پرسش:
ما خداوندی واحد داریم و پیامبری برای انتقال سخنانش. چه ضرورتی به ۱۲ امامی بودن هست؟
پاسخ:
خداوند متعال، برای انتقال سخنانش (در واقع ظاهر نمودن آیات و نشانههایش)، فقط پیامبر نفرستاده است، بلکه ابتدا کتاب خلقت را پیش روی ما گشوده است و فرموده است: «بخوان»؛ حال آیا میتوانیم بگوییم: «پس این کثرت مخلوقات برای چیست و یک چیز و یک مخلوق کافی بود؟!» خواهند گفت: خورشید و ماه و زمین، طوفان و باران و زلزله، اقیانوس و دریا و رودخانه و …، هر یک جایگاه و کار خودشان را دارند.
اولین پاسخی که قبل از پرداختن به مباحث مربوط به ضرورت ولایت، امامت و امام و سپس دوازده امام به ذهن و فکر هر کسی که معرفتی به توحید، معاد و نبوت دارد خطور میکند، این است که «آیا ما میخواهیم به خداوند سبحان، علیم و حکیم، یاد دهیم که چگونه بندگانش را هدایت نماید»؟! یا قصد ما شناخت بیشتر، علم و حکمت است، که البته این خوب و لازم میباشد.
- –آیا کسی میتواند به خداوند سبحان بگوید که که یک خدا، یک انسان و یک معاد، دیگر 124 هزار پیامبر نمیخواست، خب یکی میفرستادی!
- –آیا کسی میتواند بگوید: چرا بین 124 نبی و 313 رسول، فقط پنج نفر را صاحب شریعت قرار دادی و به آنها کتاب دادی؟!
- –آیا کسی میتواند بگوید: حالا چرا نبوت و رسالت را ختم به حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله نمودی، خب به شخص دیگری ختم مینمودی؟!
- –آیا کسی میتواند بگوید: حالا نبوت، رسالت، وحی، کتاب و شریعت جای خودش، ما دیگر امامت و “امام” میخواستیم چه کنیم، چرا برای ما رهبر، راهنما، معلم و الگو قرار دادی؟!
*- در گذشته [زمان رسول خدا صلوات الله علیه و آله] میگفتند: «چرا وحی به او آمد و به بزرگان ما نیامد – چرا به او وحی میآید و به ما نمیآید – چرا او نبی و رسول باشد و دیگری نباشد – چرا این آیه اینطوری آمد و آن طوری نیامد و …»؟!
اما، این چراها، تردیدها و شبههافکنیهای غرض آلود را خداوند متعال خود پاسخ داد و فرمود که «ربطی به شما ندارد»، این به من مربوط است که بندگانم را چگونه هدایت کنم، و چه کسی را فرستاده قرار دهم؛ به چه کسی، چه مطلبی را و چگونه وحی نمایم، و چه اشخاصی را پیشوا قرار دهم – اما برای صاحبان عقل و قلب سلیم و کسانی دنبال فراگیری علم و حکمت هستند، پاسخهای دیگری داده است:
«وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ» (الأنعام، 124)
ترجمه: و هنگامى كه آيهاى (نشانهای) براى آنها بيايد، مىگويند: «ما هرگز ايمان نمىآوريم، مگر اينكه همانند چيزى كه به پيامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد! بزودى كسانى كه مرتكب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مكر (و فريب و نيرنگى) كه مىكردند، گرفتار حقارت در پيشگاه خدا، و عذاب شديد خواهند شد.
هنگامی که رسول اعظم صلوات الله علیه و آله، در حال اختضار بودند و هنوز رحلت ننموده بودند نیز یک عده از سران اقوام دور هم [سقیفه] جمع شدند و گفتند: حالا خدا و رسول هر چه گفتهاند، سر جایش؛ بیعتی که کردیم نیز سر جایش، اما تشخیص ما این است که پس از رحلت ایشان، این ماییم که باید مشخص کنیم و بگوییم: چه کسی خلافت کند!
در زمان خلیفهی دوم نیز بنابر همین اندیشه و باور انحرافی، به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند: «ما نه به تو نیاز داریم و نه به قرآنی که تو جمعآوری و مکتوب کردهای، [حَسبُنَا کِتابَ الله] کتاب خدا نزد خود ما هست و همین برای ما کافیست و خودمان از روی آن تشخیص میدهیم. نه نیازی به معلم و راهنمای الهی داریم، نه به ولایت و امامت الهی! خب این شد سرنوشت مسلمانان، تا امروز؛ از خوارج، تا کوفیان و شامیان، تا وهابیت و داعش! همه یک قرآن در دست گرفتند و هر کاری خواستند کردند و میکنند!
بنابراین، اندیشه یا ادعای «ما خدا و کتاب داریم و چه نیازی به امام داریم؟!»، سخن و ادعای جدیدی نیست.
الف – به راستی چه کسی میتواند به خداوند علیم و حکیم بگوید: «چرا مقوله وحی و نبوت را از امامت جدا کردی – هر چند که گاه انبیا و رسولان خود امام نیز بوده باشند، مثل حضرت ابراهیم علیه السلام و پیامبر ما صلوات الله علیه و آله»؟!
ب – آیا کسی میتواند به او معترض شود که تو چرا در چارچوب و مجرای هدایت بندگانت، به پیامبرت فرمودی: «أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ – تو فقط بيم دهندهاى! و براى هر گروهى هدايت كنندهاى هست / الرّهد، 7» – یا بگوید: خدایا! پیامبر و وحی [کتاب] کافی بود، پس چرا به همراه رسول، به غیر از کتاب، میزان را نیز نازل نمودی [این نزولی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است]:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ …» (الحدید، 25)
ترجمه: ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (امام، یا آن چه برای شناسايى حقّ از باطل و اجرای عدالت لازم است) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند… .
ج – آیا کسی میتواند بگوید: خداواندا! تو هم خودت علیم هستی و هم فرشتگان کاتب اعمال داری، پس چرا “امام” قراردادی و فرمودی: همه چیز و تمام اعمال و تمام آثار آن اعمال را در یک امام مبین (امام آشکار – امام زمان هر عصری)، بر میشمارم (جمع، ضبط و ثبت میکنم)؟!
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، 12)
ترجمه: به يقين ما مردگان را زنده مىكنيم و آنچه را از پيش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مىنويسيم؛ و همه چيز را در امام مبین برشمردهايم!
پس اگر این پرسشها، برای کسب علم و حکمت و فهم و بصیرت نباشد، بلکه مغرضانه و متعصبانه باشد، انصافاً پاسخش همان است که فرمود: “به تو ربطی ندارد، اینها دیگر مربوط به خداوند است”.
نکته – اما اینها همه در پاسخ مسئلهی اول بود که خداشناس، همیشه از خدا اطاعت میکند، نه این که در کار او چون و چرای معترضانه داشته باشد! خداشناس، عقل دارد و میداند که این خداست که میداند چگونه و از چه راههایی و با چه اسبابی، بندگانش را هدایت نماید.
حکمت:
اما تمام اینها، نه تنها بدان معنا نیست که شما حق ندارید، شناخت، علم و حکمت پیدا کنید و اجازه ندارید که بپرسید این چرا اینجوری است و آن چرا آنجوری شده؟ بلکه همیشه فرموده: بپرسید تا بدانید – تفکر و تعقل کنید تا شناخت حاصل کنید و ایمان و تقوا پیشه کنید تا با قلب فهم نمایید. لذا خودش پاسخ تمامی این پرسشها را داده است، تا بندگانش با علم، شناخت و بصیرت رشد نمایند.
اگر از همان بیان وحی و قرآن کریم [بدون مطالعهی کتاب یا بیان دیگری] بپرسید: «با بودن انبیا و رسولان، چه نیازی به امام وجود دارد»، متذکر میگردد که «نبوت و امامت، دو مقولهی جداگانه و با دو وظیفهی متفاوت هستند؛ اگر چه گاه هر دو وظیفه را به یک نفر داده باشم» چنان که به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا – من تو را برای انسانها، امام قرار دادم» – اگر بپرسید: چرا همراه با رسول، کتاب و میزان نازل نمودی؟ میفرماید: همانجا پاسخ دادم که «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ – برای قیام انسانها به قسط»، پس من میدانم و به تو نیز تعلیم دادم تا بدانی «برخاستن انسان برای اجرای قسط [چه در مملکت وجود خود و چه در بیرون]، مستلزم برخورداری و تبعیت او از امامی است که خداوند متعال او را منصوب نموده باشد و او را میزان قرار داده باشد.
اگر بپرسید: حالا چرا امامان گوناگون [12 امام]، میفرماید: من که گفتم « وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ – و برای تمامی اقوام، هدایت کنندهای هست» – من که گفتم به هنگام تشنگی و نیاز، برای هر گروهی از انسانها، مشربی قرار دادهام، و آن چشمهی علم، حکمت و هدایت را آشکار ساختم تا «قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ – البقره، 60» تا تمامی مردم، به چشمه و مشرب هدایت و نجات خود علم یایند؛ چنان که برای امت موسی علیه السلام، 12 چشمه قرار دادم و هر گروهی به مسیر و مشرب خود علم پیدا نمود.
اگر بپرسید: چرا به رغم علم خود و با وجود این همه ملائکهی مأمور و کاتب، همه چیز را در “امام مبین” بر میشماری؟ میفرماید: من که گفتم: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً – یقیناً من در روى زمين، جانشينى [نمايندهاى] قرار خواهم داد»، لذا آدم حقیقی، انسان کاملی که او را امام قرار میدهم، خلیفهی من است و همه چیز را نزد او احصا مینمایم.
- -و خلاصه آن که اگر بپرسید: «حالا چرا من برای هدایت نیاز به آنها دارم و خودم با اکتفای به کتاب نمیتوانم خود را هدایت کنم؟» میفرماید: «اولاً چه با پیامبر، کتاب و امام و چه بدون آنها، تو نمیتوانی خودت یا دیگران را هدایت کنی، بلکه این منم که هدایت میکنم، لذا فرمودم که هدایتت را از من بخواه و بگو: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ»، پس اگر هدایت من را میخواهی، تسلیم هادیان من باش؛ اگر من را دوست داری و میخواهی که من نیز تو را دوست داشته باشم و تمامی گناهانت را ببخشم، از آن که به سویت فرستادم تا تو را به سوی من هدایت نماید، تبعیت کن و اگر فرمود: خداوند برای هدایت شما پس از من، امامان را قرار داده است، تسلیم باش.
«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (آل عمران، 33)
ترجمه: بگو: اگر خدا را دوست داريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بيامرزد؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
ثانیاً کسی که خودش محتاج هادی و هدایت شدن توسط دیگری است، چگونه میتواند خودش یا دیگران را هدایت کند؟ پس این منم که تشخیص میدهم چه کسی هدایت یافتهتر است و او را امام، پیشوا، رهبر، معلم، مربی و هادی دیگران قرار میدهم:
«قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» (یونس علیه السلام، 35)
ترجمه: بگو: «آيا هيچ يك از شریکانی [که برای من در اولوهیت، ربوبیت، هدایت و … گرفتهاید]، به سوى حق هدايت مىكند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدايت مىكند! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مىكند براى پيروى شايستهتر است، يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر آن که هدايتش كنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد؟!»
- ●●-بنابراین، مشاهده میکنیم که “حکمت و ضرورت امامت و امام”، در قرآن کریم تعلیم شده است، منتهی فرضِ فهم قرآن کریم، بدون معلمان الهیاش، خطا، جهالت، تکبر و هوای نفس است. خداوند متعال، ابتدا معلم را فرستاد و سپس کتاب را بر او نازل نمود، و آدمی را تنها با یک جلد کتاب رها ننمود و امامان را به عنوان معلمان همیشگی، راهنمایان و رهبران به حقّ، در هر امری و در هر زمانی قرار داد.