پرسش:

معیار‌های عدالت و انصاف در امور رور مره چیست؟ اعتدال را در مسائل رفتاری و اعتقادی رعایت کنیم تا رفتارمان متجلی یک فرد مومن باشد؟

پاسخ:

“علم”، گام نخست و به اصطلاح باب ورودی است. اسم هر کمالی [رحم، جود، کرم، عدل، انصاف و …]، و یا اسم هر صفتی که کنترل یا مقابله با آن کمال است، [حرص، حسد، بخل، کینه و …] معنا و مفهومی دارد که تا کسی آن را نداند، نمی‌تواند آنها را با علم و اختیار رعایت نماید و به رشد و کمال برسد. بنابراین، ابتدا باید معانی “عدل و انصاف” را دانست تا امکان درک مصادیق آن وجود داشته باشد؛ منتهی باید دقت نمود که صرف علم و دانستن، کفایت نمی‌کند، بلکه باید علم و سپس ایمان، در عرصه‌ی عمل به ظهور رسیده و متجلی گردد.

عدل – عدل از اسمای الهی است، او عادل است. تعریف علیمانه و حکیمانه‌ی عدل «قرار دادن هر چیزی در جای خودش» می‌باشد؛ و نقطه‌ی مقابل آن “ظلم” است.

بدیهی است که رعایت عدل، مستلزم برخورداری از “علم، حکمت، ایمان، تقوا و قدرت (امکان)” می‌باشد. نه کسی که به جایگاه اشیاء و یا افعال آگاه نیست می‌تواند عدل را رعایت کند – نه کسی که ایمان و تقوا ندارد و در صراط حرکت نمی‌کند، و خودش از پوسته خارج شده (فاسق شده) و از مسیر عدالت درآمده، می‌تواند عدالت را رعایت نماید – نه کسی که از قدرت و امکانات لازم برخوردار نمی‌باشد، می‌تواند عدالت را در تمامی شئون اجتماعی و در محیط خود یا جهان محقق نماید. امیرالمؤمنین و سایر ائمه‌ی اطهار علیهم السلام، همه علیم، حکیم، مؤمن، متقی و عادل می‌باشند، اما از امکانات لازم برای جاری نمودن عدالت در تمامی شئون اجتماعی [که اهمّ آن فهم، درک، ایمان و تبعیت مردم است]، برخوردار نبوده و نیستند.

انصاف – انصاف را گاهی به همان معنای عدل نیز آورده‌اند، چرا که رعایت انصاف، مستلزم رعایت عدل نیز می‌باشد، اما گاهی به معنای “احسان = نیکی” نیز آورده‌اند، چرا که هر انصافی، خودش احسان و نیکی است. هم چنین گاهی انصاف را به معنای “فضل” نیز آورده‌اند، چرا که هر انصافی، خودش فضل و بخشندگی است.

اما “انصاف”، یک معنای دیگری نیز دارد که از کلمه‌ی آن مشهود است، و آن “نصف” کردن است. مثل کسی که سه یا چهار ساعت وقت خود را به سه یا چهار نصف تقسیم می‌کند و هر بخش را به کاری اختصاص می‌دهد. مثلاً می‌گوید: یک ساعت مطالعه می‌کنم، یک ساعت استراحت، تفریح یا و ورزش می‌کنم، یک ساعت هم عبادت.

مثال: فرض کنید که یک فرد بی‌ادبی، ناسازایی گفت، یا جاهل بدبختی، هزار تومان از پول کسی را دزدید! حکم عدل بر این است که بر وفق قوانین شرعی و یا قانونی، به مجازات خودش برسد – فضل و انصاف این است که مُحق، به خاطر این ناچیز، طرف مقابل را گرفتار نکند. او را آگاه و متنبه نماید، از عقوبتش بترساند، ولی ببخشد.

معیارهای عدل و انصاف:

معیارها، نمی‌توانند “من درآوردی” باشند؛ بلکه باید بر اساس اندازه‌ها (قَدر)ها باشند؛ و چون اندازه‌ها را خالق علیم، حکیم و قادر برای هر چیزی گذاشته است، پس علم، ایمان و اطاعت از اندازه‌های وضع نموده‌ی اوست که متضمن رعایت عدل و انصاف در هر امری می‌باشد.

در غرب، مدتی به خاطر یک دزدی هم با شمشیر یا گیوتین، گردن می‌زدند! امروزه می‌گویند: هیچ کسی نباید اعدام شود! لذا اگر قاتلی، یک نفر، یا پنج نفر یا هفتاد نفر، یا بیشتر را بکشد، فقط به حبس ابد محکوم می‌گردد! که نه عدل است و نه انصاف.

اینها همه به خاطر آن است که چون خدا را کنار گذاشته‌اند، ناچارند از جانب خود قوانینی وضع کنند و چون قدرها (اندازه‌ها) را نمی‌دانند، متناسب با میل و خوشایند خود تعیین اندازه می‌کنند، پس از صراط عدالت و انصاف خارج می‌شوند.

پس، در یک کلمه: “عقل و وحی”، معیار رعایت  عدل و انصاف در تمامی امور می‌باشند.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=27041

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب