دیدگاه ذهبی در باب تبرک:
شمس الدین ذهبی در کتاب خود، از ابن عمر نقل کرده است وی از لمس قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کراهت داشته است. ذهبی در توضیح می نویسد: «ابن عمر به این دلیل قبر را مس نکرد، زیرا این کار را اسائه ادب به محضر رسول الله (صلی الله علیه و آله) می دانست. و به تحقیق از احمد بن حبنل در مورد مس قبر نبوی و بوسیدن آن سوال شد. وی اشکالی در مورد این کار ندید».
آنگاه ذهبی سوالی را مطرح کرده و به آن پاسخ می گوید که خلاصه اش این است: «اگر کسی بگوید: چرا صحابه قبر ایشان را تبرک نکردند، در جواب گفته می شود که آنان زمان حیات ایشان را درک کردند و به خود آن حضرت تبرک جستند. اما ما که ایشان را درک نکردیم، به خاطر شدت محبت، به سراغ قبر می رویم و آن را تبرک می کنیم و گناهی در این رابطه وجود ندارد. آیا ندیدی که صحابه به خاطر زیادی محبت از پیامبر درخواست کردند به ایشان سجده کنند؟ البته سجده تعظیم و توقیر نه سجده شرک».[1]
اشکال:
ذهبی به چند دلیل در این مساله به خطا رفته است:
اولا: خود او اقرار کرده است که علاوه بر ابن عمر، دیگر صحابه نیز این کار را ترک کرده است. چگونه می شود در عملی که صحابه انجام نداده اند، هدایت باشد؟
نقد:
اولا: در برخی از آثار که از ابن عمر نقل شده، عبارت «أنه ان یکثر من مس قبر النبی» آمده که به این معناست که وی گاهی این عمل را انجام می داده است ولی از اینکه زیاد قبر پیامبر را لمس کند، کراهت داشته است.
ثانیا: کراهت معمولا در معنای تنزیه به کار می رود و البته گاهی با قرینه در معنای تحریم هم استعمال می شود؛ لذا حمل کراهت در روایت بر تحریم بدون اینکه قرینه ای باشد، بدون وجه است.
ثالثا: صحابه به آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبرک می کردند. چنانچه از ابن عمر نقل شده که وی در مکان هایی که رسول خدا نماز خوانده بود، نماز خودش را اقامه می کرد. همچنین نقل شده که وی منبر پیامبر را مسح می کرد و به سر خود می کشید. از دیگر صحابه نیز برخی از اعمال که دلالت بر جواز تبرک دارد، مواردی نقل شده است.
رابعا: احمد بن حنبل امام حنابله نیز مسح نکردن قبر رسول الله (صلی الله علیه و آله) را به خاطر به خاطر اعظام و اجلال ایشان می دانسته است؛ چنانچه ابن تیمیه در کتاب الاخنائیه به این مساله اشاره کرده است.
اشکال:
کسی که نسبت به چیزی یا کسی محبت شدید داشته و سپس آن را از دست دهد، نسبت به آثاری که از آن بر جای مانده، از کسی که آن را ندیده، تعلق خاطر بیشتری دارد و بر این اساس چگونه می توان باور کرد صحابه نسبت به آثار برجای مانده از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بی تفاوت بوده و کسانی که آن حضرت را درک نکرده اند، محبت و تعلق خاطرشان نسبت به آن آثار بیشتر باشد؟ پس با وجود محبت صحابه به آن آثار برجای مانده، بی تفاوتی آنان بدون علت نبوده است.
نقد:
مستشکل بین محبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بین تبرک به ایشان خلط کرده است. کلام ذهبی در رابطه با تبرک است و نه محبت؛ یعنی ذهبی نمی گوید محبت کسانی که آن حضرت را درک نکردند بیشتر از صحابه است؛ بلکه می گوید صحابه نیازی به تبرک به قبر نداشتند.
زیرا کسی که در محضر رسول خدا بوده و هر روز از وجود نورانی وی کسب برکت می کرده و آثاری از آن حضرت همچون مو، لباس، عرق بدن و غیره نزد وی باقی مانده است، آیا می توان باور کرد چنین شخصی نیاز به تبرک به قبر آن حضرت داشته باشد؟
با این توضیح روشن می شود کسانی که حضرتش را درک نکرده باشند، برای تبرک چاره ای جز رفتن نزد قبر آن حضرت و لمس آن ندارند.
اشکال:
بسیاری از علمای چه قبل از ذهبی و چه بعد از وی، بر عدم جواز تبرک به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) اتفاق دارند. از احمد بن حنبل نیز نقل شده است که وی نیز قائل به عدم جواز بوده است.
نقد:
اولا: قول به عدم جواز، قول معاصرین از جمله مستشکل است؛ نه قول علمای اسلام.
ثانیا: آنچه از احمد بن حنبل نقل شده، در هیچ کدام از آنها عبارتی که دلالت بر حرمت تبرک باشد وجود ندارد.
ثالثا: احمد بن حنبل تبرک به منبر را اجازه داده است.
رابعا: برخی از علمای حنابله، جواز تبرک به قبر را به احمد بن حنبل نسبت داده اند. رابعا: ابن تیمیه بعد از آنکه یقین می کند که احمد بن حنبل بوسیدن قبر را اجازه داده، از این فتوای وی تعجب می کند و آن را دور از شان احمد می بیند.
اشکال:
تبرک از افعال جاهلی و از عادات کفار است. چنانچه ابن تیمیه، تبرک به قبر را عملی بدعی و از جنس اعمال یهود و نصاری می داند؛ لذا از این باب که ذریعه به شرک است، باید از آن اجتناب شود.
نقد:
اولا: یهود و نصارا ادب حضور در محضر اولیای الهی را رعایت نمی کردند و به خودشان جسارت می دادند که قبر اولیاء را تبرک کنند. اگر ما از تبرک و لمس قبور اولیاء نهی شدیم، به دلیل رعایت ادب بوده است. بنابراین تبرک قبور اولیاء چه ربطی به جاهلی بودن آن دارد؟
ثانیا: نه تنها دلیلی بر حرمت تشبه به کفار وجود ندارد بلکه علماء بر استحباب مخالفت با کفار اتفاق نظر دارند. این درحالی است که رسول خدا امر به مخالفت با كفار کرده است. پس معلوم می شود که تشبه با کفار در هر حال حرام نیست. بر این اساس اگر از تبرک نهی شده، نه به خاطر تشبه با کفار، بلکه به خاطر رعایت ادب بوده است.
[1] أخبرنا أحمد بن عبد المنعم، غير مرة، أنا أبو جعفر الصيدلاني، كتابه، أنا أبو علي الحداد، حضورا، أنا أبو نعيم الحافظ، نا عبد الله بن جعفر، ثنا محمد بن عاصم، نا أبو أسامة عن عبيد الله، عن نافع، عن ابن عمر: أنه كان يكره مس قبر النبي صلى الله عليه وسلم. قلت: كره ذلك لأنه رآه إساءة أدب، وقد سئل أحمد بن حنبل عن مس القبر النبوي وتقبيله، فلم ير بذلك بأسا، رواه عنه ولده عبد الله بن أحمد. فإن قيل: فهلا فعل ذلك الصحابة؟ قيل: لأنهم عاينوه حيا وتملوا به وقبلوا يده وكادوا يقتتلون على وضوئه واقتسموا شعره المطهر يوم الحج الأكبر، وكان إذا تنخم لا تكاد نخامته تقع إلا في يد رجل فيدلك بها وجهه، ونحن فلما لم يصح لنا مثل هذا النصيب الأوفر ترامينا على قبره بالالتزام والتبجيل والاستلام والتقبيل، ألا ترى كيف فعل ثابت البناني؟ كان يقبل يد أنس بن مالك ويضعها على وجهه ويقول: يد مست يد رسول الله صلى الله عليه وسلم. وهذه الأمور لا يحركها من المسلم إلا فرط حبه للنبي صلى الله عليه وسلم، إذ هو مأمور بأن يحب الله ورسوله أشد من حبه لنفسه، وولده والناس أجمعين، ومن أمواله، ومن الجنة وحورها، بل خلق من المؤمنين يحبون أبا بكر، وعمر أكثر من حب أنفسهم. حكى لنا جندار، أنه كان بجبل البقاع فسمع رجلا سب أبا بكر فسل سيفه، وضرب عنقه، ولو كان سمعه يسبه، أو يسب أباه لما استباح دمه، ألا ترى الصحابة في فرط حبهم للنبي صلى الله عليه وسلم، قالوا: ألا نسجد لك؟ فقال: «لا» فلو أذن لهم لسجدوا له سجود إجلال وتوقير، لا سجود المسلم لقبر النبي صلى الله عليه وسلم على سبيل التعظيم والتبجيل لا يكفر به أصلا، بل يكون عاصيا فليعرف أن هذا منهي عنه، وكذلك الصلاة إلى القبر. (معجم الشيوخ الكبير للذهبي مكتبة الصديق، الطائف- المملكة العربية السعودية، الطبعة الأولى، 1408 هـ، ج1، ص73).