در این اثر گرانقدر موضوعاتی مانند قرآن علمی و عینی، راه شناخت قرآن، موانع شناخت قرآن، تفاوت تدبر در قرآن، تشویق قرآن به تحصیل برهان عقلی و دریافت شهود قلبی را از دیدگاه امام هشتم شیعیان مورد بررسی قرار داده است.
متن اصلی کتاب به زبان عربی و با عنوان علی بن موسی الرضا و القرآن الحکیم بوده که توسط زینب کربلایی به فارسی ترجمه شده و آیت الله جوادی آملی در پیشگفتار و معرفی اجمالی این کتاب فرموده اند:«این کتاب خلاصه اى است درباره ى قرآن حکیم در پیشگاه امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام تا بدین وسیله مقام منیع حضرت در پرتو نور قرآن کریم آشکار گردد و از طرفى معارف عالى قرآن حکیم با بیان این قرآن ناطق روشن گردد.»
چون سرچشمه و مسیر و مقصد آن دو یکى است ؛ همان گونه که آن دو همواره با حق همراهند و هرگز از یکدیگر جدا نمى شوند.
این کتاب را براى دومین کنگره ى بین المللى امام رضا علیه السلام نگاشته ام که در ماه ذى القعده سال ۱۴۰۶ ه ق در جوار ملکوتى آن حضرت در مشهد مقدس برگزار گردید. مرقد ایشان بهشتى است که در آن درختان طوباى معرفت غرس گردیده است ، درختانى با شاخه هایى که لحظه به لحظه به اذن پروردگار خویش ثمر مى دهند.
ساختار این کتاب در یک بوستان و چند بهشت سامان یافته است . مباحث مربوط به خود قرآن در بوستان مطرح مى شود. شرایط و موانع شناخت قرآن نیز در بهشت ها بیان مى شود؛ افزون بر آن که در این بهشت ها، معارف به دست آمده از قرآن نیز طرح مى شود، همه ى این معارف ، جز بعضى از موارد خاص ، با توجه به سخنان نورانى حضرت رضا علیه السلام بررسى مى گردد.
در بخشی از این کتاب با عنوان «جايگاه معصومان همراه با نيكوترين جايگاه قرآن» می خوانیم:«عترت طاهره عليهم السلام رازهاى نهانى قرآن را مى دانند و بر گويا ساختن اخراج غيب آن به شهادت توانمندند. زيرا جايگاه ايشان همان برترين جايگاه قرآن است و از تمايز ميان فهم قرآن از طريق تدبر و درك آن از طريق استنطاق ، معناى فرموده ى حضرت رضا عليه السلام روشن گردد.
در جلسه اى ماءمون از حاضران پرسيد: معناى آيه ى : ثم اءورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا (۲۲۷) را براى من بازگو كنيد. علما در پاسخ او گفتند: منظور خداوند همه ى امت است . مامون گفت : اى ابا الحسن شما چه مى گوييد؟ حضرت رضا عليه السلام فرمودند: سخن آنان را نمى پسندم ، بلكه مى گويم : مراد خداى بزرگ از اين آيه عترت طاهره اند؛ لا اءقول كما قالوا، و لكن اءقول : اءراد الله تبارك و تعالى بذلك العترة الطاهرة .
ماءمون گفت : چگونه مراد عترت باشد، بدون در نظر گرفتن امت ؟ حضرت رضا عليه السلام پاسخ دادند: اگر امت مراد باشد، بايد همه آنان به بهشت بروند. به دليل فرموده ى خداوند؛ برخى از آنان بر خود ستم مى كنند و برخى ديگر ميانه رو و گروه سومى به توفيق الاهى جزو پيشتازان صحنه هاى زيبايى ها هستند، اين است همان تفضل بزرگ . سپس ايشان را در بهشت قرار داد و بهشت قرار داد و فرمود: باغ هاى جاويدانى كه در آن در آيند. پس وراثت تنها براى عترت طاهره است ؛ لو اءراد الاءمة لكانت باءجمعها فى الجنة لقول الله : فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات باذن الله ذلك هو الفضل الكبير (۲۲۸) ثم جعلهم فى الجنة فقال عز و جل : جنات عدن يدخلونها فصارت الوراثة للعترة الطاهرة لا لغيرهم .
سپس حضرت رضا عليه السلام فرمودند: ايشان كسانى هستند كه خداوند آنان را در كتابش چنين مى ستايد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا . (۲۲۹) و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم درباره ى آنان فرمود: من دو چيز گرانبها ميان شما وا مى گذارم ؛ كتاب خدا و اهل بيتم ، اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى گردند تا بر كنار حوض نزد من آيند. پس مراقب باشيد كه پس از من چگونه با اين دو رفتار خواهيد كرد.
اى مردم ، شما به ايشان علم نياموزيد. زيرا اينان از شما داناترند؛ هم الذين وصفهم الله فى كتابه ، فقال : انما يريد الله … و هم الذين قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : انى مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اءهل بيتى ، لن يفترقا حتى يردا على الحوض ، اءنظروا كيف تخلفونى فيهما، يا اءيها الناس لا تعلموهم فانهم اءعلم منكم … .
در پايان حضرت رضا عليه السلام فرمود: خداى عزيز جبار در كتاب محكمش عترت را بر مردم برترى داده است ؛ ان الله العزيز الجبار فضل العترة على سائر الناس فى محكم كتابه . ماءمون گفت كجاى كتاب خدا آمده است ؟ حضرت رضا عليه السلام فرمودند: در اين فرموده ى خداى متعالى : ان الله اصطفى ادم و نوحا و ال ابراهيم و ال عمران على العالمين * ذرية بعضها من بعض … . (۲۳۰)
عترت ، وارثان قرآن
حضرت رضا عليه السلام براى اثبات اين كه عترت طاهره عليهم السلام وارثان قرآن و برگزيدگان الاهى و كسانى هستند كه در تقسيم غنايم كنار خداوند و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم سهم مى برند، به آيات متعددى استدلال فرمودند؛ مانند: انما غنمتم من شى ء فاءن لله خمسه و للرسول و لذى القربى (۲۳۱) و نيز در برابر اطاعت مردم از ايشان با خدا و رسول به آيه ى : اءطيعوا الله و اءطيعوا الرسول و اءولى الاءمر منكم (۲۳۲) و در تساوى ولايت خداوند و رسول صلى الله عليه و آله و سلم و عترت طاهره عليهم السلام به آيه ى : انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم راكعون (۲۳۳) استناد كرده است .
آرى شگفت آور است كه خداوند نعمت هاى بزرگى بر اهل اين بيت عطا كرده است ؛ هنگامى كه سخن از صدقه به ميان مى آيد، خداوند خود و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت ايشان را از بهره بردن از صدقه منزه مى داند و مى فرمايد: انما الصدقات للفقراء…. (۲۳۴) پس مباحث پيش گفته توضيحى براى اين كلمات نورانى رضوى است كه درود خدا و ملائكه اش بر گوينده ى آن ها باد.
از آن رو كه پرسشگرى از قرآن نسبت به تدبر در آن امتياز دارد و نيز تدبر كننده در آن صرفا مانند شنونده است و توان سخن گويى با قرآن و گويا ساختن آن را ندارد و نيز گويا كننده ى قرآن فقط شنونده نبوده ، بلكه با آن گفت و گو و مشورت مى كند، با آن سخن مى گويد و از آن مى پرسد و پاسخ مى طلبد.
مشكلات را بر آن عرضه داشته ، تقاضاى حل آن ها را مى كند، از فضل آن مساءلت كرده ، به آن چنگ مى زند و از آن پس درجه به درجه با آن بالا مى رود، تا آن كه همراه با يكديگر به سر منشاء خود باز گشته ، به سوى خداى متعالى بالا مى روند و هر دو با هم در هر چه كه از آن پديد آمدند، ناپديد مى گردند؛ چنان كه مقتضاى معيت مطلقه اى كه از جدايى در هر مرتبه از مراتب نزول و صعود ابا دارد، چنين است .
نيز روشن گرديد كه تدبر در قرآن براى ساير مردم شدنى است ، اما گويا ساختن آن براى آن ها شدنى نيست ؛ بلكه گويا سازنده ى آن همان انسان كامل معصوم عليه السلام است .
با اين مقدمه ، روشن مى شود كه اولا ضرورتا مردم به ايشان نيازمندند؛ ثانيا عترت طاهره كه كامل ترين مردم اند، وارثان كتاب عزيزند؛ ثالثا ايشان اهل ذكر هستند كه بر مردم واجب است از ايشان بپرسند؛ رابعا ايشان پيشى گيرندگان در نيكى ها السابقون بالخيرات هستند و مانند اين اوصاف كامل كه خداوند در كتاب خود شمار اندكى از انسان ها را با آن ها ستوده است .
حضرت رضا عليه السلام مصاديق آن را در اين فرمايش بيان كرده اند: ما اهل ذكر هستيم و مردم بايد از ما بپرسند؛ نحن اءهل الذكر و نحن المسؤ ولون . وشاء مى گويد: به حضرت عليه السلام گفتم : پس شما سؤ ال شوندگان هستيد و ما سؤ ال كنندگان ؟ حضرت فرمودند: آرى . گفتم : پس بر ما واجب است كه از شما بپرسيم ؟ حضرت فرمودند: آرى ، گفتم : آيا بر شما واجب است كه به ما پاسخ مى دهيم ، وگرنه ، نه . آيا اين سخن خداوند را نشنيده اى كه اين عطاى ماست ؛ آن را بى شمار ببخش يا نگه دار؛ لا، ذاك الينا، ان شئنا فعلنا و ان لم نشاء لم نفعل ، اءما تسمع قول الله تبارك و تعالى : هذا عطاؤ نا فامنن اءو اءمسك بغير حساب . (۲۳۵)
اين فرموده ى حضرت اگر بخواهيم پاسخ مى دهيم ، وگرنه ، نه كاشف از اختيار ايشان است كه در غير حوزه ى بيان احكام و تكليف است . زيرا در اين مورد جايى براى اختيار نيست و تعليم و امر به معروف و نهى از منكر بر ايشان واجب است . چنان كه از استشهاد ايشان به اين فرموده ى خداوند: هذا عطاؤ نا روشن مى شود. چون آيه به عطاياى استحبابى نظر دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ميان منت نهادن و اعطا و ميان منت نگذاردن و امساك مخير است ؛ ولى در اصل حكم و بيان رسالت چنين اختيارى ندارند و ابلاغ رسالت بر ايشان واجب است .
همچنين حضرت رضا عليه السلام مصاديق ساير اوصاف كمالى را كه قبلا اشاره شد، بيان فرمودند. احمد بن عمر در مورد اين آيه ين ثم اءورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا (۲۳۶) از ايشان پرسيد، حضرت در پاسخ فرمودند: فرزندان فاطمه عليها السلام ، و پيشى گيرنده به خيرات و نيكى ها امام است و نيز ميانه رو كسى است كه امام را مى شناسد، ظالم به خويشتن كسى است كه او را نمى شناسد؛ ولد فاطمة عليها السلام ، و السابق بالخيرات الامام و المقتصد العارف بالامام و الظالم لنفسه الذى لا يعرف الامام . (۲۳۷).
انتشارات دار الاسرا این کتاب را منتشر کرده است.