چکیده
امام رضا (علیهالسلام) امتیازهای زیادی برای علم برشمرده و طلب و دریافت معارف دینی را تنها از افرادی که واجد شرایط خاص هستند، مجاز دانستهاند، در عین حال اشاره نمودهاند که طلب و دریافت دیگر علوم از هر کس که آن را دارا باشد مطلوب است.
بررسی حاضر در پاسخ به پرسش «امام رضا (علیهالسلام) چه آدابی را شرط تحقق امتیازهای علم دانستهاند؟» اشاره نموده که ایشان بر ضرورت انگیزهی الهی در دانشاندوزی تأکید نموده و مواردی، مانند خشیت از خداوند، خدمت نمودن به مردم و انجام کارهای خوب را از نشانههای انگیزهی الهی برشمردهاند، عمقی بودن تعلیم و تعلم و نیز پرسش برای طلب علم را مورد تأکید قرار داده و شرم جاهل از پرسش و شرم پاسخ دهنده از گفتن «نمیدانم» را در فرض عدم آگاهی وی نکوهش کردهاند. از دیدگاه آن حضرت، معلم باید دارای ویژگیهای خاصی باشد و متعلم نیز باید خویشتن خود را بشناسد.
هدف از نوشتار حاضر که به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده آن است که آداب دانشاندوزی و امتیازهای علم از منظر فرهنگ رضوی بیان و با رعایت آن آداب، به توسعهی علم و دانش تشویق شود.
مقدمه
در متون اسلامی ضمن بیان اهمیت علم، آداب و ویژگیهایی نیز برای علماندوزی بیان شده و رسالههایی مانند آداب المتعلمین خواجه نصیر نگاشته شده، اما تحقیق مستقلی پیرامون امتیازهای علم و آداب دانشاندوزی از دیدگاه امام رضا (علیهالسلام) وجود ندارد، لذا مقالهی حاضر به این امر اختصاص یافته تا به پرسشهایی مانند «آیا امام رضا (علیهالسلام) ویژگیها و امتیازهایی برای علم بیان نمودهاند؟»، «آیا امام رضا (علیهالسلام) آدابی برای طلب علم بیان داشتهاند؟»، «آیا علمی که امام رضا (علیهالسلام) از آن سخن گفتهاند به معارف دینی محدود میشود؟»، «آیا گرفتن علوم مربوط به شریعت از غیر مسلمان مجاز است؟» و «آیا امام رضا (علیهالسلام) مفهوم نیت الهی در علمآموزی را بیان داشته و برای آن نشانههایی بیان فرمودهاند؟» پاسخ دهد.
نوآوری نوشتار حاضر از دو جهت است: 1. تبیین و شرح امتیازهای علم در سخن امام رضا (علیهالسلام): حضرت تنها در یک حدیث به 28 امتیاز علم اشاره کردند، در کتابهای اخلاقی و برخی تفاسیر و نیز کتابهای حدیثی و فقهی به نقل و احیاناً ترجمهی حدیث اکتفا شده است؛ 2. در نوشتار حاضر، آداب دانشاندوزی و شرایط لازم معلم از دیدگاه امام رضا (علیهالسلام) بررسی شده است.
اهمیت علم
در متون اسلامی، از علم تمجید شده و عالمان، از جمله محبوبترین مردم در پیشگاه خداوند به حساب آمدهاند، مثلاً حضرت موسی (علیهالسلام) از خداوند پرسید محبوبترین مردم در پیشگاه شما کیست؟ خداوند فرمودند: «عالمی که در طلب علم باشد» (زمخشری، 1412، ج 4: 16).
همچنین در برخی از روایتها، ارزشمندترین افراد، عالمترین آنها و کم ارزشترین افراد، کم علمترین آنها به شمار آمدهاند (مجلسی، 1410، ج 1: 164).
در برخی روایتها آمده که خیر دنیا و آخرت، در علم و شر دنیا و آخرت، در جهل نهفته است (فتال نیشابوری، بیتا: 12).
امام رضا (علیهالسلام) نیز فرمودهاند:
طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِی مَظَانِّهِ، وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ، فَإِنْ تَعَلُّمِهِ للهِ حَسَنَهً، وَ طَلَبِهِ عِبَادَهِ، وَ الْمُذَاکَرَهِ فِیهِ تَسْبِیحٌ، وَ الْعَمَلُ بِهِ جِهَادِ، وَ تَعْلِیمُهُ مِنْ لَا یَعْلَمُهُ صَدَقَهَ، وَ بَذَلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَهٌ إِلَی اللهِ (تَعَالَی)، لِأَنَّهُ مَعَالَِم الحَلَالِ وَ الحَرَامِ، وَ مَنَارُ سُبُلِ الَجَنَّهِ، وَ المؤنس فِی الْوَحْشَهِ، وَ الصَّاحِبِ فِی الْغُرْبَهِ وَ الْوَحْدَهِ، وَ الْْمُحدِثُ فِی الْخَلْوَهِ، وَ الدَّلِیلُ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ السِّلَاحَ عَلَى الأَعْدَاءِ، وَ الزَّیْنَ عِنْدَ الأخلاء. یَرْفَعُ اللهُ بِهِ أَقْوَاماً فَیَجْعَلُهُمُ فِی الخَیْرِ قَادَهَ، تقتبس آثَارِهِمْ، وَ یُهْتَدَى بفعالهم، وَ یُنْتَهَى إِلَی آرَائِهِمْ، تَرْغَبُ المَلَائِکَهُ فِی خلتهم، وَ بِأَجْنِحَتِهَا تمسهم، وَ فِی صَلَاتِهَا تَبَارَکَ عَلَیْهِمْ، یَسْتَغْفِرُ لَهُمْ کُلِّ رَطْبٍ وَ یَابِسٍ حَتَّی حِیتَانُ الْبَحْرِ وَ هَوَامُّهُ، وَ سِبَاعِ الْبِّرِ وَ أنعامه. إِنْ الْعِلْمِ حَیَاهِ الْقُلُوبِ مِنْ الْجَهْلِ، وَ ضِیَاءُ الأبْصَارُ مِنْ الظُّلْمَهِ، وَ قُوَّهَ الأبْدَانِ مِنْ الضَّعْفَ، یَبْلُغَ بِالْعَبْدِ مَنَازِلَ الأخْیَارِ، وَ مَجَالِسِ الأبْرَارِ، وَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ، الذَّکَرِ فِیهِ یَعْدِلُ بِالصِّیَامِ، وَ مدارسته بِالْقِیَامِ، بِهِ یُطَاعُ الرَّبِّ وَ یَعْبُدُ، وَ بِهِ تُوصَلُ الأرْحَامِ، وَ یَعْرِفُ الْحَلَالَ مِنَ الحَرَامِ، الْعِلْمِ إِمَامٍ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلِ تَابَعَهُ، یلهم بِهِ السُّعَدَاءَ وَ یُحَرِّمْهُ الْأَشْقِیَاءِ، فَطُوبَی لِمَنْ لَمْ یُحَرِّمْهُ اللهِ مِنْهُ حَظُّه؛ طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است، پس دانش را از هر جا که احتمال میدهید وجود دارد و از اهلش بجویید. آموزش در راه خدا حسنه است و طلب آن، عبادت و گفتگوی علمی، تسبیح و عمل بدان، جهاد و آموزش آن به کسی که آگاهی ندارد، صدقه بوده و دادن آن به اهلش، موجب نزدیکی به خداوند است، زیرا علم، نشانههای حلال و حرام و علامت راههایی است که به بهشت میرسد و هنگام وحشت، یاور آدمی است و هنگام غربت، یار انسان و تنهایی و سخنگویی در خلوت و هنگام سختی و شدت، راهنما و در برابر دشمنان، جنگافزار و در میان دوستان زینت است. خداوند در پرتو آن، مردمانی را به اوج میرساند و در امور خیر، راهبرشان بوده تا جایی که از آثار ایشان اقتباس شده، از رفتار نیکشان ره مییابند و همه به اندیشهی ایشان میرسند. فرشتگان، دوستی با ایشان را دوست دارند، بال خویش را برای طالبان علم گسترانده و در نمازشان برای آنها طلب برکت و آمرزش میکنند. هر خشک و تری، حتی ماهیان دریا، حشرهها، درندگان و چهارپایان خشکی، برای ایشان طلب آمرزش میکنند. دانش، موجب زنده بودن دل در برابر جهل، پرتو دیدگاه در میان ظلمت و نیرومندی جسم از سستی است. دانش، نیکان را به منزلگاههای برگزیدگان، سرای نیکان و درجههای والای دنیا و آخرت میرساند. یادآوری در دانش، همسنگ روزه و مباحثهی آن چونان شبزندهداری است. در پرتو آن، خداوند را فرمان برده و او را میپرستند. با آن صلهی رحم به جای آورده میشود و به وسیلهی آن، حلال از حرام تمیز داده میشود. علم، جلودار عمل و عمل، پیرو علم است. نیکبختان، از آن برخوردار و نگونبختان، از آن بیبهره هستند، پس خوشا به حال آن کس که خدا از دانش، بیبهرهاش نساخته است (طوسی، 1414 ق: 488).
نکاتی از سخن امام رضا (علیهالسلام)
از میان سخنان امام رضا (علیهالسلام) که بیان شد، نکات ذیل برداشت میشوند:
1. وجوب طلب علم
جملهی «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ…» (طوسی، 1414 ق: 488)، نشانگر آن است که طلب علم، واجب است. در برخی احادیث، طلب علم از طلب مال، واجبتر دانسته شده است، مثلاً امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «طلب علم بر شما واجبتر است تا طلب مال» (کلینی، 1429 ق، ج 1: 73).
منظور از واجب بودن طلب علم آن است که در فرض تزاحم بین علم و کسب، علم بر مال مقدم میشود (عراقی، 1414 ق، 5: 118).
در توجیه اوجب بودن علم میتوان گفت مال و علم از راههای خاص و به مقدار معلوم و مشخصی که در علم خدا مقدر است به دست میآیند، اما چون مردم غالباً در فکر تحصیل علم نیستند، تحصیل علم، به زحمت و طلب بیشتری نیاز دارد، زیرا در اینکه مال و علم قسمت شدهاند و هر یک از آنها به طلب نیاز دارند تردیدی نیست (حسینی شیرازی، بیتا، ج 10: 352).
از همین روی، دعای ترک کنندهی طلب مال به اجابت نمیرسد (خویی، 1400 ق، ج 6: 295).
در برخی از روایتها آمده که از جمله علل اوجب بودن طلب علم آن است که با توجه به آیاتی مانند «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ» (زخرف/ 32)، خداوند عادل، تقسیم مال را تضمین نموده و به وعدهاش در این باره وفا میکند، اما علم در نزد صاحبان آن ذخیره بوده و لذا به مردم امر شده که آن را از اهلش طلب کنند (حرعاملی، 1409 ق، ج 27: 25)؛ اما با بیانی که گذشت، مقدار معلوم علم در نزد خداوند نیز تقسیم شده است، ولی رسیدن به آن زحمت بیشتری دارد. در عین حال نمیتوان انکار کرد که از جمله دلایل اوجب بودن طلب علم آن است که براساس روایتها، علم در موارد چندی بر مال برتری دارد، مثلاً امام علی (علیهالسلام) فرمودند:
علم در هفت چیز بر مال برتری دارد، از جمله: 1. علم میراث پیامبران اما مال میراث فراعنه است؛ 2. علم با بذل کاهش نمییابد، اما مال با هزینه کردن کاهش مییابد؛ 3. مال به نگهبان نیاز دارد، اما علم صاحب خویش را حفظ میکند؛ 4. علم در کفن داخل میشود اما مال باقی میماند؛ 5. مال برای مؤمن و کافر و علم فقط برای مؤمن حاصل میشود؛ 6. همهی مردم در امور دین خود به عالم نیاز دارند، اما به صاحب مال نیاز ندارند؛ 7. علم برای عبور از پل صراط به انسان قدرت میدهد، اما مال مانع عبور وی از روی پل صراط میشود (مجلسی، 1410 ق، ج 1: 185).
با توجه به لزوم برنامهریزی در اوقات و استفادهی بهینه از آنها که امام رضا (علیهالسلام) به آن اشاره نمودند (همان، 1410 ق، ج 75: 346)، امام صادق (علیهالسلام) به اختصاص مقداری از شبانه روز برای تحصیل و طلب علم توصیه و فرمودند: «در آنچه که لقمان پسرش را به آن موعظه کرد این بود که به او گفت ای فرزندم، در روزها و شبها و ساعتهای (زندگی) خود قسمتی را برای خودت در طلب علم و دانش قرار بده» (همان، ج 1: 169).
روایت مزبور، مداومت در طلب علم و گفتگو دربارهی آن را تشویق میکند، زیرا ترک طلب علم و گفتگو دربارهی آن موجب از بین رفتن و فراموش کردن آنچه انسان به دست آورده میشود (همان).
در مواردی، امام رضا (علیهالسلام) به برخی از علوم همچون شناخت قرآن، فقه و حدیث به طور ویژه توجه کردهاند، موارد مزبور دلیل بر انحصار وجوب طلب علم به قرآن، فقه و حدیث نیست، بلکه آنها برخی از مصادیق مهم علم هستند که مورد تأکید و توجه خاص ایشان قرار گرفتهاند، مثلاً فرمودند: «خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن را آموزش داد» (طوسی، 1414 ق: 488) و نیز دربارهی تفقه در دین فرمودند: «حقیقت ایمان در بندهای به کمال نمیرسد مگر اینکه سه خصلت در او باشد: دین را درست و کامل بفهمد، در معیشت، خوب اندازهداری کند و در برابر بلاها بردبار باشد» (مجلسی، 1410 ق، ج 75: 239).
همچنین برای مبتلا نشدن به ربا، یادگیری احکام مربوط به تجارت را توصیه و فرمودند: «هرکه بدون علم و فقه، تجارت کند، گرفتار ربا شده و در آن فرو میرود» (امام رضا (علیهالسلام)، 1406 ق. ب: 250).
دربارهی تعلیم و آموزش احادیث به دیگران نیز فرمودند: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه بار فرمودند: خدایا، جانشینان مرا رحمت کن، پرسیدند: ای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: آنان که پس از من میآیند، احادیث و سنت مرا نقل میکنند و به مردمان پس از من میرسانند» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 144).
تشویق امام رضا (علیهالسلام) به خستگیناپذیری از طلب علم در طول عمر و برشمردن آن از جملهی خصوصیات دهگانه که موجب کمال عقل انسان میشوند (همان، ج 75: 336) و نیز تشویق به سیریناپذیری از علم در جملهی «چهار چیز از چهار چیز سیر نمیشوند: زمین از باران، زن از مرد، چشم از نگریستن و عالم از علم» (صدوق قمی، 1362: 222)، نشانگر توجه ایشان به مطلق علم و محدود ندانستن آن به معارف دین است. از جمله دلایل توجه امام رضا (علیهالسلام) به مطلق علم، آن است که طلب علم – گرچه نزد مشرک باشد – را تشویق کردند، مسلمانان را نسبت به آن سزاوارتر دانستند (طوسی، 1414 ق: 488) و فرمودند: «علم، گمشدهی مؤمن است» (مجلسی، 1410 ق، ج 1: 168).
2. لزوم دریافت علم از جاهایی که احتمال وجودش میرود.
امام رضا (علیهالسلام) در جملهی «فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فِی مَظَانِّهِ» (طوسی، 1414 ق: 488) اشاره نمودند در هر جا که مسلمان احتمال دهد علم وجود دارد، باید برای دریافت آن اقدام کند، پس دریافت علم را حتی اگر در نزد مشرکی باشد، تشویق کردند، تشویق کردند، مسلمان را برای دریافت آن سزاوارتر دانستند و فرمودند: «دانش، گمشده مؤمن است، دانش را فراگیرید، گرچه نزد مشرک باشد، در اینجا شما شایستهتر از آن هستید» (همان) تعبیر «أَحَقّ بِها» نشانگر آن است که مسلمان، صاحب واقعی علم بوده و علمی که مشرک دارد، علم مسلمانان بوده که در نزد وی عاریه است.
3. اقتباس و طلب علم از افرادی که ویژگی و اهلیت لازم را دارند.
جملهی «وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ: علم را از اهل آن بگیرید» (همان)، به لزوم دریافت از افرادی که اهلیت و شایستگی لازم را دارند، اشاره دارد.
اقتباس در لغت به معنای طلب قبس، یعنی شعله بوده، اما استعاره در معنای طلب علم است (راغب اصفهانی، 1412 ق: 652؛ محمود، بیتا، ج 1: 258).
سخن علی (علیهالسلام) که فرمودند: «علم، بسان گنجی در نزد دانشمندان محفوظ است و به شما امر کردهاند که آن را از دارندگان اقتباس (طلب) کنید» (حرعاملی، 1409 ق، ج 27: 25)، مؤید آن است که در جملهی «وَ اقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ»، اقتباس در معنای طلب علم به کار رفته است.
گرچه طلب علومی که معارف دینی نیستند، حتی اگر نزد مشرک باشند، ضروری و واجب بوده و گمشدهی عاقل یا مؤمن تلقی شدهاند، اما علوم مربوط به دین (معارف دینی) را باید از افرادی که شایستگی آن را دارند دریافت کرد و با توجه به سخن علی (علیهالسلام) که تبعیت از اهل بیت (علیهمالسلام) و عدم پیشی گرفتن از ایشان را توصیه و عقب ماندن از آنها را نهی نمودند، اهل بیت (علیهمالسلام) کارشناسان واقعی علوم دینی بوده و مسلمانان تنها مجاز هستند علوم دین را از ایشان دریافت کنند، چنان که فرمودهاند: «بر آنها پیشی مگیرید که گمراه میشوید و از آنان پس نمانید که تباه میشوید» (رضی، 1379: 143).
حدیث ثقلین (صدوق قمی، 1400 ق: 415)، آیهی ذکر (نحل/ 43) و نیز… این مدعا را ثابت میکنند. علی (علیهالسلام) در جای دیگر فرمودند: «ای کمیل! (علم و معارف و اعتقادت را) جز از ما نگیر تا از ما باشی» (ابن شعبه حرانی، 1362: 171).
حدیث مزبور، دریافت علم از کسانی که علوم اهل بیت (علیهمالسلام) را نشر میدهند رد نمیکند، زیرا گرفتن علم از فقها و نشردهندگان علوم اهل بیت (علیهمالسلام) به نوغی اخذ علوم از اهل بیت (علیهمالسلام) است، از سویی امام رضا (علیهالسلام) در جملهی «خدا بیامرزد کسی را که امر ما را زنده کند، (راوی گفته است:) عرض کردم: امر شما چگونه زنده میشود؟ فرمودند: به آموختن علوم ما و تعلیم دادن آن به مردمان» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 30)، اخذ علم از اهل بیت (علیهمالسلام) و آموزش آنها به دیگران را تشویق نمودند. همچنین حضرت، راویان حدیث، سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تعلیم دهندگان آنها به مردم را خلفای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعبیر نمودند (همان: 144)، خلفا به ائمه (علیهمالسلام) محدود نشده است، بلکه شامل فقها نیز میشود (خمینی، 1423 ق: 62).
4. خصال و امتیازها و نقاط مثبت علم
امام رضا (علیهالسلام) موارد ذیل را از امتیازها و ویژگیهای علم برشمردند:
آموختن علم، حسنه است:
جملهی «تَعَلُّمِهِ لِلهِ حَسَنَهً؛ یادگیری علم برای خداوند حسنه است» (طوسی، 1414 ق: 488) به این ویژگی اشاره دارد.
طلب علم، عبادت است:
جملهی «طَلَبِهِ عِبَادَهِ» (همان) به این ویژگی اشاره دارد. در برخی روایتها، نشستن در جلسهی درس فقها، عبادت تلقی شده است، مثلاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فقیهان، فرمانروایان جامعهاند، نشستن نزد ایشان عبادت است» (مجلسی، 1410 ق، ج 67: 290).
مذاکرهی علم، تسبیح خداست:
جملهی «الْمُذَاکَرَهِ فِیهِ تَسْبِیحٌ؛ مذاکرهی علم، تسبیح خداوند است» (طوسی، 1414 ق: 488) به این ویژگی اشاره دارد، پس یک ساعت در طلب علم بودن بهتر از احیای یک شب و یک روز در طلب علم بودن بهتر از 30 ماه روزه، دانسته شده است (متقی هندی، 1409 ق، ج 10: 131).
عمل به علم، جهاد است:
جملهی «الْعَمَلُ بِهِ جِهَادِ؛ عمل به علم جهاد است» (طوسی، 1414 ق: 488) به این امتیاز علم اشاره دارد.
آموزش علم به دیگران، صدقه است:
با توجه به جملهی «تَعْلِیمُهُ مِنْ لَا یَعْلَمُهُ صَدَقَهَ» (همان)، از دیدگاه امام رضا (علیهالسلام) آموزش علم به افراد فاقد آگاهی، نوعی صدقه است، زیرا صدقه، به کمک مالی محدود نمیشود، بلکه شامل هر کار خوبی میشود، چنان که فرمودند: «انجام هر کار معروف، صدقه است» (امام رضا (علیهالسلام)، 1406 ق. ب: 373).
همچنین در برخی از روایتها، اصلاح بین دیگران، صدقهی محبوب خداوند دانسته شده است (کلینی، 1429 ق، ج 3: 531). در تفسیر آیهی «مِمّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» (بقره/ 3) نیز آمده که از آنچه به ایشان یاد دادیم، دیگران را آموزش میدهند (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 17).
از سویی، صدقهی انتقال علم به دیگران، آموزش به افراد مستحق و نیازمند به آن است (همان، ج 93: 136).
در برخی روایتها نیز آمده زکات علم، در آموزش آن به بندگان خداوند است (کلینی، 1429 ق، ج 1: 101).
در توجیه اطلاق صدقه بر آموزش علم به دیگران و اصلاح بین دیگران میتوان گفت صدقه به پنج بخش تقسیم میشود:
– صدقهی مال:
این نوع صدقه بسیار روشن است.
– صدقهی زبان:
آن است که انسان با بهره گرفتن از زبان خود، بین دیگران واسطه شود و در اصلاح بین آنها بکوشد، چنان که خداوند فرموده است: «در بسیاری از نجواهایشان فایدهای نیست، مگر در سخن آنان که به صدقه دادن یا نیکی کردن یا آشتیجویی فرمان میدهند» (نساء/ 114).
– صدقهی جاه و مقام:
این نوع صدقه، یعنی فردی که از جاه و مقام و نفوذی برخوردار است از نفوذ خود برای آزادی اسیر، جلوگیری از ریختن خون دیگران، مقابله با امور ناخوشایند، انجام کار نیک برای همنوع و مشابه آنها بهره گیرد (ابن فهد حلی، 1407 ق: 71).
– صدقهی علم:
بذل آن به افراد ناآگاه و نیازمند به علم است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از جملهی صدقه آن است که شخص، علم را فراگرفته و به مردم آموزش دهد» (همان: 72).
– با استناد به سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «به برادر خود علمی صدقه دهید که راهنمای او شود و اظهارنظری که او را در راه حق و عمل به آن استوار دارد» از صدقهی دیگری به نام «رأی و مشورت دادن به دیگران» سخن به میان آمده است (همان)، اما به نوعی میتوان این صدقه را از اقسام نوع چهارم صدقه برشمرد.
بذل علم به دیگران (آموزش علم) موجب تقرب به خداوند است:
جملهی «بَذلُهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَهٌ إِلَی اللهِ؛ بذل علم به اهل آن موجب تقرب به خداوند است» (طوسی، 1414 ق: 488) به این ویژگی اشاره دارد.
علم، ممیز حلال و حرام است:
جملهی «لِانَّهُ مَعَالِمَ الحَلالِ و الحَرَامِ؛ زیرا علم، تمیزدهندهی حلال و حرام است» (همان) به این ویژگی علم اشاره دارد و علوم مربوط به دین همچون فقه و… را توصیه میکند.
از سویی، اگر فردی عالم نباشد، راه مبارزه با نفس و شیطان را نمیداند، پس علم اخلاق مهم است.
علم، طالبان خود را به بهشت میبرد:
جملهی «مَنَارُ سُبُلِ الجَنَّهِ، علم، علامت راههای بهشت است» (همان)، نشانگر آن است که یادگیری علم از روی انگیزهی الهی و عمل به آن موجب ورود به بهشت میشود، در برخی روایتها نیز آمده «علم ثمرهی بهشت است» (مجلسی، 1410 ق، ج 75: 189).
علم، مونس تنهایی یا ترس انسان است:
جملهی «المؤنس فِی الوَحشَهِ؛ علم، مونس ترس یا تنهایی است» (طوسی، 1414 ق: 488) به این ویژگی اشاره دارد.
حضرت علی (علیهالسلام) نیز فرمودند: «هر که با علم خلوت کند، هیچ خلوتی او را به وحشت نیندازد، زیرا در هر خلوتی، علم مونس اوست و از تنهایی به وحشت نمیافتد» (خوانساری، 1366، ج 5: 233).
با توجه به ارتباط علم و کتاب، امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «هرکه با کتابها تسلی یابد، هیچ آرامشی را از دست نداده است» (آمدی، 1366: 49).
همچنین فرمودند: «کتابها، باغهای دانشمندان هستند» (همان).
«الصَّاحِبِ فِی الغُرْبَهِ وَ الْوَحْدَهِ؛ علم، دوست انسان در غربت و تنهایی است» (طوسی، 1414 ق: 488).
با توجه به این ویژگی علم، عالِم هیچگاه از تنهایی خسته نمیشود، زیرا همیشه همراهی به نام علم دارد که همراهیاش میکند.
علم با فرد عالم در خلوت، همصحبت است:
«الْمُحْدِثُ فِی الْخَلْوَه» (همان)، با توجه به این ویژگی، عالم در خلوت، آگاهیها و علوم خود را مرور میکند و همراه دارد، پس در عین خلوت و تنهایی، به دلیل تفکر و مرور در علم خود، با علم خود سخن میگوید.
علم در هنگام سختیها و مشکلات، راهنماست:
«الدَّلِیلُ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرّاءِ» (همان)، براساس این ویژگی علم، عالم در هنگام سختیها، از امتحان، ابتلاء و لزوم صبر سخن میگوید و در غلبه بر مشکلات یاری میرساند و چارهجویی و به آرامش کمک میکند.
علم، سلاحی بر علیه دشمنان است:
«السِّلَاحَ عَلَی الْأَعْدَاءِ» (همان)، با توجه به این ویژگی علم در دنیای امروز که عصر اطلاعات بوده و با وسایل ارتباط جمعی، تهاجم فرهنگی صورت میگیرد، مقابله با دشمنان، به ویژه دشمنان خارجی با علم و ترویج آن، مقابله با جهل، پاسخگویی به شبههها و نیز تأکید بر خودباوری امکانپذیر است، پس علم میتواند سلاحی علیه دشمنان باشد.
علم، موجب زیبایی و زینت دوستان است:
«الزَّیْنَ عِنْدَ الأخلاء» (همان)، از جمله امتیازهای علم آن است که دوستان را یاری رسانده و موجب زینتشان میشود. از سویی، با توجه به این امتیاز، عالم نزد دوستان خود مورد احترام قرار میگیرد، زیرا آنها به شایستگی او بیشتر آگاهی دارند.
بالا رفتن عالم و الگوی خوبی و هدایت برای دیگران قرار گرفتن:
جملهی «یَرْفَعُ اللهُ بِهِ أَقْوَاماً فَیَجْعَلُهُمُ فِی الْخَیْرِ قَادَهَ…؛ خداوند در پرتو علم، مردمانی را به اوج میرساند. در امور خیر، راهبرشان میگرداند که از آثار ایشان اقتباس میشود، از رفتار نیکشان ره مییابند و همه به اندیشهی ایشان میرسند» (همان) به این ویژگی علم اشاره دارد.
صاحب علم مورد رغبت ملائکه قرار میگیرد:
با توجه به جملهی «تَرْغَبُ الْمَلَائِکَهُ فِی خلتهم…» (همان)، ملائکه آرزوی دوستی با صاحبان علم را دارند، بالهایشان را برای ایشان میگسترانند و در نمازشان بر آنها درود و تبریک میفرستند.
امام سجاد (علیهالسلام) نیز در جملهای مشابه فرمودند: «همانا، فرشتگان بالهای خود را برای جویندهی دانش میگشایند، زیرا از آنچه او میجوید خشنود هستند» (مجلسی، 1404 ق، ج 1: 112).
دربارهی معنای وضع جناح ملائکه چند احتمال وجود دارد:
1. وضع جناح، آن است که ملائکه بالهای خود برای نشستن طالب علم فرش میکنند.
2. وضع جناح ملائکه، تواضع و فروتنی ایشان برای طالبان علم است.
3. منظور از تعبیر مزبور، مهربانی و لطف ملائکه نسبت به طالب علم است، زیرا پرنده بالهایش را برای جوجههایش میگستراند.
4. منظور از تعبیر مزبور، یاری کردن طالب علم است.
تعبیر امام رضا (علیهالسلام) مؤید دیدگاه سوم است (همان).
همهی موجودات، برای طالب علم، طلب مغفرت میکنند:
«یَسْتَغْفِرُ لَهُمْ کُلِّ رَطْبٍ وَ یَابِسٍ حَتَّی حِیتَانُ الْبَحْرِ…؛ هر تر و خشکی، حتی ماهیان دریا و درندگان و چهارپایان صحرا برای طالب علم، طلب مغفرت و آمرزش میکنند» (طوسی، 1414 ق: 488).
ممکن است منظور از طلب مغفرت همهی موجودات برای عالم آن باشد که عالم جایگاه بلندی دارد به گونهای که حتی در آسمان از وی یاد میشود. ممکن است منظور از طلب مغفرت آن باشد که به تعداد طالبان مغفرت، گناه صاحب علم بخشیده شده یا به همان تعداد به وی پاداش داده میشود. احتمال دارد منظور از طلب مغفرت آن باشد که همهی موجودات، درخواست پوشیده شدن گناه طالب علم را میکنند، زیرا طالب علم، ستر گناه جهل خویش را طلب میکند (مجلسی، 1404 ق، ج 1: 112).
علم، زنده کنندهی دلها از مرگ جهل است:
«إنْ الْعِلْمِ حَیَاهِ الْقُلُوبِ مِنْ الْجَهْلِ» (طوسی، 1414 ق: 488).
در متون اسلامی، جهل نکوهش شده است، مثلاً علی (علیهالسلام) فرمودند: «هیچ فقری بدتر از جهل نیست» (آمدی، 1366: 73). همچنین آن را سرچشمهی هر نوع شر و بدی برشمردند (همان).
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودند: «خیر دنیا و آخرت همراه علم و شر دنیا و آخرت همراه جهل است» (مجلسی، 1410 ق، ج 1: 204)، از همین روی مبارزه با جهل توصیه شده است، مثلاً امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «توسط علم با جهل مبارزه کنید» (آمدی، 1366: 44).
تصریح حضرت علی (علیهالسلام) در روایت «جهل، مرگ است» (همان: 75) به مرگ بودن جهل، مفهوم جملهی «اِنّ الْعِلْمَ حَیَاهُ الْقُلُوبِ مِنَ الْجَهْلِ» (طوسی، 1414 ق: 488) را روشن میکند، زیرا علم، زنده کنندهی دل از مرگ جهالت است، از همین روی امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «عالم در بین جاهلان همانند زنده بین مردگان است» (حرعاملی، 1409 ق، ج 27: 28).
حضرت علی (علیهالسلام) در جملهی دیگری فرمودند: «علم، میرانندهی جهل است» (آمدی، 1366: 44).
با توجه به آنچه در مورد اطلاق مرگ بر جهل گذشت، در برخی از روایتها، از جاهل به عنوان «میت» و از عالم – حتی در فرض فوت وی – به عنوان «حیّ» تعبیر شده است، مثلاً امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «عالم، زنده است گرچه مرده باشد» (آمدی، 1366: 47) و نیز فرمودند: «جاهل مرده است گرچه زنده باشد» (همان: 75).
علم، روشنی چشمها در تاریکی است:
«ضِیَاءُ الْأَبْصَارُ مِنْ الظُّلْمَهِ» (طوسی، 1414 ق: 488).
از آنجا که جهل نوعی تاریکی و ظلمت است، علم به عنوان چراغ عقل، تاریکی جهل را از بین میبرد. علی (علیهالسلام) فرمودند: «علم، چراغ عقل است» (آمدی، 1366: 43).
در روایت دیگری، از شیعیان عالِم خواستند که در خارج کردن ضعفای شیعه از تاریکی جهل بکوشند، آنجا که فرمودند: «از شیعیان ما، هر که به آیین ما آگاه باشد و شیعیان ناتوان را از تاریکی جهل به نور دانش – که ما به او بخشیدهایم – درآورد، در روز قیامت با تاجی از نور که بر سر دارد و به اهل محشر نور میبخشد، وارد میشود» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 2).
در تفاوت این دو امتیاز علم باید گفت در جملهی «إِنْ الْعِلْمِ حَیَاهِ الْقُلُوبِ مِنْ الْجَهْلِ» (طوسی، 1414 ق: 488)، از علم در رابطه با قلب سخن به میان آمده، اما این ویژگی به رابطهی علم و عقل اشاره دارد، بدیهی است که علم میتواند هم زنده کنندهی دل باشد و هم در مبارزه با جهل به عنوان چراغ عقل عمل کند، لذا امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «علم، پیشرو یا پیشوای عقل بوده و عقل تابع آن است» (مجلسی، 1410 ق، ج 1: 171)
علم، مایهی نیرومندی تنها در برابر سستی و ضعف است:
«قُوَّهَ الأَبْدَانِ مِنْ الضَّعْفَ» (طوسی، 1414 ق: 488).
نقش علم در نیرومندی بدن انکارناپذیر است، زیرا علم راههای حفظ سلامتی را آموزش میدهد، از سویی، نیرومندی بدن حتی در اجرا و عمل به تعالیم و دستورهای دینی مؤثر است، چنان که در تفسیر آیهی «خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّهٍ» (بقره/ 63) آمده که از امام صادق (علیهالسلام) پرسش شد آیا منظور از گرفتن آیات الهی با قوت و قدرت، قوت جسمانی است یا معنوی و روحانی؟ حضرت فرمودند: «هم با قدرت جسمانی و هم روحانی» (امام رضا (علیهالسلام)، 1406 ق. ب: 378).
جملهی مزبور، دستوری برای همهی پیروان ادیان آسمانی است که برای حفظ این تعلیمات و اجرای آنها در هر زمان، هم به نیروهای مادی مجهز باشند و هم قوای معنوی.
علم، بنده را به درجهی برگزیدگان و مجالس نیکان میبرد:
«یَبْلُغَ بِالْعَبْدِ مَنَازِلَ الْأَخْیَارِ، وَ مَجَالِسِ الْأَبْرَارِ» (طوسی، 1414 ق: 488).
علم در دنیا و آخرت موجب علوّ درجات میشود:
«وَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ» (همان).
آیهی «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (مجادله/ 11) و موارد مشابه، به بالا بردن درجات عالمان اشاره دارد. آیهی مزبور دال بر آن است که مؤمنان دو گروه هستند، یکی، آنهایی که تنها مؤمن هستند، دوم، آنهایی که هم مؤمن هستند و هم عالم و گروه دوم بر گروه اول برتری دارند.
توصیه به همنشینی با علما در سخن حضرت علی (علیهالسلام) که فرمودند: «کسی که با دانشمندان معاشرت کند مورد احترام قرار میگیرد» (مجلسی، 1410 ق، ج 74: 284) برتری صاحب علم را در دنیا نشان میدهد.
مذاکرهی علم و گفتگو در مباحث علمی، مانند آن است که صاحب علم، روزه داشته یا در عبادت پروردگار شبزندهداری کند:
«الذَّکَرِ فِیهِ یَعْدِلُ بِالصِّیَامِ وَ مدارسته بِالْقِیَامِ: یادآوری در دانش، همسنگ روزه و مباحثهی آن مانند شبزندهداری است» (طوسی، 1414 ق: 488).
در روایت دیگری عبارت مذکور به شکل «الفِکْر فیه یَعدِل الصِّیامَ» (ابن فهد حلی، 1407 ق: 73) به کار رفته، در این صورت معنایش، فکر را به علم مشغول کردن، معادل روزه گرفتن است.
اطاعت و عبادت پروردگار با علم امکانپذیر است:
«بِهِ یُطَاعُ الرَّبِّ وَ یَعْبُدُ» (طوسی، 1414 ق: 488).
چگونگی اطاعت و عبادت خداوند در قرآن و سنت بیان شده است، از این رو عالمان دینی با استفاده از این دو، میتوانند چگونگی اطاعت و عبادت خدا را بیان کنند.
پیوند با خویشاوندان، توسط علم میسر میشود:
«بِهِ تُوصَلُ الْأَرْحَامِ: صلهی رحم با علم صورت میگیرد» (همان).
در چگونگی این ویژگی علم باید گفت معارف دینی اعم از قرآن و سخنان معصومان (علیهمالسلام)، از جمله امام رضا (علیهالسلام) ضمن تشویق و ترغیب به صلهی رحم و نکوهش قطع رحم، فواید و چگونگی صلهی رحم و زیانهای قطع رحم بیان شده است، از سویی، در علم اخلاق با استناد به آیات قرآن و روایتها از جمله روایتهای امام رضا (علیهالسلام)، صلهی رحم به صورت گوناگون تشویق شده و قطع رحم، گناه کبیره دانسته شده و شیوههای گوناگون صلهی رحم همچون سلام کردن به خویشاوند، پاسخ خوب دادن به سلام و آب دادن به وی (حرعاملی، 1409 ق، ج 21: 539؛ کلینی، 1429 ق، ج 3: 389) و… بیان شده است. از این رو صلهی رحم، چگونگی و دلیل ضرورت آن و نیز شیوهها و فواید آن توسط معارف دین تبیین شده است.
حلال و حرام به وسیلهی علم مشخص شناخته میشوند:
«وَ یَعْرِفُ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ» (طوسی، 1414 ق: 488).
حلالها و حرامها توسط قرآن و معصومان (علیهمالسلام)، از جمله امام رضا (علیهالسلام) بیان شدهاند. علوم مربوط به دین (معارف دینی)، از جمله فقه، عهدهدار بیان حلال و حرام هستند. از آنجا که شرافت علوم با موضوع آنها ارزیابی میشود، بیتردید بهترین علم، علمی است که نفعاش فراگیرتر و فایدهاش کاملتر باشد، یقیناً چنین علمی، علم شریعت و دین است.
امام رضا (علیهالسلام) در مرو اشاره نمودند که در هنگام رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خداوند دین ایشان را کامل نمود و قرآن را بر ایشان نازل کرد که حاوی هر چیزی از حلالها، حرامها و حدود بوده است و نیازهای انسان را به طور کامل دربر دارد (کلینی، 1429، ج 1: 489).
معصومان (علیهمالسلام)، از جمله امام رضا (علیهالسلام) مفهوم حلال و حرام را بیان نمودهاند (همان)، از سویی، با توجه به آنکه احادیث معصومان (علیهمالسلام) حاوی حلال و حرام بوده، حفظ و فهم آنها مورد تشویق گرفته است، مثلاً امام رضا (علیهالسلام) به نقل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر کس از امت من 40 حدیث که مردم از آن سود برند را حفظ کند، خداوند در روز قیامت وی را عالم فقیه محشور میکند» (1406 ق. الف: 45).
همچنین فرمودند:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه بار فرمودند: خدایا جانشینان مرا رحمت کن، پرسیدند: ای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: آنان که پس از من میآیند و احادیث و سنت مرا نقل میکنند و به دست مردمان پس از من میرسانند (صدوق قمی، 1378، ج 2: 38) در سخن یاد شده خلفا به ائمه (علیهمالسلام) محدود نمیشود، بلکه فقها را نیز شامل میگردد. (خمینی، بیتا، ج 2: 629).
همراه بودن علم و عمل:
«الْعِلْمِ إِمَامٍ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلِ تَابَعَهُ» (طوسی، 1414 ق: 488).
از جمله امتیازهای علم آن است که با عمل همراه باشد، از سویی، عمل به راهنمایی علم نیاز دارد، پس هیچ یک از آن دو بدون دیگری، نفعی ندارند. عالم باید اهل عمل باشد و بداند که علم بدون عمل، او را نجات نخواهد داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که علمش زیاد شود اما هدایت (و عملش) افزون نشود، نفعی جز دوری از خدا نبرده است» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 37).
عمل بدون علم نیز نفعی ندارد، چنان که امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «کسی که بدون آگاهی و بصیرت عمل کند، مانند کسی است که بیراهه حرکت میکند، هرچه سریعتر برود، از راه اصلی دورتر میشود» (1406 ق. ب: 381).
ایشان همچنین دربارهی لزوم همراهی عمل با علم، در تفسیر آیهی «فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ: آنان و گمراهان در آتش افکنده شوند» (شعراء/ 94) فرمودند:
آنها گروهی هستند که با زبانشان کار خوبی را بیان نموده، آنگاه برخلاف آن عمل کردهاند. از حضرت پرسیده شد منظور چیست؟ فرمودند: هرگاه انسان با زبان خود عدل را توصیف کند و آنگاه برخلاف آن عمل کند و آنگاه در روز قیامت ببیند که ثواب آنچه توصیف کرده به دیگری داده شده است، حسرتش زیاد خواهد شد (1406. ب: 376).
الهام شدن علم به مردمان خوشبخت و محروم شدن مردمان بدبخت و سیهروز از آن:
«یلهم بِهِ السُّعَدَاءَ وَ یُحَرِّمْهُ الْأَشْقِیَاءِ» (طوسی، 1414 ق: 488).
از جمله نقاط مثبت علم آن است که خداوند آن را به مردم خوشبخت، الهام و مردم بدبخت را از آن محروم میفرماید، پس امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «خوش به حال کسی که خداوند، وی را از علم محروم نکند» (همان).
علاوه بر آنچه گذشت، امام رضا (علیهالسلام) امتیازهای خوب دیگری نیز در سخنانشان برای علم برشمردهاند، از جمله:
علم بر حکام و زمامداران حاکم است:
امام رضا (علیهالسلام) در جملهی «پادشاهان، حاکم بر مردم هستند، اما علم بر ایشان حاکم است» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 48)، اشاره نمودند که هر چند زمامداران، حاکم بر مردم هستند، علم بر زمامداران حاکم است، پس قدرت علم بیش از قدرت حاکمان است.
عالم نسبت به عابد برتری دارد:
از جمله امتیازهای علم از دیدگاه امام رضا (علیهالسلام) آن است که صاحب علم (عالم) بر عابد برتری دارد، زیرا در روز قیامت، عابد به تنهایی وارد بهشت میشود، اما نمیتواند با شفاعت خود دیگران را به بهشت ببرد، ولی عالم، علاوه بر آنکه خودش وارد بهشت میشود، کسانی را که از علم وی یا شاگردانش بهره گرفتند نیز شفاعت میکند و به بهشت میبرد، چنان که فرمودند:
روز قیامت به عابد گفته میشود تو مرد خوبی بودی، برای خودت کوشش کردی و زاد و توشهی خود را فراهم ساختی، اینک داخل بهشت شو، اما فقیه کسی است که جامعه را از علوم خود بهرهمند و آنان را به سمت خیر و سعادت هدایت کند، از چنگال دشمنان برهاند، از نعمتهای پروردگار بهرهمند سازد و خشنودی خداوند را برای آنها فراهم آورد. روز قیامت به فقیه گفته میشود ای کسی که از ایتام آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سرپرستی و دوستان ضعیف آنها را راهنمایی کردی، اینک از کسانی که از تو علم آموختند، شفاعت کن. پس آن فقیه توقف میکند و مردم را دسته دسته با خود به بهشت میبرد، اینان کسانی هستند که از وی یا شاگردان او علم آموختهاند و تا روز قیامت هر کسی از گفتههای این عالم استفاده کند مشمول شفاعت وی خواهد بود (همان: 5).
علم میراث نیکی است:
از جمله امتیازهای علم آن بوده که میراث خوبی است، چنان که امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «دانش میراثی نیک است» (همان، ج 1: 169).
علت اطلاق میراث بر علم آن است که هر عالمی علمش را از استادش میگیرد، پس مثل آن است که علم خویش را از استادش به ارث برده است، همانگونه که فرزند، مال را از پدرش به ارث میبرد. از سویی در روایتها از استاد به عنوان «پدر» تعبیر شده است. مثلاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پدران سه گونهاند: پدری که تو را به دنیا آورده، پدری که ازدواج تو را موجب شده و پدری که تو را تعلیم داده است» (مشکینی، 1424 ق: 247).
علم موجب پیروی مردم از اهل بیت (علیهمالسلام) و زنده شدن امر ایشان میشود:
امام رضا (علیهالسلام) به نقش علم در پیروی از اهل بیت (علیهمالسلام) اشاره و پیروی از اهل بیت (علیهمالسلام) را در گرو فراگیری علوم ایشان و آموزش آن به دیگران عنوان و فرمودند: «خدا بیامرزد کسی که امر ما را زنده کند.» راوی پرسید امر شما چگونه زنده میشود؟ فرمودند: «به آموختن علوم ما و تعلیم دادن آن به مردمان، زیرا اگر مردم از آن تعالیم والا که در سخنان ماست آگاهی یابند، پیرو ما خواهند شد» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 30).
توقف ویژگیها و امتیازهای علم بر رعایت آداب لازم
امتیازهایی که پیش از این با استناد به سخنان امام رضا (علیهالسلام) مورد اشاره قرار گرفتند، شروطی دارند که تحت عنوان «آداب دانشآموزی» از آنها یاد میشود، پیش از بیان شروط و آداب دانشاندوزی، بیان مفهوم ادب ضروری است:
مفهوم ادب
علمای لغت به صورت گوناگون تعریف ادب را بیان کردهاند، برخی گفتهاند: «فلانی را ادب یاد داد، یعنی به خوبیهای اخلاقی و عادتها وی را ریاضت داد و به کارهای پسندیده فراخواند» (مصطفی، 1382: 9).
فیومی گفته است: «ادب بر هر نوع ریاضت و ورزش پسندیدهای که موجب انجام فضیلتی از فضائل توسط انسان شود اطلاق میشود» (بیتا، ج 2: 9).
طریحی نیز مشابه این تعریف را بیان کرده است (1416 ق، ج 1: 29).
از همهی تعاریف برمیآید که ادب، با مشقت و سختی همراه است، چنان که امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «عقل و خرد، عطیه و موهبتی الهی است ولی ادب، با کوشش و تلاش حاصل آید، هر کس رنج تحصیل ادب را تحمل کند آن را به دست آورد، اما آنکه برای به دست آوردن عقل رنج برد جز نادانی نیفزاید» (کلینی، 1429 ق، ج 1: 53).
امام رضا (علیهالسلام) ادب را جامهی زیبا تعبیر نموده و فرمودهاند: «آداب، جامههای زیبا هستند» (نوری، 1408 ق، ج 11: 184).
آداب و شروط لازم دانشاندوزی
امام رضا (علیهالسلام) آداب و شروط چندی را برای تحقق ویژگیها و امتیازهای علم ضروری دانستند، از جمله:
1. نیت و انگیزهی الهی داشتن
نیت در ارزشمندی کارها، از جمله طلب علم نقش مهمی دارد، به همین دلیل امام رضا (علیهالسلام) به صور گوناگون آن را توصیه و فرمودند: «نیت مؤمن از عملش بهتر است».
از ایشان دربارهی چگونگی بهتر بودن نیت مؤمن از عملش پرسیدند، در پاسخ فرمودند: «ریا در عمل وارد میشود اما در نیت وارد نمیشود» (1406 ق. ب: 378) و نیز فرمودند: «هیچ سخنی بدون عمل و هیچ عملی بدون نیت مؤثر نیست» (همان).
امام رضا (علیهالسلام) آموزش نیت نیک را حتی به کودکان توصیه کردند و چگونگی نیت را توضیح دادند. مثلاً به مردی که دو فرزندش را از دست داده و یک فرزندش باقی مانده بود فرمودند: «کودک را امر کن تا با دست خود صدقه بدهد، اگرچه کم باشد، هر چیزی که برای رضای خداوند داده شود گرچه کم هم باشد در نزد خداوند، بزرگ است» (کلینی، 1429 ق، ج 7: 213).
تعبیر «رضای خدا» در سخن ایشان مفهوم نیت را بیان و انجام کارها برای رضای خدا را توصیه میکند.
ایشان نیت نیکو را در افزایش رزق و روزی مؤثر دانستند و فرمودند: «هر که نیتش نیکو باشد، خداوند رزق و روزی وی را زیاد کند» (امام رضا (علیهالسلام)، 1406 ق. ب: 378).
از دیدگاه آن حضرت، ارزشمندی نیت به صدقه و انفاق مالی محدود نمیشود، بلکه نیت خوب در اخلاق، طلب علم و… نیز مطلوب است، چنان که فرمودند: «خوش خلقی به سرشت و نیت فرد بیستگی داشته و نیت بالاتر است» (همان). همچنین در نکوهش کسانی که با انگیزههایی مانند مراء، فخرفروشی، فریب مردم و… علم را فرا میگیرند فرمودند: «هر که علم جوید تا با سفیهان مجادله کند یا بر علما فخر بفروشد یا توجه مردم را به سوی خود جلب کند، جایگاهش آتش دوزخ خواهد بود» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 30).
مراء به معنای محاجه و جدال از روی مباهات و فخرفروشی بر سفیهان (جاهلان) است، در نامگذاری مراء دو احتمال وجود دارد: 1. ممکن است کلمهی مزبور از «مریه» به معنای شک گرفته شده باشد، زیرا هر یک از دو طرف مجادله کننده در سخن طرف مقابل خود شک یا آنکه در دلایل طرف مقابل خود ایجاد شک میکند؛ 2. ممکن است کلمهی مراء از «مری» به معنای کشیدن بر پستان حیوان برای دوشیدن وی باشد، زیرا هر یک از جدالکنندگان، نقطه نظر طرف مقابل خود را از وی بیرون میکشد. سفهاء به معنای جاهلان است، زیرا چنین افرادی در مقایسه با عاقلان عقل کمتری دارند (شوکانی، بیتا، ج 6: 326).
امام رضا (علیهالسلام) در جای دیگر ضمن نکوهش مراء و جدال با علما و سفیهان، زیان آن را بیان و فرمودند: «با علما، مراء و جدال نکنید که شما را ترک خواهند کرد و با سفیهان نیز ستیز نکنید که شما را جاهل خواهند پنداشت» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 137).
از دیدگاه ایشان، سفهاء، قصهگویان مخالف اهل بیت (علیهمالسلام) بوده و منظور از علما، علمای آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است (همان: 30).
با توجه به اهمیت نیت در طلب علم و آموزش آن، امام رضا (علیهالسلام) گرفتن دستمزد برای آموزش قرآن را در فرضی که معلم آن را شرط کند نکوهش و فرمودند: «اجرت معلم حرام است، هرگاه گرفتن اجرت را برای آموزش قرآن شرط کند. همچنین معلمی که تنها قرآن را آموزش میدهد، دستمزد گرفتن وی حرام است، خواه گرفتن دستمزد را شرط کند یا نکند» (1406 ق. ب: 253).
از ابن عباس نیز در تفسیر آیهی «أَکّالُونَ لِلسُحْت» (مائده/ 42) نقل شده که منظور، اجرت معلمانی است که در آموزش قرآن شرط دستمزد میکنند» (همان).
فقها، گرفتن دستمزد برای آموزش قرآن و همهی احکام را مکروه دانستند و اشاره نمودند بهتر است کسب درآمد از طریق آموزش مزبور ترک شود (مفید بغدادی، 1413 ق: 588).
از سویی، فضل بن ابیقرّه گفته است: «به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: اینها میگویند کسب معلم سحت است، حضرت فرمودند: دشمنان خدا دروغ گفتند، هدف ایشان آن است که به فرزندانشان قرآن را آموزش ندهند، اگر فردی دیهی فرزندش را به معلم دهد، گرفتن آن بر معلم مباح است» (کلینی، 1429 ق، ج 9: 667).
نظر به کراهت دستمزد آموزش قرآن که مشهور از آن جانبداری کردهاند، باید روایتهای نهی کننده از اخذ دستمزد برای آموزش قرآن از جمله روایت امام رضا (علیهالسلام) در نکوهش دستمزد آموزش قرآن بر اشتراط اخذ دستمزد یا گرفتن دستمزد برای آموزش حمد و سوره حمل شوند.
امام رضا (علیهالسلام) موارد ذیل را نشانهی داشتن انگیزهی الهی دانشاندوزی دانستهاند:
خشیت و ترس از خداوند
با توجه به این نشانه، هرچه علم انسان بیشتر باشد، ترس وی از خداوند بیشتر است، چنان که خداوند فرمود: «از بین بندگان خداوند فقط عالمان از خدا میترسند» (فاطر/ 28)؛ آیهی مزبور نشانگر برتری عالم بر عابد است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودند: «در علم آدمی همین بس که از خدا بترسد» (متقی هندی، 1409 ق: 142).
همچنین امام رضا (علیهالسلام) دربارهی لزوم خشیت فرمودند: «از علم تو همین بس که از خدا بترسی» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 48).
از سویی، خشیت، میراث علم دانسته شده است (بلخی صوفی، 1400 ق: 265).
خدمت کردن به مردم
از جمله نشانههای داشتن انگیزهی الهی در طلب علم آن است که هرچه علم فرد بیشتر شود، خدمت وی به مردم نیز افزایش مییابد، چنان که امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «آگاه باشید فقیه (عالم) کسی است که جامعه را از علوم خود بهرهمند و ایشان را به سوی خیر و سعادت راهنمایی میکند، از چنگال دشمنان میرهاند، از نعمتهای پروردگار بهرهمند و خشنودی خداوند را برای آنها فراهم میسازد» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 5).
در تأیید این نشانهی انگیزهی الهی، حضرت مسیح (علیهالسلام) فرمودند: «شایستهترین مردمان برای خدمت، شخص عالم است» (همان: 62).
همراهی علم با فضائل اخلاقی
علم باید با عمل و فضائل اخلاقی همراه باشد، از همین روی امام علی (علیهالسلام) فرمودند: «سفاهت و غفلت در قلب عالم وجود ندارد» (حرعاملی، 1409 ق، ج 16: 30).
امام رضا (علیهالسلام) نیز عجب و خودپسندی فرد را – گرچه آن فرد در ظاهر عالم باشد – نشانهی جهالت دانستند و فرمودند: «برای جهالت تو همین بس که به خاطر علمت دچار خودپسندی شوی» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 45).
همچنین دربارهی بردباری و سکوت صاحب علم فرمودند: «از جمله نشانههای فقه، حلم و بردباری، سکوت و دم فرو بستن است. سکوت، یکی از درهای حکمت و ایجاد کننده محبت بوده و به همهی نیکیها رهنماست» (همان: 48).
بدیهی است که غضب و حرفهای بیهوده، با علم همخوانی و سازگاری ندارد.
منظور از سکوت که در سخن امام رضا (علیهالسلام) به آن توصیه شده است، سکوت مطلق نیست، زیرا سکوت مطلق، صمت نامیده نمیشود، منظور از صمت، سکوت معنیدار، کنترل شده و بجاست، از این رو در برخی موارد، وقتی حقیقتی یا حکمی باید بیان شود یا امر به معروف و نهی از منکر ضرورت دارد، سکوت، مذموم دانسته شده است. مثلاً علی (علیهالسلام) فرمودند: «خیری در سکوت از بیان حکم و نیز خیری در سخن گفتن از روی جهل نیست» (همان: 81).
همچنین در پارهای از روایتها، سخن گفتن وسیلهای برای ورود به بهشت و رهایی از دوزخ دانسته شده است. مثلاً امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: «سخن نیکو گفتن موجب افزایش مال و روزی، تأخیر مرگ، محبت بین خانواده و موجب ورود شخص به بهشت میشود» (مجلسی، 1410 ق، ج 68: 310).
2. عمقی بودن تعلیم و تعلم
از جمله آداب اخلاقی آموختن از دیدگاه امام رضا (علیهالسلام) آن است که متعلم به درک عمقی آنچه فرا میگیرد اقدام و از یادگیری حفظی بدون درک مطلب خودداری کند، چنان که فرمودند: «از دانایان باشید نه از راویان، اگر حدیثی را از روی فقه، بصیرت و دانایی درک کنید و معنایش را دریابید بهتر است از اینکه هزار حدیث را بدون درک معانی روایت کنید» (بغدادی، 1408 ق: 31).
امام علی (علیهالسلام) نیز اکتفا به صرف نقل و عمل نکردن را شیوهی جاهلان دانستند و فرمودند: «فقط آنچه را که میخواهید عمل کنید یاد بگیرید، زیرا خداوند از علم، جز از طریق عمل کردن به آن، به شما سودی نمیرساند. همواره دانشمندان راستین در فکر عمل کردن به علم هستند و دانشمند نمایان سفیه در فکر یاد گرفتن و نقل علم» (مجلسی، 1410 ق، ج 2: 37).
3. لزوم یادگیری علم از معلمان شایسته
نظر به تأثیر معلم بر متعلم و اینکه علم نوعی غذای روحی است، یادگیری علم از معلمان شایسته ضروری است، چنان که در ذیل آیهی «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» (عبس/ 24) از امام باقر (علیهالسلام) پرسیده شده «طعامه» چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «علم وی است که آن را از فردی میگیرد» (کلینی، 1429 ق، ج 1: 123).
امام رضا (علیهالسلام) دربارهی لزوم یادگیری علم از افراد شایسته فرمودند: «علم را از افرادی که شایستگی آن را دارند طلب کنید» (مجلسی، 1410 ق، ج 1: 171).
از دیدگاه ایشان، معلم علاوه بر آنکه باید بردبار باشد، سکوت اختیار کند و حرفهای بیهوده نزند، باید از عجب و خودپسندی به خاطر علمش (همان، ج 2: 48) و نیز از مراء و جدال بپرهیزد (همان: 30) و آموزش وی به خاطر انگیزههای الهی باشد (امام رضا (علیهالسلام)، 1406 ق. ب: 253).
در روایتی، به سه ویژگی لازم معلم اشاره شده است: «ننشینید مگر نزد عالمی که شما را از سه چیز به سه چیز دعوت کند: از کبر به تواضع، از چاپلوسی به خیرخواهی و از جهل به علم» (ورام، بیتا، ج 2: 233).
4. لزوم پرسیدن
از جمله آداب لازم طلب علم، پرسیدن است که در آموزش و طلب علم، اهمیت زیادی دارد، از همین روی در متون اسلامی مانند قرآن و سخنان معصومان (علیهم السلام)، از جمله امام رضا (علیهالسلام) به آن سفارش شده است. مثلاً خداوند فرمود: «فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ» (نحل/ 43).
گرچه در سخن امام رضا (علیهالسلام) «أَهْلَ الذِّکْرِ» به معنای اهل بیت (علیهمالسلام) بیان شده است (مجلسی، 1410 ق، ج 23: 173) اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن توصیه به جاهل برای پرسش و رفع جهل خود، به آیهی مزبور استناد کردند (سیوطی، 1365، ج 4: 119).
استناد ایشان به آیهی مزبور عدم حصر آن را به اهل بیت (علیهمالسلام) نشان میدهد، از سویی، فقهای شیعه معنای آیه را عام دانسته و با استناد به آن، لزوم تقلید افراد عام از مجتهدین را نتیجه گرفتهاند (طباطبایی حائری، 1296 ق: 253).
امام رضا (علیهالسلام) پرسش را وسیلهای برای دستیابی متعلم به علم معلم دانستند و اشاره نمودند: سؤال کننده، پاسخ دهنده، شنونده و دوستداران ایشان به خاطر پرسش از ثواب برخوردار میشوند، آنجا که فرمودند: «دانش، گنجینههایی است که کلید آن پرسش است. بنابراین سؤال کنید تا خدا شما را مورد رحمت قرار دهد، زیرا در رابطه با دانش به چهار کس پاداش میدهند: به سؤال کننده، آموزگار، شنونده و دوستدار آنان» (صدوق قمی، 1378، ج 2: 28).
پرسش در مورد مسائل دینی، از دو جهت اهمیت دارد: یکی به لحاظ پرسش کننده و دیگری به لحاظ پاسخ دهنده، اهمیت پرسشِ پرسش کننده از آن روی است که جهل، عذر قابل قبولی نبوده و پرسش کننده باید به وسیلهی پرسش، جهل خود را از بین ببرد، در صورت عدم پرسش ممکن است در انجام وظیفهی شرعی خطا کرده و مسئولیت انجام عمل اشتباه و تکرار آن بر عهدهاش باشد، لذا از وی خواسته شده که حیا و شرم را کنار نهاده و وظیفهی خود را بپرسد. گرچه امام رضا (علیهالسلام) حیا به معنای شرم از خداوند و خجالت از انجام گناه در محضر خداوند را تشویق کردند و این نوع حیا را از نشانههای ایمان (ج 1: 265) و غیبت فردی را که چنین حیایی ندارد مجاز دانستند (مجلسی، 1410 ق، ج 72: 260) اما با گشادهرویی پرسشهای دیگران را پاسخ میدادند و در نکوهش حیا برای پرسش فرمودند: «کسی که چیزی را نمیداند، از پرسش برای دانستن آن حیا نکند» (1406 ق. الف: 81).
در روایتها حیا برای پرسش «حیای حمق» نامیده شده است، مثلاً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حیا دو قسم است: یکی حیای عقلانی و دیگری حیای احمقانه. حیای عقلانی ناشی از علم و دانش است و حیای احمقانه عبارت از جهل و نادانی است» (ابن شعبه حرانی، 1362: 45) و نیز فرمودند: «سزاوار نیست که جاهل به خاطر جهلش سکوت کند و پرسش نکند» (ری شهری، 1375، ج 3: 3526).
اهمیت پرسش به لحاظ پاسخ دهنده از آن روست که امام رضا (علیهالسلام) نسبت به پاسخدهندگان، به ویژه در پرسش از مسائل دین هشدار دادند و از پاسخ دادن بدون علم نهی و فرمودند: «هرگاه از کسی در مورد چیزی پرسش شود که دربارهی آن علم ندارد، از گفتن «نمیدانم» نباید شرم داشته باشد» (مجلسی، 1410 ق، ج 66: 376).
پاسخ نادرست به پرسش، عواقب بدی دارد و مسئولیت عمل اشتباهی که پرسش کننده انجام میدهد به عهدهی پاسخ دهنده است، چنان که امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «هر که بدون علم فتوا دهد، ملائکهی آسمان و زمین، وی را لعنت خواهند کرد» (صدوق قمی، 1378، ج 2: 46).
5. لزوم خودشناسی
از دیدگاه امام رضا (علیهالسلام) از جمله آداب دانشاندوزی آن است که متعلم، به علمی که فرا میگیرد اکتفا نکند و خودشناسی را نیز مدنظر قرار دهد، زیرا خودشناسی از یکسو، موجب میشود متعلم علم را با انگیزهی درست فرابگیرد و از طرفی آن را در جهت درست به کار ببندد، از سویی، علمی که با خودشناسی همراه نباشد، بسیار مخرب است، از همین روی در روایتها، عالمان بدون عمل نکوهش شدهاند، چنان که حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: «لغزش عالِم فاسد، جهانی را فاسد میکند» (آمدی، 1366: 47).
خودشناسی به دلیل اهمیت و نقش شگرفی که در تعلیم و تعلم دارد، در متون اسلامی به طور مکرر مورد توصیه و تشویق قرار گرفته است، چنان که امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «بهترین عقل آن است که انسان خودش را بشناسد» (مجلسی، 1410 ق، ج 75: 352).
نتیجهگیری
از آنچه گذشت نتایج ذیل به دست میآید:
امام رضا (علیهالسلام) ضمن تشویقهای گفتاری و عملی علم، آدابی را در مورد علم لازم دانستند، آداب مزبور برای استفادهی بهینه از علم و بهره گرفتن از آن در جهت صحیح است.
از جمله دلایل توصیهی ایشان به رعایت آداب اخلاقی آموختن، تأثیرگذاری روی معلم و متعلم است.
امتیازهای زیادی که آن حضرت برای علم برشمردند، برخی مربوط به معارف دینی و برخی از آنها هر نوع علمی را شامل میشوند.
گرچه توصیهی آن امام همام (علیهالسلام) بر کسب علم از هر جایی که احتمال وجودش است، دریافت علم از غیر مسلمان را مجاز میشمارد و به تعبیر برخی روایتها، علم در نزد مشرک عاریه بوده و مسلمان، مالک و صاحب حقیقی آن بوده، بهتر است در صورت امکان در علومی غیر از معارف دینی نیز آداب لازم رعایت شود و دریافت علم غیردینی از مسلمان در اولویت قرار گیرد.
گرچه دریافت علومی غیر از معارف دینی از غیر مسلمانان مجاز بوده و در روایتها به آن توصیه شده و همین امر از جمله دلایل پیشرفت تمدن اسلامی به حساب آمده است، اما در خصوص علوم مربوط به دین و شریعت، به ویژه قرآن سختگیری خاصی وجود دارد، به گونهای که دریافت چنین علومی از افرادی مجاز دانسته شده است که ویژگیهای خاصی را دارا باشند.
پینوشت
1. استادیار گروه علوم قرآن و فقه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه شیراز mrahimi2@gmail.com
منابع :
قرآن کریم، (1374). مترجم عبدالمحمد آیتی، چاپ چهارم، تهران: سروش.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1362). تحف العقول. چاپ دوم، قم: النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم.
ابن فهد حلی، (1407 ق). عده الداعی و نجاح الساعی. چاپ اول، قم: دارالکتاب الاسلامی.
امام خمینی، روح الله، (1423 ق). ولایت فقیه. چاپ دوازدهم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
امام خمینی، روح الله، (بیتا). کتاب البیع. چاپ اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
امام رضا (علیهالسلام)، (1406 ق. الف). صحیفه الرضا. مشهد: کنگرهی امام رضا (علیهالسلام).
امام رضا (علیهالسلام)، (1406 ق. ب). فقه الرضا. چاپ اول، مشهد: آل البیت (علیهمالسلام).
بغدادی، احمد بن علی، (1408 ق). نصیحه أهل الحدیث. چاپ اول، بیجا: مکتبه المنار – الزرقاء.
بلخی صوفی، شقیق، (1400 ق). مصباح الشریعه. منسوب به امام صادق (علیهالسلام)، چاپ اول، بیروت: الاعلمی.
تمیمی آمدی، عبدالواحد (1366). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم. چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
حرعاملی، محمد بن حسن، (1409 ق). وسایل الشیعه. چاپ اول، قم: آل البیت (علیهمالسلام).
حسینی شیرازی، محمد، (بیتا). ایصال الطالب الی المکاسب. چاپ اول، تهران: منشورات اعلمی. خوانساری، جمال، (1366). شرح غرر الحکم. چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
خویی، حبیب الله، (1400 ق). منهاج البراعه. چاپ چهارم، تهران: مکتبه الاسلامیه.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412 ق). المفردات فی غریب القرآن. چاپ اول، دمشق – بیروت: دارالعلم الدار الشامیه.
رسولی محلاتی، سید هاشم، (1396). صحیفه علوی. چاپ سوم، تهران: علوی.
رضی، محمد بن حسین، (1379). نهجالبلاغه. مترجم محمد دشتی، چاپ اول، قم: مشهور.
ری شهری، محمد، (1375). میزان الحکمه. چاپ اول. قم: دارالحدیث.
زمخشری، ابوالقاسم، (1412 ق). ربیع الابرار و نصوص الاخیار. بیروت: الاعلمی.
زینالدین، شیخ محمد، (1413 ق). کلمه التقوی. چاپ سوم، بیجا: بینا.
سیوطی، جلالالدین، (1365). الدر المنثور. چاپ اول، جده: دار المعرفه.
شوکانی، محمد بن علی، (بیتا). فتح القدیر. بیجا: عالم الکتب.
صدوق قمی، محمد بن علی، (1362). الخصال. چاپ اول، قم: جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم.
صدوق قمی، محمد بن علی، (1378). عیون اخبار الرضا. چاپ اول، تهران: جهان.
صدوق قمی، محمد بن علی، (1400 ق). الامالی. چاپ پنجم. بیروت: الاعلمی.
طباطبایی حائری، محمد مجاهد، (1296). القواعد و الفوائد. چاپ اول، قم: آل البیت (علیهمالسلام).
طریحی، فخرالدین، (1416 ق). مجمع البحرین. چاپ سوم، تهران: کتابفروشی مرتضوی.
طوسی شیخ، محمد بن حسن، (1414 ق). الامالی. چاپ اول، قم: دارالثقافه.
عراقی کزازی، آقا ضیاءالدین، (1414 ق). شرح تبصره المتعلمین. چاپ اول، قم: اسلامی وابسته به جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم.
فتال نیشابوری، ابوعلی، (بیتا). روضه الواعظین و بصیره المتعلمین. قم: رضی.
فیومی مقری، احمد بن محمد، (بیتا). المصباح المنیر. چاپ اول، قم: منشورات دار الرضی.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1429 ق). الکافی. چاپ اول، قم: دارالحدیث للطباعه و النشر.
مازندرانی، ملا محمد صالح، (1382). شرح اصول الکافی. چاپ اول، تهران: المکتبه الاسلامیه.
متقی هندی، علاءالدین علی، (1409 ق). کنزالعمال. بیروت: الرساله.
مجلسی، محمدباقر، (1404 ق). مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول. چاپ دوم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمدباقر، (1410 ق). بحارالانوار. چاپ اول، بیروت: الطبع و النشر.
محمود، عبدالرحمان، (بیتا). معجم المصطلحات و الالفاظ الفقهیه. بیجا: بینا.
مشکینی، علی، (1424 ق). تحریر المواعظ العددیه. چاپ هشتم، قم: الهادی.
مصطفی، ابراهیم و دیگران، (1382). المعجم الوسیط. تهران: بینا.
مفید بغدادی، محمد بن محمد، (1413 ق). المقنعه. چاپ اول، قم: کنگرهی جهانی هزارهی شیخ مفید.
ورام بن ابیفراس، (بیتا). مجموعه ورام (تنبیه الخواطر). چاپ اول، قم: مکتبه فقهیه.