پرسش:
از کجا بفهمم خداوند من را دوست دارد – از کجا بفهمم خداوند خیر و سعادت دنیا و آخرت را برای من میخواهد؟
پاسخ:
بدگمانی نسبت به خداوند متعال، نه تنها از نشناختن اوست، بلکه تهمت و افترایی بزرگ به اوست! آیا آدمی، خیرخودش و دیگران را میخواهد و در خیر خواهی خداوند سبحان نسبت به بندگانش تردید مینماید؟!
ای کاش این «من» ملاک و محور قرار نمیگرفت و پرسش اینگونه مطرح میشد که «از کجا بفهمم من خدا را دوست دارم و چقدر؟» و «از کجا بفهمم که من در آرزوها، تصمیمات و اقدامات، خیر خودم را میخواهم؟» چرا که انسانِ ظاهربین، سطحینگر و بیخرد، بیشتر شرّ خود را میخواهد و علت نیز «عجول» بودن او و میل رسیدن به نتایج ظاهری و زود میباشد؛ مثل کسی که هم اکنون پول لازم دارد، برای به دست آوردنش عجله دارد، داشتنش را خیر خود میبیند، لذا برایش فرقی ندارد که آن پول را از کجا و چگونه به دست میآورد و چه عواقب ناخوشایندی در آیندۀ دور یا نزدیک، بر او مترتب میگردد:
«وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا» (الإسراء، 11)
– انسان (بر اثر شتابزدگى)، بديها را طلب مىكند، آن گونه كه نيكیها را مىطلبد؛ و انسان، هميشه عجول بوده است!
*- دأب و اخلاق و نگاه انسانی که مؤمن نشده است، «قارونی» میشود؛ یعنی تمامی موفقیتها را حاصل علم، هنر و عُرضۀ خود میداند و میگوید: «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي – من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام» (القصص، 76)؛ اما اگر با شکست مواجه شود، دو حالت دارد، یا کافر است و میگوید: «شانس نیاوردم» و یا خدا را باور دارد و میگوید: «این بدی از خداست»، چنان که ابلیس لعین به خدا گفت: «تو مرا گمراه کردی!».
محبت خدا
محبت خداوند سبحان به بندگانش، در هالهای از ابهام قرار نگرفته است که برای انسان مبهم باشد و بپرسد: «از کجا بفهمیم که او ما را دوست دارد؟»
محبّت خداوند سبحان، مانند رحمتش (وجود بخشیاش)، «عام و خاص» دارد. یک رحمت و محبّتش، همگان را شامل میگردد؛ چنان که بالسویه خلق میکند، به همگان عقل و فطرت داده است، همگان را رشد میدهد، به همگان روزی میدهد، پیامبران و امامان علیهم السلام را برای عموم فرستاده است، کتاب را به همگان نازل نموده است، راه هدایت را پیش روی همگان قرار داده است، باب استغفار و توبه را به روی همگان گشوده است و …؛ اما یک رحمت و محبّت او، مختص کسانی است که او را شناخته و به او و معادش ایمان آوردهاند، شوق لقای او را دارند، با اطاعت از اوامرش، راه درست را میپیمایند، طبق نقشۀ راه و دستورالعملها و با پیروی از فرستادگانش، عمل صالح انجام میدهند، از بدعاقبتی، قهر، غضب و عذاب الهی که نتیجۀ مواضع و عملکرد خودشان میباشد، میترسند و به او پناه میبرند … و ضمن حمد، شکر، تسبیح و استغفار و توبه، میگویند: «… وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ – بار الها … آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيّت كافران، پيروز گردان» (البقره، 286)؛ و میگویند: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ – پروردگارا! به ما در دنيا ( نيكى ) عطا كن! و در آخرت نيز ( نيكى ) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار» (البقره، 201) و … .
محبّت ویژه
خداوند سبحان در آیات متعددی بیان نموده است که این محبّت ویژه و البته همیشگی، به چه کسانی تعلق میگیرد، مانند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ – همانا خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست دارد» – «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ – خداوند نیکوکاران را دوست دارد» – «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ – خداوند توکل کنندگان را دوست دارد» – «وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ – خداوند توکل کنندگان را دوست دارد» و … .
بدیهی است که این «محبّت خاص» به کسانی تعلق میگیرد که آنها نیز خداوند سبحان را دوست دارند: «يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ – [خدا] آنان را دوست دارد و آنان [نیز] خدا را دوست دارد» (المائدة، 54). محبّت باید دو طرفه باشد.
خیرخواهی خداوند منّان
«خیر» یعنی وجود، چنان که خروج از نقص و نیستی و رسیدن به رشد و کمال «خیر» است و البته خداوند سبحان، هستی و کمال و خیر محض میباشد.
پس، آنچه خداوند سبحان میآفریند، آن چه ربوبیّت میکند، آن چه میدهد و یا نمیدهد و آن چه اراده میکند، همه «خیر» است و البته راه رسیدن این خیر را نیز به بندگانش نشان میدهد، مانند:
«الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا» (الکهف، 46)
– مال و فرزند، زينت زندگى دنياست؛ و باقيات صالحات [ارزشهاى پايدار و شايسته] ثوابش [خیرش] نزد پروردگارت بهتر و اميدبخشتر است (بهترین خواستنیهاست).
«وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران، 104)
– بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند.
«وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (البقره، 280)
– و اگر (بدهكار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانايى، مهلت دهيد! (و در صورتى كه براستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشيد بهتر (خیر) است؛ اگر (منافع اين كار را) بدانيد!
شرّ
اما، برخی به خیری که خدا برایشان خواسته، توجهی ندارند – به جای شکر نعمت (شناخت مُنعم، نعمت و استفادۀ درست از آن)، با ناشکری تمام، نعمات را ضایع میکنند – برخی دیگر، خودشان نعمت را به نقمت مبدل میکنند، مانند کسی که نعمت وجود، سلامتی، زیبایی، ثروت، قدرت، شهرت و … را در خدمت هوای نفس به کار میبرد، خود و دیگران را فریب میدهد و به خود و دیگران ظلم میکند.
بنابراین، بسیاری از نعمات، برای او «شرّ» میشود و «شرّ»، همان نیستی و نبودن «خیر» میباشد، چنان که جهل، نبودن علم و خرد است – فقر، نبودن غناست – زشتی، نبودن زیبایی است – ضعف، نبودن قوت است – بیماری، نبودن سلامتی است – بُخل، نبودن جود و کرم است – کفر و شرک، نبودن معرفت و ایمان است – ظلم، نبودن عدل و قسط است … و اینها همه، حاصل رویکرد و عملکرد انسان میباشد.
●- پس، محبّت و خیرخواهی خداوند سبحان، جای تردید ندارد که اثبات بخواهد، بلکه باید توجه داشته باشیم و به خود بنگریم که «ما چقدر خداوند سبحان را دوست داریم – چقدر سعی داریم که محبوب او باشیم و مشمول محبّت خاص او گردیم – چقدر خیر خودمان را میخواهیم – خیر خودمان را در چه میبینیم – و برای رسیدن به خیر دنیا و آخرتمان، چه میکنیم؟