نجف اشرف تا قبل از شهادت اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ سرزميني معروف نبود و شرافت آن از مولود كعبه است كه پس از شهادتش در آن سرزمين آرميد و سيل عشاق را به سوي خود جلب كرد.
اين شهر قبل از هجرت شيخ طوسي، سرزميني بود كه برخي از علويان و شيعيان خاص اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ را در خود جاي داده بود. ليكن با هجرت شيخ طوسي دانشجويان علوم اسلامي، نجف اشرف را به مركز شيعه و دانشگاه بزرگ شيعه اماميه تبديل كردند و پس از آن هزاران دانشجو و متفكر شيعي در اين دانشگاه پرورش يافته، به نشر معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ همت گماردند.
حوزه علميه نجف اشرف با قدمت بيش از هزار سال، سالهاي متمادي مأوا و مركز تجمع زعماي شيعه اماميه بود كه نام آنان به ترتيب از اين قرار است:
1. شيخ الطائفه، ابوجعفر، محمد بن حسن بن علي طوسي (385ـ460)
2. شيخ ابوعلي (فرزند شيخ طوسي) (زنده در سال 515)
3. ابونصر محمد بن ابي علي الحسن بن ابي جعفر محمد طوسي
4. فاضل مقداد (متوفي 826)
5. شيخ الاسلام علي بن هلال جزايري (متوفي 937)
6. محقق ثاني علي بن عبدالعالي كركي (متوفي 940)
7. احمد بن محمد اردبيلي، مشهور به مقدس اردبيلي (متوفي 993)
8. سيد مهدي بحرالعلوم (1155ـ1212)
9. شيخ جعفر كاشف الغطا (متوفي 1228)
10. شيخ محمدحسن نجفي، صاحب جواهر (1200ـ1266)
11. شيخ مرتضي انصاري (1214ـ1281)
12. آخوند ملامحمدكاظم خراساني (1255ـ1329)
13. علامه ميرزا محمدحسن ناييني (1276ـ1355)
14. آيت الله شيخ الشريعه اصفهاني (1266ـ1339)
15. آيت الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي (1247ـ1338)
16. آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (1277ـ1365)
17. آيت الله سيد محسن حكيم (1264ـ1390)
18. آيت الله سيد ابوالقاسم خويي (1317ـ1413)
نبايد تصور كرد كه پيش از شيخ طوسي دانشمندان شيعي در نجف اشرف نبوده اند، بلكه پيش از وي رجال علم در آن شهر سكونت داشته و به برخي از دانشمندان شيعي اجازه روايتي داده اند.[1] ليكن نجف از زماني به عنوان مركز فقه شيعي و علوم آل البيت ـ عليهم السلام ـ درآمد كه شيخ طوسي به آن شهر هجرت كرد و با دانشمندان حاضر در مكتب درس خويش، حوزه علميه نجف اشرف را بنا نهاد.

دوره اول
نخستين دوره از حوزه علميه نجف اشرف با هجرت شيخ طوسي از بغداد به نجف آغاز مي گردد و تا قرن ششم هجري ادامه مي يابد.
در سال 448 هجري فعاليتهايي بر ضد شيعه اماميه صورت گرفت. اذان گويان از گفتن «حي علي خيرالعمل» منع شدند و حتي در شهر كاظمين هم كه به موجب سازش قبلي اين امر مجاز شمرده مي شد، به طور جدي منع گرديد و به جاي آن «الصلاه خير من النوم» گفته شد و احدي ياراي مخالفت نداشت.
چندي نگذشت كه يكي از بزرگان شيعه به نام «ابن الجلاب» را به قتل رساندند و در پي آزار شيخ طوسي برآمدند. شيخ مجبور گرديد تا شبانه به طرف نجف اشرف هجرت كند. پس از هجرت شيخ، خانه اش به يغما رفت.[2] و شايد قسمتي از تأليفات او در اين حمله سوخت.[3]
بدين ترتيب شيخ الطائفه پس از 22 سال مرجعيت در بغداد به نجف اشرف هجرت كرد و پس از گذشت 12 سال به ديار باقي شتافت.
هجرت شيخ طوسي به نجف اشرف موجب گشت تا دهها دانشمند شيعي در اين حوزه گرد آيند و صدها دانش پژوه به تحقيق و تأليف پردازند و از محضر دانشمندان بهره برند. و همين امر به بنيان گذاري حوزه علميه نجف اشرف انجاميد. حوزه اي كه با برخورداري از بزرگان علم و عمل دانشكده هاي مختلف خود را در اين دانشگاه بزرگ شيعي تأسيس نمود و به علوم اسلامي در فقه و كلام و تفسير و حديث پرداخت.
پس از رحلت شيخ طوسي در سال 460 هجري فرزندش «شيخ ابوعلي طوسي» ـ زنده در سال 515 هجري ـ مرجعيت شيعه را عهده دار گرديد و «ابونصر محمد بن ابي علي الحسن بن ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي» فرزند ابوعلي پس از پدرش حوزه اي را كه جدش داير كرده بود اداره نمود.[4]

دوره دوم
در اين دوره كه از قرن ششم تا نهم هجري به طول انجاميده حوزه علميه كربلا از تحرّك بيشتري برخوردار بوده است و دانشمنداني چون «ابوالعباس احمد بن علي نجاشي»، «عماد الدين، ابي حمزه طوسي»، «سيد فخار موسوي حائري»، «رضي الدين علي بن طاووس»، «شمس الدين محمد بن مكي» (شهيد اول)، «ابن خازن حائري» و «ابن فهد حلّي» در آن به تربيت دانشجويان علوم ديني مشغول بوده اند. از اين رو حوزه علميه نجف در آن برهه از رونق چنداني برخوردار نبود، چه آنكه اغلب رجال علم در حوزه كربلا سكني گزيدند. برخي علت ركود علمي اين دوره را به سبب تحرك حوزه حله در اين عصر دانسته اند و بيوتات علميه آل ادريس، آل شيخ ورام، آل فهد، آل طاووس و… را دليل گفتار خويش ساخته اند.[5]

دوره سوم
دوره سوم حوزه علميه نجف اشرف از قرن نهم هجري آغاز مي گردد و تا قرن يازدهم هجري ادامه مي يابد. پس از اين دوره كه عصر حضور فقهاي اصولي است، علماي اخباري در اين مركز فعاليت بيشتري داشته اند.
جمال الدين و شرف المعتمدين ابوعبدالله مقداد بن عبدالله بن محمد بن حسين بن محمد سيوري حلّي اسد غروي، معروف به «فاضل مقداد» از فقهاي شيعه و دانشمندان بزرگ اين دوره است كه در روستاي «سيور» حلّه متولد گرديده و از شاگردان شهيد اول است. وي نه تنها در فقه دانشمندي برجسته است، بلكه متكلمي ورزيده به حساب مي آيد.
وي با نگارش شروحي بر آثار استادش، مكتب شهيد اول را بارورتر ساخت و حوزه فقه استدلالي را وسعت بخشيد و با تأليف كتابي در فقه القرآن مباني قرآني فقه شيعي را بيان داشت و پس از آن با ديگر نگاشته هاي خود منزلت تفكر شيعي و بينش وي در اصول اعتقادات و فروع احكام را روشن ساخت. از جمله شاگرداني كه در حوزه وي تربيت يافتند به دانشمندان زير بر مي خوريم:
1. شمس الدين محمد بن شجاع قطان انصاري حلي (صاحب كتاب «معالم الدين في فقه آل ياسين»)
2. حسن بن راشد حلي[6]
با توجه به اين نكته كه فاضل مقداد از دانشمندان بزرگ شيعه در حوزه علميه نجف اشرف و مرجع تقليد شيعيان در آن عصر بوده به تأسيس مدرسه اي به نام «مدرسه سيوري» اقدام ورزيده است تا دانشجويان علوم اسلامي در آن به تحصيل پردازند.[7]
پس از فاضل مقداد كه در سال 826 هجري از دنيا رفت، شاگرد دانشمندش «علي بن هلال جزايري» مقام رهبري جامعه شيعه را برعهده گرفت.
احمد بن محمد اردبيلي معروف به «مقدس اردبيلي» از ديگر فقهاي نامدار اماميه قرن دهم هجري و معاصر شاهان صفوي است. گويند شاه عباس اصرار داشت كه وي به اصفهان رود، ولي او حاضر نشد.
پس از رحلت مقدس اردبيلي در سال 993 ه.ق. در نجف اشرف حيات علمي نجف اشرف با وجود دانشمنداني در فقه و اصول ادامه يافت كه در اين بيان مي توان از «سيد محمد بن علي الموسوي الجبعي» صاحب مدارك، نام برد. وي شرحي بر «شرائع الاسلام» نگاشت و آن را در سال 998 هجري به اتمام رساند. «مدارك الاحكام» يكي از ارزنده ترين كتب فقه استدلالي شيعه است كه مؤلف آن در سال 1009 هجري از دنيا رفته است.[8]
كتاب شريف «معالم الدين» نيز در اين دوره حوزه علميه نجف اشرف به پايان رسيده است. «مؤلف آن جمال الدين حسن بن زين الدين» (959ـ1011 ه.ق.) فرزند شهيد ثاني و از شاگردان مقدس اردبيلي است. اين كتاب تا دوره هاي اخير در حوزه هاي شيعه مورد بحث و تدريس بوده است.
در اين برهه علاوه بر فقه و اصول در علومي چون منطق، آيات الاحكام، تفسير و عقايد و رجال نيز كتابهاي گرانسنگي نگاشته شد كه حاكي از حيات علمي حوزه نجف در اين دوره است. برخي از اين كتب عبارتند از:
1. حاشيه بر تهذيب المنطق | ملا عبدالله يزدي
2. مجمع البحرين | شيخ فخرالدين طريحي (متوفي 1085 ه.ق.)
3. آيات الاحكام | شيخ احمد بن اسماعيل جزائري (متوفي 1151 ه.ق.)
4. مرآه الانوار | شيخ ابوالحسن فتوني عاملي نجفي (متوفي 1138 ه.ق.)
5. ضياء العالمين | شيخ ابوالحسن فتوني
6. تنقيح المقال في علم الرجال | شيخ حسن بن عباس بن محمدعلي بلاغي

دوره چهارم
اين دوره از اوايل قرن يازدهم شروع شد و تا آخر آن امتداد داشت و به اخبارياني اختصاص يافت كه در حوزه علميه نجف به فعاليت علمي اشتغال داشتند. در اين عصر ركود علمي مباحث اصولي مشهور است تا اينكه وحيد بهبهاني از ايران به كربلا و نجف آمد و با مباحث علمي پايه هاي منطق اجتهاد را تقويت كرد.

دوره پنجم
اين دوره كه از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم هجري را شامل مي گردد از پرتكاپوترين دوره هاي حوزه علميه نجف اشرف به شمار مي رود.
شروع دوره پنجم حوزه نجف با هجرت وحيد بهبهاني و شاگردان وي آغاز مي گردد. «سيد محمد مهدي بحرالعلوم» (1155/1154ـ1212هـ.) از شاگردان وحيد بهبهاني و شيخ يوسف بحراني است كه پس از استاد كل زعامت شيعيان و مديريت حوزه علميه نجف را برعهده گرفت و آن در حالي بود كه هنوز سنش از 30 سال تجاوز نكرده بود. بحرالعلوم از دانشمندان فرزانه اي است كه مقامات معنوي و سير و سلوكي را به نحو نيكو طي كرده و مورد احترام علماي شيعه بوده است و تالي معصوم به شمار مي رود. كرامات زيادي از او نقل شده است و گويند شيخ جعفر كاشف الغطا دانشمند معاصر وي، با تحت الحنك عمامه خويش غبار نعلين او را پاك كرد.[9]
در مكتب وي بزرگان پرهيزكاري پرورش يافتند كه هر يك پس از او مباحث فقه استدلالي را پيش گرفتند و مشكلات اجتماعي را با اجتهاد پويا حل نموده، به مسايل مختلف پاسخهاي متين ارائه دادند. از ديگر علماي حوزه علميه نجف در اين دوره مي توان به اسامي زير اشاره نمود :
1. شيخ جعفر كاشف الغطا
2. سيد محمد جواد عاملي (صاحب «مفتاح الكرامه»)
3. شيخ محمد تقي اصفهاني
4. شيخ احمد نراقي
5. سيد ميرعلي طباطبايي (صاحب «رياض»)
6. شيخ مهدي نراقي
7. شيخ محمد حسن نجفي، «صاحب جواهرالكلام»
8. سيد محمد باقر، «صاحب انوار»
9. حاج محمد ابراهيم كرباسي، «صاحب اشارات»
10. آقا جمال
شيخ محمد حسن نجفي ـ قدس سره ـ از ديگر آيات عظامي است كه با بهره وري از اساتيد قوي حوزه علميه نجف اشرف به مقام اجتهاد رسيد و با تأليف كتاب «جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام» که سي سال به طول انجاميد تحول عظيمي در حوزه علميه ايجاد كرد، به گونه اي كه تا حال نيز كتاب فوق در حوزه هاي علميه شيعه به عنوان يكي از منابع اوليه فقها شناخته مي شود.
پس از صاحب جواهر، حركت علمي حوزه علميه نجف اشرف ادامه يافت و از بينش عميقي كه در مكتب صاحب جواهر از فقه جعفري به وجود آمده بود، شخصيتهاي بزرگ علمي بسان شيخ مرتضي انصاري، آخوند خراساني، ميرزاي شيرازي، ميرزاي ناييني و شيخ الشريعه اصفهاني و… يكي پس از ديگري مرجعيت و رهبري امت اسلامي را برعهده گرفته، نهضتهاي علمي، فرهنگي و سياسي آفريدند.
شيخ مرتضي انصاري پس از صاحب جواهر مرجعيت عامه يافت و رياست حوزه علميه نجف اشرف را عهده دار گرديد. برخي از شاگردان شيخ انصاري عبارت اند از:
1. آيت الله سيد حسين كوه كمري
2. آيت الله سيد ميرزا محمد حسن شيرازي
3. آيت الله شيخ جعفر شوشتري
4. آيت الله ميرزا حبيب الله رشتي
5. آيت الله شيخ محمدحسن مامقاني
6. آيت الله ملامحمدكاظم خراساني
7. آيت الله ميرزا محمدحسن آشتياني
8. آيت الله ميرزا ابوالقاسم كلانتر
9. آيت الله شيخ هادي تهراني
10. آيت الله شيخ محمد طه نجف
11. آيت الله ميرزا عبدالرحيم نهاوندي
12. آيت الله ملاحسين قلي همداني
13. آيت الله حسين خليلي تهراني
14. آيت الله شيخ عبدالحسين جواهري
15. آيت الله شيخ ابراهيم صادق عاملي
16. آيت الله فاضل شربياني
17. آيت الله شيخ آقا حسن نجم آبادي[10]
18. آيت الله ملا قربانعلي معروف به حجة الاسلام
شيخ انصاري داراي تأليفات عديده اي در فقه و اصول است كه «رسائل» و «مكاسب» وي در شمار كتب درسي حوزه هاي علميه شيعه قرار گرفته است.
با وفات شيخ انصاري در سال 1281 هجري، مرجعيت شيعه به سه تن از شاگردان مبرّز او رسيد:
1. ميرزاي شيرازي (متوفي 1312 ه.ق.)
2. آيت الله كوه كمري (متوفي 1291 ه.ق.)
3. ميرزا حبيب الله رشتي (متوفي 1312 ه.ق.)
آخوند مولي محمد كاظم خراساني از ديگر رجال اين دوره از حوزه علميه نجف اشرف است كه در تحقيق مباني اصولي ژرف نگري خاصي را از خود نشان داد و با سبكي نوين به تدوين اصول فقه پرداخت.
از جمله دانشمندان شيعه كه پس از آخوند خراساني به مرجعيت رسيد آيت الله العظمي محمد حسين ناييني ـ قدس سره ـ (متوفي 1355 ه.ق.) است كه در حوزه هاي علميه اصفهان، سامرا و نجف اشرف به تحصيل پرداخته بود و آخوند خراساني را در كارهاي مهم سياسي ـ اجتماعي ياري مي كرد. كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» وي كه آخوند بر آن مقدمه اي نگاشت، در دعوت به تشكيل حكومت مشروطه بر مبناي اسلام است.
از ديگر دانشمنداني كه در اين دوره علاوه بر فعاليتهاي فرهنگي، به امور سياسي ـ اجتماعي نيز توجه داشت، حضرت آيت الله شيخ الشريعه اصفهاني (1266ـ1339 ه.ق.) است كه پس از وفات ميرزاي دوم انقلاب عراق را هدايت كرد.

اساطين فقه
چنانكه گذشت شيخ اعظم انصاري ـ قدس سره ـ با نگرشي جديد به مباني اجتهاد تحوّلي شگرف در علم اصول به وجود آورد و مكتب اصولي وي را شاگردان مبرز او بسان ميرزاي شيرازي، ميرزاي رشتي و آيت الله كوه كمري ادامه دادند تا آنكه شخصيتهاي متفكر و مجدّدي بسان آخوند خراساني پا به عرصه نهاد و مكتب اصولي شيخ اعظم را ترتيبي نوين بخشيد و امهات مباحث اصولي را در كتاب وزين «كفايه» فراهم آورد.
آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني، آيت الله آقا ضياء الدين عراقي و ديگر شاگردان آخوند خراساني با تدوين كتب و تدريس اصول فقه با اسلوب جديد، تحولي را كه از عصر شيخ اعظم به وجود آمده بود، تداوم بخشيدند. علامه ناييني نيز با ژرفنگري خويش بر عمق و محتواي مباحث اصولي افزود و جايگاه علم اصول در فقه جعفري برازنده تر از هميشه خودنمايي كرد و لياقت خويش را در اجتهاد شيعي نشان داد.
اينك وقت آن رسيده بود كه علم فقه، ترتيبي منسجم به خود گيرد و فروع احكام از امهات مباحث استخراج گردد و با روشي نوين تدوين يابد.
حضرت آيت الله سيد محمد كاظم يزدي (1247ـ1338 ه.ق.) با تأليف «عروه الوثقي» و حضرت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (1277ـ1365 ه.ق.) با نگارش «وسيله النجاه» مسايل شرعي را با جامعيتي فراگير تدوين كردند و به دنبال حركت علماي اصول، در فقه شيعي تحولي ديگر به وجود آوردند.
آيت الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي كه از حوزه هاي علميه اصفهاني و نجف بهره برده بود، اندوخته هاي خويش را با تأليف و تدريس در اختيار مشتاقان علوم اهل بيت نهاد و با نگارش كتبي در مناجات، دعا، فقه و اصول وحدت هدف در اصول معارف و فروع احكام را به اثبات رساند و جامعيت خويش را در اين علوم نشان داد.
«العروه الوثقي» با 3260 مسأله فقهي كتابي شد مرجع، و مراجع عظام را بر آن داشت تا از اسلوب آن پيروي كنند و فروع فقهي آن را در حوزه هاي درس خارج مورد بحث و بررسي قرار دهند. چنانكه تاكنون دهها حاشيه و شرح بر آن نگاشته شده است.
كتاب «وسيله النجاه» حضرت آيت الله سيد ابوالحسن موسوي اصفهاني ـ قدس سره ـ از ديگر نگاشته هاي فقه استدلالي شيعه است كه به موجب فراگير بودند مسايل آن مورد توجه فقهاي فرزانه اي بسان حضرت امام خميني ـ قدس سره الشريف ـ واقع شد و برخي از كتابهاي استدلالي فقه شيعه بر مبناي آن تأليف گرديد آيت الله اصفهاني كه از حوزه هاي اصفهان و نجف اشرف بهره برده و به مقام اجتهاد رسيده بود پس از درگذشت آيت الله ميرزا محمدتقي شيرازي در سال 1338 به عنوان مرجع تقليد معرفي شد همزمان با ايشان علامه ناييني نيز مرجع تقليد شيعيان بود تا اينكه در سال 1355 علامه ناييني در نجف و آيت الله شيخ عبدالكريم حائري در قم از دنيا رفتند و مرجعيت عامه به آيت الله اصفهاني رسيد.
اين دو بزرگ علم فقه نيز بسان سلف صالح خويش در مسايل سياسي ـ اجتماعي عصر خود شركت داشتند. چنانكه فرزند مجاهد صاحب عروه در حمله انگليسي ها به عراق در مقابل تهاجم دشمن همراه ديگر روحانيون حوزه و مردم عراق شركت و به فيض شهادت نايل آمد و آن زماني كه فقيه اهل بيت، آيت الله طباطبايي يزدي فتوايي در دفاع از كشور اسلامي عراق داده بود.
از جمله فعاليتهاي تبليغي آيت الله اصفهاني، تعيين نمايندگاني است كه براي ترويج معالم دين و ارشاد شيعيان به دورترين نقاط جهان مي فرستاد و براي ترويج مذهب تشيع در آسيا و آفريقا مبالغ ويژه اي اختصاص داده بود.
حضرت آيت الله سيد محسن حكيم (1264ـ1390 ه.ق.) از ديگر فقهاي شيعه اماميه است كه در حوزه علميه نجف رياست شيعيان را برعهده داشت. وي از دروس فقه و اصول آخوند خراساني، آقاضياء الدين عراقي و برخي از مردان نامي حوزه نجف بهره برده و به مقام اجتهاد رسيده بود. ايشان كتبي در فقه و اصول استدلالي و بعضي ديگر از علوم چون حديث شناسي و هيأت به رشته تحرير درآورده بود كه عبارتند از:
1. مستمسك العروه الوثقي
2. حقائق الاصول في شرح كفايه الاصول
3. نهج الفقاهه
4. دليل الناسك
5. شرح تبصره المتعلمين
6. منهاج الصالحين
7. شرح النافع
8. منهاج الناسكين
9. شرح تشريح الافلاك، در علم هيأت
10. شرح كتاب المراح، در علم صرف
11. رساله اي در علم درايه
هرچند آيت الله حكيم در عصر آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني يكي از مراجع تقليد شناخته مي شد ليكن پس از رحلت ايشان و آيت الله بروجردي مرجعيت عامه در وي تحقق يافت و اقشار عظيمي از مردم عراق و ايران و كشورهاي شيعه نشين از ايشان تقليد كردند.
آيت الله حكيم ـ قدس سره ـ از جمله مراجع فعال در فقه سياسي است و سيره عملي آن بزرگ مرد، درس استقامت و جهاد با كفر و شرك و نفاق است. وي در يكي از نامه هايش مي نويسد:
اگر سياست به معناي اصلاح امور مردم و تلاش براي بالا بردن و پيشرفت آنها و نيكتر ساختن كارهايشان باشد… پس دين مقدس اسلام جز براي پرداختن بدين امور نيامده است و طبيعي است كه مؤمنان بايد با همه توان و قدرت خويش به آن پرداخته، آن را واجب بدانند.[11]
آيت الله حكيم پس از سالها رهبري امت اسلامي در سال 1348 ش. به ديار باقي شتافت و با پرورش صدها تن محقق و دانش پژوه در حوزه درس خويش پرچم علم را در نجف افراشته نگاه داشت.
آيت الله خويي از ديگر مراجعي است كه در حوزه علميه نجف مرجعيت شيعه را برعهده داشت .رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي ـ مدظله العالي ـ در خصوص مكتب فقهي و اصول آيت الله خويي مي فرمايد:
يكي از عواملي كه مرحوم آيت الله العظمي آقاي خويي را در كار گسترش علم فقه و ا صول موفق كرد اين بود كه درسهاي ايشان به شكل منظمي نوشته مي شد و سبك درس ايشان خيلي منظم و مرتب بود. ما در سال 1336 ه.ش. كه حوزه درس ايشان را درك كرديم، ديدم كه كسي در درس ايشان اصلاً اشكال نمي كرد. ايشان درس را مي گفتند و كساني آن را مي نوشتند و بحث مي كردند و بعد هم منتشر مي شد…[12]
آيت الله سيد ابوالقاسم خويي در قيام شيعيان عراق در رمضان 1412 ه.ق. نيز ايفاي نقش نمود تا اينكه از سوي صدام به كوفه تبعيد گرديد. ايشان پس از سالها تدريس در حوزه علميه نجف در سال 1413 ه.ق. از دنيا رفت.
پس از رحلت حضرت آيت الله خويي اصحاب جلسه فتواي ايشان كه از بزرگان حوزه نجف مي باشند با تدريس و تحقيق در مباحث اصولي و فقهي و ديگر علوم اسلامي حيات علمي فرهنگي شيعه در آن سرزمين مقدس را تداوم بخشيدند كه حضرات آيات سيد عبدالاعلي سبزواري (ره) و سيد علي سيستاني از آن جمله اند.
حوزه فلسفي نجف
ايران از عصر ابن سينا تا خواجه نصيرالدين طوسي مركز ثقل فلسفه اسلامي بوده است به گونه اي كه شايد بتوان گفت هر طالب علوم عقلي مي بايست در حوزه هاي فلسفي ايران به تحصيل مي پرداخت. اين كانون علوم عقلي تا زمان هجرت خواجه به بغداد ادامه داشت. پس از رحلت خواجه نصير الدين طوسي در حوزه هاي علميه عراق شخصيت برجسته فلسفي ديده نشد تا اينكه آخوند ملا حسينقلي همداني كه از حوزه درسي ملاهادي سبزواري بهره برده بود به عتبات مهاجرت نمود و در حوزه كربلا و نجف به تحصيل و تكميل علوم نقلي پرداخت. آن گاه به تربيت شاگردان همت گمارد.
پس از پيدايي مكتب صدرالمتألهين فلسفه با عرفان و كلام اسلامي درآميخت و روش جديدي در علوم نقلي و فلسفي به وجود آمد. آخوند ملاحسينقلي همداني نيز كه يكي از پيروان اين مكتب بود شاگردان خويش را با فلسفه صدرايي و سير و سلوك معنوي آشنا نمود.
ناگفته نماند كه «ميرزا حسن» فرزند «آخوند ملامحمد اسماعيل واحدالعين اصفهاني» نيز مدتي در كربلا حضور يافت و به تدريس فلسفه پرداخت.[13] ليكن عمده شاگردان علوم عقلي از آخوند همداني بهره برده اند. در واقع وي فلسفه را از سبزوار به نجف انتقال داد.
«آقا ميرزا محمدباقر اصطهباناتي» از ديگر شخصيتهاي فلسفي است كه از حوزه درس «آقا علي حكيم» «حكيم قمشه اي» و «ميرزاي جلوه» در ايران بهره برده و جهت تكميل علوم نقلي به نجف مهاجرت كرده بود. مدتي كه وي در نجف اقامت داشت، شاگرداني چون «آيت الله شيخ محمدحسين غروي اصفهاني» و «شيخ محمدرضا يزدي» را با فلسفه الهي آشنا كرد. آقا ميرزا محمدباقر در جريان مشروطيت در سال 1326 در اصطهبانات به قتل رسيد.[14]
از ديگر اساتيد فلسفه نجف اشرف در اين دوره «آقا شيخ علي محمد نجف آبادي» است كه از اساتيد شرح منظومه آيت الله غروي و «شيخ محمد حسين كاشف الغطاء» محسوب مي شد.[15]
همچنين مهاجرت «آقا سيد حسين بادكوبه اي» به نجف از ديگر علل نشر فلسفه در اين حوزه مباركه است. وي كه از ميرزا ابوالحسن جلوه، حكيم اشكوري و حكيم كرمانشاهي فلسفه آموخته بود، اين علم شريف را در نجف اشرف گسترش داد و با تربيت شاگردي چون حكيم الهي استاد علامه سيد محمد حسين طباطبايي ـ قدس سره ـ نام خويش را جاودانه ساخت.[16] ناگفته نماند كه «شيخ مرتضي طالقاني» از ديگر حكماي الهي نجف و معاصر «آقا سيد حسين بادكوبه اي» ‌است كه شاگردي چون استاد علامه محمد تقي جعفري را به جهان علم تقديم داشته است.[17]

مدارس
مدارسي كه در حوزه نجف داير است عبارتند از:
1. مدرسه علوم اسلامي
2. مدرسه ديني خواهران
3. مدرسه عاملي ها
4. مدرسه سيد محمد كاظم يزدي
5. مدرسه مجدد شيرازي
6. مدرسه شيخ انصاري
7. مدرسه هاي آيت الله بروجردي
8. مدرسه شوشتري
9. مدرسه هندي
10. مدرسه متوسط آخوند خراساني
11. مدرسه بزرگ خليلي
12. مدرسه قزويني
13. مدرسه قوام
14. مدرسه بادكوبه اي
15. مدارس آيت الله سيد عبدالله شيرازي
16. مدرسه جامعه النجف
17. مدرسه مقداد سيوري ـ سليميه
18. مدرسه شيخ عبدالله
19. مدرسه صحن شريف ـ غرويّه
20. مدرسه صحن شريف بزرگ
21. مدرسه صدر
22. مدرسه معتمد، كاشف الغطا
23. مدرسه مهديه
24. مدرسه ايرواني
25. مدرسه بخاري
26. مدرسه شربياني
27. مدرسه بزرگ خراساني
28. مدرسه كوچك خليلي
29. مدرسه كوچك آخوند خراساني
30. مدرسه بزرگ بروجردي
31. مدرسه طاهريه
32. مدرسه كوچك بروجردي
33. مدرسه جوهرچي
34. مدرسه رحباوي
35. مدرسه عبدالعزيز بغدادي
36. مدرسه افغاني ها
37. مدرسه يزدي
38. مدرسه حكيم
39. مدرسه كلباسي[18]

احيا و بازسازى حوزه نجف[19]
احياى حوزه نجف, قصه دلكش ديگرى است كه ذهن بسيارى از ژرف بينان را به خود مشغول داشته است. بى شك, هر علاقه مند به تمدن و فرهنگ اسلامى از فتور و فترت ايجاد شده در اين دانشگاه بزرگ عالم تشيّع سخت متأسّف است و تفكّر بازسازى آن, شوق درونى او است ; خاصّه الآن كه اسباب و علل آن فراهم شده است. ما نيز همگام و هم سخن با اين دانش دوستان, به اين بازسازى و احيا, سخت باور داريم ; امّا بر اين گمانيم كه خطرهاى جدى اى در كمين است و نا آگاهى يا غفلت از آن ها خود خطر ديگرى است. از اين رو, بايد به هوش بود و از سرفطانت به تحليل و سنجش مسئله پرداخت و لايه هاى بيرونى و درونى چنين كارى را در كنار هم نگريست و از بافت هاى روئين به نفع لايه هاى درونى دست نكشيد و بنيادهاى زيرين را به نفع لايه هاى سطحى و بيرونى به كنارى نينداخت. به اين منظور لازم است مطالعاتى ضرورى در سه سطح انجام گردد:
1. مطالعه وضعيت آموزشى حوزه نجف در طول دوران طلايى ; چرا كه زمينه سازى و تمهيد دانش پژوهان علوم اسلامى در اين سطح انجام مى گرفت و اساتيد برجسته و محققان ارزنده از اين جايگاه هدايت مى شده اند.
2. جايگاه شناسى پژوهشى در حوزه نجف كه تبلور و تجلّى آخرين دستاوردهاى آن حوزه و زمينه ساز نظريه پردازى هاى كلان در علوم اسلامى به شمار مى رفت.
3. مطالعه در موجوديت كلان آموزشى و پژوهشى حوزه نجف در تعامل با فضاى اجتماعى, فرهنگى و سياسى آن روز دنياى اسلام; بى شك اين مطالعه, سرنخ هايى را در چگونگى پيدايى تمدّن عظيم شيعى و حفظ آن تمدن ارزنده در طول قرون, به دست خواهد داد.
نيازها و ابزار لازم براى اين حركت سه لايه اى كه در نهايت منجر به بينش صحيح جهت اصلاح, باز سازى و احياى دانشگاه عظيم اسلامى نجف اشرف خواهد شد, بسيارند كه پاره اى از آن ها به شرح زير است:
1. تسلط بر تمامى جريانات روشنفكرى و اصلاح گرايانه در حوزه علميه نجف در طول دوران شكوفايى اين حوزه و به ويژه در دوره متأخر. اين كار, خود نيازمند ابزار ذيل است:
الف. آشنايى با جريانات اصلاح ساختارى در حوزه علميه, همچون: حركت هاى اصلاحى كه منجر به تأسيس (جامعة النجف الاشرف), (دارالحكمة) و مهاجرت پاره اى از علماى نجف به كربلا و راه اندازى حوزه هاى نوين در آن شهر شد.
ب. آشنايى با جريانات اصلاح محتوايى در علوم اسلامى كه محققانى همچون: علامه محمد جواد مغنيه, شيخ بلاغى, آيت اللّه ميلانى, شهيد سيد محمد باقر صدر, شيخ محمد رضا مظفّر و ديگران در صدر آن بودند.
ج. نهضت اصلاح كتب آموزشى كه نمونه هايى از آن را مى توان در آثار شيخ محمدرضا مظفّر, سيّد محمد باقر صدر, عبدالهادى الفضلى و ديگران ديد.
د. آشنايى با مدارس علميه نجف و فعاليت هاى آن ها.
2. آشنايى كامل با تشكل هاى سياسى ـ فرهنگى كه در آن حوزه پيدا شد; همچون: تشكل (جماعة العلما).
3. انجمن هاى ادبى در نجف اشرف كه بيشتر اعضاى آن از فضلا و محققان شاعر و اديب حوزه علميه بوده اند.
4. توصيف و تحليل آخرين وضعيت علمى حوزه علميه نجف در آخرين دوره و نسل اين حوزه.
5. در دست داشتن آمار دقيق آخرين اطلاعات علمى ـ پژوهشى و محققان آن حوزه.
6. تبيين و سنجش وضعيت اخلاقى حاكم بر حوزه علميه نجف اشرف.
7. آگاهى از وضعيت معاشى و سيستم اقتصادى حوزه علميه نجف.
8. آشنايى با بافت اجتماعى حوزه نجف.
آنچه ذكر شد, تنها بخشى از نيازهاى لازم و ابزار مورد نياز جهت ارائه طرحى جامع به شمار مى رود كه ناظر به همه سطوح و لايه ها است. در كنار اين, بايد به تعامل دو حوزه قم و نجف نيز توجه كرد. اكنون كه حوزه علميه قم ـ به بركت فضاى آرام موجود ـ به گسترش كمّى و رشد كيفى نسبتاً قابل قبولى دست يافته است, لازم است كه از دستاوردها, تجربه ها و بالاخره كاميابى ها و ناكامى هاى آن در احيا و تجديد ساختار حوزه نجف بهره برده شود تا همسويى و همفكرى اين دو حوزه به كمال برسد.
——————————————
[1] . دور الشيعه في بناء الحضاره الاسلاميه، استاد جعفر سبحاني، ص 128ـ127 و رجال نجاشي، ج 1، ص 190، رقم 162.
[2] . تاريخ كاظمين، ميرزا عباس فيض، ص 90ـ89.
[3] . هزاره شيخ طوسي، ص 63.
[4] . موسوعه العتبات المقدسه ـ قسم النجف، ج 7/ 2، ص 45.
[5] . همان، ص 53.
[6] . كنز العرفان، مقدمه، ص 8ـ9.
[7] . اين مدرسه بعدها به صورت مخروبه اي درآمد تا آنكه در سال 1250 هجري سليم خان شيرازي به تجديد بناي آن اقدام ورزيد و تاكنون همان ساختمان باقي است.
[8] . الكني و الالقاب، ج 2، ص 357ـ358.
[9] . آشنايي با علوم اسلامي، ص 306.
[10] . يادآوري اين نكته لازم است كه برخي از شاگردان شيخ انصاري، شاگردان ميرزاي شيرازي و آيت الله كوه كمري مي باشند.
[11] . سنوات الجمر، ص 44، سيد محسن حكيم، مرزبان حوزه نور، (از مجموعه ديدار با ابرار)، عباس عبيري، ص 47.
[12] . يادنامه حضرت آيت الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خويي، ص 75.
[13] . تاريخ حكما و عرفاء متأخرين صدرالمتألهين، منوچهر صدوقي سها، ص 36.
[14] . خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 533.
[15] . تاريخ حكما و عرفاء متأخرين صدرالمتألهين، ص 103.
[16] . همان، ص 72، رك. حوزه علميه قم.
[17] . همان، صص 65 و 92، رك. حوزه علميه تهران.
[18] . رك. العراق بين الماضي و الحاضر و المستقبل و موسوعه العتبات المقدسه، ج 7، ص 338.
[19] حوزه نجف ، داشته ها و بايسته ها ، سيد حميدرضا حسني – مهدي علي پور ، فصلنامه پژوهش و حوزه ـ ش 16 زمستان 82 ، به نقل از شبکه اطلاع رساني شارح

نویسنده : سيد عليرضا سيد كباري – با اندکي تلخيص از کتاب حوزه هاي علميه در گستره جهان، ص 227 – 295

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=2022

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب