پرسش:

آیا عبدالله‌بن‌جعفر همسر زینب(س)، مخالفتی با حضور آن بانو در کربلا نداشت؟

پاسخ:

در این رابطه مطلبی در مداحی‌ها و منبرها گفته می‌شود که شرط ضمن عقد ازدواج حضرت زینب(سلام‌الله علیها) با عبدالله‌بن‌جعفر این بود که اگر برادرم مسافرت رفت، من با او مسافرت کنم. ولی حتی در منابع ضعیف هم من سندی برای این مطلب پیدا نکردم که بگوییم یکی از عواملش این بوده است که چون شرط ضمن عقد بوده است، پس از اول برای همراهی حضرت زینب با آقا امام حسین(علیه‌السلام) رضایت اعلام شده است.

اما در این‌جا دو تا مطلب قابل‌دقت است که هر کدام از این دو نکته در تاریخ و روایات می‌تواند گویای این حقیقت باشد که عبدالله‌بن‌جعفر ممانعت نداشته بلکه رضایت داشته است:

یک قول از ابن‌‌جوزی است که ایشان نقل می‌کند که یکی از افرادی که به امام حسین(علیه‌السلام) عرض کرد که به کوفه و عراق تشریف نبر، عبدالله‌بن‌جعفر بود که ایشان هم به آقا عرض کرد «به طرف یمن برو و به طرف کوفه و عراق نرو» اما وقتی دید که امام(علیه‌السلام) در این مسافرت و تصمیم خودش جدی است، خودش پسران خودش عون و جعفر را آورد و به دایی‌شان امام حسین(علیه‌السلام) ملحق کرد و گفت با حسین(علیه‌السلام) همراه باشید و از او دفاع کنید. این که خودش خانواده خودش را آورده و به کاروان امام‌حسین ملحق کرده و سفارش کرده است که گفته از حضرت حسین دفاع کنید، این دیگر بالاترین رضایت است.

نکته دوم که در جلد چهارم «مناقب آل‌ابی‌طالب» آمده است، این است که وقتی خبر شهادت فرزندان عبدالله‌بن‌جعفر به او رسید، اولین جمله‌اش این بود که گفت «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»(سوره بقره، آیه ۱۵۶). وقتی عبدالله‌بن‌جعفر این جمله را به زبان جاری کرد، غلامی داشت به نام ابوالسلاسل، این غلام در نزد عبدالله‌بن‌جعفر و چند نفری هم که در محضر او بودند، گفت این مصیبتی است که از ناحیه حسین‌بن‌علی به ما وارد شد. یعنی این غلام یک جوری از امام حسین(علیه‌السلام) گله کرد. این‌جا مناقب نقل می‌کند که عبدالله‌بن‌جعفر نعلین خودش را از پایش بیرون آورد و به سینه این غلامش زد و گفت «أ للحسین تقول هذا» آیا تو درباره حضرت حسین چنین حرف می‌زنی؟! بعد قسم خورد فرمود «و الله لو شهدته لأحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه…»(الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۲۴) قسم به خدا اگر من در خدمت آن حضرت بودم، دوست داشتم از او دور نشوم تا این که در کنارش کشته بشوم؛ به خدا چیزی که مرا از آن خشنود می‌کند و در مرگ پسرانم دلداری می‌دهد، این است که این دو تا فرزند من در رکاب برادرم و پسرعمویم کشته شدند خداوند سبحان را سپاس می‌گویم که شهادت حسین را بر من گران کرد و اگر من نتوانستم به او کمک کنم، اما فرزندانم او را یاری کردند. این هم نشان می‌دهد که این مرد علاقه‌مند به این بوده و رضایت به این داشته است که خانواده‌اش در این سفر در محضر مبارک حضرت حسین(علیه‌السلام) باشند و هم در اول سفر فرزندانش را بسیج و همراه حضرت حسین کرد و هم در آخرش این چنین با غلامش برخورد کرد و قسم خورد و این جملات را گفت.

راجع به این که چرا عبدالله‌بن‌جعفرخودش همراهی نکرده است، در بعضی نقل‌ها مطلبی دیدم اما دیدم که خیلی درست نیست و آن این بود که ایشان در آخر عمرش چشمان مبارکش ضعف داشته است-حالا بر اثر آسیب‌هایی بوده که در جنگ‌ها دیده بوده یا نه به صورت طبیعی چشمان مبارک‌شان ضعف داشته است- و حتی بعضی‌ها نقل کرده‌اند که نابینا بوده است؛ روی این‌جهت نتوانست به سفر کربلا بیاید. عرض کردم بنده دلیل قاطع و مدرک خوبی برای این مطلب پیدا نکردم، اما در این حد در تاریخ آمده است.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=25761

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب