین( از مجموعه مناجاتهای خمس عشر)،درخواست اطاعت می کند چراکه حوائج را بدست خدا می بیند و لاغیر، لذا می فرماید:

اللهم الهمنا طاعتک[102]، خدایا بر ما الهام بفرما فرمانبرداری و اطاعتت را ؛

و در ادامه تمنای اهتمام در اطاعت خدا نموده ومی فرماید :

اللهم … واجعل … همنا فی طاعتک[103]، بار خدایا قرار بده هم ما را در اطاعت از خودت .

همچنین در ادعیه به اطاعت در طول اطاعت خدا اشاره شده است :

اللهم صل علی محمدو آل محمد اولی الامر الذین فرضت علینا طاعتهم [104]

با پروردگارا ! درود فرست بر محمد و آل محمد صاحبان امری که بر ما ، اطاعتشان را واجب گردانیدی .

پس نتیجه آنکه ، اطاعت از رسول خدا و آل او که مصداق اولی الامر بوده و خدا خود، اطاعت ایشان را بر بندگان فرض نموده است، عین اطاعت خداست .

 

4- توحید در محبت :

یعنی آنکه محبوب حقیقی و معشوق واقعی عالم وجود ، خداوند متعال است و باید محبت اورا اختیار نمود و از ماسوای او دوری گزید. از آنجا که خداوند متعال واجد همه کمالات و نهایت همه خوبی هاست، انسان فطرتا به سوی او گرایش دارد ، لذا انسان موحد باید در عمل، آن قوه گرایش به خدا را تبدیل به فعلیت نماید و محبت اولیه را به عشق جانسوزالهی مبدل سازد . قرآن به این قسم از توحید، اشاره نموده دروصف مومنان راستین می فرماید:

وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[105]، و كسانى كه ايمان آوردهاند، بسیار شدید هستند در محبت به خدا .

لازم بذکر است که محبت یک مقوله ذو الطرفین است، یک طرف محب وطرف دیگر محبوب و بالعکس؛ لذا قرآن کریم دروصف مومنان و گروندگان به رسول خدا… از اثر محبت خدا به ایشان خبر می دهد :

وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطيعُكُمْ في كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَه في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ همُ الرَّاشِدُونَ[106]

و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از كارها از [رأى و ميل] شما پيروى كند، قطعاً دچار زحمت مىشويد، ليكن خدا ايمان را براى شما دوستداشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان [كه چنيناند] رهيافتگانند.

باید دانست که محبت به خدا، طریقی جز اطاعت از محبوبان الهی ندارد و محبت ایشان در طول محبت به خدا و ممدوح است، لذا می فرماید :

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّه غَفُورٌ رَحيمٌ[107]

بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است.

ادعیه حضرات معصومین ‰ به توحیددرمحبت اشاره ها نموده اند، از جمله مناجات محبین( از مناجاتهای جاودانه خمس عشر امام سجاد †)که در آن آمده است :

یا منی قلوب المشتاقین و یا غایه آمال المحبین[108]، ای آرزوی دلهای مشتاقان وای نهایت آرزوی دوستداران ومحبان .

ودر ادامه تمنای محبت خدا و محبت کسانی که محبت بدیشان، در طول محبت خداست، شده است :

اسئلک حبک و حب من یحبک[109]، از تو می خواهم محبتت را و محبت آن کسانی که محبت تورا دارند .

5- توحید در توکل :

از مهم ترین اقسام توحید عملی آنست که انسان موحد به نور توحید ، در جمیع اموراتش بر خدای یکتا و بی همتا ، توکل نماید و امرش را به او تفویض نموده و به حقیقت توحید دست یابد . توحید در توکل به معنای کنار کشیدن و تنبلی نیست بلکه به معنای توجه به خدا و توکل به او در حین انجام وظائف و مسوولیت هاست تا از نگاه استقلالی به علل و اسباب بپرهیزد و تنها خدا را موثر حقیقی در عالم بداند. لذا در قرآن کریم به رسول خدا … و بالتبع به پیروان آن حضرت امر شده است که توکل به خدا نمایند و بس و آنگاه جلو روند :

فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلين[110]، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد.

توحید در توکل از اعتقاد به حقانیت خدا و راه خدا برمی خیزد، لذا در آیه دیگر می فرماید : فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبين[111] ،پس بر خدا توكّل كن كه تو واقعاً بر حقّ آشكار هستی.

این قسم در ادعیه به کرات اشاره شده است مثلا در دعای علقمه بن محمّد حضرمى[112] که بعد از زیارت عاشورای امام حسین † خوانده می شود، در انتها در عین توسل به ساحت اقدس امام امیرالمومنین و سید الشهداء‡ به توکل برذات مقدس خدا و تفویض امور به سوی او اشاره و می فرماید :

انقلبت علی ماشاء الله و لاحول و لا قوه الا بالله مفوضا امری الی الله ملجا ظهری الی الله متوکلا علی الله و اقول حسبی الله و کفی … .[113]

باز می گردم برآنچه خدا می خواهد و نیست جنبش و نیرویی جز به خدا، درحالیکه امرخود  را به خدا سپرده و پناه خود را خدا قرار داده و توکل بر خدا کرده و می گویم بس است خدا مرا و کفایت می کند مرا .

همچنین امام سجاد در دعای پنجاه و چهارم صحیفه کامله(با عنوان و كان من دعائه عليه السلام في استكشاف الهموم، و از دعاهای امام بود در برطرف شدن غم و غصه ها ) که آخرین دعای آنست، تمنای توکل بر خدا می کند و می فرماید :

أَسْأَلُكَ … وَ يَقِينَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ، وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْكَ [114] بار خدايا… به من ارزانى دارى يقين متوكلان را و توكل مؤمنان را.

با توجه به این اقسام ، باید متذکر این نکته شدکه گستره توحید عملی همه اعمال ورفتار انسان موحد را در بر می گیرد و او را به افق توحید محض که افق پیشقراولان مکتب توحید ، حضرات معصومین ‰ است، رهنمون می سازد و این نکته جز با پیروی عملی ازایشان میسور نخواهد بود .

تلازم میان اقسام توحید عملی :

همانطور که در توحید نظری به تلازم میان اقسام آن اشاره شد ، در اقسام توحید عملی هم تلازم معنا داری ، مشاهده میگردد تلازمی که اقسام توحید عملی را به هم ربط داده و میانشان هماهنگی ایجاد کرده است و امکان استشهاد به عبارات قرآن و خصوصا ادعیه را در این تحقیق فراهم نموده است .

نتیجه گیری :

آنچه که از بحث توحید وخداشناسی در ادعیه بدست می آید ، آنست که خداوند متعال در همه مراتب ذات ، اسماء و صفات تا مرتبه افعال ، یگانه و بی همتا است و توحید او جایی برای غیر نگذاشته است . ذات الهی مرتبه ای است که پی بردن به کنه آن برای احدی ممکن نیست و از آن تعبیر به مقام هویت و غیر آن شده است . اما پی بردن به اسماء و صفات الهی ممکن و میسوراست . علاوه بر اینها انسان می تواند به بحث از افعال الهی بنشیند، این قسم با عنوان کلی توحید نظری ، مطرح می شود .از سوی دیگر ، بحث توحید و خداشناسی ، محدود به بحث نظری صرف نیست ، لذا توحید عملی مطرح می شود. توحید عملی با شرط آن، ولایت اولیاء حق حضرات معصومین ‰ امکان پذیر است[115]؛ انسان موحد در سیر توحیدی خویش ، آن معلومات توحیدی را بالعیان می بیند وشهود می نماید ودر این سیرتوحیدی است که زندگی توحیدی متجلی می شود. زندگی توحیدی، یک مقوله عجیب و مبهم نیست، بلکه زندگی توحیدی یک موحد راستین و واقعی در پرتوی عمل به دستورات شرع انور اقدس و پیروی از دستورات اولیاء الهی ، حضرات معصومین ‰ تحقق می یابد ویکی از بهترین طرق تحقق آن ، انس با ادعیه است ؛ از این رو نقش ادعیه، پررنگ تر می شود و استفاده واستفاضه از آن ضروری تر .

خلاصه آنچه که در ادعیه مشاهده می شود  توحید باریتعالی در همه مراتب است و توحید بر ادعیه ایشان حکمفرماست و بقیه ادعیه مرویه معصومین‰ هم که بمراتبها و بسیاقها،جای خود دارد . و باید گفت اینها فقط نمی از یم معارف خداشناسی در ادعیه حضرات معصومین است و به جهت خوف از اطاله کلام، از ادامه آن معذور و ناتوان .

در پایان قابل یادآوری است که بحث از زندگی توحیدی و جایگاه توحید و موحد در ادعیه یک بحث مفصل و دامنه داری را می طلبد که امیدواریم به لطف خدا در فرصت های بعدی ، مجال آن فراهم گردد.  و الحمد لله اولا و آخرا

منابع و مآخذ:

قرآن کریم
امام امیر المومنین † ، نهج البلاغه ، گرد آوری سید رضی € ، ترجمه مرحوم دشتی ، اول ، قم ، انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین †  ، پائیز1381
امام امیر المومنین † ، صحیفه علویه، تدوین الاولی عبد الله بن صالح سماهیجی ، الثانیه علامه میرزا حسین نوری طبرسی ، ترجمه استاد سید هاشم رسولی محلاتی ، دوم ، قم ، موسسه بوستان کتاب قم ، 1386
امام حسین † ، دعای عرفه ، ترجمه آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی ، تصحیح و مقدمه صفر فلاحی ، هفتم ، قم ، اتشارات زائر وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه ƒ ، 1388
امام عليّ بن‌ الحسين‌ ‡ ، صحيفه‌ كامله‌ سجّاديّه‌ ، ترجمه مرحوم آیت الله شعرانی ، چ هشتم ، تهران، انتشارات اسلامیه ، 1379
امام زین العابدین† ، صحيفه سجاديه، ترجمه عبد المحمد آيتى، چاپ دوم، تهران ، انتشارات سروش، ، 1375 ،
امام زین العابدین† ، صحيفه سجاديه، ترجمه استاد محسن غرويان وعبدالجواد ابراهيمى ، چاپ سوم، قم ، دفتر نشر الهادى، 1378
امام جعفر الصادق † توحید مفضل ، ترجمه علامه مجلسی ، مکتبه النجاح، طهران ، انتشارات رضوی ، بی تا
آملی، سید حیدر، جامع الاسرارو منبع الانوار به انضمام رساله نقد النّقود فی معرفه الوجود ، با تصحیحات و دو مقدمه هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی ، ترجمه فارسی مقدمه ها سید جواد طباطبایی ، انجمن ایران شناسی فرانسه و شرکت، چاپ سوم ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی، 1384
بیات ، دکتر محمد حسین ، مبانی عرفان و تصوف ، اول، تهران ، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی ،1374
جر ، دکتر خلیل ، فرهنگ لاروس ، مترجم سید حمید طبیبیان ،چهارم ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 1372
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، اول، بیروت، لبنان، امیری، 68
حافظ شیرازی ، خواجه شمس الدین محمد، دیوان اشعار ، به تصحیح و مقدمه پژمان بختیاری ، چاپ یازدهم، تهران ، انتشارات امیر کبیر، 1378
حسينى طهرانى ، علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، الله شناسی ، سوم ، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبايى ، 1423
حسينى طهرانى ، علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، امام شناسی ، پنجم، مشهد مقدس، انتشارات علامه طباطبايى ، 1428 ه. ق،
حسينى طهرانى ، علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، توحيد علمىّ و عينىّ ، هفتم، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبايى ، 1428 ه. ق ،
حسينى طهرانى ، علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، روح مجّرد ، ( شرح احوال حضرت سيد هاشم حداد رضوان الله عليه ) ، چاپ هشتم ، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبايى ، 1425 ه. ق
حسينى طهرانى ، علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، لمعات الحسین † ، پنجم ، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبايى ، 1421 ه. ق
حسينى طهرانى ، علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، نور ملکوت قرآن ،دوم ،مشهد مقدس ، انتشارات نور ملکوت قرآن ،1421
حسينى طهرانى ، علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب ، دهم ، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبايى ، 1421 ه. ق
حسن زاده آملى،آیت الله علامه حسن ، نور على نوردرذكروذاكرومذكور، چاپ ششم ، قم، انتشارات تشيّع، 1376
حلی ، شیخ احمد ابن فهد ، عده الداعی و نجاح الساعی ، الثانیه ، قم ، موسسه المعارف الاسلامیه ، 1425  
خاتمی ، احمد ، فرهنگ علم کلام ، اول ، تهران ، انتشارات صبا ، 1370
خمینی ، آیت الله العظمی امام سید روح الله الموسوی ، تفسیر دعاء سحر ، ترجمه سید احمد فهری ، اول ، قم، انتشارات دار الکتاب ، 1363
خمینی ، آیت الله العظمی امام سید روح الله الموسوی ، درآمدی بر وصیت نامه الهی و سیاسی حضرت امام خمینی ، محسن آشتیانی و علی فایضی ، اول
خوری الشرتونی اللبنانی ، علامه سعید ، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، الاولی ، تهران ، دار الاسوه للطباعه و النشر ، 1416
راغب الاصفهانی ، علامه ، مفردات الفاظ القرآن ، تحقیق صفوان عدنان داودی ، الثانیه ، قم، انتشارات ذوی القربی، 1423
ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، تلخیص؛ سید حمید حسینی، سوم، قم، مرکز الطباعه و النشر فی دار الحدیث، 1381
الديلمى، شيخ الحسن بن ابی الحسن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب ،  تحقیق سید هاشم المیلانی ، الطبعه الثالثه ،  الناشر الاسوه ، 1426 ، الطهران    
سبزواری، الحاج مولی هادی ، شرح الاسماء یا شرح دعاء الجوشن الکبیر، تحقیق دکتر نجفقلی حبیبی ، چاپ دوم، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1375
سبزواری ، حکیم حاج ملا هادی ، شرح دعاء الصباح ، تحقیق دکتر نجفقلی حبیبی ،تهران، انتشارات دانشگاه طهران ، فروردین ماه 1372
سبزواری ، حکیم حاج ملا هادی ، اسرار الحکم ، مقدمه استاد صدوقی سها ،به تصحیح و تحقیق کریم فیضی ، اول ، قم ، مطبوعات دینی ، 1383
سجادی ، دکتر سید جعفر ، فرهنگ معارف اسلامی ، چاپ سوم ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1373
سعیدی مهر ، محمد ، آموزش کلام اسلامی ، 2 جلد ، اول ، قم ، انتشارات طه ، 1377
شیروانی ، علی ، درسنامه عقاید ، اول ، قم انتشارات انصاریان ، 1376
صدوق ، شیخ ابی جعفر بن بابویه القمی ، علل الشرایع ، با مقدمه سید محمد صادق بحر العلوم ، بی جا ، دار البلاغه ، بی تا
صدوق ، شیخ ابی جعفر ، التوحید ، تصحیح و تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی ، چ هفتم ، قم ، انتشارات اسلامی ، 1422 ه . ق
صدوق ، شیخ ابی جعفر ابن بابویه ، معانی الاخبار ، ترجمه شیخ عبد العلی محمدی شاهرودی ، سوم ،تهران ، دارالکتب اسلامیه ، 1385
طباطبائي ، حضرت علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، نهايه الحكمه ، تحقيق ، تصحيح وتعليق ، الشيخ عباس علي الزارعي السبزواري ، الطبعه الرابعه عشره المنقحه ، قم ، ،مؤسسه النشر الإسلامي التابعه لجماعه المدرسين بقم المشرفه،1417
طباطبائي ، حضرت علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، الرسائل التوحیدیه ، الطبعه الثانیه ، قم ، مؤسسه النشر الإسلامي التابعه لجماعه المدرسين بقم المشرفه،1417
طباطبائی، حضرت علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، پانزدهم، قم ، دفتر انتشارات اسلامی، تابستان 1381
طباطبائي ، حضرت علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، آموزش دین ، تنظیم و جمع آوری سید مهدی آیت اللهی ، چهارم ، قم ، انتشارات اسلامی ، تابستان 1385
طباطبائي ، حضرت علامه آيه الله حاج سيد محمد حسين ، رساله الولایه ، ترجمه صادق حسن زاده با عنوان طریق عرفان ،اول ، قم ، انتشارات بخشایش ، 1381
طوسی ، الخواجه نصیر الدین ، شرح الاشارات و التنبیهات للشیخ الرئیس ابن سینا ، تحقیق آیت الله حسن زاده الآملی ، 3 مجلد ، الطبعه الاولی ، قم ، انتشارات بوستان کتاب ، 1425
طوسى، شيخ الطائفه ، مصباحالمتهجد ، اول ، بيروت، مؤسسه فقه الشيعه ، 1411 هجرى قمرى
عاملی ،آیت الله سید شرف الدین ، المراجعات ، تحقیق الشیخ حسین الراضی ،الطبعه الثانیه ، قم ، المجمع العالمی لاهل البیت ‰ ، 1416
فیومی ، ابو العباس احمد بن محمد بن علی المقری ، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی ،سوم ،قم ، انتشارات دارالهجره ، 1425 قمی ، ثقه المحدثین حاج شیخ عباس ،کلیات مفاتیح الجنان ، ترجمه حجه الاسلام موسوی دامغانی  ، تصحیح حسین استاد ولی ، اول ، قم ،  انتشارات روح  ، 1377

قیصری رومی ، محمد داود ، شرح فصوص الحکم ، به کوشش استاد آشتیانی ، چ دوم ، تهران ، انتشارات علمی و فرهنگی ، پائیز 1383
كليني ، ثقه الاسلام الشيخ ، اصول كافي ، با ترجمه و شرح حاج سید جواد مصطفوی ، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام ، تهران ، بی تا
لاهیجی ، شیخ محمد ، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز شیخ محمود شبستری ، با مقدمه کیوان سمیعی ، ششم ، تهران ، انتشارات سعدی ، 1374
مجلسی ، علامه محمد باقر ، بحارالأنوار ، چ 3 ،بیروت دار احیاء التراث العربی ، 1403
مولوى رومی ، مولانا جلال الدین محمد ، مثنوی معنوی ، به تصحیح نیکلسون ، چ چهارم ، تهران ، انتشارات هرمس ،1386
ملکی تبریزی ، عارف کامل میرزا جواد آقا ، رساله لقآء الله ، به کوشش صادق حسن زاده چاپ اول ، قم ، انتشارات آل علی ‰ ، 1380
مطهری، استاد شهید مرتضی ، مجموعه آثار ، 21 جلد ، سوم ، تهران ، صدرا ، 1381

[1] – الكافي ، ثقة الاسلام كلينى  ، ج 1 ، ص23 . اصل این روایت مشهور اینست : جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ † قَالَ مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ … الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ … إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ .

[2] – فرهنگ لاروس ، دکتر خلیل جر، مترجم سید حمید طبیبیان ، ج 1 صفحه 977

[3] – اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارذ ، علامه سعیدخوری الشرتونی ، ج 2 صفحه 209

[4] – مفردات الفاظ قرآن الکریم، راغب الاصفهانی ، ص315

[5]  – عده الداعی و نجاح الساعی ، الشیخ احمد بن فهد الحلی ، ص 19 -20

[6] – دکتر خلیل جر فرهنگ لاروس ترجمه سید حمید طبیبیان  ج 1 صفحه 678

[7] علامه سعید خوری الشرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارذ  ج 5 صفحه 732

[8] – علامه الراغب الاصفهانی، مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 66 و 67

[9] – همان ص 857 و 858

[10] – محمد سعیدی مهر ، آموزش کلام اسلامی ،ج 1 ، ص 65

[11] – همان ، ص 65

[12] – آیه  60  سوره مومن

[13] – ترجمه تفسير الميزان، ج10، ص: 53

[14] – سوره مؤمن آيه 60

[15] – سوره توبه آيه 114

[16] -سوره مؤمن آيه 60

[17] – اصول كافى، ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 210 –214

[18] –  إرشاد القلوب إلى الصواب، شيخ الحسن بن ابی الحسن محمد الديلمى، تحقیق سید هاشم المیلانی، ج1 ص291

[19] – امام شناسی ، علامه حسینی طهرانی ، ج 15 ص40 – 42

[20] – آموزش کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر ، ج 1 ، ص 65

[21] – علامه طباطبایی ، ترجمه تفسير الميزان، ج20، ص 669

[22] – همان

[23] – آیه 163 سوره بقره

[24] – آیه 171 سوره نساء

[25] – آیه 73 سوره المائده

[26] – آیه 19 سوره انعام

[27] -آیه 4 سوره زمر

[28] – آیه 16 سوره غافر

[29] –  علامه طباطبایی ، ترجمه تفسير الميزان، ج6، ص 133

[30]- محمد سعیدی مهر ، آموزش کلام اسلامی ،ج 1 ، ص84 با اقتباس از تفسیر المیزان ج 6 صص 86-91

[31] – همان ص 73 به بعد

[32] – شیخ صدوق ، التوحید ، تصحیح و تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی ، ص 81

[33] – اشاره به آیه 73 سوره مائده است : لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَه وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليمٌ ، كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند: «خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم] است، قطعاً كافر شدهاند، و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست. و اگر از آنچه مىگويند باز نايستند، به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد.

[34] – ترجمه روایت شریف از ترجمه تفسیر المیزان علامه طباطبایی ، توسط سید محمد باقر موسوی همدانی است ج6 ، ص 134

[35] – اصل روایت شریف اینست :… فَقَالَ : يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ !!؟؟ قَالَ : وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ لَمْ أَكُنْ بِالَّذِي أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه !

قَالَ: فَكَيْفَ رَأَيْتَه صفْه لَنَا ؟قَالَ: وَيْلَكَ لَمْ تَرَه الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَه الْأَبْصارِ وَ لَكِنْ رَأَتْه الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ ، وَيْلَكَ يَا ذِعْلِبُ إِنَّ رَبِّي لَا يُوصفُ بِالْبُعْدِ وَ لَا بِالْحَرَكَه وَ لَا بِالسُّكُونِ وَ لَا بِالْقِيَامِ قِيَامِ انْتِصابٍ وَ لَا بِجَيْئَه وَ لَا بِذَهَابٍ ، لَطِيفُ اللَّطَافَه لَا يُوصفُ بِاللُّطْفِ، عَظِيمُ الْعَظَمَه لَا يُوصفُ بِالْعِظَمِ ،كَبِيرُ الْكِبْرِيَاءِ لَا يُوصفُ بِالْكِبَر ،ِ جَلِيلُ الْجَلَالَه لَا يُوصفُ بِالْغِلَظِ ، رَءُوفُ الرَّحْمَه لَا يُوصفُ بِالرِّقَّه ، مُؤْمِنٌ لَا بِعِبَادَه ، مُدْرِكٌ لَا بِمَجَسَّه  ، قَائِلٌ لَا بِاللَّفْظِ، هوَ فِي الْأَشْيَاءِ عَلَى غَيْرِ مُمَازَجَه ، خَارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَيْرِ مُبَايَنَه ، فَوْقَ كُلِّ شَيْءٍ فَلَا يُقَالُ شَيْءٌ فَوْقَه وَ أَمَامَ كُلِّ شَيْءٍ فَلَا يُقَالُ لَه أَمَامٌ ، دَاخِلٌ فِي الْأَشْيَاءِ لَا كَشَيْءٍ فِي شَيْءٍ دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنْهَا لَا كَشَيْءٍ مِنْ شَيْءٍ خَارِجٍ .فَخَرَّ ذِعْلِبٌ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ تَاللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا الْجَوَابِ وَ اللَّهِ لَا عُدْتُ إِلَى مِثْلِهَ … . به نقل از التوحيد، شیخ الصدوق، باب حدیث ذعلب، ص297 .
[36] -امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، ص 164

[37] – جمله لَيْسَ كَمِثْلِه شَىْءٌ از قرآن كريم ، آیه 11 سوره شوری  اقتباس شده است.

[38] – اين جمله از ، آیه54 سوره فصلت الا انَّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ مُحيطٌ گرفته شده است.

[39] – اين جمله هم از آیه52، سوره احزاب وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ رَقيبًا اقتباس شده است.

[40] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه،دعای چهل و هفتم،ص 164 به بعد

[41] –  امام عليّ بن‌ الحسين‌ عليهما السّلام‌ ، صحيفه‌ كامله‌ سجّاديّه‌ ، دعای 35 ص 122

[42] – محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، جلد1، ص 100

[43] – همان ص 97

[44] – همان مراجعه به صص 95-96 شود.

[45] – شیخ صدوق ، التوحید ، تصحیح و تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی، ص 135

[46] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه،دعای چهل و هفتم،ص 164 به بعد

[47] – همان

[48] – همان

[49] – همان

[50] – همان

[51]  – همان، دعای پنجاه و دوم ، ص 204

[52] – همان

[53] – – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، دعای دوم ، ص 21 

[54] – دعای شانزدهم، ص61

[55] – دعای چهل و هشتم،ص 191

[56] – دعای بیست و هشتم ص 102

[57] –  دعای نهم ص 41

[58] – اشاره به آیه شریفه 69 سوره انبیاء ، آنجا که خداوند متعال به آتش افروخته توسط نمرودیان مشرک امر نمود که قُلْنا يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيم ،گفتيم: اى آتش، براى ابراهيم سرد و بىآسيب باش .

[59] – آیه3 سوره فاطر

[60] -آیه 102 سوره انعام 

[61] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه،دعای چهل و هفتم،ص 164 به بعد

[62] – همان

[63] – آیه 36 سوره جاثیه

[64] – آیه 5 سوره نازعات ، ترجمه : و قسم به (فرشتگانی) که تدبیر امورمی کنند.

[65] – آیه 64 ، سوره مریم

[66] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه،دعای چهل و هفتم،ص 164 به بعد

[67] – همان ، دعای چهل و سوم ، ص 140

[68] – همان، دعای پنجاه و دوم،ص204به بعد

[69] – آیه 1 سوره ملک

[70] – آیه 111 سوره اسراء

[71] – آیه 13 سوره فاطر

[72] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، دعای ششم ، ص 32 به بعد

[73] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، دعای بیست و دوم ، ص79

[74] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، دعای هفتم ، ص 37 و همچنین کلیات مفاتیح الجنان، محدث قمی، ص 191

[75] – محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج 1 ، ص124-125

[76] – آیه 40 سوره یوسف

[77] – آیه 44 سوره مائده

[78] – آیه 9 سوره شوری

[79] -امام زین العابدین ، صحیفه سجادیه ، دعای اول ،ص 20

[80] – دعای بیستم ص 67 به بعد

[81] – دعای بیست و هشتم، ص101

[82] – دعای پنجاه و دوم ص 204به بعد

[83] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، دعای چهل و هفتم، ص 164 به بعد

[84] – همان

[85] – امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، دعای چهل و هفتم، ص 164 به بعد

[86]- امام زین العابدین † ، الصحيفه السجاديه، ترجمه عبد المحمد آيتى، ص 325

[87]-  محمد سعیدی مهر،آموزش کلام اسلامی،ج1 ص 129

[88] – آیه 56 سوره ذاریات

[89] -امام زین العابدین †، صحيفهى سجاديه، ص 164

[90] – محمد سعیدی مهر،آموزش کلام اسلامی،ج1 ص131

[91] – استاد مرتضی مطهری ، مجموعهآثار، ج2، ص 103

[92] – همان ، ص 104

[93] – قسمتی از آیه 36 سوره نحل

[94] – ایه 5 سوره بینه

[95] – امام زین العابدین  †صحيفه سجاديه،ترجمه آيتى ص 328

[96] – آیه 5 سوره حمد

[97] –  امام زین العابدین  †، صحيفة سجاديه ، ص 51

[98] – همان ، دعای پنجاه و دوم ، ص204

[99] – آیه 59 سوره نساء

[100] – ترجمه تفسیر المیزان ، ج 4 ، ص 653

[101] – ثقه المحدثین، حاج شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان ص 322

[102] – همان ص 205

[103] – همان

[104] – همان،بخشی از دعای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ص192

[105] – آیه 165 سوره بقره

[106] – آیه 7 سوره حجرات

[107] – آیه 31 سوره آل عمران

[108] – ثقه المحدثین، حاج شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان ص 207 -209

[109] – همان

[110] – آیه 159 آل عمران

[111] – آیه 79 سوره النمل

[112] – لازم بذکر است که این دعای شریف را امام صادق†  بعد از زیارت عاشورا به صفوان بن جمال تعلیم داده اند وضمانت استجابت دعا و حوائج و قبول زیارت را نموده اند، بنابر نقل محدث قمی در کلیات مفاتیح الجنان ص 755 به بعد .

[113] – همان ص 760

[114] – امام زین العابدین  †، صحيفة سجاديه ، دعای پنجاه و چهارم ، ص 209-210

[115] – همانطور که امام رضا † در حدیث مشهور سلسله الذهب از آباء معصومش تا به رسول الله و آن حضرت از جبرئیل امین وآن فرشته وحی از خداوند متعال روایت کردند که خداوند متعال فرمود: لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ حِصْنِى فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِى أمِنَ [مِنْ] عَذَابى؛ كلمه لا إله إلَّا اللَه قلعه من است؛ پس هر كه در آن قلعه وارد شود، از عذاب من در امان است؛ روایان این روایت شریف که این روایت را از حضرت شنیده ودر حال نوشتن بودند، می گویند: فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَة نَادانَا: بِشُرُوطِهَا وَ أنَا مِنْ شُرُوطِها ، وچون كجاوه به راه افتاد، حضرت با صداى بلند به ما گفتند: به شروط كلمه لا إله إلَّا اللَه؛ و من از شروط آن هستم.

این روایت شریف ورود در حصن توحید را منوط به پذیرش ولایت اولیاء حق حضرات معصومین ‰ معرفی نموده است .  حدیث مذکور را شیخ صدوق € در معانى الأخبار ج 2 ص 367 با سند صحیح آورده است .

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=17610

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب