پرسش:

آیا این که اهل بیت علیهم السلام، برای شیعیانی که حق الناس دارند، شفاعت و پا درمیانی می‌کنند و طلبکار او را راضی می‌کنند و … درست است؟

پاسخ:

آیا شما خودتان به عنوان یک انسانِ مؤمن، اگر توات و امکانش را داشته باشید، در حق عزیزان و برادران دینی خود چنین نمی‌کنید که از امام علیه السلام بعید به نظر رسد؟!

فرض کنید شخص گرفتاری، از دوستش قرضی یکساله یا بیشتر گرفته باشد، اما پس از دو ماه می‌میرد و بدیهی است که نداشته که قرض کرده است! حال تکلیفش چه می‌شود، آیا با حق الناس از دنیا رفته است و باید در قیامت پاسخگو باشد؟ آیا اگر پدر و یا برادر توانمندی داشته باشد، قرض او را ادا نمی‌کنند؟!

پس، بسیاری از این پرسش‌هایی که در مورد اهل عصمت علیهم السلام به ذهن خطور می‌کند، شناخت‌ها و باورهایی است که ما نسبت به دیگران نیز داریم و به تناسب این باورها، عمل نیز می‌نماییم، اما نوبت به اهل بیت علیهم السلام که می‌رسد، ناگهان مطرح می‌شود که «آیا ای اخبار درست است و واقعاً چنین است»؟!

شخصی در گفتگویی، به شدت شفاعت را نفی می‌کرد، نه آیات و احادیث را می‌پذیرفت و نه دلیل و منطق را! اما او هنگام خداحافظی گفت: «التماس دعا از همگی»! گفتم: تو چطور شفاعت بندگان در دعا را قبول داری و برایش التماس نیز می‌نمایی، اما تا نام امامان علیهم السلام به میان می‌آید، ناگهان مثل “وهابی‌ها” بر نمی‌تابی؟! یا دیگری که نوشت: «حقانیت “توسل” را برایم اثبات کنید»! نوشتم: هم اکنون به الکترونیک، مخابرات، ماهواره و تمامی کسانی که در این مجموعه‌ها کار می‌کنند و نیز به ادبیات، زبان فارسی و …، متوسل شدی تا این ایمیل را بفرستی و بنده نیز به همین مجموعه متوسل شدم (وسیله قرار دادم] تا پاسخت را ایفاد نمایم – هیچ هدفی بدون توسل به وسایل مربوطه‌اش محقق نمی‌گردد، من چه چیزی را اثبات کنم»؟!

●- آیا اگر شما مشکلی داشته باشید که پدرتان بتواند بر طرف نماید، نمی‌نماید؟ آیا مادر شما دلسوز شما نیست؟ آیا اگر کاری داشته باشید که از دست برادر شما برآید، کوتاهی می‌کند؟ رفیق یعنی کسی که شما را دوست دارد و به رتق و فتق گرفتاری‎هایتان اهتمام می‌ورزد؛ حال چرا در مورد امامان علیهم السلام تردید نماییم که همه “امام الرّحمة” هستند و حضرت امام رضا علیه السلام، در شأن، مقام، جایگاه و نوع رابطه‌ی آنها با شیعیان‌شان فرمودند:

«الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ، وَالوالِدُ الشَّفيقُ، وَالأَخُ الشَّقيقُ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ …» (الكافي: ج1 کتاب الحجة، 1)

ترجمه: امام، همدم و رفيق، و پدر مهربان، و برادرِ همسان و مادر نيكوكار به فرزند كوچكش می‌باشد.

●- آیا مددکارانی که نه بدهکاران را می‌شناسند و نه طلبکاران را، نمی‌کوشند تا رضایت صاحب حق را جلب کنند، تا بدهکار به زندان نیفتد؟!

●- وقتی یک مسلمان و شیعه‌ای را دفن می‌کنند، مجری مراسم پای بلندگو، از همگان می‌خواهد که حقوق‌شان را بر متوفی ببخشند و بگویند که «خدایا ما از او گذشتیم و راضی هستیم» و حتی بگویند که «ما از او جز خوبی ندیدیم»؟ حتی نمازگزاران در نماز میت نیز همین را به خداوند متعال می‌گویند. حال آیا خیلی عجیب است که امام، برای فردی از امتش چنین نماید و از صاحبان حق، مطالبه بخشش نماید و یا دِین او را به نوعی ادا کند که طلبکار راضی شود؟!

●- وقتی کسی از دنیا می‌رود، وابستگانِ نزدیک‌تر [مثل پدر و مادر و یا همسر و فرزند …]، سعی می‌کنند که از امور عبادی [مثل نماز و روزه‌ی قضا شده] گرفته تا امور دنیوی [مثل بدهی‌ها و یا انجام وعده‌های نیمه‌ تمام و …] را برای او انجام دهند. آیا چنین اقدامی از سوی امامی که از همه نزدیکتر، مهربان‌تر و دلسوزتر است، خیلی عجیب و بعید به نظر می‌رسد؟!

●- اگر مسلمانی از دنیا برود، و سپس کسی نزد پدر، مادر، همسر، فرزند یا بردار و خواهر، یا حتی رفیق یا آشنای او بیاید و بگوید: «با خبر شدم که این متوفی، در مجلسی غیبت مرا نموده و یا شنیده و چیزی نگفته است، و البته نتوانست مرا بیابد، یا خجالت کشید و یا اصلاً متوجه نشد که حلیت بطلبد»! حال خویشاوند یا دوست آن میت چه می‌کند؟ آیا نمی‌گوید: «من به نیابت، حلیت می‌طلبد و از تو می‌خواهم که او را حلال کنی، دیگر دستش کوتاه است و کاری از او بر نمی‌آید، تو ببخش تا خداوند نیز تو را مشمول مغفرت و رحمت خویش بگرداند و ببخشاید و …»؟! پس چرا این کار از امام علیه السلام، بعید و عجیب به نظر رسد؟!

اشکالات و ضعف‌های اساسی:

اشکالات و ضعف‌های اساسی ما این است که “امامت و امام”، و شأن، مقام، جایگاه و رابطه‌ی امام با عالم هستی، این جهان، تمامی موجودات، تمامی انسان‌ها، از جمله اهل اسلام و اهل تشیع را نه به “عقل نظری و تئوری” درست شناخته‌ایم و نه به “عقل عملی”! از این رو، نه شناخت درستی از آنان داریم و نه ارتباط محکم، صمیمانه و صادقانه‌ای با آنان و به ویژه با امام زمان خود، حضرت مهدی علیه السلام برقرار می‌نماییم!

چرا خداوند متعال، اجر رسالت را در “مودت” قرار داد؛ چون مودت، ظهور و بروز همان “محبت” در عمل است که آن نیز بدون معرفت و شناخت، به وجود نمی‌آید. حال آیا این “معرفت، محبت و مودت” دو سویه نیست و آیا از آن طرف بیشتر، عمیق‌تر، محکم‌تر و عین صدق نمی‌باشد؟!

سلام و علیک:

«وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا» (النساء، 86)

ترجمه: و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتى] بهتر از آن درود گوييد، يا همان را [در پاسخ] برگردانيد كه خدا همواره به هر چيزى حسابرس است.

*- این که می‌گوییم طبق احکام «سلام مستحب است، اما جوابش واجب است» و طبق احکام و اخلاق می‌گوییم: پاسخ تو باید بهتر از سلام او باشد، مثلاً اگر گفت: «سلام» تو بگو: «علیک السلام و رحمة الله» یا اگر گفت: «درور بر تو»، تو بگو: «صد درود بر تو» و …، همه امر خداوند متعال و تربیت اوست (آیه‌ی فوق) و عقل نیز تصدیق دارد که در این نظام دقیق هستی، هر گفتار و کرداری، ثبت شده و حساب و کتاب بسیار دقیقی در کار است که محاسب آن نیز خداوند علیم و خبیر می‌باشد.

حال آیا به غیر از علم، باور هم نموده‌ایم که اگر به امامان و از جمله امام زمانِ حیّ و ناطق خود سلام بدهیم، ایشان پاسخی نیکوتر می‌دهند؟! پس دریغ از این توفیق و فیض برای چیست؟!

*- ما به حکم اسلام، اخلاق، فرهنگ، ادب و شعور فردی و اجتماعی، برای “دید و بازدید” ارزش فراوانی قائل هستیم، و البته که پاسخ دیدار [بازدید] را بر خود لازم و واجب می‌دانیم.

حال آیا به غیر از علم (مباحث نظری)، باور هم نموده‌ایم که اگر از دور یا نزدیک، پیامبر گرامی و امامان علیهم السلام را زیارت کنیم، آنها حتماً دیدار ما را به شکلی نیکوتر، پس می‌دهند و به بازدید می‌آیند؟!

آیا باور نموده‌ایم که اگر کمترین خدمتی کنیم [که آن نیز به لطف خودشان از سفره‌ی خودشان است]، به صورت مضاعف پاسخ می‌دهند. چنان که خداوند مالک، به هر خدمتی، اجر مضاعف می‌دهد؟!

●●●- بنابراین، پس از شناخت و معلومات (مباحث نظری)، مشکل اصلی در باورهای ماست که سبب شده در مقام عمل [مودت = بروز و ظهور محبت در عمل]، از پیامبر گرامی و اهل بیت علیهم السلام دور بمانیم و با آنها زندگی نکنیم. لذا مباحث مربوط به شفاعت آنان و … نیز کم و بیش برایمان تعجب‌آور می‌گردد!

ما مکلف به اطاعت، تبعیت و الگوپذیری از آن بزرگواران هستیم، اما چطور می‌شود که کسی ملازم آنها نباشد و با آنها زندگی نکند، سلام و علیک و دیدار از دور و نزدیک نداشته باشد، هیچ ارتباط و گفتمانی نداشته باشد و …، اما تابع و پیرو نیز باشد؟!

پس اگر آنان را با عقلی که به نور علم می‌بیند بشناسیم، با قلبی که فهم می‌کند، باور نموده و دوست داشته باشیم، و در عمل نیز محبت خود را ابراز نماییم [مودت داشته باشیم]، حتی اگر حدیثی نخوانده باشیم نیز باور می‌کنیم و انتظار داریم که چه در زمان حیات و چه پس از مرگ، آن بزرگواران به ما نظر لطف داشته باشند و در رتق و فتق امورمان، رفع گرفتاری‌هایمان، ادای دیونی که نتوانستیم خود ادا نماییم و …؛ به ما یاری رسانند.

●●●- البته اگر کسی عمداً نماز را سبک شِمُرد – نمازش را قضا کرد و بی‌تفاوت بود – در غیبت و تهمت پروایی نداشت – در حفظ و رد امانت، متعهد نبود – از تهمت، شایعه، دروغ، نمامی [سخن چینی]، فحاشی، حرمت‌شکنی، آبروریزی و … نترسید و ابایی نداشت، انتظار بخشش یا شفاعت از هیچ کسی نداشته باشد، چه رسد به امامان علیهم السلام.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=23646

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب