پرسش:

چرا اهل تسنن صفت عدالت را برای خدا قائل نيستند، چگونه می‌توان عدالت خدا را اثبات كرد؟

پاسخ:

«عدل» یعنی قرار دادن هر چیز در جای خودش که تجلی علم، حکمت، قدرت و مشیّت است.

عدل در مقابل ظلم است، چرا که اگر چیزی در جای خودش قرار نگیرد، به هم ریختگی در نظم، تعدی در حدود و ثغور هر چیزی پیش می‌آید که نتیجه‌ی آن فساد، تباهی و نابودی عالم هستی خواهد شد.

پس اگر گروهی از اهل سنّت در موضوع «عدل الهی»، اختلاف نظرهایی با گروه‌های دیگر اهل سنّت و نیز تشیع دارند، به این معنا نیست که آنها [العیاذ بالله] قایل به «ظلم» خداوند متعال هستند، بلکه نوع تعریف آنها از «توحید» و بحث «اسماء یا صفات ذاتی و افعالی» و بالتبع «عدل» متفاوت است.

اهل سنّت در مباحث اعتقادی به دو گروه کلی «اشاعره و معتزله» تقسیم می‌گردند و برخی از مبانی اصول اعتقادی آنها با هم اختلاف دارد، که از جمله تعریف «عدل الهی» است.

الف – اشاعره، مخالف عدل الهی یا قایل به ظلم نیستند، بلکه تعریفی برای عدل ندارند و می‌گویند: «هر چه خدا می‌کند، همان عدل است». این سخن ظاهر آراسته‌ای دارد، اما به لحاظ تعریف حِکَمی، اشکال دارد و محل بحث است. چرا که تعریف و ملاک آنها برای «عدل»، فاعل است و نه فعل. لذا نتیجه‌ی این تفکر این می‌شود که اگر خداوند متعال به نیکوکار پاداش داد و بدکار را دچار عقوبت نمود، عین عدل است و اگر خلاف این نمود نیز عین عدل است، چرا که فاعل اوست. پس، با چنین تعریفی، کسی نمی‌تواند به صورت قطع و یقین بگوید: خداوند نیکوکار را پاداش داده و بدکار را عقوبت می‌دهد، چرا که عادل است؛ بلکه بر اساس این عقیده، خداوند کریم اگر عکس این عمل نماید نیز عین عدل است و چنین نظریه‌ای با عقل ناسازگاری دارد. ما می‌گوییم: خدا غیر از این نمی‌کند، اگر و اما نیز ندارد، نه این بگوییم اگر غیر از این هم کرد، همان عدل است.

استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می‌نویسد: «اینها برای عدل تعریفی جز این سراغ ندارند که فعل خداست، پس هر فعلی چون فعل خداست عدل است، نه این که چون عدل است فعل خداست.»

بدیهی است که اشاعره هیچ‌گاه مدعی نشدند که خدا ظالم است، اما اگر به این تعریف توجه شود، مشخص می‌گردد که هیچ ضابطه‌ای برای عدل وجود ندارد، لذا ممکن است (الیعاذ بالله) خدا ظلم کند، اما چون او چنین کرده، پس همان عدل است.

ب – این نوع نگاه، شناخت و باور توحیدی در اشاعره سبب گردید که متقابلاً «شیعه و معتزله (اهل سنّت)، به مذاهب «عدلیه» معروف شوند. یعنی مذاهبی که قایل به «عدل الهی» هستند.

شیعه و معتزله می‌گویند: بله هر چه خدا می‌کند، عین عدل است، اما معنایش این نیست که آن چه او می‌کند، چون او کرده است، «عدل» است، بلکه معنایش این است که «عدل» یک حقیقت قابل شناخت «عقل و حکمت» است و خداوند علیم و حکیم، عادل است و غیر از عدل انجام نمی‌دهد. یعنی کسی نمی‌تواند بگوید که «ممکن است ورق را برگرداند و نیکوکار را عذاب داده و بدکار را پاداش دهد»، چرا که این فعل، خلاف عقل و حکمت است. چنان چه در قرآن کریم نفرموده که هر چه من کردم، چون من کردم، عین عدل است، بلکه می‌فرماید خداوند متعال به اندازه‌ ذره مثقالی ظلم نمی‌کند.

ج – دامنه و تبعات این دو دیدگاه در عرصه‌های دیگر بسیار وسیع می‌شود و خلاصه آن که بحث را به «حسن و قبح ذاتی افعال» می‌کشاند. همان بحثی که امروزه غربی‌ها آن را به نام خود آن را ثبت کرده و مطرح می‌کنند و برخی نیز در داخل آن را به عنوان نظریه‌ یا بحثی جدید، از جانب خود مطرح می‌کنند. (مثل سروش)

به عنوان نمونه به همان مثال بالا اشاره می‌شود: آیا پاداش به نیکوکاری و عقوبت بدکاری، در ذات خود عملی حکیمانه و حُسن است، یا این که حُسن و قبحی بر آن مترتب نیست، بلکه او هر کدام را انجام دهد، همان حُسن است؟

این نظر اشاعره است، اما شیعه و معتزله قایل بر این هستند که خیر، بلکه اموری حُسن ذاتی دارند و امور قبح ذاتی دارند و خداوند متعال کار قبیح انجام نمی‌دهد. بیان شد که شیعه و معتزله در این موضوع وحدت نظر و تعریف دارند:

شیخ مفید (ره) می‌گوید: «فاعل عادل و حکیم کسی است که کار قبیح انجام نمی دهد و کار واجب و پسندیده را ترک نمی‌نماید.» (مصنفات شیخ مفید، ج 10، ص 32 – الکنهة الاعتقادیة)

عالم سنّی و معتزلی، قاضی عبدالجبار نیز می‌گوید: «مقصود ما از این که خدا را توصیف به عادل و حکیم می‌کنیم، این است که او قبیح را انجام نمی‌دهد یا آن را اختیار نمی‌کند، عمل شایسته را انجام می‌دهد و آن را ترک نمی‌کند و تمام کارهای او پسندیده و حسن است.» (قاضی عبدالجبار، شرح اصول خمسه، ص 301)

پس، در این بحث نیز شیعه و سنی معتزلی وحدت نظر داشته و قایل به حُسن و قبح ذاتی افعال هستند.

نتیجه:

پس چنین نیست که شیعه قایل به عدل الهی باشد و سنّی نباشد؛ بلکه در میان گروه‌های اعتقادی اهل سنّت، اشاعره قایل به عدل الهی نمی‌باشند، آن نیز نه بدین معنا که مدعی شوند خدا عادل نیست، بلکه تعریف‌شان از عدل الهی متفاوت است.

اثبات عدل:

همان گونه بیان شد، کسی منکر عدل نیست که اثبات بخواهد. خداوند متعال علیم، حکیم، قادر، متعال، هستی و کمال محض است، پس عادل است. عدل از اسما و صفات کمالیه است و نفی آن نسبت به خداوند متعال، به مثابه نفی کمال از اوست و او از این صفات سلبیه منزه (سبحان) است.

بیان شد که عدل یعنی «قرار دادن هر چیزی در جای خود»، یعنی نظمی بر اساس علم، حکمّت، مشیّت، اراده  و قدرت؛ از این رو خداوند متعال خود بهترین دلیل را می‌آورد و می‌فرماید که به زمین و آسمان و نظام آفرینش نگاه کنید، آیا هیچ خلاء یا بی‌نظمی و فسادی در آن می‌بینید؟

«الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ * ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ» (الملک، 3 و 4)

ترجمه: همان كه هفت آسمان را طبقه‏هايى (روى هم) آفريد، هرگز در آفرينش خداى رحمان (از نظر زيبايى، استوارى و اتقان صنع) تفاوت و ناهمگونى نمى‏بينى، پس بار ديگر بنگر آيا (در خلق اشيا) هيچ خلل و شكاف (و خلاف حكمت) مى‏بينى * سپس بار ديگر (به جهان هستى) نگاه كن كه چشم (دلت) خوار و وامانده (از درك نقص و خللى در خلقت) به سوى تو بازمى‏گردد.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=27054

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب