چکیده
این نوشتار با برگزیدن یک روش (روش‌شناسی) ترکیبی «مفهومی-توصیفی-تحلیلی و انتقادی» و نیز طی یک پژوهش سه‌ضلعی/سه بعدی (فلسفه سیاسی، دانش سیاسی و علوم اجتماعی)، می‌کوشد تا چالش‌های نظری-معرفتی و عملی-اجتماعی لیبرال دموکراسی در افغانستان معاصر که عضوی از جامعه اسلامی است را مورد شناسایی و نقد و بررسی قراردهد. در این مطالعه‌ دو سویه، از یک سو مفاهیم نظری و مبانی تئوریک لیبرال دموکراسی به‌مثابه مدرن‌ترین و شایع‌ترین نظام سیاسی، فلسفی، حقوقی، اخلاقی و اقتصادیِ جهان مدرن و پسامدرن موردخوانش و سنجش قرار گرفته، از دیگر سو، جامعه‌ دینی-سنتی و ناهمگون افغانستان به‌عنوان بخشی از جامعه‌ اسلامی که متأثر از پارادایم «سنت» است، به‌تحلیل و تفسیر گرفته شده است. هدف این طرح، شناخت و تبیین و تحلیل درست این دو جهان متفاوت است که یکی در پارادایم مدرنیته و پسامدرن قرار دارد و طبعاً مدافع ارزش‌های آن است؛ و دیگری در پارادایم سنت جای می‌گیرد و جانبدار ارزش‌های آن می‌باشد. بنابراین، در انگاره‌ی پیش‌رو ما با دو زیست‌جهان متفاوت روبروییم: زیست‌جهان مدرن که بر ارزش‌های جهان آزاد و لیبرال-سکولار پای می‌فشارد و ارزش‌های خود را دارد؛ و زیست‌جهانِ سنتی که بر بُن‌مایه‌ها و ارزش‌های خاص جهان سنت و فرهنگ دینی-مذهبی استوار است.
در تبیین مسئله تحقیق می‌توان گفت: لیبرال دموکراسی به‌مثابه نظام سیاسیِ جوامع مدرن لیبرال، ریشه در تمدن و فرهنگ اروپای باختری دارد که در نقد و بررسی این نظام سیاسی هم مبانی معرفتی (مفاهیم تئوریک) آن باید مورد شناسایی و ارزیابی قرارگیرد، هم مبانی غیرمعرفتی (زمینه‌ها و بسترهای تاریخی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی) آن مورد باید خوانش و سنجش واقع شود. تنها در این فرض است که با فرهنگ، تاریخ، اقلیم و جغرافیای تولید نظریه‌ لیبرال دموکراسی آشنا می‌شویم و در کاربست آن در جوامع دیگر چالش‌ها و محدودیت‌های آن را درست تحلیل می‌کنیم. چون فرهنگ مولّد دارای شرایط و اقتضائات خاص خود است که این شرایط و اقتضائات ممکن است در جامعه مصرف کننده‌ی نظریه وجود نداشته باشد. داده‌های این پژوهش نشان می‌دهد که لیبرال دموکراسی در مواجهه با جامعه‌ سنتی و چندقومی افغانستان با چالش‌ها و محدودیت‌های معرفتی و عملی اجتماعی مواجه می‌باشد. مهم‌ترین چالش‌های معرفتی لیبرال دموکراسی در جامعه اسلامی افغانستان عبارتند از: انسان‌محوری، فردمحوری، آزادی لیبرالی، تجددگرایی، سکولاریسم و مشروعیت سیاسی-مردمی که در برابر اندیشه‌ خدامحوری، سنت‌گرایی، سیاست دینی، اسلام‌گرایی و مشروعیت دینی-مردمی قرار می‌گیرند. مهم‌ترین چالش‌های عملی-اجتماعی لیبرال دموکراسی در افغانستان را در فرهنگ دینی و ساختار سنتی و قومی-قبیله‌ی قدرت سیاسی اجتماعی این کشور، ناکارآمدی ساختار-کارگزار، بی‌نظمی سیاسی و امنیتی، توسعه‌نایافتگی و فقدان احزاب سیاسی ملی و نیرومند یافته‌ایم؛ و به‌این نتیجه رسیدیم که مشکل اصلی افغانستان، قومی‌سازی حکومت و سیاست یا پشتونی‌سازی قدرت است. در افغانستان چون حاکمان بر قومی‌سازی حکومت و سیاست اصرار ورزیده‌اند و در اندیشه‌ حذف و نفی دیگران بوده‌اند، پروژه‌ی دولت-‌ملت‌سازی که پیش‌فرض بروکراسی کارآمد و دموکراسی مدرن در این کشور است، ناکام مانده است. این‌ مطالب، یافته‌ها و دستاوردهای تحقیق را تشکیل می‌دهند.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=26916

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب