مقدمه:
کشور ازبکستان از جمله کشورهای منطقه آسیای مرکزی است که سال ها زیر یوق استبداد اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت. حزب کمونیست در طی سال های متمادی، برای از بین بردن و تضعیف اسلام و مظاهر اسلامی در این اتحادیه، تلاش بسیار کردند.
آنان اگر چه بسیاری از مساجد را تعطیل کرده و موقوفات اسلامی را مصادره نموده و مظاهر اسلامی را از جامعه حذف کردند، ولی در نهایت موفق نشدند به اهدافی که داشتند دست پیدا کرده و اسلام را به طور کل از جامعه اسلامی ریشه کن کنند.
پس از به حکومت رسیدن گورباچف و با در پیش گرفتن اصلاحات اقتصادی و باز کردن فضای سیاسی، اسلام دوباره در آسیای مرکزی و از جمله ازبکستان احیا شد و بسیاری از مساجد تعطیل دوباره فعالیت های خودشان را آغاز کردند.
از ابتدای دهه 1990 میلادی، جنبش ها و سازمان های سیاسی- اسلامی در تمام کشورهای آسیای میانی به جز ترکمنستان شکل گرفت و رو به گسترش در آمد. در ازبکستان دو جنبش اسلامی به نام جنبش اسلامی ازبکستان و حزب التحریر تشکیل شد.
البته در این دوران کشورهای اسلامی، به سرعت وارد عمل شدند و نمایندگانی از مقامات مذهبی و سیاسی از جمله از اخوان المسلمین یکی پس از دیگری به ازبکستان رفت و آمد می کردند. مهمترین گروه ها از اردن و عربستان سعودی بود. آنها مقادیر زیادی کتاب قرآن را در این کشور توزیع کردند و مخارج ساخت مساجد بسیاری را پرداخت نمودند. همچنین به دانشجویان پیشنهاد بورسیه تحصیلی در دانشگاه های معروف عربستان می دادند.
وهابیت با فعالیت هایی که انجام دادند، توانست به طور فزاینده ای در آسیای مرکزی و قفقاز رسوخ کنند. نفوذ اندیشه های وهابیت ابتدا توسط سازمان روابط العالم الاسلام که مرکز اصلی تبلیغ وهابیت شمرده می شد، به منظور گسترش اندیشه وهابیت و جلوگیری از اندیشه های انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت.
دولت عربستان به منظور گسترش وهابیت و سامان دادن به اوضاع مسلمانان آسیای مرکزی هیاتی را به ریاست یوسف الاخضر به این مناطق اعزام کرد. اعزام دانشجو به دانشگاه تاشکند و تبلیغاتی که آنان برای وهابیت می کردند، دومین هسته وهابیت را در این منقطه تشکیل داد.
اما نکته حائز اهمیت این است که فعالیت های وهابیان چون با ارائه تصویری غلط از اسلام همراه بود، تاثیری منفی در روند اسلامی گرایی در منطقه را با خودش به همراه داشت. از همان ابتدا تندروی وهابیان در ازبکستان مشهود بود؛ از جمله تعرض به زنان بد حجاب و اعتراض شدید به دولت که واکنش دولت های آسیای مرکزی را به برانگیخت به طوری که دولت ازبکستان سفیر عربستان را از این کشور اخراج کرد.
فعالیت های افراطی وهابیان موجب شد که دولت ازبکستان تشکیل هر حزب سیاسی برپایه ایدئولوژی را بدون مجوز دولت، ممنوع اعلام کند. در همین راستا، دولت هزاران نفر از اسلام گرایان را بازداشت کرد و صدها تن از آنها را به حبس های طولانی محکوم نمود.
ترکیه نیز پس از استقلال ازبکستان در پی اهداف پان ترکیسم، ایجاد سازمان های دینی را برای مسلمانان ازبکستان در دستور کار خود قرار داده و در این زمینه اقداماتی را در راستای منافع خود انجام داده است. حزب اسلامی ترکستان نیز در همین راستا تشکیل شد. اما دولت این حزب را غیر قانونی اعلام کرد و اعضای او را محاکمه نمود.
زمینه های شکل گیری جنبش اسلامی ازبکستان:
جنبش اسلامی ازبکستان کار خود را در روستای کوچک در دره فرغانه آغاز کرد. پس از اصلاحات سیاسی گورباچف، آگاهی مسلمانان افزایش یافت. گروهی از جوانان در نمنگان، در حال ساخت مسجدی برای روستای خود بودند که با ممانعت شهرداری این شهر روبرو شدند. آنها از این اقدام عصبانی شدند و به سمت ساختمان مرکزی حزب کمونیست ازبکستان حرکت و آنجا را مصادره کردند.
این گروه توسط دو نفر رهبری می شد: نفر اول «عبدالویج یلداش اف» بود که در دانشگاه تحصیل کرده و در سخنوری و رهبری توانا بود. نفر دوم «جمعه بای احمد زائویج خوجیو» اهل نمنگان بود. وی فردی شجاع بود و شخصیتی کاریزما داشت.
یلداش اف، بعد از فروپاشی شوروی گروهی را برای مقابله با بی نظمی تشکیل داد. این گروه در نمنگان مردم را به اجرای شریعت دعوت می کرد. یلداش اف، شجاعانه از کریم اف، رئیس جمهور ازبکستان، خواست که شریعت را در ازبکستان اجرا کند.
یلداش اف، اعضای خود را از حزب نهضت اسلامی که در شوروی سابق فعالیت می کردند و هم اکنون در تاجیکستان فعالیت می کردند، انتخاب کرد و جنبشی را به نام عدالت تشکیل داد. البته جنبش عدالت با حزب نهضت اسلامی اختلاف نظر داشت؛ زیرا حزب نهضت اسلامی به سیستم پارلمانی معتقد بود ولی جنبش عدالت، به دنبال انقلاب و سرنگونی رژیم ازبکستان بودند.
دولت ازبکستان ابتدا از فعالیت جنبش عدالت چشم پوشی کرد ولی بعد از رشد اسلامی گرایان، به مقابله با آنان پرداخت. به همین دلیل بود که یلداش اف و نمنگانی به تاجیکستان فرار کردند و به حزب نهضت اسلامی که درگیر جنگ با دولت بود، پیوستند.
یلداش اف، بعد از آن به طالبان پیوست و طالبان تا سال 2003 حامی جنبش اسلامی ازبکستان بود. وی سپس به برخی از کشورها از جمله پاکستان رفت. پاکستان که بودجه خوبی از طرف غرب در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی در اختیار داشت، به آموزش و تربیت و تامین بودجه یلداش اف و اعضای آن جنبش پرداخت.
در طی سال هایی که یلداش اف در پیشاور ساکن بود، با بن لادن و افغان العرب آشنا شد. یلداش اف همچنین علاوه بر دریافت کمک های زیاد از شرکت های تجاری سعودی- ازبکی، از سوی ترکی الفیصل، وزیر وقت اطلاعات عربستان، حمایت می شد؛ زیرا وی کریم اف، رئیس جمهور ازبکستان را به علت پیشینه کمنیستی از یک سو و سرکوبی اسلام گرایان اؤ سوی دیگر، دشمن خودش می دانست.
نمنگانی نیز از سال 1992 با فرار از ازبکستان در کورگان در جنوب تاجیکستان مستقر شد و در آنجا با بنیادگرایان عربستانی رابطه برقرار، و با چریک های نهضت اسلامی تاجیکستان برای جنگ با دولت مرکزی همکاری نمود.
نمگانی همراه با چریک های خود، به طویل دره رفت. او در حیوط (روستای کوچک در شمال شهر گرام) در دره کاراتجین (جاده اصلی منتهی به مرز ازبکستان و قرقیزستان) مستقر شد. او در آنچا همراه با خانواده و تعدادی ازبک و عرب زندگی می کرد. او در آنجا مزارع زیادی خرید و به تجارت مشغول بود.
در ادامه نمنگانی به بزرگ ترین قاچاقچی هروئین از افغانستان به تاجیکستان تبدیل شد. این تجارت تاثیر زیادی در افزایش منابع مالی، تقویت هواداران و سازمان دهی برای جذب اعضای جدید داشت. مزارع نمنگانی بعد از مدتی مملو از افراد رادیکال از چچن، تاجیکستان، ایغور، عرب و ازبک ها شده بود.
مواضع جنبش اسلامی ازبکستان:
یلداش اف در مصاحبه ای با رادیو آمریکا، اهداف خودش را چنین بیان می کند: «هدف اولیه این جنبش، مبارزه علیه ظلم و آزادی برادران مسلمان از زندان ها است. ما جهاد را علیه کریم اف به راه انداخته ایم. ما خواهان نظامی که شریعت بر آن حاکم باشد، نیستیم. ما می خواهیم حکومتی شبیه به حکومت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ایجاد کنیم؛ نه حکومتی شبیه افغانستان، پاکستان، عربستان یا ایران.
هرچند رهبران حرکت اسلامی خود را مستقل می دانند، ولی گذشت زمان نشان داد که آنان تحت تاثیر طالبان و بن لادن قرار داشتند و از آنان حمایت می کردند. بارزترین نشانه آن، درخواست پناهندگی نمنگانی، فرمانده نظامی این جنبش از طالبان و پذیرش این درخواست توسط ملاعمر بود.
گفتنی است که مشترکات فرهنگی و مذهبی میان جنبش اسلامی ازبکستان و نهضت اسلامی تاجیکستان وجود داشت؛ زیرا هر دو فعالیت های علنی خودشان را علیه حکومت های کمونیستی آغاز کردند اما گذشت زمان این دو را از لحاظ افکار از هم جدا کرد. از طرفی دیگر این جنبش با حزب التحریر نیز اختلاف نظر دارد و بر خلاف آن حزب، به دنبال تغییر رژیم از راه مبارزه و خشونت است.
گسترش فعالیت های جنبش اسلامی ازبکستان:
بعد از آنکه یکی از فرماندهان نیروهای مسلح ازبکستان در نمنگان گردن زده شد، حکومت سرکوب اسلام گرایان را شدت بخشید. همچنین یکی از مقامات دولتی با زنش در مزرعه ای به قتل رسیدند. در جایی دیگر 30 تن از پلیس توسط افرادی ناشناس کشته شدند.
حکومت به سرعت وارد عمل شد و ضمن دستگیری بیش از هزار نفر، پیشنهاد تصویب قانونی در مجلس ازبکستان برای مبارزه با اسلام گرایان را داد که قانون منع آزادی مذهبی و سرکوب سازمان ها و نهاد های مذهبی به تصویب رسید. علاوه بر آن خانواده های اسلام گرایان به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.
کریم اف به کشورهای تاجیکستان و افغانستان در مورد حمایت از اسلام گرایان هشدار داد و از طرفی به احمد شاه مسعود در جنگ با طالبان کمک کرد. از طرفی بن لادن با یلداش اف همکاری داشت و به جنبش آنان کمک می کرد.
در سال 1999 جنبش اسلامی، بیست زمین شناس ژاپنی را در خاک قرقیزستان به گروگان گرفتند و شرط آزادی آنان را آزادی پنجاه هزار زندانی در ازبکستان اعلام کردند. مقامات قرقیزستان این خواسته را رد کردند و هواپیماهای ازبکستان، مواضع جنبش را بمباران کردند و نیروهای مسلح به مواضع آنان حمله کردند و آنان به سمت تاجیکستان عقب راندند.
بعد از آن بود که مقامات ازبکستان و قرقیزستان به تاجیکستان هشدار دادند و دوشنبه را به سبب پناه دادن به سران جنبش تهدید به جنگ کردند و به همین دلیل تاجیکستان از نمنگانی خواست که به افغانستان برود. حدود ششصد چریک جنبش همراه با خانواده هایشان به افغانستان رفتند و مورد استقبال طالبان قرار گرفتند.
از آنجا که منافع طالبان ایجاب می کرد از جنبش اسلامی ازبکستان برای جنگ با جبهه متحد شمالی استفاده کند (و بعدها چندین بار نیروهای جنبش به کمک طالبان شتافتند)، لذا طالبان امکانات زیادی را در اختیار آنها گذاشتند و به تقویت آنان پرداختند.
طالبان به جنبش اسلامی اجازه کشت، تولید و حمل مواد مخدر را به آسیای مرکزی و ترکیه و روسیه داده بود. علاوه بر آن، بن لادن به نمنگانی کمک کرد تا دو فروند میگ- 8 روسی را از طالبان خریداری کند که هر کدام توان حمل چهل نفر را داشت.
نمنگانی با دریافت مبلغ 26 میلیون دلار از بن لادن در سال 2000 توانست تجهیزات نظامی مدرن تهیه کند و این تجهیزات از پاکستان و دولت های حاشیه خلیج فارس تهیه می شد. از طرفی نمنگانی، بن لادن را برای تهیه و خرید سلاح های بیولوژیک از کشورهای شوروی سابق کمک می کرد.
در سال 2000 میلادی نمنگانی با هفتصد نیروی آموزش دیده از افغانستان به طویل دره برگشت. او نیروهایش با تجهیزات نظامی جدید مجهز کرد و با هدف حمله به ازبکستان و قرقیزستان روانه این دو کشور کرد و در سه جبهه نبرد وارد کارزار جنگ با این دو کشور شد.
بعد از شدت گرفتن حملات چریک های اسلام گرا، کمک های بین المللی به این دو کشور افزایش یافت. آمریکا، روسیه، چین، ترکیه و اسرائیل کمک های نظامی خودشان را به این دو کشور از سر گرفتند. نماینده آمریکابه ازبکستان رفت و در دیدار رئیس جمهور، جنبش اسلامی را به دلیل همکاری با بن لادن، آدم ربایی و تجارت مواد مخدر، گروهی تروریستی به شمار آورد.
مقامات سیا ادعا می کردند که بن لادن، جنبش اسلامی را علیه منافع آمریکا ترغیب می کند و این جنبش علاوه بر قاچاق مواد، اطلاعات حیاتی از مقامات ارشد و دیپلمات های غربی در اختیار بن لادن قرار می دهد. بر این اساس بود که یک جبهه بین المللی بر ضد جنبش اسلامی شکل گرفت و پس از مدتی جنبش شکست خورد و سران و اعضای آن به افغانستان فرار کردند.
اقدامات دولت ازبکستان برای مهار جنبش:
الف: اقدامات داخلی
دستگیری و بازداشت گسترده به اتهام همکاری با جنبش و آزار و اذیت افراد متهم به همکاری و اعمال خشونت علیه زندانیان از رایج ترین شیوه های حکومت بر ضد جنبش اسلامی ازبکستان بود. آمار رسمی تعداد زندانیان را شصت هزار نفر اعلام کرد، ولی منابع غیر رسمی و سازمان های حقوق بشری، تعداد را تا دویست هزار نفر هم اعلام کرده اند.
رئیس جمهور برای موجه کردن اقداماتش، لایحه ای را به مجلس این کشور برای منع فعالیت تشکل های اسلامی ارائه داد. بر اساس قانون، تمام مساجد کشور باید ثبت شوند و فعالیت های آنان زیر نظر دولت انجام گیرد و در همین راستا برای کسانی که خلاف مقررات عمل می کردند، جریمه های سنگین اعم از مالی و زندان در نظر گرفتند.
ب: اقدامات خارجی
دولت برای سرکوب جنبش، ابتدا با طالبان مذاکره کرد و به آنان اعلام کردن در صورت اخراج اعضای این جنبش، ازبکستان طالبان را به رسمیت خواهد شناخت. اما این اقدام تاثیری در تغییر مواضع طالبان نداشت. در گام دوم ازبکستان به تاجیکستان در مورد پناه دادن به اعضای جنبش هشدار دادند و از آنان خواستند از آنان حمایت نکنند و آنان را پناه ندهند.
در گام دیگر، با نزدیک شدن به مسکو، از آنان خواستند که کشورشان در مبارزه با تروریسم حمایت و کمک کنند. همچنین همکاری با کشور های همجوار و عقد پیمان های منطقه ای از جمله با کشور هند و چین و پاکستان، نیز از راهکارهای مهم دولت برای برانگیختن کشورهای منطقه برای مقابله با جنبش اسلامی به شمار می آید.
ارزیابی جنبش اسلامی ازبکستان:
جنبش اسلامی ازبکستان علی رغم داشتن امکانات و نیروی انسانی مناسب، به دلائل متعدد موفق نبوده است که در ادامه بیان می شود:
الف: نزدیکی بیش از حد به طالبان و القاعده
این جنبش بعد از جدا شدن از نهضت اسلامی تاجیکستان، برای به دست آوردن پایگاهی ثابت، به طالبان نزدیک شد و طالبان نیز در سال 2000، اعطای پناهندگی نمنگانی را تایید کرد. لذا با سرنگونی طالبان و حمله ناتو به افغانستان، ضربه بزرگی به این جنبش وارد شد و بسیاری از نیروهای آنان در افغانستان از بین رفتند.
ب: فراموش کردن اهداف ملی و پرداختن به اهداف منطقه ای
با توجه به محدودیت امکانات مالی و نیروی انسانی، رهبران جنبش اهداف ملی خود که عبارت بود از مبارزه برای استقرار حکومت مردمی را فراموش کردند و از همان ابتدا دستیابی به اهداف منطقه ای را مد نظر قرار دادند. همکاری با طالبان و اتخاذ مواضع خصمانه علیه روسیه و آمریکا نمونه ای از این سیاست است.
ج: بروز اختلاف بین رهبران جنبش
بعد از انفجارهایی که در تاشکند انجام شد، بین رهبران گروه اختلاف افتاد و برخی با این گونه اعمال مخالف بودند. از طرفی نمنگانی از فرماندهی نیروهای خارجی مستقر در افغانستان از سوی ملا عزل شد و با توجه به برخی شواهد، عزل وی به دلیل مخالفت یلداش با وی انجام گرفت. همین اختلافات باعث شد تعدادی از اعضای این جنبش مسیر خودشان را تغییر دهند و همکاری با جنبش را متوقف کنند.
د: ترکیب نیروهای غیر ازبک در داخل جنبش
همانطور که گفته شد، نیروهایی از تاجیکستان، چچن، افغنستان و حتی عربها در میان اعضای این جنبش یافت می شد و این امر اتحاد آنان را از بین می برد و موجب تضعیف جنبش می گردید.
ه: ناکامی در داشتن مناطق استقرار در خاک ازبکستان
مشکل عمده این جنبش نداشتن پایگاه ثابت در خاک ازبکستان بود. اعضای جنبش برای تردد بین ازبکستان و دیگر کشورها، مجبور بودند از مرزهای مشترک عبور کنند و همین باعث می شد که با نیروهای مرزی و امنیتی این کشورها درگیر شوند و همواره قسمت عمده ای از توان آنان در مسیر تردد از بین می رفت.
و: مقاومت مسلحانه در برابر حملات امریکا
یکی از اشتباهات بزرگ فرماندهان این جنبش این بود که سرنوشت سیاسی خودشان را با طالبان و القاعده پیوند زدند. آنان می توانستند در آخرین لحظات قبل از حمله نظامی ناتو به افغانستان، به مناطق امن بروند ولی رهبران این جنبش حمایت خودشان را از طالبان اعلام کردند و حتی در عمل نیز نیروهای خودشان را در معرض درگیری مستقیم با نیروهای ناتو قرار دادند که نتیجه ای جز کشته شدن و اسارت آنان به همراه نداشت.