پرسش:
آیا واقعا همهی دینداری، مردم آزار نبودن است؟ عدهای به این حرف استناد میکنند که «می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن». میگویند هر کس ممکن است از طریقی به آرامش برسد مثلا یک نفر با نماز و یک نفر با رقص و یک نفر با آواز؛ و میگویند هدف همه آرامش هست و مهم این است که انسان مردم آزار نباشد و مردم آزار نبود یعنی خوب بودن و دیندار بودن؟
پاسخ:
خیر، این شعارها، هم دینسازی است و هم ضد دین خدا و هم ضد ارزشها و کمالات بشری! یک چوب خشک نیز مردمآزاری ندارد و چه بسا فایدهها نیز داشته باشد، آیا این یعنی دینداری؟!
مقصود شاعر نیز این بوده که بگوید: «گناه مردمآزاری، بیشتر از این کارهاست» که البته مثال درست و جامعی نیز نیاورده است.
آیا وقتی در حدیث میفرماید: «گناه ریختن آبروی مؤمن، بزرگتر از تخریب کعبه، خرد کردن خرابه و به آتش کشیدن سنگهایش میباشد»، یعنی تخریب کعبه و به آتش کشیدن آن جایز است؟!
الف – پس، غلط بزرگی کرده است، آن که با سوء استفاده و تفسیر به رأی، دستور العمل صادر نموده که: «مِی بخور، منبر بسوزان، مردم آزاری نکن»! و تحریف دین کرده، آن که میگوید «دین و دینداری، یعنی همین»! این تحریفات و عوامفریبیها، که سبب انحرافات اعتقادی و رفتاری میگردد، خود از بزرگترین مصادیق “مردمآزاری” میباشد!
شرابخواری، اگر ضرری به جامعه نرساند نیز ظلم به خویشتن است و به آتش کشیدن منابر هم که بزرگترین ظلم به جامعه است و کار کفار عنود و مغول صفتتان سنّتیِ گذشته و مدرن امروزی میباشد.
ب – چنان که حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام فرمودند: «أَوَّلُ اَلدِّينِ مَعْرِفَتُهُ / نهج البلاغه، خطبه 1»، یعنی ابتدا و گام نخست دین، شناخت خداوند متعال است، و البته گام بعدی، ایمان به آن شناخت میباشد و گام بعدی، بندگی و اطاعت خداوند سبحان میباشد.
دین خدا، [مانند پراگماتیسم]، صرفاً عملگرا نیست که فقط به شکل ظاهری اعمال اهمیت دهد؛ هر چند که در شکل صوری نیز هیچ عاقلی نمیگوید: «مِی بخور، منبر بسوزان»!
پ – آدمی متشکل از روح و جسم است – متشکل از عقل و نفس است؛ پس ابتدا جهانبینی، باورها و اعتقادات او مهم و تأثیرگذار هستند و سپس اعمال او. چنان که در اعمال نیز “نیت” مقدم است و نیت برای عمل، به منزلهی روح است برای جسم.
ت – از جمله اوامر الهی که عقل نیز آن را تصدیق نموده و حتی به آن تعظیم میکند، این است که «ظلم نکن – نه به خودت و نه به دیگران»، که به ظلم به دیگران، “مردم آزاری” گفته میشود؛ نه این که تمام دین، همان مردم آزادی ننمودن است؛ به ویژه با این دستورالعمل غلط و سراسر ظلمِ «مِی بخور، منبر بسوزان»!
چگونه ممکن است که کسی شرابخواری کند، اما مردم آزاری نکند، چرا که شرابخواری، عین مردمآزاری است؛ ابتدا آزار به خود است و سپس آزار به دیگران. بسیار از مفاسد اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی عالم، ریشه در همین شرابخواری دارد!
چگونه ممکن است که کسی منبر و یا کرسی دانشگاه را به آتش بکشد، اما مردم آزاری نکند؟! که این خودش عین مردمآزاری و از بزرگترین ظلمها و جنایات در حق کل بشریت میباشد.
بنابراین، “دین و دینداری” [البته مقصود دین الهی است]، بسیار عظیم است و تمامی ابعاد وجودی انسان و تمامی شئون فردی و اجتماعی، و نیز تمامی رفتارها و اعمال او در تمامی عرصهها را شامل میگردد.
احساس آرامش
این شعار “احساس آرامش” را بسیار شنیدهاید که البته یک دروغ فریبنده است. مگر دین و دینداری، برای احساس آرامش است؟! و اساساً مگر تلاش در راه رشد و کمال، آرامش پذیر است؟! مگر احساس تکلیف و مسئولیت در برابر خدا، خویشتن و جامعه، جایی برای آرامش میگذارد؟! این اندیشه اومانیسم که میگوید: “کمال آدمی، در رفاه و لذت خویشن است”، حال به هر قیمتی!
- -“احساس آرامش”، نه تنها هدف نیست، بلکه یک دروغی بیمنطق است. فقط این نیست که شاید کسی با رقص یا شرابخواری احساس آرامش کند [که آن نیز خود فریبی است]، بلکه شاید کسی با سرقت، جنایت، ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، “احساس آرامش” کند، چنان که نظام سلطه، فقط با ظلم به دیگران احساس تأمین و آرامش میکند!
- -بنابر این، شعار “احساس آرامش”، نه تنها هدف نیست، و نه تنها هیچگاه محقق نمیگردد، و نه تنها ملاک تمیز حق و باطل نیست، بلکه اساساً دروغ فریبندهای بیش نیست.
مست کردن، گیج شدن، زایل شدن عقل و فکر، از خود بیخود شدن، بیغیرت و بیتفاوت شدن، خودباختگی و سایر زذالتها، چه به واسطهی شراب و مواد مخدر باشد، یا رقص و …؛ آرامش نیست؛ بلکه لحظاتی غفلت و بیهوشی خود فراموشی میباشد.
- -آرامش، فقط وقتی بر انسان مستولی میگردد که قلبش آرامش یابد و قلب نیز وقتی آرامش مییابد که مطمئن باشد و متزلزل نگردد و این اطمینان نیز فقط با یاد خدا برای قلب حاصل میگردد و یاد خدا نیز با شناخت (معرفت)، ایمان، تقوا (خود نگهداری)، و عبادت و اطاعت او در قلب زنده میماند.
«الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرّعد، 28)
ترجمه: آنها كسانى هستند كه ايمان آوردهاند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!
انسان و حیوان
حیوانات، نه شرابخواری میکنند، نه قمار میبازند و نه منبر به آتش میکشند، و اگر به انسانی صدمه برسانند نیز بر اساس طینتشان است و نه به قصد مردمآزاری، اما “دیندار” نیستند.
بشر نیز در مرتبهی پیش از آدم شدن، حیوانی بیش نیست؛ منتهی پستتر از حیوان است، چرا که به او چشم، گوش و قلب انسانی نیز داده شده است، ولی از آن بهرهای نمیبرد!
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريدهايم، زيرا كه دلها دارند ولى (حقايق را) بدان نمىفهمند، و چشم ها دارند ولى بدان (به عبرت) نمىنگرند و گوشها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمىشنوند؛ آنها مانند چهارپايانند، بلكه گمراهترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مىروند) و آنها همان غافلانند.
خداوند متعال، رسولانش را پیاپی گسیل داشت، به آنها کتاب و شریعت داد، آنها را معلمان، راهنمایان و مربیان بشر قرار داد، تا استعدادها و قابلیتهای بشر را شکوفا شود و آنها را به مراتب انسانیت و آدم شدن برسند.
لذا، انسان عاقل و مؤمن، نه شراب مینوشد، نه منبر آتش میزند و نه مردم آزاری میکند، اما میداند که این همهی دین نیست، بلکه خداوند متعال به او عقل و قلب داده، و در کتاب خلقت و نیز کتاب وحی، علم داده، تا او با “دینداری”، با شناخت به توحید، معاد، ولایت و …، با عبادت و اطاعت از اوامر و نواهی، آدم شود، و در مراتب رشد و کمال، از فرشتگان نیز پیشی بگیرد و خلیفة الله شود.