پرسش:
آیا سحر جبر نیست؟ ثانیا سلب توفیقات بر اساس سحر چگونه با عدل الهی سازگار است؟
پاسخ:
آیا اگر کسی خودش را از بلندی کوه به درهای پرت کند، مرگ او جبری نیست و این با عدل خدا منافاتی دارد؟!
آن که خدا را نمیشناسد، نباید از رحمت و یا عدل او بپرسد، و آن که میشناسد و به او ایمان دارد، چگونه دنبال بهانهایست که «عدل خدا» را زیر سؤال ببرد؛ آیا نمیداند که نقطۀ مقابل «عدل»، «ظلم» است؟! آیا مؤمن، به خداوند سبحان نسبت ظلم میدهد و یا حتی ظلم از جانب او را احتمال میدهد؟!
یک – آیا سحر جبر نیست؟
«سحر»، سوء استفاده از قوانین و آثار عناصر و ارتباط آنها با یکدیگر میباشد که چون همگان نمیدانند، آن را «سحر» مینامند. «سحر» خودش جبر نیست، به اختیار انجام میپذیرد، اما آثارش میتواند جبری باشد؛ مانند زهر ریختن در خوراک دیگران!
برخی گمان دارند که در این دنیا، با اختیارات کامل در هر امری رها شدهاند! در حالی که اولاً نظام حاکم بر دنیا و انسان، علیمانه، حکیمانه و قانونمند میباشد و ثانیاً حوزۀ اختیارات انسان، به رغم گستردگی، محدود میباشد و در واقع فقط به «انتخاب» اختصاص دارد.
وقتی به شدت تشنه میشوید، تشنگی در اختیار شما نیست – وقتی برای رفع تشنگی، فقط یک لیوان آب آشامیدنی دارید، دیگر اختیار و انتخاب نیز موضوعیتی ندارند و باید همان را بنوشید؛ اما اگر یک لیوان آب، یک فنجان چای و یک لیوان آب میوه باشد، اختیار دارید که انتخاب کنید. در هر حال وقتی آب یا آب میوه را نوشیدید، دیگر آثار آن در بدن نیز در اختیار شما نمیباشد. اگر کسی که فن شنا بلد نیست و تجهیزات غواصی نیز به همراه ندارد، خودش را وسط اقیانوس بیندازد، انتخاب و اختیاری ندارد که غرق نشود؛ حتماً غرق میشود. پس، در انتخاب نیز، موضوع انتخاب اختیاری و آثارش جبری میباشد.
*- گاهی آدمی راه غلطی را با ارادۀ خود انتخاب میکند و نتایج آن جبراً بر او تحمیل میشود و معترضانه میپرسد: «پس اختیار چه شد، عدل چه شد و …؟!» اگر کسی با اختیار و ارادۀ خودش، دنبال سحر و سحربازی نرود، اسیر آثار سحر ساحران نمیگردد و اگر برود، آثارش جبراً بر او تحمیل میگردد.
*- «سحر»، کار شیاطین جنّ و انس میباشد و فرمود: «شیطان هیچ سلطهای بر انسان مؤمن ندارد و سلطۀ او فقط بر کسانی است که خودشان ولایت (سرپرستی) شیطان را گردن مینهند»!
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ – إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (النّحل، 99 و 100)
– چرا كه او تسلطی بر كسانی كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل میكنند ندارد * تسلط او بر كسانی است كه خودشان او را به سرپرستی خود برگزيدهاند و آنها كه نسبت به او شرك میورزند (و فرمانش را بجای فرمان خدا لازم الاجرا میدانند).
بنابراین، هیچ شیطانی از نوع انسان و یا اجنّه (ابلیس لعین و لشکریانش)، بر انسان مؤمن و متوکل، سلطه ندارد که امری را بر او اجبار و تحمیل کند؛ اما اگر کسی تسلیم آنها شد، سلطه مییابند و هر کاری که بتوانند برای هلاکت او میکنند.
*- انسان مؤمن و متوکل، نه تنها در حصن (قلعۀ) محکم و غیر قابل نفوذ إلهی قرار دارد و خداوند سبحان ولیّ اوست و امورش را متولّی شده است: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ – خداوند ولیّ (سرپرست و متولی) ایمان آورندگان میباشد و آنها را از تاریکیها به سوی نور خارج میسازد» (البقره، 257)، بلکه در مقابل وسوسهها، چشمزخمها، طلسمات، سحرها و …، دست خالی نیست؛ اذکاری چون «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» – «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و صلوات در اختیار دارد که همه باطل کننده سحر میباشند و بر تلاوت دو سورۀ «معوذتین» و «آیة الکرسی» مداومت مینماید، صدقه میدهد، دعا میکند و …، که سبب محافظت او از نفوذ شیاطین جنّ و انس و نیز اثر سحر آنها میگردند.
اما، اگر کسی با اختیار و انتخاب خود، از ایمان و اخلاص فاصله گرفت، خود به خود تحت سلطۀ شیاطین جنّ و انس قرار میگیرد که این خودش شدیدترین سحر میباشد. انتخاب او «اختیاری» بودن و آثار انتخابش، جبری میشود.
«قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ» (المؤمنون، 88 و 89)
– بگو: اگر معرفت و شناخت دارید [بگویید:] کیست که [حاکمیّت مطلق و] فرمانروایی همه چیز به دست اوست و او پناه دهد و برخلاف خواستهاش به کسی [از عذاب] پناه داده نمیشود * خواهند گفت: [این ویژگیها] فقط برای خداست. بگو: پس چگونه [بازیچه] نیرنگ و افسون میشوید [و از راه خدا منحرفتان میکنند؟!].
دو – سلب توفیقات بر اساس سحر چگونه با عدل الهی سازگار است؟
ابتدا باید بدانیم که «عدل» یعنی چه و مقصود از «عدل خدا» چیست؟
«عدل»، نه تشابه است و نه تساوی. نه تنها هیچ دو موجودی از هر لحاظ مساوی هم نیستند، بلکه حتی انگشتان و خطوط سرانگشتان نیز عین هم و مساوی نمیباشند.
«عدل» یعنی: «قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش». پس، هم چگونگی ماه و خورشید و گردش آنها در مدار و آثارشان عین «عدل» است، و هم اگر بر چشم کسی تیزی فرو کنند و تا با گلوله و ترکش کشته شود، خارج از «عدل» نمیباشد.
«عدل خدا»، یعنی: «خداوند سبحان، نه تنها به کسی ظلم نمیکند؛ بلکه رحمان، رحیم، غفوّ و غفور میباشد؛ اما این انسانها هستند که به خودشان و دیگران ظلم میکنند:
«إنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» (یونس علیه السلام، 44)
– خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمىكند، ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مىكنند.
اما، برخی از روی نادانی و برخی دیگر از روی تکبر، به جای آن که خداوند را «سبحان» و خود را مقصر بدانند، خودشان را «سبحان – مبرا» فرض میکنند و او را مسبب هر خطا و ظلمی میخوانند، لذا هنگام مواجه با آثار ظلم خودشان یا دیگران، زود میپرسند: «پس، عدل خدا چه شد؟!» گویی معنای «عادل» این است که اگر دشمن جانی، بُمبی روی خانهای انداخت، نباید اثر کند و خسارات و تلفات به بار آورد!
سلب توفیق و عدل خدا
«توفیق» یعنی: «در اختیار قرار دادن شرایط و امکانات لازم، برای نیل به اهداف» – «توفیق الهی» نیز به همین معناست، یعنی: «موفقیت» در راه بندگی و جلب رضایت او.
خداوند خالق و منّان، امکاناتی را در ابتدا میدهد، مانند آن که خلق میکند، عقل، شعور، قلب، فطرت، وجدان، علم، پیامبر، وحی (کتاب)، قدرت اختیار در انتخاب، استعداد، ذوق و شرایط مناسب بیرونی و محیطی میدهد تا شرایط و امکانات (توفیقات) برای کسب فیض بیشتر مهیا باشد.
او هم چنین، نعماتی را به شرط دعا «درخواست» میدهد، پس اگر کسی نخواست، به او نمیدهد؛ حال چه درخواست پذیرش استغفار و توبه باشد، چه درخواست استجابت دعا و چه درخواست نعمات و امکانات بیشتر و … .
اما، خداوند سبحان، قوانین حاکم بر نظام خلقت و هدایتِ علیمانه و حکیمانه را بر هم نمیزند و به بهانۀ عدل یا رحمت و …، نظام علّیت را منتفی و بیاثر نمیسازد؛ چنان که استغفار را سبب شمول مغفرت قرار میدهد.
پس، «توفیق و سلب توفیق» نیز نظاممند میباشند؛ مانند کسی که از نعمت ثروت برخوردار گردیده، اما به جای شکر قلبی، عملی و زبانی و مصرف درست و مفید از ثروت، آن را هدر میدهد و یا علیه خودش و جامعه مصرف میکند؛ لذا توفیق برخورداری از امکانات مفید، خیرات، مبرات، دستگیری از دیگران، صدقات و انجام کارهای خیر و به جا گذاشتن باقیات الصالحات و … از او سلب میشود؛ اما، خود او سبب «سلب توفیق» از خودش شده است و هیچ منافاتی با «عدل» خداوند متعال ندارد. فرمود: «دادن و گرفتن من، دیمی نیست، بلکه قانونمند است – علّت و معلول دارد، سبب و مسبب دارد – هر فعلی، اثری دارد و …»:
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم علیه السلام، 7)
– و بخاطر بياوريد هنگامی را كه پروردگارتان اعلام داشت كه اگر شكر گزاری كنيد (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر كفران ورزید، مجازاتم شديد است!
- -بیتردید، نعمت خدا برای کسی که در قلب، عمل و زبان شاکر نیست [سپاسگزار نیست و از نعمت درست استفاده نمیکند]، مبدل به «نقمت» میشود و «نقمت» عذابآور میباشد و هیچ منافاتی با «عدل خدا» ندارد.
- -«سلب توفیق بر اساس سحر» نیز معلول ضعف ایمان، ضعف توکل، ضعف علم و بصیرت، ضعف دشمنشناسی، دوری از نماز و قرآن و دعا، نزدیک شدن به شیاطین جنّ و انس، رجوع به سحر و سحربازی و … میباشد که همه «اختیاری» میباشند و خروج (فسق) آدمی از تفکر، تعقل و عدم رعایت عدالت میباشد، نه خارج از عدل خداوند سبحان.