زمین به هلهله افتاد و آسمان رقصید
مَلک به عشق تو در عرش ناگهان رقصید
تو کعبهای که تو را کعبه در دلش جا داد
جهان به دور تو ای مرد مهربان رقصید
همیشه عقربهها با تو راه میافتند
غدیر آمد و همراه تو زمان رقصید
همین که واژهی «الیوم» روی لب گل کرد
به شوق جملهی «اکملت» در زبان رقصید
دو نخل در دل صحرا به عرش بالا رفت
و در مدار دو خورشید کهکشان رقصید
مسافران همه لبیکَ یا علی گفتند
به زنگ قافله ناگاه کاروان رقصید