مهم‌ترين فصل تاريخي زندگي امام رضا ـ عليه السّلام ـ جريان ولايتعهدي آن حضرت است. كه مأمون خليفة عباسي بعد از پيروزي بر امين، برادرش تصميم گرفت، كه حضرت را از مدينه به خراسان (مرو پايتخت مأمون) انتقال دهد. از آنجايي كه مأمون از ميان خلفاي عباسي عالم‌ترين و سياست‌مدارترين آنها بود، در اين رابطه نقشه‌اي طرح كرد كه از اين طريق به اهداف خود برسد. لذا بعد از پيروزي بر برادرش امين و تسلط يافتن بر اكثر مناطق اسلامي تصميم گرفت كه علي بن موسي الرّضا ـ عليه السّلام ـ را از مدينه به مرو بياورد و در اين رابطه با فضل بن سهل (وزيرش) و حسن بن سهل مشورت كرده و نظر آنها را هم جويا شد و پس از آن گفت: من با خداي خود عهد كرده بودم اگر بر امين پيروز شوم خلافت را به افضل آل ابي طالب بسپارم و حالا افضل از علي بن موسي نمي‌شناسم و بنابراين تصميم دارم او را به مرو بياورم و امور را به او بسپارم.[1]
با بررسي اوضاع و شرايط سياسي زمان مأمون مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه مأمون از اين اقدام خود دنبال اهداف خاصّي بوده با اين عمل مي خواسته بر برخي از مشكلات حكومتش فائق آيد و لذا وقتي كه عباسيان به اقدام مأمون اعتراض مي‌كنند در جواب آنها گوشه‌اي از اهداف خود را فاش و به آنها اشاره مي‌كند.

1. اگر امام رضا ـ عليه السّلام ـ و لايتعهدي او را بپذيرد، الزاماً مشروعيت خلافت بني‌عباس را پذيرفته است. يعني با قبول امام ـ عليه السّلام ـ خلافت عباسي رسميت مي‌يافت. [2]

2. تحت كنترل داشتن امام،[3] مأمون با آوردن امام رضا ـ عليه السّلام ـ در تشكيلات خلافت، فعاليت‌هاي آن حضرت را كنترل و محدود مي‌كرد و آن حضرت ديگر نمي‌توانست خود را امام معرّفي كند، زيرا در اين صورت مردم را نه تنها به پذيرش ولايتعهدي خود، بلكه حتّي براي خليفه‌اي كه جانشيني او را پذيرفته بود مي‌بايست دعوت نمايد. لذا جنبة استقلالي عنوان امامت آل علي از بين مي‌رفت.

3. كاستن از مقام و معنويت امام، عامل ديگر كه در جلب امام به مرو مؤثر بوده اين است كه مأمون مي‌خواست با پذيرش ولايتعهدي از طرف امام ـ عليه السّلام ـ مقام و منزلت آن حضرت كاهش يافته و از چشم طرفداران بيافتد و در اين صورت ديگر كسي به آن حضرت به عنوان يك چهرة منزّه و مقدّس نگاه نخواهد كرد. ابوصلت هروي در تعليل واگذاري ولايتعهدي به امام ـ عليه السّلام ـ مي‌گويد: ولايتعهدي را به امام واگذاشت تا به مردم نشان دهد كه او دنيا خواه است و بدين ترتيب موقعيت اجتماعي و معنوي خود را پيش آنها از دست بدهد.[4]

4. فرو نشاندن انقلابات و شو‌رش‌هاي علويان، از جمله عللي كه باعث شد مأمون در انتقال امام ـ عليه السّلام ـ مصمم باشد، هراس از شورش‌هاي علويان بر ضدّ عباسيان بود كه در اكثر شهرهاي عراق و يمن در جريان بود، و از طرفي هم علويان از احترام و گراميداشت مردم برخوردار بودند و نفوذ گسترده‌اي در بين تمام دسته‌ها و طبقات داشتند.[5]

5. جذب حمايت مستمر خراسانيان و ايرانيان:[6] از آنجايي كه مردم ايران و خراسان به آل علي محبّت و علاقة وافري داشتند و اين علاقه را در طول مسير امام رضا ـ عليه السّلام ـ در منازل و شهرهاي مختلف بروز دادند. مأمون مي‌خواست با جلب امام به خراسان از اين نيرو هم در جهت اهداف خود سود جويد. همان طور كه براي از ميان بردن امين از اين نيرو سود جسته بود و مي‌خواست اين حمايت استمرار داشته باشد.

6. از ميان بردن نفرتي كه اعراب و عباسيان از مأمون بعد از قتل امين داشتند، يعني مأمون با انتقال امام ـ عليه السّلام ـ به مرو و زير نظر داشتن آن حضرت و سپس اجراي نقشة شهادت آن حضرت مي‌خواست كه كينه و كدورتي كه عباسيان از او داشتند از بين ببرد و اعتماد و محبّت عرب را نسبت به خويش بدست آورد. [7]

7. مأمون براي ايجاد مصونيت خود با تحت نظر گرفتن امام ـ عليه السّلام ـ مي‌خواست در برابر خطري كه او را از سوي شخصيتي با عظمت و گرانقدر تهديد مي‌كرد محافظت نمايد و در زير ساية حمايت از امام ـ عليه السّلام ـ حكومت خويش را محفوظ دارد. از طرفي مأمون از وجود امام و شخصيت با نفوذ آن حضرت بسيار در هراس بود و به هر نحوي و با هر وسيله‌اي مي‌خواست از اين تهديد و خطر در امان باشد. و لذاست كه مي‌بينيم مأمون در قبولاندن ولايتعهدي به امام، حضرت را تهديد مي‌كند كه اگر ولايتعهدي مرا نپذيري همانند عمر رفتار خواهم كرد كه در شوراي خلافت بعد از خود تهديد كرده بود كه هر كس شركت نكند او را گردن بزنند، و لذا مأمون هم امام را در تنگنا قرار مي‌دهد و مي‌گويد: اي علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ اگر اين امر را نپذيري گردنت را خواهم زد و امام را تهديد به قتل مي‌كند.[8] در نهايت امام هم با درايتي كه داشتند شرايطي براي پذيرش ولايتعهدي مقرّر مي‌نمايد و مأمون را در اكثر اهداف ناكام مي‌گذارند و اين بود كه نفوذ امام در بين عامه مردم روز به روز بيشتر مي‌شد و اين امر هراس و بيم مأمون را بيشتر مي‌كرد.
بنابراين مأمون بعد از اينكه بر امين غلبه كرد و امور را در اختيار گرفت به خاطر اينكه از جانب علويان و بالاخصّ امام رضا ـ عليه السّلام ـ احساس خطر مي‌كرد و همچنين به خاطر جذب نيروي ايرانيان و بدست آوردن دل اعراب و عباسيان و در كنترل و تحت نظر داشتن امام ـ عليه السّلام ـ آن حضرت را در سال 201 هجري از طريق بصره به مرو انتقال داد و بعد از گذشت دو سال با هر ترفندي خواست كه از شخصيّت و عظمت آن حضرت بكاهد ولي نتوانست و نفوذ امام روز به روز بيشتر مي‌شد و در نهايت آن حضرت را در ماه صفر سال 203 مسموم و به شهادت رساند.[9] امّا حضور امام ـ عليه السّلام ـ در ايران يك نتيجة بسيار مهمّي براي تشيّع به بار آورد و شيعه را موقعيت و تثبيت روافزون داد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. زندگاني امام هشتم، تأليف عماد زاده.
2. زندگاني امام رضا ـ عليه السّلام ـ ، عطايي خراساني.

——————————————–
پی‌نوشت‌ها
[1] . مفيد، ارشاد، قم، مؤسسة آل البيت، چاپ اول، 1413، ج2، ص261.
[2] . صدوق، عيون الاخبار الرضاء، تهران، انتشارات اعلمي، چاپ اول، بي‌تا، ج2، ص 167.
[3] . ابن صباغ مالكي ، فصول المهمه في معرفة الائمه، قم، دار الحديث، چاپ اول، 1422، ج2، ص1027 (پاورقي).
[4] . صدوق، پيشين، ص241.
[5] . عاملي، جعفر مرتضي، حياة السياسيه للامام رضا ـ عليه السّلام ـ ، قم، انتشارات جامعة مدرسين، چاپ 2، 1362، ص 192. و حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمة ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات جاويدان، چاپ نهم، 1376، ج2، ص 174.
[6] . همان.
[7] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، قم، انتشارات توحيد، چاپ دوازدهم، 1380، ص 487.
[8] . اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، ترجمة رسولي محلاتي، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، ‌بي‌تا، ص 524.
[9] . كليني، اصول كافي، تحقيق: علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ اول، 1388 ق، ج1، ص 486.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=20066

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب