کتاب «رسالة في إبطال مذهب الوهابية» در حقیقت منعکس کننده ی مناظره علماء اهل سنّت با وهابیت می باشد. این مناظره بین «نماینده خلافت امپراتوری عثمانی» و «نمایندگان عبدالعزیز وهابی متوفی 1218 هجری قمری» در زمان مأموریت «شریف غالب» در ماه محرم سال ( 1210 هجری قمری) اتفاق افتاده است و مهم ترین پیام آن مخالفت علمای عثمانی با وهابیت است که نتیجه آن شکست وهابیت در این مناظرات می باشد.
نوسینده: مصطفی مهاجر

گزارش

کتاب «رسالة في إبطال مذهب الوهابية؛ و هو یتضمن خلاصة المناظرة بین المؤلف و جماعة من علماء عبد العزیز الوهابی» توسط «علی زاده محمد» و تحت اشراف «اشرف یلماز» نوشته شده است، و در انتشارات مکتبة الدرایة، در 70 صفحه به چاپ رسیده است.

«سید علی زاده محمد نور الدین» یکی از قضات برجسته در دولت عثمانی بوده است. «علی زاده» کنیه وی بوده که به آن شهرت داشته است. هم چنین جد وی «سید علی اعرج أرزِنجانِیّ» میان خواص و عوام به علم و فضیلت معروف بوده است.

ابتداء این کتاب با مقدمه ای در بیان اهمیت موضوع آن شروع شده است. در ادامه به بیان مخالفت علماء اهل سنت با وهابیّت، مطالبی را بیان داشته است، و مویّداتی نسبت به اصل مناظره را بیان کرده است. نویسنده مطالب کتاب را بر اساس سه مسئله نوشته است؛

اولین مسئله تبیین دیدگاه وهابیت نسبت به این موضوع که عمل جزئی از ایمان است.

دومین مسئله تبیین دیدگاه وهابیت نسبت به این موضوع که استغاثه و طلب شفاعت من غیر الله جایز نیست.

سومین مسئله تبیین دیدگاه وهابیت نسبت به این موضوع که بناء بر قبور جایز نیست.

در ابتدا نویسنده به تبیین سخنان وهابیت و ادله آن ها پرداخته است، و در ادامه پاسخ هر یک از مطالب را با ادله قرآنی و روایی بیان کرده است.

مقدمه

در این قسمت از اهمیت موضوع کتاب سخن گفته شده است، چرا که این کتاب دلالت می کند بر اینکه عثمانیّین در آن زمان فتنه وهابیت و طغیان و عصیان آن ها را برنتافته، و با خوارج آن عصر با دلائل علمی به مناظره پرداختند تا آن ها را از بدعت و ضلالت گمراهی نجات دهند، ولیکن آن ها هم چون گروه خوارج بر گمراهی و فساد و ظلم خویش پافشاری کردند.

در ادامه نویسنده وهابیت را همان خوارج معرفی می کند، چرا که موسس آن ها یعنی محمد بن عبد الوهاب هم چون خوارج، نه تنها تمام امت پیامبر را تکفیر کرد، بلکه بعضی از صحابه را نیز به صراحت تکفیر کرد. از این رو برخی از علماء آن عصر هم چون «علامه احمد بن علی قبّانی» در کتاب «کشف الحجاب» به مقابله با تکفیرهای وی پرداختند و با آن مقابله کردند. هم چنین برخی دیگر از علماء آن عصر مانند «علامه ابن عابدین» در کتاب «ردّ المختار» وهابی ها را خوارج زمان معرفی کرده است چرا که خون اهل سنت را مباح دانسته و آن ها را به قتل می رسانند. از این رو وهابیت را از اهل سنت بیگانه دانسته است.

مخالفت علماء و عثمانیین با وهابيت

از بدو پیدایش وهابیّت توسط محمد بن عبد الوهاب، همواره مسلمانان و علی الخصوص عالمان اهل سنّت در مقابل آن ها ایستادگی کرده و با آن ها مخالفت کرده اند. محقّقین در کتب خود منشأ ضلالت و گمراهی محمد بن عبد الوهاب را بیان نموده اند، چنان که می توان در این میان به «ابراهیم فصیح» نویسنده کتاب «عُنوان المجد»، و یا «علامه احمد قبّانی»، و «محمد بن إسماعیل أمیر یمانی» اشاره کرد.

این کتاب نیز در حقیقت، خلاصه ای از مناظره بین «علمای اهل سنت» و «وهابی» در زمان امپراتوری عثمانی است، که در دوره اول وهابیت بوجود آمده است. این مناظره در حقیقت بین «نماینده خلافت امپراتوری عثمانی» و «نمایندگان عبدالعزیز وهابی متوفی 1218 هجری قمری» در زمان مأموریت «شریف غالب» در ماه محرم سال ( 1210 هجری قمری) اتفاق افتاده است و مهم ترین پیام آن مخالفت علمای خلافت عثمانی با وهابیت است که نتیجه آن شکست وهابیت در این مناظرات می باشد.

مورخ و فقیه مشهور «أحمد جودت باشا» نیز در کتاب «تاریخ جودت» از اصل وقوع مناظره فوق در کتابش سخن گفته است، ولیکن مضمون مناظره فوق را منتشر نکرده است. از این رو کتاب مورد گزارش در نوع خود بی نظیر است.

«عطاءُ الله أفندی» نیز از مناظره فوق و أهمّیّت آن در کتاب «تاریخ عاصم أفندی» به صورت اجمال سخن گفته است، که نتیجه آن به شکست عبد العزیز منتهی شد، ولیکن وی از پذیرفتن حق إعراض کرد.

برخی از مصادر وهابیت نیز در کتب خود از مناظره فوق سخن گفته اند، ولیکن وهابیت را غالب در بحث نشان داده اند. در حالی که نویسنده با ادله عقلی و نقلی از سخنان وهابیت پاسخ داده است.

این مسئله گواه و مویّد بر این موضوع است که از بدو پیدایش وهابیت، همواره در طول تاریخ مسلمانان با وهابی ها مخالفت کرده و مناظره داشته اند، که شاید امروزه اکثر آن ها منتشر نشده است، بنابراین باید این کتاب را در موضوع خود بی نظیر دانست.

نُسَخ خطی کتاب

دو نسخه خطی جهت آماده ساختن متن کتاب استفاده شده است. نسخه اول از کتابخانه سلیمانیه و نسخه دوم از کتابخانه مرکزی استانبول است. نویسنده کتاب را بر اساس سه مسئله نوشته است؛

مسئله اول

از دیدگاه وهابیت عمل جزئی از ایمان است، تا جایی که اگر کسی فریضه ای مانند نماز را از روی تنبلی (نه از روی انکار کردن) ترک کند، از دیدگاه وهابیت کافر است و مال و خونش حلال است. دلائل وهابیت ظواهر نصوص و فعل اصحاب می باشد که نویسنده ضمن نقد دلائل، وجه استدلال آن ها را نیز تبیین می کند.

مسئله دوم

از دیدگاه وهابیت استغاثه و طلب شفاعت من غیر الله جایز نیست. دلائل وهابیت ظواهر نصوص می باشد که نویسنده آن ها را نقد می کند.

مسئله سوم

از دیدگاه وهابیت بناء بر قبور و ساخت گنبد بر روی آن ها، و هم چنین نذر کردن برای اموات و زیارت آن ها جایز نیست، استدلال وهابی ها ظواهر روایاتی است که نویسنده آن ها را نقد می کند.

جواب از مسئله اول

نویسنده در این قسمت به تبیین پاسخ از عقیده وهابیت پرداخته است، که عمل جزئی از ایمان نیست. چرا که ممکن است برخی از افراد به صرف داشتن ایمان وارد بهشت شوند، چنان که آیه 72 از سوره توبه، آیه 22 از سوره مجادله و دیگر آیات بر این مسئله دلالت دارد. هم چنین در روایات معتبر از کتب صحیح بخاری و صحیح مسلم وارد شده است که اگر کسی با توحید از دنیا برود، وارد بهشت می شود.

جواب از مسئله دوم

نویسنده در این قسمت به تبیین پاسخ از عقیده وهابیت پرداخته است، که استغاثه و طلب شفاعت من غیر الله جایز است. و اگر خداوند در آیه 60  از سوره مبارکه غافر فرموده است: «ادعونی استجب لکم»، «ادعونی» به معنای دعا کردن نیست، چرا که هر دعایی ممکن است به اجابت نرسد، بلکه «ادعونی» به معنای عبادت کردن است. یعنی من را عبادت کنید تا جزای آن را به شما بدهم، چنان که مفسرین نیز به این مسئله تصریح کرده اند.

نویسنده معتقد است که در درخواست کردن و توسل بین اموات و احیاء فرقی نمی باشد، بلکه در درخواست کردن و توسل به زندگان، غیریّت بیشتری نهفته است؛ به این معنا که در درخواست از شخص زنده اتکاء به شخص بیش از درخواست از اموات است. بنابراین توسل کردن به اموات از این جهت که برخاسته از اعتقاد به روحانیت –به دور از شخص پرستی- است، شایسته تر از توسل به زندگان می باشد. نویسنده معتقد است که بنابر برخی از تفاسیر، صریح آیات قرآن بر جواز درخواست از ارواح مومنان نیز دلالت دارد.

جواب از مسئله سوم

نویسنده معتقد است مسئله سوم که شامل {بناء بر قبور و ساخت گنبد بر روی آن ها، و هم چنین نذر کردن برای اموات و زیارت آن ها} می شود، از فروعات فقهی محسوب می گردد. از این رو بنابر مذهب حنفی جواز مسائل فوق استفاده می شود، چنان که در کتاب «تنوير الأبصار وجامع البحار» و شرح بر آن «الدر المختار شرح تنوير الأبصار وجامع البحار» ذکر گردیده است.

نویسنده علاوه بر جواز، به استحباب موارد فوق نیز اشاره می کند، و دلیل بر سخن خویش را منطوق آیه 32 از سوره مبارکه حج «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب» می داند، و می نویسد شعائر اگر چه به خصوص در امور مربوط به مناسک حج به کار رفته است، ولیکن شعیرة به معنای علامت و نشانه است و منحصر در مناسک حج نمی باشد. یعنی هر آن چه موجب توجه و تقرب انسان به خداوند و مظهر و علامتی از مظاهر و علامت های اسلامی گردد، مصداقی از آن محسوب می شود. بنابراین أنبیاء و اولیای الهی و علماء و صالحین، و قبور آن ها جزء شعائر الهی محسوب می گردند.

نویسنده در ادامه به فایده زیارت قبور اشاره می کند و زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را بنابر صحیح ترین قول، واجب ذکر می کند و در ادامه روایات وارد شده نسبت به زیارت آن مرقد مطهر را از کتب حدیثی ذکر می کند.

جواب وهابیت

وهابیت در قبال جواب های نویسنده محترم در نامه ای نوشتند: که ما توجه ای به جواب های شما نداریم، ما اهل اجتهاد هستیم و اگر افکار ما خطا باشد، یک صواب نصیب ما می گردد و اگر درست باشد، دو صواب به ما می رسد.

لینک کوتاه مطلب : https://ofoghandisha.com/?p=29943

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب