بسته ام دل را به آقایی که خیلی آشناست
حامی اِبنُ السبیل و یاورِ هر بینواست
نهمین خورشیدِ تابان ست در عرشِ خدا
نهمین آئینه دارِ حضرت خیرالوراست
نامِ زیبایش محمّد، کینه اش باشد جواد
این پسر نورِ دو چشمانِ علی موسی الرضاست
مدحِ او گفتن لیاقت خواهد ای اهلِ هنر
هر چه در وصفش بگویم مطمئناً که رواست
من دخیلش می شوم بلکه گره را وا کند
حضرت بابُ الکرم در انتظارِ یک گداست
هرچه دارد می دهد بر سائلِ درمانده اش
بسکه این آقای خوبیها فقط مشگل گشاست
غیرتی بی انتها دارد به زهرا مادرش
قلبِ حسّاس اش مریدِ حضرت خیرالنساست
کوثرِ دوّم لقب دادند بر او اهلِ دل
بر امام هشتمین هم نور چشم و هم عصاست
بذل و بخشش می کند بر هر ز پا افتاده ای
سائل اینجا راحت ست از بس که او بی ادّعاست
هر چه می خواهی بخواه امّا بدان که حاجتِ
گریه کُن های حسینی یک براتِ کربلاست
«محسن راحت حق»