فصل اول: آغاز حکومت حضرت علی(ع)

1-1-معرفی حضرت علی(ع)
2-1-مختصری از زندگانی حضرت علی(ع)
3-1-به حکومت رسیدن حضرت علی(ع)

والله ما نختار غيرک: بخدا سوگند غير از تو کسي را بر نمي‌گزينيم.

«اصحاب رسول خدا»

چنانچه به تفصیل بیان شد ، مردم از حکومت عثمان به ستوه آمده بودند و ظلم و فساد او و کارگزارانش ، باعث شورش مردم و منجر به قتل او شد.در ضمن این جریانات ، مردم فهمیده بودند کسی که به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل می کند و طرفدار عدالت و به فکر مردم است ، تنها علی بن ابیطالب می باشد. لذا پس از قتل عثمان همه با طیب خاطر به خانه حضرت امیر هجوم آوردند و به اصرار با او بیعت نمودند و نقشه های طلحه و زبیر و عایشه را در هم ریختند. در طول خلافت اسلامی پس از پیامبر این تنها موردی بود که مسلمانان با رضای خودشان بیعت می کردند. چون در خلافت ابوبکر فقط چند نفر پیش قدم شدند و از بقیه با وعده وعید بیعت گرفتند و عمر هم با وصیت ابوبکر به خلافت رسید . عثمان نیز با شورایی که عمر تعیین کرده بود ،خلیفه شد و خلافت های بنی امیه و بنی عباس هم بعدا انتصابی و موروثی شد. نکته بسیار مهمی که در اینجا باید بیان کرد، این است که به حکومت رسیدن حضرت امیر نقش اساسی در حفظ اسلام داشته است. هر چند که در نظر پیروان مکتب اهل بیت ، او اگر به حکومت نرسد ، امام و خلیفة الله و وصی پیامبر و مبین احکام و مبلغ شریعت الهی و واجب الاطاعه می باشند.

اما در مکتب خلفا تنها کسانی اطاعت از آنها لازم است که به خلافت و حکومت برسند و آیه (أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ)[1]شامل آنها شود. اگر حضرت امیر خلیفه نشده بود، به عقیده آنها هیچ فرقی با دیگر صحابه نداشت و کارهایش نیز دارای ارزش و اعتبار نبود و گفتارش مؤثر واقع نمی شد. حضرت امیر بعد از قبول خلافت در نزد تمام مسلمان های آن روز ولی امر و از جمله خلفای راشدین محسوب گشت ( در حالی که خلفای بعد و مروان و عبد الملک و ولید، چون تظاهر به فسق می کردند و از شرابخواری و زنا و سگ بازی می کردند ولی امر به حساب نمی آمدند). از طرف دیگر چون مکتب خلفا برای صحابه پیامبر ارزش خاصی قائلند و حضرت امیر از صحابه خاص پیامبر بودند ، حجیت کار های ایشان از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردار شد و به این طریق توانست خدمات بزرگی به اسلام انجام دهد که در بحث آینده خواهیم دید.

از اینجا معلوم می شود چرا حضرت امیر با آنکه می دانست پس از عمر به خلافت نمی رسد ، در شورای انتصابی خلافت شرکت نمود . چون همان طور که گذشت مصلحت اسلام و بقای آن منوط به حکومت رسیدن آن حضرت بود. اگر ایشان در شورای خلافت شرکت نمی کرد ، (نزد مردم) داوطلب مقام خلافت محسوب نمی شد. خصوصا با مخالفت هایی که دستگاه حکومت برای حذف و طرد آن حضرت از مرکزیت حکومت داشت ، مردم توجه و آمادگی برای پذیرش خلافت ایشان پیدا نمی کردند . بنا بر این ، حضرت امیر با اینکه می دانست خلیفه نمی شود و به نزدیکانش هم این مطلب را اظهار کرده بود، در شورای شش نفری وارد شد تا بین مسلمانان داوطلب خلافت شود. اگر چه عثمان خلیفه شد، طلحه ، زبیر، سعد ابی وقاص ، عبد الرحمن بن عوف و حضرت امیر برای احراز خلافت در بین مردم مطرح شدند و. اگر آن حضرت در شورا وارد نمی شد بعد از عثمان مردم با او بیعت نمی کردند . علاوه بر آنکه حضرت با شرکت در این شورا ، سنت خود عمر ، مبنی بر کنار گذاشتن بنی هاشم را نقض کرد.

همچنین حضرت امیر زمان قتل عثمان از مدینه بیرون نرفت تا معاویه نتواند به اسم و خونخواهی عثمان لشکر کشی کند و جنگ صفین را بر حضرت تحمیل نماید . چون اگر حضرت امیر در آن زمان در مدینه نبود ، خود را قلمداد کرده بود و عایشه هم از او طرفداری می کرد ، بیعت می کردند و اگر طلحه خلیفه می شد قطعا معاویه به عنوان خونخواهی عثمان به مدینه که ارتش و آذوقه نداشت و آسیب پذیر بود ، لشکر کشی می کرد [2] و طلحه را که واقعا در قتل عثمان مؤثر بود، با بقیه صحابه می کشت و خود خلیفه می شد . بنا بر این ، اگر حضرت امیر در زمان قتل عثمان در مدینه نبود ، به حکومت نمی رسید و در نتیجه اسلام واقعی در جامعه باقی نمی ماند.

طبري اين جريان را چنين آورده است:

«اصحاب رسول خدا پيش علي آمدند و گفتند: علي! عثمان خليفه مسلمانان کشته شده و امروز هم مسلمانان به داشتن يک پيشوا و سرپرست برازنده‌اي مجبور و ناچارند و براي سرپرستي آنان لايق‌تر و شايسته‌تر از تو کسي را نمي‌شناسيم، زيرا سابقه تو در اسلام از همه بيشتر، قرابت و خويشاوندي تو نسبت به رسول خدا(ص) از همه نزديکتر و محکم‌تر است.

امير مؤمنان(ع) در پاسخ آنان گفت: نه، شما هرگز اين پيشنهاد را به من نکنيد و مرا بر خلافت وا نداريد! زيرا اگر من پشتيبان و مشاور خليفه‌اي بوده باشم بهتر از آن است که بر کرسي خلافت تکيه زنم.

اصحاب گفتند: نه بخدا قسم، ما از تو دست بردار نخواهيم بود تا پيشنهاد ما را بپذيري، علي فرمود: حالا که راهي بجز پذيرفتن بيعت شما نيست، بايد مراسم بيعت در مسجد به طور آشکار در حضور مسلمانان و با رضا و رأي همه آنها انجام پذيرد».

باز طبري نقل مي‌کند:

«مسلمانان، که طلحه و زبير نيز در ميان آنان بودند، بسوي علي(ع) هجوم آوردند و چنين گفتند: يا علي! ما به سويت آمده ايم که با تو بيعت کنيم و تو را به خلافت و پيشوائي برگزينيم.

امير المؤمنان(ع) در جواب آنان فرمود: دست از من برداريد! و مرا بحال خود بگذاريد زيرا من نيازي به امر خلافت و حکومت ندارم و مانند فردي از شما مسلمانانم، هر کس را بدين‌مقام شايسته بدانيد و با وي دست بيعت دهيد، بخدا سوگند من نيز بر وي راضي خواهم بود و هيچ گونه اعتراضي بر عمل شما نخواهم داشت.

ولي آنان بگفتار علي(ع) راضي نگشتند و با شدت و قاطعيت گفتند: يا علي! بخدا قسم، ما بجز تو کسي را به رهبري خود و پيشوائي مسلمانان، انتخاب نخواهيم کرد».

باز طبري مي‌گويد: «پس از کشته شدن عثمان، مردم به حالت اجتماع و دسته جمعي چندين مرتبه به نزد علي آمدند و از وي تقاضا نمودند که مقام خلافت را پذيرفته و حکومت مسلمانان را بعهده بگيرد، ولي امير المؤمنين(ع) به تقاضاي آنان جواب مثبت نداد و خواسته آنان را نپذيرفت و مسلمانان در آخرين مرحله که به حضور امام بار يافتند، گفتند:

يا علي! اگر جريان انتخاب و تعيين خليفه، بيش از اين به طول انجامد، نظم امور مسلمانان مختل و متلاش مي‌گردد، اينک براي مسلمانان يک سرپرست لايق و برازنده‌اي مانند تو لازم است که امور آنان را اصلاح نمايد و کشتي طوفان زده اجتماعشان را به ساحل نجات رهبري و هدايت کند.

در اينجا بود که علي تا حدودي به آنان جواب مثبت و مساعد داد و گفت: حال که بجز من کسي را قبول نداريد، من نيز شرطي دارم اگر آنرا بپذيريد من هم حاضرم که بيعت شما را بپذيرم، وگرنه هرگز بيعت شما را نخواهم پذيرفت و بار سنگين خلافت را بر دوش نخواهم گرفت.

گفتند: يا علي! تو هر چه گوئي، ما با جان و دل مي‌پذيريم.

آنگاه مردم رو به مسجد نموده و در آنجا اجتماع کردند و علي نيز به مسجد آمد و بر فراز منبر قرار گرفت و چنين گفت:

مردم! من خوش نداشتم که بر کرسي خلافت و امارت بنشينم و بر شما رياست و حکومت داشته باشم، ولي چه کنم؟ شما از من دست برنداشتيد و بر اين مسئوليت سنگين وادارم ساختيد؛ و من نيز قبلاً بايد نکته‌اي را براي شما خاطر نشان سازم و از شما، بر آن پيمان بگيرم که: در دوران خلافت من، اين دو موضوع شديداً و بدون کوچکترين ملاحظه عملي خواهد گرديد:

1 – لغو امتيازات طبقاتي.

2 – تساوي حقوق در ميان تمام مسلمانان اکيداً اجرا خواهد شد……

 

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=19656

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب