پرسش:
نفوذ اندیشههای یهود در اندیشهها و نظرات مسلمانان (معتزله، اشاعره، ابن تیمیه و …) به چه میزان است؟
پاسخ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ و صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ – اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ.
با اهدای سلام؛
چرا گفتیم: «کفار یهود»؟
اگر چه تمامی یهودیان و مسیحیان، چنان چه به آن توصیفات نادرست از خداوند سبحان و افتراهایی که در این دو کتاب به خداوند متعال نسبت داده شده، باور و اعتقاد داشته باشند، همگی کافر و مشرک میباشند؛ اما باید ساحت دین، شریعت و کتابی که حضرت موسی علیه السلام آورد را الهی، مقدس و محترم بشماریم، و از این تحریفات مبرا بدانیم. اینها اهل کتاب نیستند، بلکه مشرکان از اهل کتاب میباشند، یعنی همان نفوذیها که خداوند متعال آنها را کافر، مشرک و بدترینها معرفی مینماید:
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ» (البیّنه، 6)
– كافران از اهل كتاب و مشركان در آتش دوزخند، جاودانه در آن مىمانند؛ آنها بدترين مخلوقاتند!
این که در تورات و انجیل نوشتهاند: خداوند سبحان جسم دارد – فرزند دارد – از کردۀ خود در خلقت پشیمان شده است – به زمین آمده و در کوه صهیون سکنا گزیده است – با پیامبرش کشتی گرفته است – از رحم مادری به دنیا آمده است – به صلیب کشیده شده است و …؛ همه اندیشهها، گمانها، باورها، خرافات و تحریفات کفار و مشرکین میباشد که با نفوذ در میان اهل کتاب، به کتب و عقاید آنان نیز وارد شده است.
خداوند متعال، خود در قرآن مجید، این دسته از یهودیان و مسیحیان را کافر و مشرک خوانده است و تأکید مینماید که اینها همان اندیشههای کفار پیشین میباشد:
«وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» (التوبة، 30)
– يهود گفتند: «عزير پسر خداست!» و نصارى گفتند: «مسيح پسر خداست!» اين سخنى است كه با زبان خود مىگويند، كه همانند گفتار كافران پيشين است؛ خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مىيابند؟!
این کفار یهود، به جوامع اسلامی نیز نفوذ کردند و همان خرافات را در قالب اندیشۀ اسلامی و با استناد به آیات و احادیث که مصادره به مطلوب نمودهاند، به اذهان نظریهپردازان نفوذ داده و میدهند و توسط آنها و به طرق گوناگون، به اذهان عمومی مسلمانان القا میکنند!
معتزله و اشاعره
مبدأ و ریشۀ بیشتر اختلافات نظری در خداشناسی و بالتبع معاد شناسی و سایر اصول عقاید در میان مسلمانان (مذاهب گوناگون)، نظریات و مواضع “معتزله و اشاعره” میباشد!
اشتهار “معتزله و اشاعره” به مقولۀ “جبر و اختیار” و مباحث کلامی پیرامون آن میباشد؛ و قابل توجه آن که هدف هر دو، توجیه گناه میباشد!
“معتزله” که بنیانگذارش “واصل بن عطا (۸۰- ۱۳۱)” بود، معتقد به “اختیار محض” است و میگوید: «خداوند متعال، همه امور را به خود انسان واگذار کرده است» – و اشاعره که بنیانگذارش ” ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (۲۶۰-۳۲۴ق)” بود و خود ابتدا معتزلی بود، معتقد به “جبر محض” است و میگوید: «چون همه چیز مبتنی بر علم و ارادۀ خداست، پس هیچ کسی هیچ اختیاری ندارد، حتی ارتکاب به گناه نیز جبر است»!
●- در این مختصر، بنا نداریم که در شرح و نقد این دو نظریه، و اثبات فرمایش امام صادق علیه السلام مبنی بر «لاَ جَبْرَ وَ لاَ تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن – نه جبر (محض) است و نه اختیار (محض)، بلکه امری بین این دو امر است / الکافي، جلد۱، صفحه۱۶۰» بحث نماییم؛ بلکه میخواهیم متذکر شویم که این نظریات هیچ کدام جدید و ابداعی نیستند، بلکه همان نظریات کفار یهود میباشند که توسط اینان و در قالب “اندیشههای اسلامی” مطرح شدهاند! هر چند که لفظ “اندیشۀ اسلامی” خطاست، چرا که این اندیشۀ برخی از مسلمانان میباشد، نه اندیشۀ اسلامی!
معتزله:
“معتزله” میگوید: خدا خالق هست، اما تمامی امور انسان را به خودش واگذار کرده است! در واقع نه تنها ربوبیّت مستمر الهی را نفی میکند و منکر میگردند، بلکه هر یک نفر را ربّ خودش قلمداد مینمایند که این به مراتب بدتر از شرک بتپرستانی میباشد که فقط یک یا چند مجسمه را إله و ربّ میخواندند!
اما، این نظریه یا سخن جدیدی نیست، بلکه همان ادعای کفار یهود است که میگفتند و میگویند: «خدا خلق کرده، اما خودش نیز مقهور نظام آفرینش خود است، لذا دستش بسته است و از ربوبیّت کنار کشیده است – وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ – و يهود گفتند: دست خدا بسته است / المائدة، 64».
اشاعره:
“اشاعره” میگوید: «خداوند علم ازلی دارد، پس آدمی مجبور و مقهور به دنیا آمده است، پس در ارتکاب به گناهان نیز مقصر نیست»!
اما، دقت ندارد که علم خداوند علیم، فقط به خود فعل و آخر کار نیست، بلکه تمامی مبادی و علل را میداند. او میداند که بندهاش با تمامی امکانات و اختیاری که به او داده شده، به اختیار خود کدام راه را برمی گزیند و چه خواهد کرد.
اگر متخصصان در هواشناسی، با اشراف علمی به مبادی و شرایط جوّی، خبر قطعی دهند که فردا باران میبارد؛ باران به خاطر علم آنها نمیبارد، بلکه علل و عوامل دیگری دارد که متخصصان به آن علم دارند.
در هر حال، این نیز نظریه و سخن جدیدی نیست؛ بنیانگذار این انحراف، ابلیس لعین بود که پس از تمرد از فرمان حق و مواجه با ناکارآمدی توجیهاتش، خودش را منزه و مجبور برشمرد و گناهش را متوجه خداوند سبحان نمود و گفت: «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي – پروردگارا! حال که تو مرا اغوا کردی … / الحجر، 39»! و سایر کفار نیز به پیامبران خود گفتند: «اگر خدا نمیخواست، ما بتپرست نمیشدیم، پس بتپرستی ما عین عبادت اوست»!
«سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ» (الأنعام، 148)
– آنان كه براى خدا شريكى پنداشتند خواهند گفت: اگر خدا مىخواست ما و پدرانمان مشرك نشده بوديم و چيزى را حرام نكرده بوديم؛ كسانى كه پيش از اينان بودند به همين شكل، پيامهاى الهى را دروغ انگاشتند تا هنگامى كه سختى و عذاب ما را چشيدند؛ بگو: آيا نزد شما مدرك و دانشى هست كه آن را برآوريد و به ما نشان دهيد؟ شما جز از گمان خود پيروى نمىكنيد و چيزى جز به گزاف نمىگوييد.
و اهل جهنم نیز در آخر کار، با خصومتی که در دل نسبت به خداوند متعال دارند، میگویند: «اگر تو نمیخواستی، ما کافر نمیشدیم، اگر تو میخواستی، ما نیز ایمان میآوردیم و …»!
ابن تیمیه (وهابیت)
ابن تیمیه، یک نفوذی کامل بود و انگلیس وهابیت را مبتنی بر نظریات او بنا نهاد!
ابن تیمیه که از رهبران اصلی سلفیگری بود، تمامی نظریات کفار یهود و تحریفات تورات و انجیل را با رنگ و لعاب اسلامی و با بیان آیه و حدیث، در معارف و باورهای مسلمانان -مذاهب اهل سنت- رواج داد
ابن تیمیه که از رهبران اصلی سلفیگری بود، تمامی نظریات کفار یهود و تحریفات تورات و انجیل را با رنگ و لعاب اسلامی و با بیان آیه و حدیث، در معارف و باورهای مسلمانان -مذاهب اهل سنت- رواج داد.
در میان تمامی نظریات انحرافی این نفوذی، “تجسیم خدا”، یعنی قائل شدن جسم و اعضا برای خداوند سبحان، از همه بارزتر میباشد که همان اندیشههای کفار، مشرکین و بتپرستان است که ابتدا به یهود و تورات و سپس به نصاری و انجیل، نفوذ داده شد و توسط ابن تیمیه، تحت عنوان جعلی “اندیشۀ اسلامی” به افکار مسلمین نفوذ داده شد. او میگوید: «چون در قرآن کریم، سخن از یدالله آمده و فرموده که خداوند سمیع و بصیر است و …، پس مانند آدمی اعضا دارد، منتهی خیلی بزرگ و بزرگتر!»
نکته
بنابراین، اگر چه نظریات معتزله، اشاعره و ابن تیمیه، در قالب مباحث کلامی مطرح، تحلیل و نقد میشود، اما در ریشهیابی علل پیدایش این انحرافات، گمان نشود که دانشمندان و علمایی در علوم اسلامی، پیرو مطالعات قرآنی، حدیثی، تفسیری، فلسفی و کلامی خود، به این نتایج رسیدهاند! خیر، بلکه آنها ابتدا همان نظرات کفار یهود را پذیرفتند، و سپس برای رنگ اسلامی دادن و توجیهات، به آیات و احادیث متوسل شدند.
پیروان
اگر دقت نمایید، تمامی یاغیان، فاسقان و فاسدان جهان، چه در گذشتههای بسیار دور و چه امروز؛ چه مسلمان و چه غیر مسلمان در غرب و شرق عالم، از نظریۀ “اختیار محض” دفاع و پیروی میکنند! یا میگویند: «اصلاً خالق و ربّی وجود ندارد؛ بالتبع معاد، اخلاق، ارزش و ضد ارزشی وجود ندارد»؛ و یا میگویند: «دست خدا بسته است، کاری از او برنمی آید، لذا ما میتوانیم هر گونه که دلمان میخواهد زندگی کنیم و هر کاری که دوست داریم بکنیم»؛ یهود گفتند: او نیز ما را عذاب نخواهد کرد و اگر عذاب کند، بسیار کم و کوتاه مدت خواهد بود، پس بروید با خیال راحت، هر کاری که دوست دارید بکنید! همان که امروزه و در جامعۀ خودمان نیز خیلیها به بهانۀ رحمت و مهربانی خدا میگویند؛ تا خیال مردم را از معاد فارغ کرده و گناه و فساد را عادیسازی سازند و رواج دهند:
«ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ» (آل عمران، 24)
– اين (مواضع و عملکرد آنها) بدان جهت است كه گفتند: جز روزهايى چند آتش به ما نخواهد رسيد و اين دروغهايى كه بافته اند آنها را در دينشان فريفته كرد.
از طرفی دیگر، تمامی مستکبران، جباران، ظالمان و جنایتکاران عالم، چه در گذشته و چه امروز، چه مسلمان، یهودی، مسیحی و یا کافر، برای توجیه و تطهیر جنایات خود و فریب مردمان، از “جبر” دفاع و حمایت میکنند؛ حال یا جبر را به خداوند سبحان نسبت میدهند، و یا به “جبر طبیعت – جبر تاریخ و …؛ میگویند: اگر شما مستضف شدید و ما مستکبر، یک جبر است – اگر شما فقیر شدهاید و ما ثروتمند نیز جبر است – اگر شما قربانی میشوید و ما به منافعی میرسیم نیز جبر است … و ما نقش، تأثیر و تقصیری نداریم.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛
وَ الحَمدُ لله ربِّ العالَمین؛
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.